آثار دعا برای فرج (7) / نورانی می شویم
مَثل ما وقتی که دعای فرج می خوانیم و منتظریم، مَثل انسانی است که بعد از مدت طولانی، صدای دوستش را می شنود و از شوق شنیدن صدایش، زار زار گریه می کند. شباهت اش این است که در هر دو مورد، دلمان با کسی پیوند می خورد که در قلبمان جایگاه ویژه ای دارد و از این ارتباط، دلمان باز می شود.
البته آن بخش از خواندن دعای فرج که دوری مولایمان را یادمان می اندازد، خیلی اندوهناک است؛ آن بخشی که به ما یادآوری می کند آقا و بهترین دوستمان، از بی وفایی و بدقولی ما، رنج می کشد و در گوشه ای از دنیا، غریبانه، به حال و روز ما دعا می کند. امّا آن بخش از دعای فرج که به ما تذکر می دهد در دوران رنجبار و بحران زده ی آخرالزمان، مردی به فکر ماست که دنیا در دست اوست، زیباترین و امیدوارکننده ترین بخش ایمان به حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) است.
فرقی نمی کند؛ چه بخش اندوهبار و چه بخش امیدوار کننده ی دعای فرج، باعث پیوند و ارتباط ماست با تنها ابرمرد جهان. این ارتباط، مثل همان چیزی است که در اصطلاح ما ایرانی ها به آن می گویند: «دل به دل راه دارد!»؛ به عبارت دیگر، تا وقتی با دعای فرج با امام مرتبط هستیم، امام نیز با ما در ارتباط اند؛ چه با نگاهی که به سوی ما می کنند، چه با دعایی که به جای ما می خوانند و چه با عملی که به جای ما ادا می کنند.
البته هر ارتباطی، نتایجی دارد. عبارت «کمال همنشین در من اثر کرد» از همین نتیجه، ساخته شده است. عبارت «رفیق ناباب» هم همینطور! با یاد خدا دل جلا می یابد(=اَلَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ (1)) و با همنشینی با شیاطین، دلها سخت و سنگ می شود (=ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِکَ فَهِی کَالحِجارَةِ (2)).
معلوم است که ارتباط (ولو ارتباط قلبی) با مولایی که از جنس نور است، نتیجه اش نورانی شدن است. چنانچه امام صادق (علیه السلام) خطاب به یکی از دوستانشان، می فرمایند: «ای ابوخالد! به خدا سوگند! که نور امام در دل های مؤمنین از آفتاب درخشنده در روز، روشن تر است و آن ها (امامان) به خدا قسم، دل های مؤمنین را نورانی می کنند. خداوند -عزّوجلّ- نورشان را از هر که بخواهد باز می دارد، پس دل های آن کسان تاریک می گردد. واللَّه ای ابوخالد! هیچ بنده ای ما را دوست ندارد و به ما دوستی نجوید تا آن که خداوند دلش را پاک سازد، و خداوند دل هیچ بنده ای را پاک نمی نماید تا این که تسلیم ما شود و با ما سازگاری کند، پس هرگاه چنین شد که با ما سازگاری نمود، خداوند او را از سختی حساب نگه دارد و از هراس بزرگ روز قیامت ایمنی بخشد.» (3)
دوران غیبت، به خودی خود، سیاه و بی ستاره است و اگر مراقبت خورشیدی چون آقای ما نبود، معلوم نبود براستی در روزگار بوی نا گرفته و سایه وار مان، حرفی از نور باقی می ماند؟ به لطف آقای ماست که:
همیشه ابر ز خورشید رنگ می گیرد// به هرکجا بروی این صحیفه زرکوب است (4)
پی نوشت:
1. انفال: 2
2. بقره: 74
3. کلینی، محمد، الکافی، ج 1، ص 194؛ به نقل از اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، ص 456
4. رضا جعفری
پ.میعاد
بدون دیدگاه