آیا بالاخره حضرت فاطمه علیها السلام از ابوبکر راضی شدند ؟
اگر گفته شود این گروه که در ابتدا با ابوبکر بیعت نکردند بالاخره با او بیعت کردند و فاطمه نیز بالاخره به بیعت رضایت داد زیرا او از پیامبر شنیده بود که : ((من مات ولم یعرف امام زمانه مات میته الجاهلیه ))چه می گوئید ؟
پاسخ 1 : اولا چنین نیست بلکه برخی از این گروه تا آخر عمر با ابوبکر بیعت نکر دند از جمله فاطمه (ع) و سعدابن عباده
پاسخ 2 : به استناد مدارک تاریخی فطمه (ع) تا آخر عمر با ابوبکر عمر قهر کرده وبا آنان سخن نگفتند {1}
پاسخ 3 : نه تنها حضرت فاطمه (ع)از این دو هرگز راضی نشدند ! بلکه وصیت نمودند که شبانه ودور از چشم ایندو غسل و کفن و دفن شوند و قبر ا او مخفی بماند تا پاسخ به این سؤال همواره مشروعیت بیعت و حکومت ابو بکر را زیر سؤال ببرد !
پاسخ 4 : بر فرض که حضرت فاطمه (ع) نهایتا راضی شدند ! پس چرا بیعت از حضرت علی (ع) با زور انجام شد. خلیفه اول عمر را در پی امام علی (ع ) فرستاد و گفت (( ائتنی به باعنف العنف )){2 }
پاسخ 5 : اگر چنین است چرا تهدید کردند در صورتیکه مخالفین بیعتی که در خانه حضرت زهرا(ع) تحصن کرده اند را , اگر از خانه خارج نشوند و بیعت نکنند , خانه را به آتش خواهند کشید {3}
پاسخ 6 : اگر چنین است که نهایتا ابوبکر رضایت حضرت زهرا (ع) را کسب کرده ! چرا در آخر عمر همواره از کار خود در شکستن در خانه حضرت اظهار پشمانی می کرد و می گفت ((لیتنی لم اکشف بیت فاطمه و لو اعلن علی الحرب )){4}
پاسخ 7 : اگر چنین است چرا اهل سنت این حرمت شکنی عمر را دلیل فضل او می شمارند و به آن افتخار می کنند ؟ چنانچه در شعر سروده شده توسط حافظ ابراهیم نیل سنی مذهب در شعری در مدح عمر ,سخنی که عمر به علی (ع) که گفته است(( خانه ات را به آتش مکشم تا بیعت کنی حتی اگر دختر مصطفی در آن باشد)) و این سخن دلیل بزرگ واری عمر مداند {5}
پاسخ 8 : معاویه نامه ای به حضرت علی (علیه السلام) می نویسد و شیوه بیعت کردن حضرت را به رخ او مکشد تا اورا تحقیر کند و می گوید مانند شتران ریسمان به بینی ات انداختند تا بیعت کردی ! و حضرت در پاسخ به او می گوید ای معاویه تو خواستی مرا بگونه ای مذمت کنی و متوجه نشدی که تو با روشن کردن این نقطه از تاریخ وچگونگی بیعت من مرا مدح کردی ! و ومظلومیت مرا نشان دادی {6}
پاسخ 9 : می دانیم که حضرت علی (ع) بعد از آنکه به زور و با ریسمان به مسجد کشانیده شد تا بیعت کند ! هنوز مخالفت می کرد و گفت که اگر بیعت نکنم چه می کنید ؟ آنها گفتند که گردنت را می زنیم ! حضرت گفت در این صورت بنده خدا و برادر رسول خدا را کشته اید ! آنان گفتند بنده خدا آری و اما برادر رسول خدا نه {7} آیا هنوز اعتقاد داریم بالاخره حضرت با آنان بیعت کرد و یا از آنان راضی شد ! آیا این بیعت و رضایت است؟
1 ) سنن ترمذی/ ج4/ص158 – کتاب السر باب 44/ حدیث 1609 / مج فی ترکه رسول الله – در آدر س ارائه شده ذیل این روایت و روایت دگر از صحیح بخاری که در صفحه 127 در ذیل آدرس دوم آمده این مطلب دقیق تر اشاره شده است
2 ) انساب الاشراف /ج2/ص269 باب امر السقیفه
3 ) تاریخ طبری / ج3/ ص202 حوادث سال 11 هجری – عقد الفرید / ج4/ص259-سایر آدرس ها در شماره 1 پا ورقی ص 129 کتاب غدیر خم وپاسخ به شبهات جلد دوم آمده است
4 ) عقد الفرید / ج4 /ص268/ العسجده الثانیه فی الخلفا و تواریخهم –تاریخ طبری / ج3/ص430 ذکر استخلافه عمر – اب ابی الحدید / ج6/ص51 – منتخب کنزالعمال / ج2/ ص171 – سایر آدرس ها در شماره 3 پا ورقی ص 129 کتاب غدیر خم وپاسخ به شبهات جلد دوم آمده است
5 ) دیوان حافظ ابراهیم /ج1/ ص82
6 ) نهج البلاغه قسمت رسائل / کتاب 28/ کتاه الی معاویه – کتاب جمهره رسائل العرب /ج1/ص399 – ابن ابی الحدید /ج5/186
7 ) الامامه و السیاسه ابن قتیبیه / ج1/ ص13 کیف کانت بیعه علی – اعلام النسا عمر کحاله /ج4/ص115 ترجه فاطمه