اخلاق در سیره امام رضا(ع)
بی گمان چهارده معصوم(ع) چهارده خورشید آسمان معنویت و انسانیت هستند. هرچند که همه آنان بازتاب نور یگانه محمدی(ص) هستند، ولی جلوه های گوناگون را به نمایش گذاشته اند تا هرکسی از پنجره انوار و تاب مشکین عشق و محبت یکی از ایشان به حق بیاویزد و با توسل به عروه وثقای وجودیشان به سببی چنگ زند که میان حق و زمین آویزان است و آنان را تا کمال مقصود بالا می برد.
خداوند در قرآن امامان را سرمشق زندگانی بشر دانسته و از همگان خواسته است تا با بهره گیری ازسیرت و سیره آنان، در مسیر خلافت انسانی گام بردارند و به اطاعت و عبودیت ایشان، کمال عبودیت و اطاعت از خدای یگانه را تجربه نمایند و به مقام عبودیت ربوبی دست یابند.
یکی از انوار و اسباب الهی که می توان به ریسمان استوار وجودش آویخت و به ولایت حبی و اطاعت، به حق متوسل شد، حضرت علی بن موسی الرضا (ع) است. نویسنده در این مطلب بر آن است تا با نگاهی گذرا به سخنان گهربار ایشان، سیرت آنان را بنمایاند و راهنمایی برای سالکان نشان دهد. این مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم.
ضرورت تأسی به سیرت امام رضا(ع)
امامان معصوم(ع)، مفسران قرآن و بیان کنندگان اسرار و رازهای بی شمار آن هستند. آنان هم چنین در سیره خود آن چه را درک کرده اند به نمایش می گذارند و حقیقت را در جامه عمل به مردم نشان می دهند. سخنان ایشان هم در بردارنده جوامع الکلم در هر حوزه و عرصه ای است و هم آینه ای از حقایق عرشی و رموز عرفانی است که زندگانی بشر را متحول می سازد.
هرکسی می تواند به فراخور خویش، از چشمه آب حیات و زندگانی ایشان برگیرد و به مقدار ظرفیت و توان خود، از شربت گوارای حقایق بنوشد. آنان دریای مواجی هستند که از سویی به بی کرانه پیوند خورده اند و از سوی دیگر، همه حقایق را با امواج پرتحرک زندگی خویش به سطح آب می کشانند و فرصت انتخاب و گزینش به مردم می دهند.
همان طورکه سیرت آنان، ناطق حقایق قرآنی است، سخنان ایشان نیز گوهرهائی است که از ژرفای هفت یا هفتاد بطن قرآن بیرون آمده تا انسان ها از آن بهره گیرند. از آن جایی که امامان از قرآن جدایی ندارند و قرآن از ایشان جدا نیست؛ زیرا از نظر حقیقت باطنی، یگانه و یکتا هستند و هریک، تفسیر و تجلی آن دیگری می باشد؛ باید ایشان را قرآن ناطق و قرآن را حقیقت صامت ایشان دانست. به این معنا که حقیقت محمدی به دو شکل، جلوه گری نموده است: گاه به شکل قرآن صامت درآمده و گاه دیگر در جلوه انسان کاملی خودنمایی کرده است. بنابراین اگر انسان کامل می خواست به شکل کتاب درآید، قرآنی می شود و قرآن اگر می خواست به شکل انسان کامل ظهور نماید، به شکل معصومان(ع) درمی آید.
براین اساس می توان هر سخن انسان کاملی چون امام رضا(ع) را تفسیری انفسی از حقیقت قرآنی دانست و هر سیرت و صورت امام رضا(ع) را تجلی حقیقت دیگری از قرآن یافت؛ زیرا قرآن و انسان کاملی چون امام رضا(ع) و دیگر معصومان(ع) دو صورت از یک حقیقت هستند که گاه از آن به حقیقت و نور محمدی(ص) تعبیر می شود و گاه به عنوان صادر نخست، عقل اول، روح اعظم، اسم اعظم، اسم مستاثر، نور اول و مانند آن یاد می کنند.
کسانی که می خواهند درمسیر شدن تا متاله گردیدن پیش روند و از مجرای مرجعیت نور محمدی و ربوبیت احمدی (ص) به فنای ذاتی برسند، می بایست درعمل، زندگانی خویش را بر مدار حقانیتی قرار دهند که معصومان (ع) و قرآن تبیین کرده اند. براین اساس هر کسی بیرون از دایره ولایت اطاعت وحب ایشان حرکت کند، هرچه دارد، هیچ ندارد و در ترازوی حق و باطل، به حکم بطلان از وزن و ثقالتی بهره نمی برد و در میزان الهی، سبک بار می شود و در دوزخ غضب و خشم الهی در می آید.
اگر در سخن نبوی (ص) گفته شده که الحق مع علی و علی مع الحق این معنا مورد تاکید است که بی علی، حقی نیست و اصولا حق و علی، یگانه و یکتا هستند و دوگانگی میان آن دو، دوگانگی مفهومی است نه دوگانگی مصداقی براین اساس اگر بر ترازوی حقانیت خداوندی چیزی باقی است و سنگینی می کند، حقانیت علی (ع) است و اگر چنین چیزی وجود نداشته باشد، وزنی و حقی نیست و تنها باطل و پوچی است. از این رو علی(ع) را میزان و صراط مستقیم و مانند آن گفته اند.
امام علی بن موسی الرضا (ع) به حکم یکتایی و یگانگی نورانیت نیز، مصداق همین معنا و کلام است. براین اساس اگر کسی بخواهد در مسیر شدن واقعی قرار گیرد می بایست به این سیرت و سیره متوسل شود؛ زیرا هر یک از آنان، شرایطی را فراهم می آورند تا انسان ها با همه شرایط و گوناگونی بتوانند درمسیر شدن ، سرمشق و اسوه ای داشته باشند.
جلوه های مکارم اخلاق در کلام رضوی
انسان کامل، جلوه گاه حق و حقیقت الهی است. خداوند اگر به شکل و صورت انسانی بخواهد تجلی و ظهور کند، در صورت خلیفه در انسان کامل ظهور می کند. بنابر این اگر کسی بخواهد متاله شود و الله یاهو را درخود ظهور و تجلی دهد، می بایست انسان کاملی چون معصومان (ع) را الگوی خود قرار دهد و از کلام و سخنان ایشان بهره گیرد و در شدن های پیاپی خویش، از آن سود برد تا در مسیر معراجی درست و راست حرکت کند و به مقصد و مقصود برسد.
در سخنان امام رضا (ع) جلوه های بسیاری از حق ظهور کرده است که می تواند به عنوان اصول کلی اخلاقی در زندگی به کار گرفته شود. از جمله این اصول اخلاقی می توان به این حدیث اشاره کرد که به انسان آموزش می دهد تا به گونه ای عمل نکند که خود را درمعرض استهزاء قرار دهد.
زیرا برخی از اعمال انسانی به گونه ای است که اگر باطن آن ظهور یابد، بسیار زشت و زننده است. به این معنا که آن رفتاری در صورت حقیقت می باشد و آدمی را به سوی خداوند و معراج می برد که درعمل، با کارهای زشت و زننده همراه نباشد.
ایوب بن نوح از امام رضا (ع) روایت می کند که: سبعه اشیاء بغیر سبعه اشیاء من الاستهزاء، من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزأ بنفسه، و من سال الله التوفیق و لم یجتهد فقد استهزأ بنفسه، و من استحزم و لم یحذر فقد استهزأ بنفسه، و من سال الله الجنه و لم یصبر علی الشدائد فقد استهزأ بنفسه، و من تعوذ بالله من النار و لم یترک الشهوات فقد استهزأ بنفسه، و من ذکر الله و لم یستبق الی لقائه فقد استهزأ بنفسه؛ هفت چیز بدون هفت چیز، مسخره است:
۱- آن که زبانش طلب آمرزش کند و به قلب پشیمان نباشد، چنین کسی خود را به تمسخر گرفته است؛ ۲- آن که از خدا توفیق خواهد و نکوشد، خود را مسخره کرده است؛
۳- آن که ]به ظاهر[ دوراندیشی کند و برحذر نباشد، خود را مسخره کرده است؛
۴- آن که از خدا بهشت خواهد، اما سختیها را تحمل نکند، خود را مورد تمسخر قرار داده است،
۵- همین طور است آن که از آتش]دوزخ[ به خدا پناه برد و شهوتها را ترک نکند؛
۶- و نیز آن که خدا را یاد کند و برای دیدار او تلاش نکند، خود را به مسخره گرفته است. (کنز الفوائد، ج۱، ص۰۳۳٫)
زمینه های امیدواری به دیگران
در حدیثی دیگر، آن حضرت به ۵مورد اشاره می کند که می بایست در کسی جمع باشد تا بتوان به عنوان یک انسان به وی امید داشت. به این معنا که اگر چنین خصلت هایی در انسانی وجود نداشته باشد، اصلاً نمی توان به وی برای امور دنیا و آخرت دل بست.
ابن شبعه الحرانی مرسلا قال: قال الرضا(ع): خمس من لم تکن فیه فلا ترجوه لشیء من الدنیا و الآخره : من لم تعرف الوثاقه فی ارومته، و الکرم فی طباعه، و الرّصانه فی خلقه، و النّبل فی نفسه، و المخافه لربّه؛ امام رضا(ع) فرمود: پنج چیز است که اگر در کسی نباشد، بهره ای از دنیا و آخرت را به او امید مدار: آن که در تبار او استواری، و در سرشتش کرامت، و در اخلاقش صافی و خلوص، و در نفس او شرافت، و نسبت به پروردگارش بیمناکی در او دیده نشود. (تحف العقول، ص۶۴۴٫)
انسان های بی اصل و نسب، از آن جایی که در شرایط تربیتی درست قرار نگرفته اند، کم تر می توان به آن ها امید خیری داشت. بررسی ها نشان می دهد که حتی کسانی که از جایی به جایی کوچ می کنند، به سبب آن که با بازدارنده های اخلاقی، کم تر روبه رو هستند در رفتارها، گستاخ تر و در هنجارشکنی، جری تر هستند؛ زیرا وجود بستگان و خویشان در محیط زیست خود به عنوان یک بازدارنده عمل می کند و اجازه بروز برخی از ناهنجاری های رفتاری را از انسان سلب می کند. هم چنین کسانی که از اصل و نسبی برخوردار نمی باشند، در محیطی زیست می کنند که شرایط مساعد و مناسب تربیتی کم تری را برای ایشان فراهم می آورد. بنابراین نمی توان از آنان امید رفتارهایی داشت که امیدوارکننده باشد.
انسان هایی که از بزرگواری بهره ای نبرده اند و در اخلاق ایشان اخلاصی دیده نمی شود و از شرافت برخوردار نمی باشند و خوفی و ترسی از خداوند ندارند، انسان هایی هستند که کم تر در مسیر حق و حقانیت گام برمی دارند و کم تر به دیگری کمک و یاری می رسانند، زیرا نه ترسی از خداوند دارند تا به عنوان یک بازدارنده و انگیزه بیرونی عمل کند و نه در ایشان عناصری از خصایص خوب و نیک وجود دارد تا از درون به عنوان یک عامل انگیزش عمل کند. براین اساس نمی توان از آنان امید خیری داشت.
آن حضرت(ع) در جایی دیگر در پاسخ پرسشی که درباره فرومایگان می شود می فرماید: فرومایه کسی است که اگر چیزی داشته باشد، آن چیز، او را از خدا غافل کند. (تحف العقول، ص۲۴۴٫)
در حقیقت کسی که به سبب داشتن چیزی، از خدا غافل می شود، انسان پست و فرومایه ای است که درک نکرده که همه چیزهایی که در اختیار اوست از خداست. عدم شناخت از خداوند هستی و شناخت منزلت بلند و غنی خداوند و منزلت پست و فقیر خود، موجب شده است تا اینگونه، دچار فرومایگی اخلاقی و رفتاری شود و به سبب داشتن چیزکی، خدا را از یاد ببرد و از او غافل شود و رفتاری را درپیش گیرد که نمی توان از او امید خیری داشت؛ زیرا کسی که به سبب چیزی چون ثروت و قدرت از خدا غافل می شود و حق خداوند را ادا نمی کند چگونه می تواند با این غرور و کبر خودساخته اش به دیگری بنگرد و به او یاری رساند.
آن حضرت(ع) در سخن دیگر به این موضوع می پردازد که کمال را می بایست در اشخاص و انسان هایی جست وجو کرد که ده خصلت و فضیلت را در خود بپروراند. چنین شخصی را می توان عاقل شمرد و از دایره جهل و نادانی بیرون دانست و انسانی کامل و خوب محسوب کرد. آن حضرت می فرماید: خرد شخص مسلمان کمال نیابد مگر آن که ده خصلت در او دیده شود: امید خیر به او رود، از فتنه او ایمنی باشد، خیر اندک دیگران را زیاد بیند و نیک بسیار خود را اندک شمارد، از این که زیاد از او حاجتی خواسته شود خسته نگردد، همه روزگار از کسب دانش ملول نشود، فقر به خاطر خدا نزد او دوست داشتنی تر از بی نیازی، و ذلت به خاطر خدا نزدش محبوب تر از عزت به واسطه دشمنش باشد و گمنامی را دوست تر از بلند آوازگی دارد.آن حضرت(ع) سپس فرمود: ده تا، و چه ده تایی! گفته شد: آن ده تا کدامند؟ حضرتش(ع) فرمود: کسی را نبیند مگر آن که بگوید او از من بهتر و پروا پیشه تر است که مردم دوگونه اند، آن که از او بهتر و پرواپیشه تر است و آن که از او بدتر و دون مایه تر، پس چون بدتر و فرومایه تر از خود را بیند، گوید: شاید خیر این پنهان است و این برایش بهتر، اما خیر من آشکار و این برای من بدتر. و چون آن که از او بهتر و پرواپیشه تر است را بیند، در برابرش فروتنی کند تا شاید به او ملحق شود و اگر چنین کند بزرگی اش بیش، نیکی اش پاکیزه، نامش بلند و آقای مردم روزگار خود شود. (تحف العقول، ص ۳۴۴٫)
آن حضرت در نکوهش خصلت های زشت و زننده ای که انسان را از انسانیت دور می کند و زندگی دنیوی و اخروی آدمی را تباه می کند می فرماید: ثروت جز به پنج خصلت جمع نشود: بخل بسیار، آرزوی دراز، آز و حرص غالب، بریدن از خویشان و گزیدن دنیا بر آخرت (عیون اخبار الرضا، ج ۱، صص ۶۷۲- ۷۷۲٫)
اهمیت و ضرورت گشاده رویی
این درحالی است که انسان حتی اگر نمی تواند به کسی از نظر مالی کمک کند، می بایست با خوش رویی دست کم دل وی را نیازارد و بر رنج او نیفزاید، تا به این مرحله نرسد که لقایش را به عطایش ببخشد؛ زیرا انسان پیش از آن که به گشاده دستی شخصی بنگرد به گشاده رویی وی دل می بندد. بنابراین حتی اگر دست خالی برگشت، شاد و خرم برمی گردد که به وی درشتی نشده و حرمت و کرامتش را به پرسشی و یا به هیچ نفروخته است. از این رو امام رضا(ع) فرمود: سلطان را با پرهیز (مراقبت)، دوست را با فروتنی، دشمن را بااحتیاط و مردم را با گشاده رویی همراهی کن. (بحارالانوار، ج ۸۷، ص ۵۵۳٫)
حضرت در جایی دیگر از اجداد طاهرش این سخن را نقل می کند که پدرم از جدم، از پدرانش(ع) مرا چنین حدیث نمود که امیرالمومنین(ع) فرمود: هرگز نخواهید توانست با ثروت خود گشایشی به زندگی مردم دهید، پس با گشاده رویی و خوش برخوردی به ایشان وسعت دهید که شنیدم پیامبر خدا(ص) می فرمود: هرگز نخواهید توانست با ثروت هایتان به زندگی مردم وسعتی دهید پس با اخلاق تان آنان را در فراخی و گشایش دارید. (عیون اخبار الرضا، ج ۲، صص ۳۵- ۴۵٫)
آن حضرت پس از تبیین مسایل علمی چون مشیت و اراده به مسایل اخلاقی توجه می دهد، چنانکه می فرماید: مشیت، عزم چیزی، و اراده به پایان رساندن آن است. اجل آفت آرزو، کار نیک ذخیره آخرت، نیکی، غنیمت دوراندیش، و تفریط، بلای صاحب قدرت است، بخل، موجب از بین رفتن آبرو و دوست داشتن ]چیزی[ انجام ناپسندی هاست، و کریم ترین و باارزش ترین خلقیات: بخشش و نجات درمانده، برآوردن آرزوی آرزومند و کمک به تحقق امید امیدوار است، افزودن بر شمار دوستان در زندگی و گریه کنندگان پس از مرگ است. (بحارالانوار، ص ۸۷، ص ۵۵۳)
این ها نمونه هایی از سخنان آن بزرگوار برای هدایت مردم به شدن های کمالی و قرار گرفتن در مسیر متاله شدن است و کسی که به این اصول ابتدایی پای بند نباشد، نمی توان از او امید داشت تا گام های بلندی در مسیر شدن و کمالات بردارد. از این رو گفته اند کسی که نتواند به مسایل اخلاقی پای بند باشد، نمی تواند به احکام شرعی و تکالیف الهی پای بند باشد تا در مسیر عبودیت گام برداشته و به حکم «فاعبد ربک حتی یاتیک الیقین» به مقام کشف الیقین، از درجات سه گانه علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین و در نتیجه خلافت ربوبی الهی برسد.
منبع : شیعه ها