پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا خطبهی خواندند و از مسلمانان سؤال کردند (2) : الست اولی بالمؤمنین من انفسهم؟(یا الست اولی بکم من انفسکم؟) آیا من از مؤمنان نسبت به خود آنان اولی نیستم؟(یا آیا من از خود شما به شما سزاوارتر نیستم؟)همه گفتند:چرا یا رسول الله.فرمود: « من کنت مولاه فعلی مولاه » کسی که من مولی او هستم(اولی بنفس و صاحب اختیار او مىباشم)علی نیز چنین است سپس دعا فرمود:خداوندا دوست بدار هر که علی را دوست بدارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن بدارد و یاری کن هر که علی را یاری کند و واگذار هر کس علی را واگذارد (3) ، و آیه:الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا:امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و راضی شدم که اسلام دین شما باشد در آنجا نازل گردید (4) .
مسلمانان با علی علیه السلام بیعت کردند و این مقام و منصب جدید را به آن حضرت تهنیت و تبریک گفتند و عمر بن الخطاب از اول کسانی بود که به آن بزرگوار تهنیت و تبریک گفت (5) .
در بسیاری از طرق حدیث غدیر این مضامین هم آمده که من در آینده نزدیکی از میان شما رخت بر مىبندم، ولی دو عنصر گرانقدر در میان شما مىگذارم:یکی قرآن و دیگر عترتم که اهل بیت من مىباشند.تا آن هنگام که به آن دو تمسک نمائید گمراه نخواهید شد.آن دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا(روز قیامت که)در کنار حوض بر من وارد شوند (6) .
اعتبار حدیث غدیر
حدیث غدیر از نظر سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر است، بلکه داری تواتری در حد بالا است به گونهیی که متجاوز از 100 تن از صحابه آن را روایت کردهاند.علامه امینی در جلد اول کتاب ارزشمند « الغدیر » 110 تن از صحابه را نام برده (7) و مدارک و منابع آن را از اهل سنت آورده است و 84 تن از تابعین (8) و 360 تن از علماء و راویانی که طی قرنها این حدیث را روایت کردند نیز در همان کتاب ذکر کرده است (9) و دانشمندانی طرق حدیث غدیر را در کتابهی مستقلی آوردهاند از جمله طبری (10) و ابن عقده (11) که هر کدام کتاب مستقلی در این زمینه تألیف کردند.مؤلف کتاب ینابیع المودة نقل مىکند از امام الحرمین ابی المعالی جوینی استاد غزالی که مىگوید:در یک مغازه صحافی کتابی در دست صحافی بود که روی آن نوشته بود المجلد الثامن و العشرون فی طرق حدیث الغدیر و یتلوه المجلد التاسع و العشرون یعنی جلد 28 در طرق حدیث غدیر و بدنبال آن جلد 29 خواهد آمد (12) .
بنابراین این حدیث قطعىترین حدیث یا از قطعىترین احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به شمار مىآید.
دلالت حدیث نیز بر امامت علی علیه السلام روشن مىباشد زیرا کلمه مولی چه از نظر معنی وضعی انحصارا بمعنی اولی باشد یا اولی یکی از معانی آن باشد که در جی خود مفصل بحث شده است (13) در این حدیث شریف مولی قطعا به معنی اولی است(کسی که از هر جهت اولی به تصرف در امور انسان است).این مطلب با توجه به قرائن بسیار واضح و روشن است که قسمتی از آن قرائن یادآوری مىشود:
قرینه اول: قبل از جمله: « من کنت مولاه فعلی مولاه » پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مسلمانان اعتراف گرفتند که: « الست اولی بکم من انفسکم؟ » (14) آیا من از خود شما به شما اولی و سزاوارتر نیستم؟قالوا:بلیـگفتند:چرا.این مضمون که در جمله « الست اولی بکم » نسبت به آن اعتراف گرفته شده است همان است که در آیه کریمه: النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم (15) پیامبر از مؤمنان به خود آنان اولی(و سزاوارتر)است وجود دارد.در این جمله ولایت و سرپرستی و صاحب اختیاری پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنحو گستردهیی بیان شده است زیرا اولویت و سزاوارتر بودن کسی از خود انسان بطور مطلق معنایش این است که هر گونه تصرفی که خود انسان در مورد خودش مىتواند انجام دهد و هر فعلی که صلاحیت دارد که متعلق این اولویت در مورد خود انسان باشد جمله مذکور آن را بری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بطور مطلق ثابت مىکند.
مفسران (16) از این جمله آیه کریمه استفاده کردند که انسان باید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از خودش بیشتر دوست بدارد و حکم آن حضرت را از اراده و خواست خود در وجود خویش نافذتر بداند.پس از این که آن حضرت این اعتراف را از مسلمانان مىگیرد، مىفرماید:من کنت مولاه فعلی مولاه، در این جمله همان اولویت را که از آیه مذکور استفاده شد بری علی علیه السلام نیز قرار مىدهد و نمىتواند در این جمله مولی به معنی دیگر غیر از اولی باشد که در این صورت انسجام و تناسب دو جمله قطعات بهم خواهد خورد.با این وصف دلالت این جمله بر این که آن حضرت مانند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از هر مؤمنی به خود او اولی و سزاوارتر است ثابت و واضح است.
اشکال فخر رازی و پاسخ آن
یادآوری این نکته لازم است که فخر رازی اشکالی ذکر کرده که مولی به معنی اولی نمىتواند باشد زیرا اولی افعل تفضیل است و با من بکار مىرود.مثلا گفته مىشود زید اولی من عمرو، ولی در مورد مولی آوردن من پس از آن صحیح نیست و گفته نمىشود زید مولی من عمرو.
این اشکال از ناحیه خود علمی اهل سنت پاسخ داده شده است.به شرح مقاصد تفتازانی (17) مراجعه شود.بیان تفتازانی این است که اگر مولی وصف و به معنی اولی باشد اشکال مذکور وارد است ولی مولی اسم و به معنی اولی است مانند اسماء افعال که معانی آنها فعل مىباشند و اصطلاحا آنها را اسماء افعال مىگویند با این وصف، دیگر جایی بری آن اشکال باقی نمىماند .
قرینه دوم: آن حضرت پس از جمله مذکور دعا کردند و فرمودند:اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله (که این جمله به طرق متعدد و با سند صحیح روایت شده است) (18) : خدایا دوست بدار هر که او را(علی را)دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد و یاری کن هر که او را یاری کند و واگذار هر که او را واگذارد.
اگر علی علیه السلام به عنوان یک مؤمن دربارهاش این دعا مطرح است و ویژگی خاصی مانند ولایت و سرپرستی بری وی مطرح نیست چه معنی دارد که درباره محبت او تأکید کنند به گونهیی که دوستی و دشمنی او دوستی و دشمنی خداوند را در پی داشته باشد.وانگهی این چیزی است که از دین واضح و روشن است که هر مؤمنی را باید دوست داشت و از دشمنی وی بر حذر بود و اگر آن حضرت داری ویژگی خاصی است آن ویژگی چیزی جز امامت و رهبری نمىتواند باشد .علاوه مسئله یاری کردن و دست از یاری برداشتن بری یک مسلمان معمولی مطرح نیست، معلوم است که علی علیه السلام در سمتی و منصبی قرار گرفته است که مسلمانان باید وی را دوست بدارند و او را یاری کنند و تنها در این صورت است که دوستی او دوستی خدا و دشمنی او دشمنی خدا و یاری وی یاری خدا و خذلان وی خذلان خدا را بدنبال خواهد داشت.
با این توضیح پاسخ از، اشکال دیگر اهل سنت نیز روشن مىشود که جمله « اللهم و ال من والاه » را قرینه گرفتهاند که مولی به معنی دوست است در حالی که قرینه بودن این جمله بری زعامت و سرپرستی آن حضرت روشنتر است.
قرینه سوم: آن جمعیت سنگین که تا حدود 120 هزار نفر (19) در کتابها ذکر شده و در صحنه غدیر حضور داشتند، چگونه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را در آن صحری گرم و سوزان متوقف مىسازد و این شرایط ویژه را فراهم مىآورد و تنها این مطلب را متذکر مىشود که ی مسلمانان هر که من دوست و یا ناصر و یاور او هستم علی دوست و ناصر او است!آیا این با حکمت آن حضرت سازگار است و آیا عقل چنین چیزی را تجویز مىکند؟!!
یادآوری این نکته لازم است که در برخی از کتب اهل سنت آمده که این جمله را پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بخاطر آن فرمودند که برخی از مسلمانان در سفری که با علی علیه السلام بودند از آن حضرت ناراحتی پیدا کرده بودند به گونهیی که به خود آن حضرت درباره او شکایت کردند.پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این وضعیت را بخاطر آن مطلب بوجود آوردند که مسلمانان درباره علی علیه السلام بدبین و ناراحت نباشند.
پاسخ این مطلب روشن است، زیرا:
اولا:ناراحتی چند نفر که در قضیهیی از علی علیه السلام ناراحت شدند دلیل نمىشود که آن حضرت آن جمعیت سنگین را بخاطر آن چند نفر متوقف سازند.
ثانیا:حضرت درباره آن مسئله شخصی هیچ تعرضی در آن صحنه ننمودند و اگر این اجتماع تنها در آن رابطه بود شایسته بود آن مسئله را در آنجا مطرح فرمایند.
ثالثا:به فرض این که آن مسئله هم در کار باشد، انگیزه این اجتماع انگیزه خاصی بود که خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را یادآور شدند و آن امامت علی علیه السلام بود و قرینیت قرائن و صراحت آنها به گونهیی است که آن مطلب بر فرض وجود آن به هیچ وجه مضر نیست، اگر مؤکد امامت آن حضرت نباشد.و همگان از این بیانات دریافتند که علی علیه السلام شخصیت عادی و معمولی نیست، بلکه او یک رهبر است و مىبایست در رفتار و عملکرد و سلوکشان با وی این مطلب را در نظر داشته باشند.
قرینه چهارم: فهم معنی امامت و رهبری از جمله مذکور و برداشت آن توسط حاضران و غیر آنان بود تا آنجا که این برداشت در اشعار و ادبیات طی قرنها آمده و در کتابها ذکر شده است .علامه امینی کتاب الغدیر را بر اساس همین محور تألیف کرده است، یعنی اشعار شعرایی که درباره غدیر شعر گفتهاند و مسئله امامت و رهبری علی علیه السلام را در اشعار خویش آوردهاند در رأس آنان خود علی علیه السلام و پس از آن حضرت، حسان بن ثابت و عمرو بن عاص و قیس بن سعد بن عباده و دیگر شاعران که در طول قرنها این معنی را از جمله مذکور استفاده کردهاند (20) مطرح کرده است.
قرینه پنجم: تبریک و تهنیت از ناحیه مسلمانان چه اینکه اگر آن حضرت منصب و سمت جدیدی پیدا نکرده بود و تنها تاکید و یادآوری لزوم محبت و نصرت آن حضرت مطرح بود این مطلب شایسته تبریک و تهنیت نبود.
قرینه ششم: در عبارت تهنیت عمر بن الخطاب (21) ذکر شده است: « اصبحت مولی و مولی کل مؤمن و مؤمنة » تو مولی من و مولی هر مؤمن و مؤمنین گردیدی و این حاکی است از منصبی که آن حضرت قبلا نداشته و بعد آنرا پیدا کرده است.
قرینه هفتم: حدیث ثقلین در بسیاری از طرق همراه حدیث غدیر است چنانکه گفته شد و این حدیث به وضوح تمسک به اهل بیت و علی علیه السلام را بطور مطلق بر مردم لازم مىسازد و اهل بیت را ملازم با قرآن یادآور مىشود و این با زعامت و رهبری مناسبت دارد.
_______________________________________________________________________
پي نوشتها:
1) کتاب الولایة فی طرق حدیث الغدیر للطبری(الغدیر، ج 1، ص 215 نقلا عن ضیاء العالمین)، الدر المنثور:3/117 دار الفکر، اسباب النزول:ص 135 انتشارات الشریف الرضی.تاریخ مدینة دمشق :ج 42 ص 237 دار الفکر بیروت.
2) مجمع الزوائد:ج 9 ص 129، 130، 131، 134 دار الفکر، تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 205 234 دار الفکر، بیروت.
3) مجمع الزوائد:ج 9، ص 130، تاریخ مدینة دمشق:ج 42 ص 207، 208، 210، 212، 219، 230، دار الفکر، بیروت .البدایة و النهایة:ج 5 ص 185 و ج 7 ص 360 دار الکتب العلمیة.
4) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر.
5) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر.
6) مجمع الزوائد:ج 9، ص 258 و 259 دار الفکر، تاریخ دمشق:ج 42 ص 219 دار الفکر، البدایة و النهایة:ج 5، ص 184 دار الکتب العلمیة.
7) الغدیر:ج 1، ص 60 دار الکتاب العربی بیروت.
8) الغدیر:ج 1، ص 72 دار الکتاب العربی بیروت.
9) الغدیر:ج 1، ص 151 دار الکتاب العربی بیروت.
10) البدایة و النهایة:ج 5، ص 186 دار الکتب العلمیة، تهذیب التهذیب:ج 7، ص 297 دار الفکر .
11) تهذیب التهذیب:ج 7، ص 297 دار الفکر.
12) ینابیع المودة:ص .36
13) الغدیر:ج 1، ص .344 350
14) به ص 17 مراجعه شود.
15) سورة الاحزاب:آیه .6
16) الکشاف:ج 3، ص 227 محاسن التاویل:ج 13، ص 227 البحر المحیط:ج 7، ص 212 روح المعانی :ج 22، ص .150
17) شرح المقاصد:5/273 منشورات الشریف الرضی ایران قم.
18) البدایة و النهایة 5/184 188 دار الکتب العلمیة، مجمع الزوائد 9/104 108.بری آگاهی از مدارک قرائن مذکور در حدیث به ص 17 و 18 مراجعه شود.
19) السیرة الحلبیة:ج 3، ص .308
20) الغدیر:ج 1، ص 340 342، ج 2 ص 34 و 67 و 114 و 180 و 213
21) تاریخ بغداد:ج 8، ص 290، دار الفکر.
* برگرفته از کتاب امامت در حدیث غدیر، ثقلین، منزلت ص 17
* نوشته ی غلامرضا کاردان