انبیاء و زیارت زمین کربلا
انبیاء سلف هم به برکت اینکه زمین کربلا مدفن حضرت أبی عبداللّه می شود. آنجا را زیارت کردند و به جهت موافقت امام حسین علیه السلام آنجا خون از بدنشان جاری شده است. و مأمور بودند که در این زمینه گریه کنند و گریه هم کردند که روایات فراوان است در این زمینه.
1- وروی مرسلا ان آدم لما هبط الی الأرض لم یرحوا فصار یطوف الأرض فی طلبها فمرّ بکربلا فاغتم و ضاق صدره من غیر سبب، و عثر فی الموضع الذی قتل فیه الحسین علیه السلام حتی سال الدم من رجله، فرفع رأسه الی السماء و قال: الهی هل حدث منّی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فانی طفت جمیع الارض و ما أصابنی سوء مثل ما اصابنی فی هذه الارض. فأوحی اللّه الیه یا آدم ما حدث منک ذنب، ولکن یقتل فی هذه الارض ولدک الحسین علیه السلام ظلما فسال دمک موافقة لدمه. فقال آدم: یا رب ایکون الحسین علیه السلام نبیا قال: لا. ولکنه سبط النبی محمد صلی الله علیه و آله فقال: و من القاتل له؟ قال: قاتله یزید لعین اهل السماوات و الأرض .(28)
آدم وقتی آمد از زمین کربلا عبور کند تا رسید به زمین کربلا غمگین شد وقتی به محل شهادت امام حسین علیه السلام رسید پایش لغزید و بر زمین افتاد و خون از پایش جاری شد سر به آسمان بلند کرد و عرض کرد خدایا آیا گناهی از من سر زده وحی آمد که فرزندت حسین در این مکان به شهادت می رسد و خون تو به جهت موافقت با خون حسین علیه السلام است. آدم گفت آیا حسین نبی است خطاب آمد نه او سبط محمد صلی الله علیه و آله است آدم گفت قاتل حسین کیست وحی آمد که یزید ملعون اهل آسمان و زمین.
2- و روی ان نوحا لما رکب فی السفینة طافت به جمیع الدنیا فلما مرت بکربلا أخذته الأرض، و خاف نوح الغرق فد عاربه و قال: إلهی طفت جمیع الدنیا و ما أصابنی فزع مثل ما أصابنی فی هذه الأرض فنزل جبرئیل و قال: یا نوح فی هذا الموضع یقتل الحسین سبط محمد خاتم الانبیاء. و ابن خاتم الأوصیاء قال: من القاتل له یا جبرئیل؟ قال: قاتله لعین اهل سبع سماوات و سبع أرضین. فلعنه نوح أربع مرات فسارت السفینة حتی بلغت الجودی و استقرت علیه .(29)
حضرت نوح وقتی با کشتی سفر می کرد به زمین کربلا که رسید دریا طوفان شد و نوح ترسید از غرق شدن علت را از خدا پرسید جبرئیل نازل شد و فرمود در این محل حسین علیه السلام فرزندزاده محمد صلی الله علیه و آله
خاتم الانبیاء کشته می شود. بعد نوح سؤال کرد از قاتل حسین علیه السلام جبرئیل فرمود قاتل او لعین هفت زمین و هفت آسمان است. نوح 4 مرتبه لعنت فرستاد تا اینکه کشتی آرام گرفت.
3- وروی ان ابراهیم علیه السلام مرّ فی ارض کربلا و هو راکی فرسا فعثرت به و سقط ابراهیم و شَجَّ رأسه دمه، فاخذ فی الاستغفار و قال: الهی ای شیء حدث منی؟ فنزل الیه جبرئیل و قال: یا ابراهیم ما حدث منک ذنب ولکن هنا یقتل سبط خاتم الأنبیاء و ابن خاتم الأوصیاء. فسالَ دمک موافقة لدمه .(30)
چون حضرت ابراهیم از کربلا عبور کرد پای اسبش لغزید و افتاد روی زمین سرش شکست و خون جاری شد عرض کرد خدایا چه گناهی از من سر زد که اینگونه مبتلا شدم جبرئیل نازل شد و فرمود در این زمین زاده رسول خدا خاتم انبیاء کشته می شود و خون تو به جهت موافقت آن عزیز است.
4- وروی ان اسماعیل کانت أغنامه ترعی بشط الفرات، فأخبره الداعی أنها لاتشرب الماء من هذه المشرعة منذ کذا یوما فسأل ربه عن سبب ذلک فنزل جبرئیل و قال: یا اسماعیل سل غنمک فانها تجیبک عن سبب ذلک فقال لها: لم لا تشربین من هذا الماء؟ فقالت بلسان فصیح قد بلغنا ان ولدک الحسین علیه السلام سبط محمد صلی الله علیه و آله یقتل هنا عطشانا فنحن لانشرب من هذه المشرعة حزنا علیه .(31)
وقتی که اسماعیل گوسفندان خود را به کنار فرات برده بود چوپان به او گفت که چند روز است گوسفندان آب نمی آشامند اسماعیل سبب و علت را از خدا پرسید جبرئیل نازل شد و گفت ای اسماعیل از گوسفندان خودت سؤال کن گوسفندان به زبان فصیح گفتند که فرزند پیامبر خاتم و سبط محمد صلی الله علیه و آله کشته می شود اینجا عطشان و تشنه و ما به خاطر حزن و همدردی با حسین علیه السلام آب نمی خوریم.
5- وروی ان موسی کان ذات یوم سائرا و معه یوشع بن نون، فلما جاء الی أرض کربلا نخرق نعله، و انقطع شراکه ودخل الخسک فی رجلیه و سال دمه فقال: الهی أی شی ء حدث منی؟ فأوحی الیه أن هنا یقتل الحسین علیه السلام و هنا یسفک دمه، فسالَ دمک موافقة لدمه .(32)
روزی موسی با یوشع بن نون سیر می کردند وقتی به زمین کربلا رسید کفش آن جناب پاره و بند آن باز شد و خار به پای موسی خورد و خون جاری گشت علت را پرسید وحی آمد که در این موضع حسین علیه السلام کشته می شود و خون تو به جهت موافقت خون حسین علیه السلام جاری گشت.
6- وروی ان سلیمان کان یجلس علی بساطه و یسیر فی الهواء، فَمرّ ذات یوم و هو سائر فی أرض کربلا فأدارت الریح بساطه ثلاثه دورات حتی خاف السقوط فسکنت الریح و نزل البساط فی أرض کربلا. فقال سلیمان للریح: لم سکنتی؟ فقالت: ان هنا یقتل الحسین علیه السلام فقال و من یکون الحسین علیه السلام فقالت: هو سبط محمد المختار …(33)
حضرت سلیمان بر فرش سوار بود و در هوا سیر می کرد روزی هنگامی که در حرکت بود به زمین کربلا رسید باد بساط او را سه دفعه دور داد. به طوری که سلیمان ترسید سقوط کند باد آرام شد و فرش در زمین کربلا فرود آمد از باد علت را سؤال کرد باد گفت در این محل حسین علیه السلام کشته می شود. پرسید حسین علیه السلام کیست باد گفت سبط پیامبر مختار محمد صلی الله علیه و آله است.
7- وروی ان عیسی کان سائحا فی البواری و معه الحوارین فمروا بکربلا فرأوا أسدا کاسرا قد أخذ الطریق فتقدم عیسی الی الأسد. فقال له: لم جلست فی هذا الطریق؟ وقال: لاتدعنا نمر فیه؟ فقال الأسد بلسان فصیح: انی لم أدع لکم الطریق حتی تلعنوا یزید قاتل الحسین علیه السلام فقال عیسی علیه السلام و من یکون الحسین؟ قال: هو سبط محمدالنبی صلی الله علیه و آله الأمّی و ابن علی الولی .(34)
روایت شده که حضرت عیسی با حواریون در بیابان در حال رفتن بودند که به زمین کربلا رسیدند و دیدند که شیری خشمگین و ناراحت راه را گرفته پس حضرت عیسی جلو رفتند و گفتند چرا در این راه نشسته ای و نمی گذاری که ما عبور کنیم پس شیر با زبان فصیح گفت: من راه را برای شما باز نمی کنم تا اینکه قاتل امام حسین علیه السلام را که یزید است لعن کنید پس عیسی علیه السلام گفت که حسین کیست.
شیر گفت او فرزند حضرت محمد صلی الله علیه و آله که پیغمبر امی (درس نخوانده) می باشد و پسر علی علیه السلام که ولی رسول خدا است می باشد