هر چند که در آموزه های قرآنی در تنقیص دنیا مطالب بسیاری آمده و دنیا به عنوان لهو و لعب شناخته شده است، ولی می بایست به این مهم توجه داشت که دنیا در تبیین قرآنی، مقدمه آخرت است و تحلیل های قرآنی بر پایه این نگرش شکل گرفته است تا به مخاطبان این پیام روشن را بدهد که دنیا نسبت به آخرت فی نفسه اصالتی ندارد.
اما با این همه، نباید از این نکته نیز غافل شد که دنیا با نقش مقدمه ای خود از چنان جایگاه و ارزشی برخوردار است که می توان گفت آخرت و همه چیز آن در همین دنیا ساخته می شود؛ از این رو در بیانی زیبا و شیوا، دنیا به عنوان کشتزار و مزرعه آخرت معرفی شده است. این بدان معناست که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود، در همین دنیا ساخته و تأمین می گردد. براساس این آموزه ها، هر انسانی نه تنها ماهیت خویش را در دنیا می سازد، بلکه بهشت و دوزخ و امکانات و عذاب های خویش را با اعمال خویش درست می کند و آسمان و زمین خویش را شکل می بخشد. در روایات معراجی، پیامبر(ص) گوشه هایی از این تأثیر بی نظیر و بی مانند و نقش بی بدیل دنیا نسبت به آخرت را بیان کرده است.
نویسنده در این مطلب با بهره گیری از آموزه های وحیانی قرآن و اسلام بر آن است که به این نقش بی بدیل و غیر قابل جایگزین دنیا توجه دهد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● جایگاه ارزشی دنیا در آموزه های قرآنی
دنیا، نقیض آخرت و اسم برای زندگی در این جهان است. (لسان العرب، ابن منظور، ج۴، ص۴۲۰، «دنا») بنابراین، هنگامی که از دنیا سخن می گوییم مراد از آن، زندگی در این جهان که در برابر زندگی آخرت قرار می گیرد، می باشد.
در آموزه های قرآنی، دنیا به گونه ای تبیین و معرفی شده که هر کسی از ظن خود شد یار من، وز درون من نجست اسرار من. از این رو برخی، زندگی دنیا را پوچ و بیهوده می شمارند و برخی دیگر آن را همه چیز دانسته و دلبسته به آن می شوند. این در حالی است که از نظر قرآن، دنیا و نظام آن، بهترین و نیکوترین نظامی است که خداوند باتوجه به ظرفیت ماده و ابعاد مقدماتی آن آفریده است.
از نظر قرآن هرگاه بخواهیم نسبت دنیا را با نقیض آن یعنی آخرت بنگریم، به یک ارزیابی ارزشی اقدام می کنیم، در این صورت است که دنیا به سبب آن که امری گذرا و ناپایدار است (اسراء، آیه۱۸؛ عنکبوت، آیه۲۰؛ قیامت، آیه۲۰؛ انسان، آیه۲۷) و اسباب عدم توجه انسان به حقیقت دنیا و مقدمه ای بودن آن را فراهم می آورد و بسیاری از مردم به آن اصالت می بخشند و این گونه از آخرت غافل می شوند (روم، آیه۷)، خداوند آن را تنقیص کرده و بی ارزش شمرده است.
بنابراین، بی ارزشی دنیا را نمی بایست به عنوان یک ارزیابی مستقل دید، بلکه این ارزیابی با توجه به نسبت آن به آخرت صورت می گیرد. هدف از این تنقیص و بی ارزش دانستن در هنگام مقایسه آن با آخرت، از آن روست تا انسان به سبب زندگی در دنیا و لذت های آن، در دام آن نیفتد و به آن اصالت نبخشد و دلبسته به آن نشود تا از آخرت غافل گردد.
خداوند هنگامی که نسبت دنیا به آخرت را برای انسان تبیین می کند می فرماید که ماهیت زندگی دنیا، بازی، لهو، زینت، تفاخر و فزون طلبی و تکاثر در مال و فرزند است. (انعام، آیه۳۲؛ عنکبوت، آیه۶۴؛ محمد، آیه۳۶؛ حدید، آیه۲۰) به این معنا که انسان نباید در دام این مظاهر فریبنده دنیا بیفتد و از حقیقت زندگی دنیا و نسبت مقدمی آن غافل شود.
اما اگر انسان، حقیقت مقدمی دنیا به آخرت را درک و فهم کند، در می یابد که زندگی دنیا تا چه اندازه از ارزش و جایگاه بلند و مهمی برخوردار است و نقش بی بدیل و بی نظیری را برای انسان ایفا می کند؛ زیرا زندگی دنیا هرگز تکرار شدنی نیست و انسان در زندگی دنیا می تواند خود را برای ابدیت بسازد.
کسانی که در دنیا از خواب غفلت بیدار شوند و با ایمان و عبودیت و اعمال نیک، پرده های فریبنده و ظواهر دنیوی را کنار بزنند، آن گاه کشف غطائی می شود و ملکوت دنیا و حقایق باطنی آن را می بینند و درمی یابند که چگونه می بایست از این فرصت کوتاه عمر بهره گیرند و خود را برای ابدیت بسازند.
از نظر قرآن، زندگی دنیا دارای هدفی است که انسان باید آن را بشناسد (مومنون، آیات ۱۱۲ و ۱۱۵) این هدف همان ساختن خود برای ابدیت است. بنابراین، نمی توان تنها به ظاهر دنیا بسنده کرد، بلکه باید دانست که دنیا، باطن و حقیقتی دارد که شناخت آن حقیقت مهم است.(روم، آیه ۷) انسان می بایست با شناخت این حقیقت، از همه امکانات و نعمت های زندگی دنیوی برای ساخت ابدیت خود بهره گیرد و به تمام کمال از آن سود برد. از این رو خداوند از مومنان می خواهد تا به بهترین شکل از همه نعمت های زندگی دنیایی استفاده کنند. (اعراف، آیه ۳۲) و بدانند که زندگی دنیایی به سبب مقدمی بودن و شرایط آن، زندگی پررنج و مشقتی است؛ زیرا برای ساختن ابدی خود هر کسی می باید بارها و بارها همانند مار، پوست بیندازد و همانند پروانه مراحل گوناگون و سخت دگردیسی را بپیماید. انسان با هر کاری همراه با قصد و نیتی که انجام می دهد، لبس بعد از لبس دارد و از مرحله ای به مرحله دیگر می رود. طبیعت زندگی بشر این اقتضا را دارد که انسان با رنج و مشقت از نعمت های دنیا بهره گیرد و هرگز آرامش و آسایش واقعی و پایداری را در دنیا تجربه نکند.(اعراف، آیه ۳۲)
به هر حال، زندگی دنیوی برای انسان، زندگی همراه با سختی و تکلیف است و مسئولیت انسان آن است که با شناخت دقیق و کامل از اهداف زندگی دنیا و ایجاد دنیا و وظایف و تکالیف خود، در مسیر شدن های پیاپی گام بردارد و با بهره گیری از تمامی امکانات زندگی دنیا، خود را برای ابدیت سعادتمند بسازد. هرگونه غفلت از این اهداف آفرینش به معنای افتادن در ظاهر فریبنده دنیا و سرگرم شدن به لهو و لعب خواهد بود که سرانجام آن جز دوزخ پست و فراق از خداوند نیست؛ زیرا در زندگی دنیوی به خود اجازه نداده است تا اسمای کمالی الهی سرشته در ذات خویش را فعلیت بخشد و به خداوند نزدیک شده و تقرب یابد و متاله و خدایی شود و در بهشت برتر درآید.
در یک کلام می توان گفت که دنیا، موقعیتی بی بدیل و بی نظیر برای بشر و زندگی کوتاه زیستن در آن، تنها فرصت «شدن» است. از این رو خداوند در آیه ۴۷ سوره شوری دنیا و زندگی در آن را تنها فرصت برای بشر معرفی می کند و به این نکته توجه می دهد که انسان تنها در دنیاست که می تواند به دعوت الهی برای متاله و خدایی شدن پاسخ دهد و دیگر هرگز این فرصت تکرار نخواهد شد. هر کسی اگر بخواهد خدایی شود و پاسخ گوی دعوت رب و پروردگارش باشد، می بایست در این فرصت کوتاه عمر به آن پاسخ دهد. این پاسخ چنان که از آیات بسیاری به دست می آید، تنها با عبودیت و ایمان و اعمال نیک انجام می گیرد؛ زیرا شرایطی را فراهم می آورد تا شخص، اسمای ودیعه شده را به فعلیت برساند و خود را با پروردگارش همانند کند و متاله شود و در نهایت در مقام ربانیون قرار گیرد و مظهر ربوبیت الهی بر کائنات گردد.
هرگونه غفلت از این اصل و فرصت کوتاه عمر (مومنون، آیات ۱۱۲ تا ۱۱۴) به معنای از دست دادن همه چیز است؛ چرا که دیگر امکان شدنی کمالی برای کسی تکرار نخواهد شد و با مرگ و نیز فروپاشی این نظام و جایگزینی آخرت، دیگر راهی برای بازگشت نخواهد بود.
● انسان، ماهیت ساز و آخرت ساز
انسان براساس آموزه های قرآنی، موجودی به یک معنا بی شکل و ماهیت است و هرکسی خود را می سازد. هرکسی در آغاز تولدش، تنها استعداد و ظرفیت را با خود همراه دارد که به یک معنا قوه محض با تنها فعلیت شدن هاست. در قرآن بارها از صیروره سخن به میان آمده است. این واژه به معنای گردیدن و شدن است. این که خداوند در آیاتی از مصیر انسان به بهشت و دوزخ سخن می گوید، به معنای آن است که انسان خود در حال شدن هایی است که بهشت و دوزخ، نهایت آن را شکل می بخشد.
انسان در زندگی دنیا با هر نیت و کاری، خود را می سازد و شکل و ماهیت می بخشد. هرکاری می تواند استعدادها و قوای سرشته در ذات او را فعلیت بخشد و با فعلیت یابی آن، شکل و شمایلی جدید می یابد که اگر دارای چشم برزخی باشد، می تواند آن چهره ای را که از کارش به خودش می دهد، ببیند.
مولوی درباره این شدن های کمالی انسان در زندگی دنیا این معنا را به خوبی بیان کرده است؛ هر چند که آن چه که بیان می کند دارای معانی و بطون چندی است ولی یک معنای آن همین چیزی است که مراد ما دراین مطلب است، وی می سراید:
از جمادی مردم و نامی شدم
وزنما مردم ز حیوان سر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر
از ملک هم بایدم جستن زجو
کل شی هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه آن در وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم چون ارغنون
گویدم که اناالیه راجعون
به این معنا که انسان در آغاز همانند جمادات است و سپس به دایره گیاهان درمی آید و تنها از نمو و رشد برخوردار می شود و پس از آن همانند حیوان از احساس نیز سود می برد. آدمیت، مرتبه ای است که میان شدن های بسیار قرار دارد؛ بنابراین نمی بایست زندگی دنیوی را پایان شدن های انسان دانست، بلکه خود این مرحله میانی است که می بایست پیموده شود و شدن های دیگر را تجربه کند. این شدن های دیگر در دنیا انجام می شود و انسان این فرصت را می یابد تا خود را بسازد و با احصای همه اسمای الهی متأله شود.
از علی(ع) نقل شده که پیامبر(ص) فرمود: ان لله تبارک و تعالی تسعه و تسعین اسما من احصاها دخل الجنه؛ همانا برای خداوند تبارک و تعالی ۹۹ اسم هست؛ هرکس آن را احصا کند و شمارد، پس داخل بهشت است. (تفسیر المیزان، جلد۸، ص۳۷۵، ترجمه ۲۰جلدی فارسی)
مراد از این احصا همان تحقق و فعلیت بخشی به اسمای سرشته در ذات انسان است؛ زیرا خداوند به نفخ روح خویش همه اسمای الهی را در انسان به غیر از یک اسم مستاثر ودیعت گذاشته است که با حسن فاعلی و نیت خیر و حسن فعلی و کارهای نیک، این اسمای الهی فعلیت می یابد و انسان متأله می گردد.
زندگی دنیا به انسان این فرصت را می بخشد تا خدایی و متأله شود و خود را بسازد. البته بسیاری از مردم به این هدف و فلسفه آفرینش بی توجه بودند و از آن غافل هستند. از این رو زندگی دنیا، آنان را به لهو و لعب دچار می کند و هنگامی که خود را با سازه آخرتی خود مواجه می بینند درمی یابند که چه خسران و زیان مهمی کرده اند، زیرا نتوانسته اند از سرمایه وجودی و عمر خود بهره گیرند و اسمای سرشته در ذات را فعلیت بخشند و به مقام قرب الهی با متاله شدن دست یابند و لذا خواهان بازگشت به دنیا و جبران مافات می شوند؛ ولی مشکلی که وجود دارد این است که این عمر و فرصت شدن، هرگز تکرار نخواهد شد.
خداوند در آیات ۹۹ و ۱۰۰ سوره مومنون گزارشی از این درخواست زیانکاران می دهد و می فرماید: «حتی اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت، کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون؛ لحظه ای که پیک مرگ به سراغ یکی از آنان می آید می گوید: پروردگارا مرا به دنیا بازگردان تا عمری را که ضایع کرده ام، با عمل صالح جبران نمایم، خطاب می آید «کلا»: نه، دیگر بازگشتی نیست و این سخنی است که او گوینده آن است و سودی در آن نیست، پیش روی او تا روز قیامت برزخ و مانعی است که از رجوع او جلوگیری می کند.»
● زندگی دنیا، تنها ابزار ساختن ابدیت
بنابراین، فرصت کوتاه عمر و زندگی دنیا تنها جایی است که انسان می تواند خود را برای ابدیت بسازد و این فرصت بی بدیل و بی نظیر هرگز تکرار نخواهد شد.
هر انسانی افزون بر این که خود را می سازد، با نیت و کارهایش، فضای آخرت خود را نیز می سازد. به این معنا که هر کسی بهشت و دوزخ خویش را می سازد و امکاناتی که در بهشت یا دوزخ در اختیار اوست همان چیزهایی است که انسان با خود از دنیا می برد. درحقیقت در آن جا تنها به درو و بهره برداری از محصول و کشته های خود می پردازد و هر آن چه در مزرعه دنیا و کشتزار آن کشته کرده را درو می کند و می چیند.
در روایات معراجی، داستان های زیادی برای بیان این مهم از پیامبر(ص) روایت و نقل شده است. از جمله، امام صادق علیه السلام روایت می کند که: رسول خدا(ص) فرمودند: در آن هنگامی که مرا در آسمان، معراج دادند، من داخل بهشت شدم، دیدم در آنجا زمین های بسیاری سفید و روشن افتاده و هیچ چیز در آنها نیست، ولیکن فرشتگانی را دیدم که بنایی می سازند، یک خشت از طلا و یک خشت از نقره، و گاهی دست از ساختن بر می دارند.
من به آن فرشتگان گفتم: به چه علت شما گاهی مشغول ساختن می شوید و گاهی دست بر می دارید؟
فرشتگان گفتند: وقتی که نفقه ما برسد ما می سازیم و وقتی که نفقه ای نمی رسد دست برمی داریم و صبر می کنیم تا آنکه نفقه برسد.
رسول خدا(ص) به آن فرشتگان گفتند: نفقه شما چیست؟
گفتند: نفقه ما گفتار مومن است در دنیا، که بگوید: «سبحان الله والحمدلله و لااله الا الله و الله اکبر» پس چون مؤمن بگوید، ما بنا می کنیم؛ و زمانی که از گفتن دست بردارد ما نیز باز می ایستیم».
در این روایت به گوشه ای از تأثیر نیت ها و کارهای نیک ما یعنی حسن فاعلی و حسن فعلی اشاره شده است. در حقیقت هر کسی خود، بهشت یا دوزخش را می سازد و مقدار سرزمین، نهرها، حوری ها، کاخ ها، درختان، امکانات زمینی و آسمانی آن بسته به نوع عملکرد و کار انسان در دنیا دارد. البته خداوند از فضل خویش به بهشتیان افزون تر از آن چه خود ساخته اند بذل و بخشش می کند اما این زیاد کردن درباره دوزخیان نیست؛ زیرا در این صورت ظلم خواهد بود و ظلم از خداوند قبیح است. (آل عمران، آیه ۱۸۲ و نیز انفال، آیه ۱۵ و آیات دیگر) از این رو درباره پاداش های بهشتی همواره سخن از زیاده و بذل و فضل الهی نسبت به بهشتیان است ولی درباره کیفر و مجازات دوزخیان همواره واژگانی چون جزاء وفاق آورده شده است. (نباء، آیه ۶۲)
خداوند در آیاتی از جمله آیه۱۵ سوره انفال و ۰۱سوره حج و ۶۴ سوره فصلت روشن می کند که هر آن چه در آخرت نصیب و بهره انسان می شود همان اعمال نیک و بد انسان است. این بدان معناست که انسان همان گونه که خودش را می سازد، جهان آخرت با امکانات یا محدودیت های آن را نیز می سازد.
● ساختن حوریان بوسیله اعمال
در برخی روایات این معنا مورد توجه و تأکید است که انسان حوریان خویش را می سازد و نام ایشان برگرفته از نام سازنده آن است. به عنوان نمونه حدیث زیر قابل توجه است:عبدالله فرزند سلمان فارسی از قول پدرش حکایت نماید: پس از گذشت ده روز از رحلت رسول خدا(ص) از منزل خارج شدم و در مسیر راه، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) مرا دید و فرمود:
ای سلمان! تو بر ما جفا و بی انصافی کردی.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! کسی مثل من، بر شما جفا نخواهد کرد، ناراحتی و اندوه من برای رحلت رسول(ص) مانع شد که بتوانم به ملاقات و زیارت شما موفق شوم.
امام(ع) فرمود: ای سلمان! همین امروز بیا به منزل حضرت فاطمه(س) چون او علاقه دارد تو را ببیند و می خواهد که تحفه و هدیه ای را از بهشت تقدیم تو نماید.
گفتم: آیا بعد از وفات رسول الله(ص) فاطمه زهرا(س) برای من تحفه بهشتی درنظر گرفته است؟!
حضرت فرمود: بلی، دیروز فراهم شده است.
پس من با سرعت روانه منزل آن بانوی جهان بشریت شدم، هنگامی که وارد منزل ایشان شدم حضرت را مشاهده کردم که در گوشه ای نشسته و چادر کوتاهی برسر خود افکنده است.
وقتی نگاه حضرت بر من افتاد، اظهار داشت: ای سلمان! پس از وفات پدرم بر من جفا نمودی! گفتم: ای حبیبه خدا! فردی چون من چگونه می تواند بر شخصیتی مثل شما جفا کند؟!
حضرت زهرا(س) پس از آن فرمود: آرام باش، بنشین و در آنچه برایت می گویم دقت کن و بیندیش.
روز گذشته درحالی که در خانه بسته بود، من در همین جا نشسته بودم و در غم و اندوه فرو رفته بودم.
ناگهان متوجه شدم که در باز شد و سه حوری بهشتی که تاکنون فردی به زیبائی شکل آنها ندیده بودم با اندامی نمونه و بوی عطر دل انگیز عجیبی، با لباسهای عالی وارد شدند و من با ورود آن ها از جای خود برخاستم و پس از خوش آمد گوئی به آنان، اظهار داشتم: آیا شما از اهالی شهر مکه یا مدینه هستید؟
گفتند: ما اهل مکه و مدینه و بلکه از اهل زمین نیستیم، ما حورالعین می باشیم و از دارالسلام بهشت به عنوان دیدار با تو به اینجا آمده ایم.
پس من به یکی از ایشان که فکر می کردم از آن دو نفر دیگر بزرگتر است گفتم: نام تو چیست؟ در جواب پاسخ داد: من مقدوده هستم و چون علت نامش را پرسیدم، گفت: خداوند مرا برای مقداد، اسود کندی آفریده است.
سپس به دومی گفتم: نام تو چیست؟
گفت: ذره؛ وقتی علت آن را سؤال کردم، جواب داد: من برای ابوذر غفاری آفریده شده ام. و هنگامی که نام نفر سوم را جویا شدم، گفت: سلمی هستم، و چون از علت آن پرسیدم، اظهار داشت: من از برای سلمان فارسی مهیا گشته ام.
پس از آن مقداری خرمای رطب که بسیار خوش رنگ و لذیذ و خوش بو بود به من هدیه دادند. سپس حضرت زهرا(س) فرمود: ای سلمان! این خرما را بگیر و روزه خود را با آن افطار نما و هسته آن را برایم بیاور.
سلمان گفت: من رطب را از آن حضرت گرفتم و از خدمت ایشان خارج شدم و چون از کنار هر کس عبور کردم، اظهار داشت: آیا با خود مشک عطر همراه داری؟ و من می گفتم: بلی.
و چون رطب را در دهان نهادم و روزه خود را با آن افطار نمودم هسته ای در آن نیافتم. فردای آن روز بر حضرت زهرا وارد شدم و عرض کردم: رطب بدون هسته بود!
فرمود: آری، درخت آن را خداوند در دارالسلام بهشت، با کلام و دعائی که پدرم رسول خدا آن را به من آموخته است تا هر صبح و شام بخوانم، کشت نموده است.
اظهار داشتم: ای سرورم! آیا آن را به من می آموزی؟
حضرت فرمود: هرگاه خواستی تب و ناراحتی تو برطرف گردد، این دعا را بخوان:
بسم الله الرحمن الرحیم ، بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور علی نور، بسم الله الذی هو مدبر الامور، بسم الله الذی خلق النور من النور، الحمدلله الذی خلق النور من النور و انزل النور علی الطور، فی کتاب مسطور، فی رق منشور، بقدر مقدور، علی نبی محبور، الحمدلله الذی هو بالعز مذکور، و بالفخر مشهور، و علی السراء و الضراء مشکور، و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.
سلمان فارسی گوید: من این دعا را به بیش از هزار نفر از اهالی مدینه و مکه که مبتلا به تب شدید بودند تعلیم نمودم و به برکت این دعا و لطف خداوند، جملگی شفا یافتند. (منابع: دلائل الامامه : ص ۷۰۱، ح۵۳، بحارالانوار: ج۳۴، ص۶۸۶۶، ۹۵، الخرایج و الجرایح، ج۲، ص۳۳۵، ح۹)
در فضیلت اشک بر امام حسین(ع) آمده است که اشک هائی که حتی به اندازه بال مگسی است، در روز قیامت همانند در و مرواریدی بزرگ می شود که عرصه قیامت را بر صاحب آن روشن می کند و بهای آن را که پیامبران نمی توانند معلوم دارند، خود امام حسین(ع) معلوم می دارد که آزادی شخص و والدینش از آتش دوزخ است.
براساس آموزه های قرآنی، هر کسی نور خویش را برای عرصه قیامت به همراه دارد، این بدان معناست که اگر کسی نوری با خود نداشته باشد در عرصه قیامت در تاریکی محض به سر خواهد برد. از این رو خداوند در آیه۳۱ سوره حدید گزارش می کند که منافقان در جست وجوی نور در عرصه قیامت هستند: یوم یقول المنافقون و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمه و طاهره من قبله العذاب؛ آن روز، مردان و زنان منافق به کسانی که ایمان آورده اند می گویند: «ما را مهلت دهید تا از نورتان ]اندکی[ برگیریم.» گفته می شود: «باز پس برگردید و نوری درخواست کنید.» آن گاه میان آنها دیواری زده می شود که آن را دروازه ای است: باطنش رحمت است و ظاهرش روی به عذاب دارد.
این بدان معناست که انسان همه چیز قیامت خویش را از ماهیت و امکانات، خود در این دنیا می سازد و هر کار کوچک و بزرگی در قیامت آثاری در شخص و یا محیط زیست او به جا می گذارد. این همان معنای محاسبه مثقال ذره است که در سوره زلزال بیان شده است.
تبیین همه ابعاد این موضوع نیازمند بررسی و تحلیل همه روایات و آیات است ولی از همین اندازه می توان دریافت که دنیا تا چه اندازه می تواند در ابدیت انسان نقش ایفا کند و این که همه چیز انسان در آخرت در همین دنیا ساخته و فرستاده می شود. |
Thank you so much for this arictle, it saved me time!
The forum is a brighter place thkans to your posts. Thanks!
Hey, stuble must be your middle name. Great post!