بانوی محراب
نامش آشناست. از هر که بپرسی او را می شناسی یا نه، قاطعانه می گوید: بله! شاید تعریفها از شناختن فرق کند، اما به نظر کمتر کسی هست که او را بیشتر از یک نام و چند روایت می شناسد. شاید حتی بیشتر از این حد بدانیم، اما از کنارش به سادگی رد شویم.
مریم مقدس (سلام الله علیها) از جمله زنانی است که تاریخ بشریت را تحت تأثیر قرار داد. کسی که قرآن مجید، او را نمونه ای برای کسانی که ایمان آورده اند نامیده (5) و صفتهایی را برایش به کار برده است که او را قطعا از اهالی بهشت می کند. شخصی که فرشتگان با او سخن می گفتند و او را ستایش می کردند.(6) زنی که طبق فرموده ی امام باقر (ع) از کسب و کار بی نیاز شد تا فقط در محراب عبادت بنشیند و بندگی کند. (7) البته شگفت انگیز نیست که خداوند از بنده ی خالص خود، چنین پذیرایی کند!
متأسفانه تحریفها و خرافاتی که درباره ی زندگی حضرت مریم (س) وجود دارد، اطلاعات موجود را شبهه ناک کرده است. به همین دلیل چندان اطلاعات دقیقی از چگونگی زندگی ایشان در دسترس نیست و تنها می توان به آنچه قرآن درباره شان بیان کرده است اکتفا نمود. هرچند همین چند آیه هم، به خوبی مقام واقعی این بانوی قدیسه را نشان می دهد.
امام صادق (ع) فرمود: «خدا مریم را برای ذریه پیامبران برگزید (پیامبران پس از خود) و هر چیز زشتی را از او پاک گردانید و او را بر همه زنان زمان خود برتری داد . پس از برگزیدن وی، فرشتگان به او گفتند: اکنون در برابر پروردگارت، خضوع و سجده و رکوع به جای آور و این در حقیقت، شکرانه ای در برابر آن نعمت بزرگ بود». (8)
پی نوشت:
1. سوره ی آل عمران، آیه 37
2. خداوند در موارد مختلفی با مریم (س) سخن گفت و دستوراتی به او داد. مثلا
3. سوره
4. امام باقر (ع) درباره آیه 42 آل عمران می فرماید: «برگزیدن حضرت مریم (س) از دو جهت است:
1- پذیرفتن و برگزیدن او برای بندگی، فرستادن رزق بهشتی برای او، بی نیازی از کسب، پاک گردانیدن از هر ناپاکی و در نهایت، معصوم قرار دادن او . یعنی او را از نسل پیامبران برگزید که در گناهکاری پدران و مادرانش، هیچ احتمالی نیست .
2 – فرستادن فرشتگان به سوی او، هدایت وی، اعطای کرامت های گونه گون به او و بالاتر و مهم تر از همه اینکه، حضرت عیسی (ع) را بدون پدر به دنیا آورد و این، سبب تقدم او بر همه جهانیان است . (المیزان، ج 6، ص 5)
5. سوره تحریم، آیه 12
6. سوره آل عمران، آیات 42 و 45
7. حدیث امام باقر (ع) درشماره 4
8. تفسیر نمونه، ج 2، ص 410
پژواک