هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و خروج آنحضرت از مکه معظمه نقطه عطفی در ناریخ اسلام بشمار می آید و بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند.
بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه بعنوان «عمره» وارد مکه شدند و طبق قرار دادی که با مشرکین بسته بودند فورا بازگشتند.
بار دوم در سال نهم بعنوان «فتح مکه» وارد این شهر شدند، و پس از پایان برنامه ها و برچیدن بساط کفر و شرک و بت پرستی به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره به جا آوردند و سپس به مدینه بازگشتند.
سومین و آخرین بار بعد از هجرت که پیامبر صلی الله علیه و آله وارد مکه شدند در سال دهم هجری بعنوان «حجه الوداع» بود که حضرت برای اولین بار بطور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند.
در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانین اسلام که هنوز برای مردم بطور کامل و رسمی تبیین نشده بود: یکی حج، و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله.
اعلان سفر حج (2)
پس از دستور الهی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم منادیان را در مدینه و اطراف آن فرستادند تا تصمیم حضرت برای این سفر را به اطلاع همه برسانند و اعلان کنند که هر کس بخواهد می تواند همراه حضرت باشد.
پس از اعلان عمومی، عدهی بسیاری از اطراف مدینه به شهر آمدند تا همراه حضرت و مهاجرین و انصار به سوی مکه حرکت کنند. با حرکت کاروان پیامبر صلی الله علیه و آله در بین راه مدینه تا مکه افراد قبایل به جمعیت اضافه میشدند. با رسیدن این خبر مهم به مناطق دورتر، مردم اطاف مکه و شهرهای یمن و غیر آن نیز به سوی مکه سرازیر شدند تا جزئیات احکام حج را شخصا از پیامبرشان بیاموزند و در این اولین سفر رسمی حضرت به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد.
جمعیتی حدود یکصدو بیست هزار نفر (3) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدینه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوریکه لبیک گویان از مدینه تا مکه متصل بودند.
مسیر سفر از مدینه تا مکه
حضرت روز شنبه بیست و پنجم ماه ذیالقعده غسل کرده و دو لباس احرام همراه برداشتند و از مدینه خارج شدند. اهل بیت حضرت که فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام و سایر فرزندان آن حضرت بودند، و نیز همسران آن حضرت همگی سوار بر هودجهای شتران همراه حضرت بودند.با احرام از «مسجد شجره» – که در نزدیکی مدینه است- راهی مکه شدند و مردم سواره و پیاده همراه آن حضرت به حرکت در آمدند.
صبح روز بعد “عِرق الظَبیَه” رسیدند و سپس در “رَوحاء” توقف مختصری کردند.
از آن جا برای نماز عصر به “مُنصرَف” رسیدند. هنگام نماز مغرب و عشاء در “مُتَعَشّی” پیاده شدند و شام را همان جا صرف کردند. برای نماز صبح به “أثایه” رسیدند، و صبح روز سه شنبه در “عَرج” بودند، و روز چهارشنبه به “سَقیاء” رسیدند.
در بین راه، پیاده ها سختیِ راه را مطرح کردند و از حضرت سواری در خواست نمودند. حضرت به آنان فرمود که فعلا سواری در اختیار ندارم. و دستور دادند تا برای آسانی سیر کمرهای خود را ببندند. و راه رفتنشان را ترکیبی از تند رفتن و دویدن قرار دهند. این دستور را عمل کردند و کمی راحت شدند.
روز پنج شنبه به “أبواء” رسیدند ـ که قبر حضرت آمنه مادر پیامبر آن جا بود و حضرت قبر مادر را زیارت کردند. روز جمعه با عبور از “جحفه” و “غدیر خم” عازم “قُدَید” شدند و شنبه آن جا بودند. روز یکشنبه به “عسفان” آمدند و روز دوشنبه به “مرالظهران” رسیدند و تا شب آن جا ماندند. شب به سوی “سَیرَف” حرکت کردند و به آن جا رسیدند که منزل بعدی مکه کعظمه بود. بعد از ده روز طی مسافت در روز سه شنبه پنجم ذی الحجه وارد مکه شدند.
سفر امیرالمؤمنین علیه السلام از مدینه به یمن و از یمن به مکه
از سوی دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام با لشکری از طرف پیامبر به نجران و سپس به یمن رفته بودند. که هدف آن جمع آوری خمس و زکات و جزیه و نیز دعوت به اسلام بود.
پامبر صلی الله علیه و آله هنگام حرکت از مدینه نامه ایی برای امیرالمومنین علیه السلام فرستادند و دستور دادند آن حضرت نیز از یمن برای سفر حج حرکت کنند. لذا پس از پایان کارهای محوله در نجران و یمن حضرت با لشکر همراه و نیز عده ایی از اهل یمن ـ که دوازده هزار نفر بودند ـ پس از احرام در میقات عازم مکه شدند. با نزدیک شدن پیامبر صلی الله علیه و آله به مکه از طرف مدینه امیرالمومنین علیه السلام هم از طرف یمن به این شهر نزدیک شدند. حضرت جانشینی در لشکر برای خود تعیین کردند و خود پیشتر به ملاقات پیامبر صلی الله علیه و آله شتافتند و در نزدیکی مکه خدمت حضرت رسیدند و گزارش سفر را دادند.
پیامبر صلی الله علیه ئ آله بسیار مسرور شدند و دستور دادند هر چه زودتر لشکر همراه را به مکه بیاورند.
امیرالمومنین علیه السلام به محل لشکر بازگشتند و همراه آنان ـ همزمان با قافله ی پیامبر صلی الله علیه و آله ـ روز سه شنبه پنجم ذی حجه وارد مکه شدند.
با رسیدن ایام حج در روز نهم ذیحجه حضرت به موقف عرفات و سپس به مشعر و منی رفتند. بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر مورد واجب و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند.
خطابههای قبل از غدیر (4)
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله قبل از غدیر، در دو موقعیت حساس برای مردم خطابه ایراد کردند که در واقع زمینه سازی برای خطبهی غدیر بود.
اولین خطابهی آن حضرت در منی بود. در این خطبه ابتدا اشاره به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم نمودند، و سپس خونهای بناحق ریخته و اموال بناحق گرفته در جاهلیت را رسما مورد عفو قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تامین امنیت کامل آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند از اینکه بعد از او اختلاف کنند و برروی یکدیگر شمشیر بکشند.
در اینجا تصریح فرمودند که:
“اگر من نباشم علی بن ابیطالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد”.
سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند:
«من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم».
اشاره ای هم داشتند به اینکه عده ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می شوند.
نکتهی جالب توجه اینکه در این خطابه، امیرالمومنین علیه السلام سخنان حضرت را برای مردم تکرار می کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند.
خطابه دوم در مسجد خیف در منی (5)
دومین مورد خطابهی پیامبر در مسجد”خیف” در منی بود. در روز سوم از توقف در منی ، باردیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. در آنجا نیز خطابهای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحا از مردم خواستند گفته های او را خوب بخاطر بسپارند و به غائبان برسانند.
در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن باردیگر متعرض مسئلهی خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند.
در این مقطع، منافقین کاملا احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامههای خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند و برنامههای خود را آغاز کردند.
تحویل میراث انبیاء علیهم السلام قبل از غدیر(6)
در مکه دستور الاهی بر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین وحی شد: “نبوت تو به پایان رسیده و روزگارت کامل شده است. اسم اعظم و آثار علم و میراث انبیا را به علی بن ابی طالب بسپار که اولین مومن است. من زمین را بدون عالمی که اطاعت من در ولایتم با او شناخته شود و حجت بعد از پیامبرم باشد رها نخواهم کرد”.
یادگارخای انبیا علیهم السلام صحف آدم ونوح و ابراهیم علیهم السلام و تورات و انجیل و عصای موسی علیه السلام و انگشتر سلیمان علیه السلام و سایر میراث های ارجمندی است که فقط در دست حجج الاهی است. تا آن روز خاتم انبیا صلی الله علیه و آله حافظ این میراث های الاهی بود و اینک به دستور الاهی به امیرالمومنین علیه السلام منتقل شد. این ودایع از امیرالمومنین علیه السلام به امامان بعد منتقل شده تاکنون که در دست مبارک آخرین حجت پروردگار حضرت بقیه الله اعظم علیه السلام است. پیامبر صلی الله علیه و آله امیرالمومنین علیه السلام را فراخواند و جلسه خصوصی تشکیل دادند و یک شبانه روز برنامه سپردن ودایع الاهی طول کشید.
لقب امیرالمومنین (7)
در مکه جبرئیل، لقب«امیرالمومنین» را به عنوان اختصاص آن به علی بن ابیطالب علیه السلام از جانب الهی آورد ، اگرچه این لقب قبلا نیز برای آنحضرت تعیین شده بود.
پیامبر صلی الله علیه و آله هم دستور دادند تا یک یک اصحابش نزد علی علیه السلام بروند و بعنوان «امیرالمومنین» بر او سلام کنند و «السلام علیک یا امیرالمومنین» بگویند، و بدینوسیله در زمان حیات خود، از آنان اقرار بر امیر بودن علی علیه السلام گرفت.
در اینجا ابوبکر و عمر بعنوان اعتراض به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: آیا این حقی از طرف خدا و رسولش است؟ حضرت غضبناک شد و فرمود: «حقی از طرف خدا و رسولش است، خداوند این دستور را به من داده است.»
اعلان رسمی برای حضور در غدیر (8)
با اینکه انتظار می رفت پیامبر خدا در این اولین و آخرین سفر حج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج حضرت به منادی خود بلال دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در «غدیرخم» حاضر باشند.
انتخاب منطقه “غدیر” که به امر خاص الاهی بود از چند جهت قابل ملاحظه است:
یکی این که در راه بازگشت از مکه، کمی قبل از محل افتراق کاروان ها و تقاطع مسیرهاست.
دوم این که در آینده های اسلام که کاروان های حج از این مسیر عبور می کردند با رسیدن به وادی غدیر و نماز در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله تجدید خاطره و بیعتی با این زیر بنای اعتقادی خود می نمایند و یاد آن در دل ها احیا می گردد. (9)
سوم این که «غدیر» کمی قبل از «جحفه» بیابانی وسیع و آبگیری برای جمع شدن آب سیل ها و هم چنین آب چشمه ایی که از سمت شمال غربی به آن می ریزد. و چند درخت کهنسال تنومند بوده، که برای برنامه ی سه روزه پیامبر صلی الله علیه و آله و ایراد خطبه برای آن جمعیت انبوه بسیار مناسب بوده است.
برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان – پس از ده سال دوری از مکه – بدون آنکه مدتی اقامت کنند تا مسلمانان بدیدارش بیایند و مسائل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فورا از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در «غدیر» امر نمودند.
صبح آن روز که پیامبر صلی الله علیه و آله از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (10)تخمین زده می شدند بهمراه حضرت حرکت کردند. حتی پنج هزار نفر از مکه و عده ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.
___________________________________
پینوشت:
1. (بحارالانوار ج 37 ص 201)
2. (عوالم العلوم : ج 15/3 ص 167و 297 ، الغدیر ج 1 ص 9و10 ، بحارالانوار : ج 21 ص 360و383و390و384 ج 28 ص 95 )
3. (در بعضی روایات تا صدو هشتاد هزار نفر هم نقل کرده اند.)
4. (بحارالانوار ج 37 ص 113، ج 21 ص 380)
5. (بحارالانوار ج 37 ص 114)
6. (بحارالانوار:ج28ص96،ج37ص113،ج40ص216)
7. (بحارالانوار : ج 37 ص 111 و 120، عوالم: ج 15/3 ص 39، کتاب سلیم بن قیس: ص 730)
8. (بحارالانوار : ج 37 ص 111 و 158، ج 1 ص10 و268 )
9. (مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله در غدیر ـ که یادگار آن واقعه ی تاریخی است ـ روزهای جالبی از سوی دوست و دشمن به خود دیده است.)
10. (و به قولی صد و چهل هزار، و بقول دیگر صد و هشتاد هزار نفر)
بدون دیدگاه