ترسيمى از مراسم سه روزه در غدير خم
آغاز سفر از مدينه تا غدير
در سال دهم هجرت، از طرف خداوند به پيامبر اكرم صل اللهعليه وآله دستور داده شد تا دو مسئله اساسى اسلام را به طور مفصل و رسمى به مردم ابلاغ نمايد: حج، ولايت و خلافت دوازده امام عليهمالسلام .
در پى اين فرمان، اعلان عمومى براى سفر حج داده شد، و جمعيتى بيش از صد و بيست هزار نفر از هر سو عازم مكه شدند. پيامبر صلىاللهعليهوآله و جمعيت همراه با احرام از ميقات به سوى مكه حركت كردند؛ و پس از ده روز در پنجم ذى الحجة وارد اين شهر شدند.
اميرالمؤمنين عليهالسلام ـ كه از طرف پيامبر صل الله عليه و آله به يمن و نجران رفته بودند ـ به همراه دوازده هزار نفر از اهل يمن با احرام وارد مكه شدند.
برنامه حج
با رسيدن ايام حج، پيامبر صلى الله عليه وآله به عرفات و مشعر و منى رفتند، و اعمال حج را با تمام واجبات و مستحبات آن به مردم آموختند.
در منى پيامبر صلى الله عليه وآله دو بار سخنرانى كردند، و زمينه را براى اعلام ولايت اميرالمؤمنين عليهالسلام آماده فرمودند.
همچنين آنحضرت به امرخداوند، ودايع انبياء عليهمالسلام را به اميرالمؤمنين عليهالسلام تحويل دادند.
لقب ” اميرالمؤمنين “
پس از بازگشت به مكه، جبرئيل از طرف خداوند لَقَب «اميرالمؤمنين» را به عنوان اختصاص آن به على بن ابىطالب عليهالسلام آورد؛ و به دستور پيامبر صلىاللهعليهوآله بزرگان اصحاب خدمت اميرالمؤمنين عليهالسلام حاضر شدند و با خطاب «السلام عليك يا اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام كردند؛ اگرچه اعطاى اين لقب و نظير اين برنامه قبلاً نيز انجام شده بود.
اعلان عمومى براى حضور در غدير
بلا فاصله پس از اتمام حج، «بلال» منادىِ پيامبر صلىاللهعليهوآله از طرف آن حضرت اعلام كرد: «فردا كسى جز معلولان نبايد باقى بماند، و همه بايد حركت كنند تا در وقت معين در غدير خم حاضر شوند».
غدير خم» كه داراى آب و چند درخت كهنسال بود و قبل از جحفه در تقاطع مسيرها قرار داشت، به امر خاص الهى انتخاب گرديد. «
پس از اين اعلان، مردم با تعجب از حركت فورى پيامبر صلىاللهعليهوآله ، خود را براى خروج از مكه آماده كردند. حتى عدهاى از اهل يمن كه مسيرشان به سمت شمال نبود و نيز عدهاى از اهل مكه آماده شدند تا همراه حضرت تا غدير بيايند.
برنامههاى قبل از خطابه
صبح آن روز كه پيامبر صلىاللهعليهوآله از مكه حركت كردند، جمعيتى بيش از صد و بيست هزار نفر همراه حضرت به سوى غدير خم آمدند.
با رسيدن به منطقه غدير، حضرت مسير حركت را به سمت راست جاده تغيير دادند و دستور دادند منادى ندا كند: «همه مردم متوقف شوند و آنان كه پيش رفتهاند بازگردند و آنان كه پشت سر هستند توقف كنند، تا همه در محل از پيش تعيين شده جمع شوند». همچنين دستور دادند: «كسى زير درختان كهنسالى كه در آنجا بود نرود و آن مكان خالى بماند».
با اين دستور همه مركبها از حركت ايستادند و مردم در منطقه غدير پياده شدند، و هر يك براى خود جايى پيدا كردند و خيمهها را بر پا كردند و مستقر شدند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغى زمين به حدى بود كه مردم ـ و حتى خود حضرت ـ گوشهاى از لباسشان را بر سر انداخته و گوشهاى از آن را زير پاى خود قرار داده بودند، و عدهاى از شدت گرما عبا را به پاهايشان پيچيده بودند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله به سلمان و ابوذر و مقداد و عمار دستور آماده سازى زير درختان كهنسال را دادند. آنان پس از كندن خارهاى زير درختان و جمع آورى سنگهاى ناهموار، زير درختان را جارو زده و آب پاشى
كردند. در فاصله بين دو درخت روى شاخهها پارچههايى انداختند تا سايبانى از آفتاب باشد، و آن محل براى برنامه سه روزهاى كه حضرت در نظر داشتند كاملاً مساعد شود.
در زير سايبان، سنگها را روى هم چيدند و از رواندازهاى شتران و ساير مركبها نيز كمك گرفتند و روى همه آنها پارچهاى انداختند، و منبرى به بلندى قامت حضرت ساختند. اين منبر را طورى بر پا كردند كه نسبت به دو طرف جمعيت در وسط قرار بگيرد، و پيامبر صلىاللهعليهوآله هنگام سخنرانى مُشرِف بر مردم باشند تا صداى حضرت به همه برسد و همه آن حضرت را ببينند. البته يك يا چند نفر سخنان پيامبر صلىاللهعليهوآله را براى مردم تكرار مىكردند تا افرادى كه دورتر قرار داشتند مطالب را بهتر بشنوند.
كيفيت سخنرانى پيامبر صلىاللهعليهوآله
انتظار مردم به پايان رسيد. منادىِ پيامبر صلىاللهعليهوآله ندا داد تا مردم جلوى منبر اجتماع كنند، و با آماده شدن صفها نماز را به جماعت خواندند.
بعد از آن مردم ناظر بودند كه پيامبر صلىاللهعليهوآله بر فراز آن منبر ايستادند، و به اميرالمؤمنين عليهالسلام دستور دادند بالاى منبر بيايد. آن حضرت نيز بالاى منبر رفته و يك پله پايينتر در طرف راست پيامبر صلىاللهعليهوآله ايستادند.
سپس حضرت نگاهى به راست و چپ جمعيت نمودند و منتظر شدند تا مردم كاملاً جمع شده آرام گردند. پس از آماده شدنِ مردم، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله سخنرانىِ تاريخى و آخرين خطابه رسمى خود را براى جهانيان آغاز كردند.
سخنرانى پيامبر صلىاللهعليهوآله در غدير با شيوه خاص آن كه دو نفر بر فراز منبر در حال قيام ديده مىشدند حدود يك ساعت طول كشيد. اين بيانات حضرت ـ با در نظر گرفتن ترتيب مطالب خطبه ـ در يازده بخش قابل ترسيم است:
در اولين بخش سخن، حضرت حمد و ثناى الهى به جا آورده، صفات قدرت و رحمت حق تعالى را ذكر فرمودند، و به بندگى خود در مقابل ذات الهى شهادت دادند.
در بخش دوم تصريح فرمودند كه بايد فرمان مهمى درباره على عليهالسلام ابلاغ كنم، و گرنه رسالت الهى را نرساندهام و ترس از عذاب خدا دارم.
در سومين بخش، آن حضرت امامت دوازده امام بعد از خود را تا آخرين روز دنيا با عموميت ولايت آنان بر همه انسانها، و در طول زمانها و در همه مكانها، و نفوذ كلماتشان در جميع امور اعلام فرمودند.
در بخش چهارم خطبه، پيامبر صلىاللهعليهوآله بازوان اميرالمؤمنين عليهالسلام را گرفتند و آن حضرت را از جا بلند كردند و در اين حال فرمودند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عادِ مَنْ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». سپس كمال دين را با ولايت ائمه عليهمالسلام اعلام فرمودند.
در بخش پنجم، حضرت صريحا فرمودند: «هر كس از ولايت ائمه عليهمالسلام سرباز زند اعمال نيكش سقوط مىكند و در جهنم خواهد بود». بعد از آن شمهاى از فضايل اميرالمؤمنين عليهالسلام را متذكر شدند.
در مرحله ششم، پيامبر صلىاللهعليهوآله با تلاوت آياتى از قرآن در رابطه با عذاب الهى و لعن دشمنان دين، فرمودند: «منظور از اين آيات عدهاى از اصحاب من هستند كه مأمور به چشم پوشى از آنان هستم، ولى بدانند كه خداوند ما را بر معاندين و مخالفين و خائنين و مقصرين حجت قرار داده، و اغماض
نسبت به آنان در دنيا مانع از عذاب آخرت نيست». سپس بيزارى خود را از گمراه كنندگان امت اعلام فرمودند و اشارهاى هم به «اصحاب صحيفه ملعونه» و غاصبين مقام امامت نمودند.
در بخش هفتم، حضرت تكيه سخن را بر اثراتِ ولايت اهل بيت عليهمالسلام قرار داده فرمودند: «اصحاب صراط مستقيم در سوره حمد، شيعيان اهلبيت هستند». سپس آياتى درباره اهل بهشت را به پيروان آل محمد عليهمالسلام ، و آياتى درباره اهل جهنم را به دشمنان آل محمد عليهمالسلام تفسير فرمودند.
در بخش هشتم مطالبى اساسى درباره حضرت بقية اللّه الاعظم حجة بن الحسن المهدى ارواحنا فداه فرمودند، و آيندهاى پر از عدل و داد به دست امام زمان عجل اللّه فرجه را به جهانيان مژده دادند.
در بخش نهم مردم را به بيعت با خود و سپس با على عليهالسلام دعوت نمودند، و آن را از طرف خداوند و بيعت با حق تعالى دانستند.
در دهمين بخش، پيامبر صلىاللهعليهوآله درباره كيفيت بيان احكام الهى در آينده مسلمين فرمودند: چون بيان همه حلالها و حرامها توسط من امكان ندارد، با بيعتى كه درباره امامان عليهمالسلام از شما مىگيرم حلال و حرام را تا روز قيامت بيان كردهام، يعنى بيان ايشان بيان من است. بالاترين امر به معروف و نهى از منكر را نيز، تبليغ پيام غدير درباره اطاعت از امامان عليهمالسلام و نهى از مخالفتشان دانستند.
در آخرين مرحله خطابه، بيعتِ لسانى انجام شد و حضرت فرمودند: «خداوند دستور داده تا قبل از بيعت با دست، از زبانهاى شما اقرار بگيرم». سپس مطلبى را كه خلاصه آن اطاعت از دوازده امام عليهمالسلام و عهد و پيمان بر ثابت قدم بودن و بر رساندن پيام غدير به نسلهاى آينده و غايبان از غدير بود براى مردم گفتند، و مردم آن را تكرار كردند. كلمات نهايى پيامبر صلىاللهعليهوآله دعا براى اقرار كنندگان و نفرين بر منكرين اوامرش بود، و با حمد و سپاس خداوند خطابه را به پايان رساندند.
دو اقدام عملى بر فراز منبر
در اثناى خطبه، پيامبر صلىاللهعليهوآله دو اقدام عملى انجام دادند كه بسيار جلب توجه نمود:
اول: بلند كردن و معرفى اميرالمؤمنين عليهالسلام
پيامبر صلىاللهعليهوآله پس از مقدمه چينى و ذكر مقام امامت و خلافت و ولايت اميرالمؤمنين عليهالسلام ، براى آنكه تا آخر روزگار راه هر گونه شك و شبهه بسته باشد، پس از معرفى صاحب ولايت به صورت لسانى، آن حضرت را عملاً معرفى كردند. بدين ترتيب كه ابتدا فرمودند:
باطن قرآن و تفسير آن را براى شما بيان نمىكند مگر اين كسى كه دست او را مىگيرم و او را بلند مىكنم و بازويش را گرفته و او را بالا مىبرم.
پس از آن، حضرت گفته خود را عملى كردند و بازوان اميرالمؤمنين عليهالسلام را گرفتند. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليهالسلام دستان خود را به سمت صورت حضرت باز كردند به طورى كه دستانشان به سوى آسمان بلند شد. سپس پيامبر صلىاللهعليهوآله اميرالمؤمنين عليهالسلام را از جا بلند كردند تا حدى كه پاهاى آن حضرت محاذى زانوهاى پيامبر عليهالسلام قرار گرفت. در اين حال از مردم پرسيدند: چه كسى صاحب اختيار شماست؟ گفتند خدا و رسولش؟ در اينجا فرمودند:
مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَنْ والاهُ وَ عاداهُ وَ انْصُرْ مَنْ
نَصَرَهُوَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
هر كس كه من مولى و صاحب اختيار اويم اين على مولى و صاحب اختيار اوست. خدايا دوست بدار هر كس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر كس او را دشمن بدارد، و يارى كن هر كس او را يارى كند، و خوار كن هر كس او را خوار كند.
دوم: بيعت با قلبها و زبانها
از آنجا كه بيعت گرفتن از فرد فرد آن جمعيت انبوه مشكل بود، و از طرفى امكان داشت افرادى به بهانههاى مختلف از بيعت شانه خالى كنند و حضور نيابند، لذا حضرت در اواخر سخنرانى فرمودند: اى مردم، چون جمعيت شما بيش از آن است كه با دست من در زمان واحد بيعت كنيد، پس همگى قبلاً اين سخنى را كه من مىگويم به قصد بيعت تكرار كنيد و بگوييد:
ما فرمان تو از جانب خداوند را ـ كه درباره على بن ابىطالب و امامان از فرزندانش به ما رساندى ـ اطاعت مىكنيم و به آن راضى هستيم، و با قلب و جان و زبان و دستمان با تو بر اين ادعا بيعت مىكنيم . . . عهد و پيمان در اين باره براى آنان از ما ـ از قلبها و جانها و زبانها و ضماير و دستانمان ـ گرفته شد. هر كس توانست با دستش، و گرنه با زبانش بدان اقرار مىنمايد.
بيعت مردان
با پايان يافتن خطابه، مردم به سوى پيامبر صلىاللهعليهوآله و اميرالمؤمنين عليهالسلام ازدحام كردند، و با ايشان به عنوان بيعت دست مىدادند و تبريك و تهنيت مىگفتند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله دستور دادند تا دو خيمه بر پا شود. در يكى خود جلوس فرمودند و به اميرالمؤمنين عليهالسلام دستور دادند تا در خيمه ديگر جلوس فرمايد. مردم دسته دسته در خيمه پيامبر صلىاللهعليهوآله حضور مىيافتند و پس از بيعت و تبريك به خيمه اميرالمؤمنين عليهالسلام مىآمدند و به عنوان امام و خليفه بعد از پيامبرشان با حضرتش بيعت مىكردند و با لقب «اميرالمؤمنين» به آن حضرت سلام مىكردند، و اين مقام والا را تبريك و تهنيت مىگفتند. برنامه بيعت و تهنيت تا سه روز ادامه داشت و حضرت اين مدت را در غدير اقامت داشتند.
مسئله جالب در اين بيعت آن بود كه اولين كسانى كه در غدير با اميرالمؤمنين عليهالسلام بيعت نمودند و خود را از ديگران جلو انداختند همانهايى بودند كه زودتر از همه بيعت خود را شكستند و پيمان خود را زير پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از : ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه و زبير كه پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله يكى پس از ديگرى رو در روى اميرالمؤمنين عليهالسلام ايستادند.
نكته ظريف ديگر اينكه ابوبكر و عمر قبل از بيعت به صورت اعتراض گفتند: ولايت على را از جانب خود مىگويى يا دستور الهى است؟! پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمودند: «از طرف خدا و رسولش است».
اين اعتراض بيجا با توجه به سبقت آنان در بيعت ـ در حالى كه ساير مردم بدون هيچ شك و شبههاى بيعت مىكردند ـ باطن منافقانه شان را براى تاريخ روشن ساخت.
جالبتر اينكه عمر بعد از بيعت اين كلمات را بر زبان مىراند: «افتخار برايت باد، گوارايت باد، اى پسر ابىطالب! خوشا به حالت اى ابا الحسن، اكنون مولاى من و مولاى هر مرد و زن مؤمنى شدهاى
بيعت زنان
از طرف ديگر، پيامبر صلىاللهعليهوآله دستور دادند تا ظرف آبى آوردند، و پردهاى بر روى آن زدند به طورى كه زنان در آن سوى پرده با قرار دادنِ دستِ خود در آب، و قرار دادنِ اميرالمؤمنين عليهالسلام دست خود را در سوى ديگر با آن حضرت بيعت كردند؛ وبه دين صورت بيعت زنان هم انجام گرفت.
يادآور مىشود كه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا عليهاالسلام در غدير حضور داشتند، و كليه همسران پيامبر صلىاللهعليهوآله نيز در آن مراسم حاضر بودند.
عمامه سحاب
در اين مراسم، پيامبر صلىاللهعليهوآله عمامه خود را كه «سحاب» نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر اميرالمؤمنين عليهالسلام گذاشتند و انتهاى عمامه را از پشت سر بر دوش آن حضرت قرار دادند.
شعر غدير
در مراسم پر شور غدير، حسّان بن ثابت از پيامبر صلىاللهعليهوآله اجازه خواست تا به مناسبت اين واقعه عظيم شعرى درباره اميرالمؤمنين عليهالسلام بگويد. حضرت فرمودند: بگو به بركت خداوند.
حسّان در جاى بلندى قرار گرفت و گفت: «اى بزرگان قريش، سخن مرا به گواهى و امضاى پيامبر صلىاللهعليهوآله گوش كنيد». سپس اشعارى را كه همانجا سروده بود خواند كه به عنوان يك سندِ تاريخى از غدير ثبت شد و به يادگار ماند.
جبرئيل در غدير
اتمام حجت ديگر اين بود كه مردى زيبا روى در كنار مردم مىگفت:
به خدا قسم روزى مانند اين روز هرگز نديدم. چقدر كار پسر عمويش را محكم نمود! براى او پيمانى بست كه جز كافر به خدا و رسولش آن را بر هم نمىزند. واى بر كسى كه پيمان او را بشكند.
عمر نزد پيامبر صلىاللهعليهوآله آمد و گفت: شنيدى اين مرد چه مىگفت؟! حضرت فرمودند: او را شناختى؟ گفت: نه. حضرت فرمودند:
او روح الامين جبرئيل بود. تو مواظب باش اين پيمان را نشكنى. اگر چنين كنى خدا و رسول و ملائكه و مؤمنان از تو بيزار خواهند بود!
معجزه غدير
امضاى الهى بر غدير، معجزهاى بود كه پس از اعلام ولايت توسط پيامبر صلىاللهعليهوآله به وقوع پيوست. حارث فهرى نزد حضرت آمد و معترضانه پرسيد: آيا اين ولايت كه امروز اعلام كردى از جانب خدا بود؟ پيامبر صلىاللهعليهوآله فرمود: آرى از جانب خدا بود.
در اينجا حارث خطاب به خداوند گفت: «خدايا! اگر آنچه محمد مىگويد حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار يا عذاب دردناكى بر ما بفرست»!!
همين كه سخن حارث تمام شد و به راه افتاد، خداوند سنگى از آسمان بر او فرستاد كه از مغزش وارد و از دُبُرش خارج گرديد و همانجا او را هلاك كرد.
با اين معجزه، بار ديگر بر همگان مسلم شد كه «غدير» از منبع وحى سرچشمه گرفته و فرمان الهى است و منكرين آن مستحق عذاباند.
پايان مراسم غدير
پس از سه روز، مراسم غدير پايان پذيرفت و آن روزها به عنوان «ايّام الولاية» در ذهنها نقش بست. گروهها و قبايل عرب، پس از وداع با پيامبرشان و معرفت كامل به جانشين آن حضرت راهى شهر و ديار خود شدند و پيامبر صلىاللهعليهوآله عازم مدينه گرديدند.
خبر واقعه غدير در شهرها منتشر شد و به سرعت شايع گرديد و به گوش همگان رسيد، و بدين گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام كرد.
اتمام حجت جهانى در غدير
جا داشت بيش از صد و بيست هزار نفر حاضر در غدير، هر يك به سهم خود خطبه غدير را حفظ كنند و متن آن را در اختيار فرزندان و فاميل و دوستان خود قرار دهند.
البته فضاى ظلمانى جامعه مسلمين پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله ـ كه گفتن و نوشتن معارف و سنن پيامبر صلىاللهعليهوآله سالهاى متمادى در آن ممنوع بود ـ سبب شد كه مردم نتوانند سخنان سرنوشت سازِ پيامبرِ دلسوزشان در آن مقطع حساس را بازگو كنند و در فكر اجراى آن در عينيت جامعه باشند. پيداست
كه مطرح كردن غدير مساوى با برچيدن بساط غاصبينِ خلافت بود، و آنان هرگز اجازه چنين كارى را نمىدادند.
اما غدير، به صورتى در سينهها جاى گرفت كه عده زيادى خطابه غدير يا قسمتى از آن را حفظ كردند و براى نسلهاى آينده به يادگار گذاشتند، و هيچكس را قدرتِ منع از انتشار چنين خبر مهمى نبود. لذا بين قاطبه مسلمين، هيچ حديثى به اندازه «حديث غدير» روايت كننده ندارد، و گذشته از تواترِ آن، از نظر رجال و درايت فوق العاده است.
پيامبر صلىاللهعليهوآله با توجه به آينده بلند مدت دين الهى تا آخرين روز دنيا و دامنه وسيع مسلمين در حد جهانى، جانشينان خود تا روز قيامت را در اين خطابه رسمى به جهانيان معرفى فرمودند.
اگر گروههايى از مسلمين در طول زمانها همچنان در مقابل جانشينان حقيقى پيامبرشان سر تعظيم فرود نياورده و نمىآورند، ولى جمع عظيم شيعيان در طول تاريخ فقط على بن ابىطالب و يازده فرزند او را جانشينان پيامبر صلىاللهعليهوآله مىدانند.
اگر اجتماع آن روزِ مسلمين، خلافتِ بلافصل اميرالمؤمنين عليهالسلام را در مرحله عمل نديدند، ولى بسيارى از نسلهاى بعدى مسلمانان وصى واقعى پيامبرشان را شناختند كه اين بالاترين هدف از «غدير» بود. باشد تا با ظهور حضرت ولى اللّه الاعظم امام زمان عليهالسلام ، مردم جهان عملاً طعم خلافت الهى را بچشند و بركات آن را ببينند، و متوجه شوند كه غاصبين خلافت كدامين نعمت عظمى را از مردم گرفتند.
شياطين در غدير
ابليس و رؤساى اصحاب او هنگام منصوب شدن اميرالمؤمنين عليهالسلام در روز غدير حاضر بودند. در آن روز اصحاب ابليس به او گفتند: «اين امت مورد رحمت قرار گرفتند و از گمراهى محفوظ شدند، و ديگر نه ما و نه تو بر آنان راهى نداريم، چرا كه امام و پناه بعد از پيامبرشان را شناختند». پس از شنيدن اين سخنان ابليس با ناراحتى از آنان جدا شد.
هنگامى كه مردم بعد از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله بيعت را شكستند، ابليس اصحابش را جمع كرد تا پاسخ اعتراض آنان را عملاً نشان دهد. آنان در مقابل او سجده كردند و گفتند: «اى آقاى ما! اى بزرگ ما! تو بودى كه آدم را از بهشت بيرون كردى»! يعنى تو قبلاً كار بزرگترى در مورد آدم انجام دادهاى، و در كنار آن گمراه كردن اين امت كار آسانى بوده است!
ابليس گفت: «كدام امت بعد از پيامبرشان گمراه نشدند؟! هرگز!! شما گمان مىكنيد من بر اينان سلطه و راهى ندارم؟! چگونه ديديد مرا هنگامى كه كارى كردم تا امر خدا و پيامبر را درباره اطاعت على بن ابىطالب كنار گذاردند …»؟!
منافقين در غدير
منافقين با احساس نزديكى رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله و آگاهى از تصميم حضرت براى تعيين رسمى جانشين خود، دست به اقداماتى اساسى زدند و صفوف خود را براى روزهاى بعد از وفات آن حضرت آمادهتر كردند.
صحيفه ملعونه اول
نطفه اصلى توطئه آنگاه منعقد شد كه دو نفر از رؤساى منافقين در يك تصميم اساسى با هم پيمان بستند كه: «اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد نگذاريم خلافت و جانشينى او در اهل بيتش مستقر شود».
سه نفر ديگر هم در اين تصميم با آنان هم پيمان شدند، و اولين معاهده را اين پنج نفر در كنار كعبه بين خود امضا كردند و آن را داخل كعبه زير خاك پنهان كردند. اين ماجرا در حجة الوداع مقارن روزهايى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله مردم را براى حضور در غدير آماده مىكرد، به وقوع پيوست.
در اجراى اين توطئه شوم، چهار نفر از آنان سراغ مهاجرين رفتند، و معاذ بن جبل كه يكى از اين پنج نفر بود گفت: «شما مسئله را از جهت مهاجرين حل كنيد، من درباره انصار ترتيب امور را خواهم داد»!
از آنجا كه سعد بن عباده رئيس انصار، كسى نبود كه با ابوبكر و عمر هم پيمان شود، لذا معاذ سراغ بشير بن سعيد و اسيد بن حضير كه هر يك بر نيمى از انصار ـ يعنى دو طايفه «اوس» و «خزرج» ـ نفوذ داشتند آمد و آن دو را با خود در غصب خلافت هم پيمان نمود.
توطئه قتل پيامبر صلىاللهعليهوآله
در حجة الوداع همان پنج نفر اصحاب صحيفه با نُه نفر ديگر نقشه قتل حضرت را در راه بازگشت از مكه به مدينه ريختند. نقشه چنين بود كه در قله كوه «هَرْشى» كمين كنند و همين كه شترِ پيامبر صلىاللهعليهوآله سربالايى كوه را پيمود و در سرازيرى قرار گرفت سنگهاى بزرگى را به طرف شتر رها كنند تا بِرَمَد و حضرت را بر زمين بزند، و آنان با استفاده از تاريكى شب حمله كنند و پيامبر صلىاللهعليهوآله را به قتل برسانند. بعد هم متوارى شوند و خود را داخل مردم نمايند تا شناخته نشوند.
خداوند تعالى پيامبرش را از اين توطئه آگاه ساخت و وعده حفظ او را داد. همين كه شتر پيامبر صلىاللهعليهوآله به قله كوه رسيد و به سمت پايين به راه افتاد، منافقين سنگهاى بزرگ را از بالاى پرتگاه به طرف شترِ حضرت رها كردند.
پيامبر صلىاللهعليهوآله با يك اشاره به شتر فرمان توقف دادند، و اين در حالى بود كه حذيفه و عمار، يكى افسار شتر حضرت را در دست داشت و ديگرى از پشت سر شتر را راهنمايى مىكرد. با توقفِ شتر، سنگها رد شدند و حضرت سالم ماندند. منافقين با شمشيرهاى كشيده به حضرت حمله كردند، ولى حذيفه و عمار مقابله كردند و با شمشير به آنان حمله بردند و آنها را فرارى دادند.
منافقين به پشت سنگها خزيدند تا خود را به قافله ملحق كنند؛ ولى با اشاره پيامبر صلىاللهعليهوآله نورى تابيد و براى لحظاتى فضا را روشن ساخت. حذيفه و عمار چهرههاى چهارده نفر را كه پشت صخرهها پنهان شده بودند به چشم خود ديدند. آنان عبارت بودند از : ابوبكر، عمر، عثمان، معاويه، عمروعاص، طلحه، سعد بن ابىوقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوعبيده
جراح، ابوموسى اشعرى، ابوهريره، مغيرة بن شعبه، معاذ بن جبل، سالم مولى ابىحذيفه.
پيامبر صلىاللهعليهوآله مأمور بود با آنان درگير نشود، چرا كه در آن شرايط حساس فتنهاى بپا مىشد و زحمات گذشته در معرض خطر قرار مىگرفت، و بار ديگر منافقين به مقاصد خود دست مىيافتند.
صحيفه ملعونه دوم
پس از ورود به مدينه، منافقين در خانه ابوبكر جلسه مهم ديگرى تشكيل دادند. در اين مجلس سى و چهار نفر از بزرگان منافقين كه اغلب پس از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله در رأس امور قرار گرفتند شركت داشتند. هر يك از اينان يا از رؤساى قبايل بودند يا گروههايى از مردم را همراه خود داشتند كه از جمله آنان ابوسفيان و پسر ابوجهل و خالد بن وليد بودند.
در اين جلسه اساسنامه نقشههاى آينده را تنظيم كردند و همه افراد طومارى را امضا كردند؛ و آن را به ابوعبيده جراح سپردند تا به مكه ببرد و در كنار صحيفه اول در كعبه پنهان كند.
اگر چه منافقين به تصميماتِ خود جامه عمل پوشاندند، ولى نـور غـديـر در طول پانزده قرن رقم ميلياردى شيعيان و محبين اهل بيت عليهمالسلام را در بلنداى تاريخ و پهنه جهان رقم زده؛ و آفتابِ ولايت را همچنان در مناطق مختلف دنيا درخشنده و تابناك جلوهگر ساخته است.
نگرشى به اهداف خطبه غدير
براى دركِ اهداف پيامبر صلىاللهعليهوآله از خطابه غدير، در نظر گرفتنِ شكل مخصوص سخنرانى كه به حالت قيام بود، و شرايط استثنايى گوينده و شنوندگان از نظر تقارن با حج و شدت گرما و مكان خاصى كه قبل از تقاطع جادهها و متفرق شدن مردم در نظر گرفته شده بود، و اينكه مخاطبينِ غدير را جمعيتى به تعداد كل مسلمين جهان تا آخر روزگار تشكيل مىدادند، ضرورت دارد.
با اين مقدمه است كه مىتوان پايههاى فكرى كه پيامبر صلىاللهعليهوآله در اين خطبه، به عنوان خط مشى دائمى مسلمين تعيين كردند به دست آورد. با اين نتيجهگيرىها معلوم خواهد شد كه گمراه كنندگانِ امت و تحريف كنندگانِ دين خدا چگونه رو در روى خداى تعالى و پيامبرش ايستادند و مردم را از صراط مستقيم منحرف كردند.
محور سخن در خطابه غدير
محورِ سخن در سخنرانى پيامبر صلىاللهعليهوآله ، ولايت دوازده امام عليهمالسلام و شئون امامت ايشان است و حضرت از سه موضوع خارج نشدهاند:
مواردى از خطبه صريحا درباره ولايت و امامت دوازده امام عليهمالسلام است. مواردى ديگر به عنوان مقدمه چينى و تمهيد براى مسئله ولايت، و مواردى هم در بيان شئون امامت و درجه اعلاى ولايت امامان و فضايل ايشان و
برنامههاى اجتماعى آنان، و نيز درباره دشمنان ايشان و رؤساى ضلالت و انحراف است.
نيمه اول خطبه مربوط به اصل مطلب يعنى اعلان رسمى ولايت ائمه عليهمالسلام است. در نيمه دوم پس از فراغت از موضوع اصلى، به توضيح آن پرداختهاند. در پايان، نماز و زكات و حج و امر به معروف و نهى از منكر را ياد آور شدهاند و ارتباط آن را با ولايت بيان فرمودهاند.
آمارى از مطالب خطبه غدير
ذيلاً آمارى از جنبههاى شاخص خطبه غدير و تعداد مواردى كه ذكر آن در خطبه آمده تقديم مىگردد:
الف . موضوعاتىكه در خطبه مد نظر است :
صفات خداوند تعالى : 110 مورد.
مقام پيامبر صلىاللهعليهوآله : 10 مورد.
ولايت اميرالمؤمنين عليهالسلام : 50 مورد.
ولايت ائمه عليهمالسلام : 10 مورد.
فضائل اميرالمؤمنين عليهالسلام : 20 مورد.
حضرت مهدى عليهالسلام : 20 مورد.
شيعيان اهلبيت عليهمالسلام و دشمنان ايشان : 25 مورد.
بيعت با امامان عليهمالسلام : 10 مورد.
قرآن و تفسير آن : 12 مورد.
حلال و حرام : 20 مورد.
ب . اسماء مباركى كه در خطبه به آنها تصريح شده است :
نام اميرالمؤمنين عليهالسلام 40 مرتبه به عنوان «على» عليهالسلام تصريح شده است.
كلمه «ائمه» عليهمالسلام 10 مرتبه صريحا آمده است.
نام «امام زمان عليهالسلام » 4 مرتبه به عنوان «مهدى» عليهالسلام آمده است.
البته اكثر خطبه، درباره اميرالمؤمنين و ائمه عليهمالسلام است كه به صورت ضمير يا اشاره آمده است.
ج . آيات قرآنى كه در خطبهآمده است :
استشهاد به آيات قرآن در بسيارى از مواضع خطبه از نكات شاخص خطبه است. آياتى كه در خطبه غدير به عنوان شاهد يا تفسير آمده 50 مورد است، كه اهميت اين سند بزرگ اسلام را جلوهگر مىنمايد.
تفسير 25 آيه قرآن به اهل بيت عليهمالسلام و 15 آيه به دشمنان اهل بيت عليهمالسلام در متن خطبه نيز از نكات بسيار مهم آن است.
بيش از 10 آيه از قرآن نيز در ايام واقعه غدير نازل شده كه آيات (يا أيُّهَا الرَّسُول بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إلَيْكَ … ) و (اَلْيَوْم أكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُم … ) و (سَألَ سَائِلٌ بِعَذابٍ واقِـع ) سه نمونه بارز آن است.
د . نكات شاخص در خطبه غدير :
شاهد گرفتن خداوند بر تبليغ خود.
شاهد گرفتن مردم بر تبليغ خود.
تأكيد بر امامت دوازده امام عليهمالسلام بعد از خود.
تأكيد بر عدم تغيير حلال وحرام و تبيينِ آن توسط امامان.
اشاره به منافقين و اقداماتِ گذشته و آينده آنان صريحا و تلويحا.
برگرفته از کتاب «خطابه غدیر» نوشته محمد باقر انصاری
مخاطب | عمومی, پژوهشی, دانشگاهی | ||
دریافت فایل |
|
||
دنلود فایل |
|
منبع : مناسبت ها
بدون دیدگاه