توحيد عملي:
اگر چه حد اقل اسلام، اقرار زباني به شهادتين است ولي ايمان به توحيد، زماني محقق مي شود که فرد به قلب، خدا را پذيرفته خويش را مطيع فرمان او قرار دهد که لازمه اين اعتقاد وتسليم، ايمان به قرآن ونبوت پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم است. همچنين لازمه چنين ايماني، اعتقاد به خلفايي است که خداوند براي پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم مشخص فرموده است. پس کسي که به نبوت پيامبر اکرم ايمان نمي آورد، نمي تواند خود را مطيع فرمان خدا معرفي نموده، يکتا پرستي در زندگاني او متجلي نخواهد بود. هم چنين، کسي که به خلفاء راستين پيامبر ايمان نمي آورد، نمي تواند از اعتقاد به خدا وپيامبر دم زند که اگر او به خدا وپيامبر ايمان مي داشت، به سخن خدا ورسول در اطاعت از اهل بيت عليهم السلام توجه مي نمود. ابوحمزه از حضرت باقر عليه السلام در معناي معرفت خدا پرسيد: امام عليه السلام معرفت خدا را اين گونه توصيف فرمودند: (تصديق الله عزَّ وجلَّ وتصديق رسوله صلى الله عليه وآله وسلَّم وموالاة علي عليه السلام والائتمام به وبأئمّة الهدي عليهم السلام والبراءة من عدوّهم، هکذا يعرف الله عزَّ وجلَّ). معرفت خدا عبارت است از تصديق خداي بزرگ وقبول نبوت پيامبر اکرم واعتقاد به ولايت علي عليه السلام وپيروي از آن حضرت واز ديگر پيشوايان الهي عليهم السلام وبيزاري از دشمنان آنان، خدا اين گونه شناخته مي شود.(6) در روايت ديگري از حضرت سيد الشهداء امام حسين عليه السلام. پس از آن که آن حضرت، هدف آفرينش را معرفت وعبادت خداوند معرفي فرمودند، فردي از آن حضرت درباره معناي معرفت خدا پرسيد، امام فرمودند: (معرفة أهل کلّ زمان إمامهم الذي يجب عليهم طاعته). معرفت خدا عبارت است از معرفت مردم هر زمان، آن پيشوايي را که خدا اطاعت از او را بر آنها واجب ساخته است.(7) بدين گونه، ائمه عليهم السلام، خدا شناس بودن را در معرفت واطاعت از امام زمان عليه السلام دانسته اند. در سفر تاريخي امام رضا عليه السلام از مدينه به طوس، به هنگام عبور از نيشابور، محدثين بزرگ اهل سنت، افسار قاطري که امام بر آن سوار بودند را گرفتند وامام را به حق پدرانشان سوگند دادند وتقاضا کردند که آن حضرت، روايتي از اجداد خود نقل فرمايد. امام عليه السلام سر از کجاوه بيرون آوردند وبه نقل از ايشان: امام کاظم، امام صادق، امام باقر، امام سجاد، امام حسين، اميرالمومنين واز پيامبر اکرم نقل کردند که خداي بزرگ فرمود: (لا إله إلاَّ الله حصني فمن دخل حصني أمن من عذابي). اعتقاد به توحيد، دژ مستحکم من است پس کسي که در اين دژ وارد شود (به توحيد اعتقاد داشته باشد) از عذاب من در امان است.
هنگامي که قافله امام حرکت کرد، آن حضرت، حديثي را که نقل فرموده بودند، اين گونه تفسير کردند: (بشروطها وأنا من شروطها). اعتقاد به توحيد، شرائطي دارد وايمان به ولايت من، از شرائط موحد بودن است.(8) از اينروست که در برخي روايات، منکران ولايت اهل بيت عليهم السلام کافر وگمراه معرفي شده اند. زيرا که آنان حجتهاي الهي را نپذيرفته اند. بدين جهت خداوند، اکثريت معتقدين به خدا را مشرک دانسته مي فرمايد: (وَما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَهُمْ مُشْرِكُونَ) بيشتر آنها به خدا ايمان نمي آورند بلکه شرک مي ورزند.(9) اين شرک شرک در عبادت نبوده، شرک در اطاعت است.(10) لذا امام صادق عليه السلام فرمودند: مردم به معرفت ما وارجاع مسائل به ما وتسليم امور به ما امر شده اند. (پس) اگر روزه گرفته، نماز خوانده وبه توحيد شهادت دهند، ولي تصميم بگيرند که کارزها را به ما ارجاع ندهند به اين جهت مشرک خواهند بود.(11) حضرت باقر عليه السلام نيز فرمودند: (إنَّ الله عزَّ وجلَّ نصَّب علياً عليه السلام علماً بينه وبين خلقه، فمن عرفه کان مؤمناً ومن أنکره کان کافراً ومن جهله کان ضالاً ومن نصب معه شيئاً کان مشرکاً ومن جاء بولايته دخل الجنّة). خداي بزرگ، حضرت علي عليه السلام را نشانه اي ميان خود ومخلوقاتش قرار داد، پس هر کس او را بشناسد مومن بوده وهر که او را انکار کند کافر است وهر کس به مقام او جاهل باشد گمراه است. کسي که ديگري را در مقام او انگارد مشرک است وهر کس با ولايت او (به نزد خدا) آيد به بهشت داخل شود.(12) در زيارت جامعه که منقول از امام هادي عليه السلام است واز معتبرترين زيارات مي باشد، نيز مي خوانيم: (من اتَّبعکم فالجنة مأويه ومن خالفکم فالنار مثويه ومن جحدکم کافر ومن حاربکم مشرک ومن ردَّ عليکم في أسفل درک من الجحيم). کسي که از شما اهل بيت پيروي کند جايگاه او بهشت بوده، جايگاه مخالفين شما در آتش جهنم است. کسي که مقام شما را انکار کند کافر است، آن کس که با شما به جنگ بپردازد مشرک است وکسي که با شما مخالفت کند در پايين ترين درجات جهنم جاي خواهد داشت.
بندگي خداوند:
در مباحث توحيدي مطرح است که خداوند متعال از همه صفات وخصوصياتي که در مخلوقات مادي وغير مادي وجود دارد منزه ومتعالي است. يعني بين خالق ومخلوق هيچ شباهتي از هيچ جهتي وجود ندارد. بنابر اين خداوند متعال، صورت ندارد، دست ندارد، چشم وزبان ندارد، خشم وخشنودي ندارد. اين صفات، مربوط به مخلوقات بوده، در خداي تعالي نيست. صورت ودست وچشم وزبان خدا، حجت هاي او، پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم واهل بيت آن حضرت _ ودر زمان ما حضرت مهدي عليه السلام _ مي باشند. آنان صورت خدايند، زيرا براي توجه به خدا بايد به آنان توجه کنيم. آنها دست خدايند زيرا که خداوند از قدرت خود به آنان اعطا کرده، آنها وسيله دريافت وانتشار لطف وفيض خدا در ميان مخلوقاتند. آنها چشم خدا هستند زيرا که امام هر زمان از جانب حق بر مردم آن زمان، شاهد وناظر مي باشد. آنها زبان خدايند، زيرا که دستورات حق را براي مردم بيان مي کنند. خشم وخشنودي آنان خشم وخشنودي خدا است واطاعت از آنان بندگي خدا است. پس بندگي خدا از غير طريق اطاعت آنان ودر غير راه ولايت آنان انجام نمي پذيرد. امام صادق عليه السلام خطاب به ابن ابي يعفور فرمودند: بدرستي که خداوند يگانه ويکتا بوده ودر يکتايي خود يگانه است، همه امور تنها در دست او است. مخلوقاتي را آفريد وسپس امر دينش را به آنها واگذار کرد، پس ما آن مخلوقاتيم. اي پسر ابي يعفور، ما حجت خدا در ميان بندگان وگواهان خدا بر خلق وامين بر وحي الهي وخزانه دار علم او هستيم. ما صورت خداييم که از آن بسوي خدا توان رفت وما چشم خدا در ميان مخلوقاتيم وما زبان گوياي خداوند بوده، قلبي هستيم که علم او را در بر گرفته، دري هستيم که بسوي او راهنمايي مي کند. ما عمل کننده به امر او ودعوت کننده به راه او بوده، خدا توسط ما شناخته مي شود. واز (طريق ولايت) ما بندگي مي گردد، ما راهنمايان بسوي خدا هستيم واگر ما نبوديم خدا بندگي نمي شد.(13) آن حضرت در روايت ديگر فرمودند: خداي بزرگ همچون ما ناراحت نمي شود، ولي او اوليايي را براي خود آفريد که آنان ناراحت وخشنود مي گردند. (زيرا که) آنان مخلوق بوده تحت تدبير خدايند. پس خداوند، خشنودي آنان را خشنودي خود وخشم آنان را خشم خود قرار داده است، زيرا که آنان، دعوت کنندگان بسوي خدا وراهنمايان بسوي او مي باشند…(14) همين مضمون را در زيارت جامعه اين گونه مي خوانيم: (من أراد الله بدأ بکم ومن وحَّده قَبِل عنکم ومن قصده توجَّه بکم). هر کس که خدا را بخواهد، از شما اهل بيت آغاز مي کند وآن کس که به يگانگي خدا ايمان آورد، آن را از شما اهل بيت مي پذيرد وهر کس بخواهد بسوي خدا رو کند، به شما اهل بيت توجه مي نمايد. در حديث قدسي آمده است: (إنَّ أعظم الطاعات توحيدي وتصديق نبيّي والتسليم لمن ينصبه بعده وهو علي بن أبي طالب عليه السلام والأئمّة الطاهرون من نسله عليهم السلام) به درستي که برترين راه بندگي من، اعتقاد به يکتايي من وقبول پيامبر من وتسليم بودن در برابر کسي است که پيامبر او را منصوب نموده، يعني علي بن ابي طالب وپيشوايان معصوم از نسل او مي باشد.(15) از اين روي اگر ما در مقام بندگي خدا واطاعت از او باشيم، بندگي وعبادت بستري جز ولايت اهل بيت واطاعت از امام عليه السلام وتوجه وتوسل به او ندارد.
بدون دیدگاه