Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wp-useronline domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114

Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the all-in-one-wp-security-and-firewall domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
حديث شبلی ؛ اسرار حج راستين از زبان امام سجاد(ع) - حدیث کده : اثبات حقانیت مکتب اهل البیت علیه السلام

حديث شبلی ؛ اسرار حج راستين از زبان امام سجاد(ع)

حديث شبلی؛ اسرار حج راستين از زبان امام سجاد(ع)
حج؛ از آنچه هست تا آنچه بايد باشد

 

هرکس به اندازه فهم خود از دريای بی‌نهايت مفاهيم و اسرار حج بهره می‌برد، اين واقعيتی است که همه انديشمندان اسلامی در مورد آن اتفاق‌نظر دارند، يک فرد کم‌سواد هم از حج بهره می‌برد و بی‌نصيب باز نمی‌گردد، يک انديشمند و متفکر دينی هم بهره خاص خود را از حج می‌برد.

می‌توان از اين واقعيت دو برداشت متفاوت داشت؛ يکی اينکه اجازه دهيم هر کسی به اندازه فهم خود از حقيقت حج بهره ببرد و يک برداشت ديگر هم اين است که آموزه‌هايی را در اين راستا ترويج کنيم تا درک مخاطب بالا رفته و بتوانند هر چه بيشتر از واقعيت حج بهره‌مند شوند.
فرازهايی از حديث شبلی:
وقتی به ميقات رسيدی و لباس‌های خود را درآوردی و غسل کردی آيا نيت کردی که با در آوردنِ لباس، نافرمانی خداوند را در می‌آوری و کنار می‌گذاری؟

روايات متعدد در مورد حج، نشان دهنده تلاش ائمه اطهار برای بالا بردن فهم مردم از واقعيات حج است، يکی از اين روايات ارزشمند، روايتی از امام سجاد(ع) است که در پرسش و پاسخ با شبلی مطرح شده است.

در اين حديث ارزشمند حضرت سجاد(ع)، يک به يک مناسک حج را شمرده و اسرار، باطن و حقيقت عملی آن مناسک را عنوان می‌کنند و از شبلی که در حقيقت می‌تواند نمادی از هر شيعه حج‌گزار باشد، سؤال می‌کند، آيا در هنگام انجام اين اعمال به حقيقت آن هم توجه کرده‌ای؟ پاسخ اين صحابه به همه سؤال‌های حضرت سجاد(ع)، منفی است؛ اما نکته ارزشمند اين حديث در اين رويداد است که شبلی پس از آموختن اسرار حج، سال بعد با بصيرت و آگاهی سفر حج را آنچنان که شايسته يک شيعه است از نو انجام می‌دهد.

بهره‌گيری از مفاهيم ارزشمند حديث شبلی می‌تواند زمينه‌ساز ارتقای آگاهی و بصيرت زائران در زمينه واقعيات حج باشد.

 

اَسرار حج در حديث شبلي(1)

حرم امن الهي و سرزمين حج، خصوصيات و ويژگي‏هايي داردكه هيچ نقطه‏اي از زمين چنين ويژگي‏هايي ندارد. در اين سرزمين نمي‏توانبدون احرام از ميقات گذشت و وارد منطقه توحيد و مهبط  وحي گرديد.

گرچه برخي از امور، موقتاً و در حال احرام بر انسان حرام است،(3)ولي برخي از امور مطلقاً حرام است. مطابق بيان امام سجاد ( عليه السلام ) ، در حديث شبلي، حج‏گزار بايد هنگام احرام بستن قصد كند هر چه را خدا بر وي حرام كرده، او هم بر خود تحريم كند.(4) منظور همه گناهان است، پس احرام در ميقات يعني خدايا من تعهد مي‏كنم كههمه محرمات را بر خود تحريم كرده، براي هميشه آن‏ها را ترك كنم.(3) نظر به اينكه در موارد متعددي در اين كتاب به حديث معروف «شبلي» اشاره شده لذا در اين بخش متن كامل حديث شبلي نقل مي‏شود.(5)

  • بخش اول

«لَما رَجَعَ مَولانا زَيْنُ العابِدينَ ( عليه السلام ) مِن الحَجِّ اسْتَقْبَلَهُ الشِبْليُّ.

فَقالَ ( عليه السلام ) له: حَجَجْتَ يا شِبليُّ؟

قالَ: نَعَمْ يا ابْنَ رَسُولِ اللّه‏ِ.

فَقال ( عليه السلام ) : اَنَزَلْتَ الميقاتَ وَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ الثِّيابِ وَ اغْتسَلْتَ؟

قالَ: نَعَم.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ نَزَلْتَ الميقاتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ خَلَعْتَ ثَوْبَ الْمَعْصِيَةِ وَ لَبِسْتَ ثَوْبَ الطاعَة؟»

قالَ: لا

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ تَجَرَّدْتَ عَنْ مَخِيطِ ثِيابِكَ نَوَيْتَ اَنَّكَ تَجَرَّدْتَمِنَ الِّرياء وَ النِّفاقِ وَ الدُّخُولِ في الشُّبَهاتِ؟

قالَ: لا

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ اغْتَسَلْتَ نَويْتَ اَنَّكَ اغْتَسَلْتَ مِنَ الْخَطايا وَ الذُّنُوبِ؟

قالَ: لا.

قالَ: قالَ فما نَزَلْتَ الميقاتَ وَ لا تَجَرَّدْتَ عَن مَخيطِ الثِّيابِ وَ لا اغْتَسَلْتَ

ترجمه:

هنگامي كه امام سجاد ( عليه السلام ) از سفر حج بازگشت شخصي به نام «شبلي» كه او نيز حج گزارده بود، به استقبال امام شتافت.

امام ( عليه السلام ) از او پرسيد: اي شبلي! آيا حج گزاردي ؟

شبلي گفت: آري فرزند پيامبر !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا به «ميقات»(6) فرود آمدي و جامه‏هاي دوخته(7)را از تن درآوردي و غسل كردي؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن گاه كه به ميقات فرود آمدي و جامه‏هايت را درآورده، «غسل احرام» كردي و خواستي «لباس احرام» بپوشي آيا چنين نيت كردي كه «لباس گناه» را نيزاز خويشتن دورگرداني و «جامه اطاعت خداوند» را در بركني؟

شبلي گفت: نه!

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه جامه‏هاي دوخته را از تن بيرون مي‏آوردي، آيا قصد كردي كه از ريا و نفاق و امور شبهه‏ناك نيز به درآيي ؟

شبلي گفت: نه!

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگامي كه آلودگي‏هاي بدن خويش را با غسل مي‏زدودي، آيا در اين انديشه بودي كه خويشتن را نيز از رذيلت‏ها و گناهان بشويي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، نه به ميقات فرود آمده‏اي و نه از لباس دوخته جدا شده‏اي و نه غسل كرده‏اي!

  • بخش دوّم:

«ثُمَّ قالَ ( عليه السلام ) : تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ بِالْحَجِّ؟

قالَ: نَعَم.

قالَ ( عليه السلام ) فَحينَ تَنَظَّفْتَ وَ اَحْرَمْتَ وَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَيْتَ اَنَّكَتَنَظَّفْتَ بِنُورِ التَّوْبَةِ الْخالِصَةِ للّه‏ِ تَعالي؟

قالَ: لا

قالَ ( عليه السلام ) : فحِينَ اَحْرَمْتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ حَرَّمْتَ عَلي نَفْسِكَ كلَّ مُحَرَّمٍ حَرَّمَه اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ؟

قالَ: لا

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ عَقَدْتَ الْحَجَّ نَوَيْتَ اَنَّكَ قَدْ حَلَلْتَ كُلَّ عَقْدٍ لِغَيْرِ اللّه‏ِ؟

قالَ: لا

قالَ لَهُ ( عليه السلام ) : ما تَنَظَّفْتَ وَ لا اَحْرَمْتَ وَ لا عَقَدْتَ الْحَجَّ.»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا نظافت كردي و «محرم» شدي، (لباس احرام پوشيدي) و نيّت حج كردي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن‏گاه كه نظافت مي‏كردي و احرام مي‏بستي و نيّت حج مي‏نمودي، آياقصدت اين بود كه با نور توبه و بازگشتي خالصانه به سوي خداوند، پليدي‏ها وگناهان جانت را نيز بزدايي؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام «محرم شدن» در اين انديشه بودي كه علاوه بر آنچه در حالاحرام، بر تو حرام مي‏گردد ( هر چه را خداوند ) براي هميشه حرام فرموده استنيز بر خويشتن حرام گرداني؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام بستن پيمان حج، انديشيدي كه هر قيد و بند غير خدايي را از خويشتن بگشايي و تنها در گرو پيمان خداوند باشي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، نه نظافت كردي و نه محرم شده‏اي و نه پيمان حج بسته‏اي !

  • بخش سوّم

«قالَ لَهُ ( عليه السلام ) : اَدَخَلْتَ المِيقاتَ وَصَلَّيْتَ رَكْعَتَيِ الاِحْرامِ وَ لَبَّيْتَ؟

قالَ: نَعَمْ.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ دَخَلْتَ المِيقاتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ بِنِيَّةِ الزِّيارَةِ؟

قالَ: لا

قالَ ( عليه السلام ) : فحينَ صَلَّيْتَ الرَّكْعَتَينِ نَوَيْتَ اَنَّكَ تَقَرَّبْتَ اِلَياللّه‏ بِخَيْرِ الاَْعْمالِ مِنَ الصَّلاةِ وَ اَكْبَرِ حَسَناتِالْعِبادِ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ لَبَّيْتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ نَطَقْتَ للّه‏ِ سُبْحانَهُ بِكُلِّ طاعَةٍ وَ صَمَتَّ عَنْ كُلِّ مَعْصِيَةٍ؟

قالَ: لا.

قالَ لَهُ ( عليه السلام ) : ما دَخَلْتَ المِيقاتَ وَ لا صَلَّيْتَ وَ لا لَبَّيْتَ.»

ترجمه:

امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا به «ميقات» كه وارد شدي، دو ركعت «نماز احرام» گزاردي و «لبيك» گفتي؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام ورود به «ميقات»، نيت و انديشه‏ات نايل شدن به زيارت خداوند و وصول به لقاي پروردگار بود ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه «نماز احرام» مي‏خواندي، آيا نيت كردي كه به وسيلهنماز، كه بهترين اعمال و برترين حسنات بندگان است، به خداوند نزديك شوي وبه او تقرب جويي؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگامي كه «لبيك» مي‏گفتي، نيت و انديشه‏ات اين بود كه زبانت را تنها به طاعات خداوند بگشايي و از همه گناهان فروبندي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: نه به ميقات وارد شده‏اي و نه نماز گزارده‏اي و نه لبيك گفته‏اي!

  • بخش چهارم

«ثُمَّ قالَ لَهُ ( عليه السلام ) : اَدَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ رَأَيْتَ الْكَعْبَةَ وَ صَلَّيْتَ؟

قالَ: نَعَمْ.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ دَخَلْتَ الْحَرَمَ نَوَيْتَ اَنَّكَ حَرَّمْتَ عَلي نَفْسِكَكُلَّ غِيْبَةٍ تَسْتَغِيبُهَا المُسْلِمِينَ مِنْ اَهْلِ مِلَّةِالاِْسْلامِ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ وَصَلْتَ مَكَّةَ نَوَيْتَ بِقَلْبِكَ اَنَّكَ قَصَدْتَ اللّه‏َ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) : فَما دَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ لا رَأَيْتَ الْكَعْبَةَ وَ لا صَلَّيْتَ.»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا به «حرم» وارد شدي و «كعبه» را ديدي و نماز گزاردي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه به حرم وارد شدي، قصد كردي كه«غيبت» از مسلمانان و ملتاسلام و بي حرمتي به آبرو و شخصيت آنان را بر خويشتن حرام گرداني ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگامي كه به «مكه» رسيدي، چنين انديشيدي و اين گونه نيت كردي كهتنها به قصد خداوند آمده‏اي (نه به قصد شهرت و تجارت و…؟!)

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، نه به حرم وارد شده‏اي و نه كعبه را ديده‏اي و نه نمازگزارده‏اي!

  • بخش پنجم

«ثُمَّ قالَ ( عليه السلام ) : طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ مَسَسْتَ الاْرَكانَ وَسَعَيْتَ؟

قالَ: نَعَمْ.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ سَعَيْتَ نَوَيْتَ اَنَّكَ هَرَبتَ اِلَي اللّه‏ِ وَ عَرَفَ مِنْكَ ذلِكَ عَلاّمُ الْغُيُوبِ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) : فَما طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ لا مَسَسْتَ الاَْرْكانَ وَ لا سَعَيْتَ.»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا كعبه را «طواف» كردي و اركان آن را مسّ نمودي و «سعي» به جا آوردي؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام «سعي»، چنين نيت كردي كه به سوي خداوند مي‏گريزي و به او پناهمي‏بري و اوست كه آگاه به نهان‏هاست، و بر اين نيت و انديشه‏ات آگاه است؟ (و تو را پناه مي‏دهد)؟

شبلي گفت: نه!

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، نه طواف كرده‏اي و نه اركان را مسّ نموده‏اي و نه سعي به جا آورده‏اي!

  • بخش ششم:

«ثُمَّ قالَ ( عليه السلام ) لَهُ: صافَحْتَ الْحَجَرَ وَ وَقَفْتَ بِمَقامِ اِبْراهِيمَ ( عليه السلام ) وَصَلَّيْتَ بِهِ رَكْعَتَينِ؟

قالَ: نَعَمْ.

فَصاحَ ( عليه السلام ) صَيْحَةً كادَ يُفارِقُ الدُّنيا.

ثُمَّ قالَ ( عليه السلام ) : آهٍ آهٍ، مَنْ صافَحَ الْحَجَرَ الاَْسْوَدَ فَقَدْ صافَحَ اللّه‏َتَعالي. فَانْظُرْ يا مِسْكين لا تُضَيِّعْ اَجْرَ ما عَظُمَ حُرْمَتُهُ وَتَنْقُضِ الْمُصافَحَةَ بِالْمُخالَفَةِ وَ قَبْضِ الْحَرامِ نَظيرَاَهْلِ الآثامِ.

ثُمَّ قالَ ( عليه السلام ) : نَوَيْتَ حينَ وَقَفْتَ عِنْدَ مَقامِ اِبْراهيمَ ( عليه السلام ) اَنَّكَ وَقَفْتَ عَلي كُلِّ طاعَةٍ وَ تَخَلَّفْتَ عَنْ كُلِّ مَعْصِيَةٍ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) : فَحينَ صَلَّيْتَ فِيهِ رَكْعَتَيْنِ نَوَيْتَ اَنَّكَ صَلَّيْتَ بِصَلاةِ اِبْراهِيمَ ( عليه السلام ) وَ اَرْغَمْتَ بِصَلاتِكَ اَنْفَ الشَّيطانِ؟

قالَ: لا.

قالَ ( عليه السلام ) لَهُ: فِما صافَحتَ الحَجَر الاَسوَد وَ لا وَقَفتَ عِندَ المَقام وَ لا صَلّيتَ فيهِ رَكعَتينِ».

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به شبلي فرمود: با «حجر الاسود»(8) مصافحه كردي و به آن دست كشيدي و در «مقام ابراهيم ( عليه السلام ) » ايستادي و در آن مقام دو ركعت نماز گزاردي ؟

شبلي گفت: آري.

در اين هنگام، امام ( عليه السلام ) فريادي سوزناك برآورد و حالتي به اودست داد كه نزديك بود از دنيا برود (وروح مطهرش از شوق و خشيت خداوند، به ملكوت آسمان‏ها پرواز كند)! سپس (بهخود آمد و به ناله) گفت: آه ! آه…

و آن گاه فرمود: كسي كه با «حجر الاسود» مصافحه كند وبه آن دست دهد، همانا با خداوند متعال مصافحه كرده است ! پس، اي مسكين ! نيك بنگر كه مبادا حرمت آن را تباه سازي و پيماني اين چنين عظيم را بشكني ودستي را كه در دست خداوند نهاده‏اي، به گناهاني بيالايي كه گنهكاران به آنآلوده‏اند.

سپس امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگامي كه در مقام ابراهيم ايستادي، نيت كردي كه بر عهد و فرمان خداوند، بايستي و از تمامي گناهان روي گردان شوي؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه در مقام ابراهيم نماز مي‏خواندي، قصدت اين بود كه نمازي چونان ابراهيم ( عليه السلام ) بخواني و با آن نماز، بيني شيطان را به خاك بمالي؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) به او فرمود: پس، نه با حجر الاسود مصافحه كرده‏اي و نه در مقام ابراهيم ايستاده‏اي و نه در آنجا نماز گزارده‏اي!

  • بخش هفتم

«ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) لَهُ: أَشْرَفْتَ عَلَي بِئْرِ زَمْزَمَوَ شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا؟

قَالَ: نَعَمْ

قَالَ ( عليه السلام ) : نَوَيْتَ أَنَّكَ أَشْرَفْتَ عَلَي الطَّاعَةِ وَ غَضَضْتَ طَرْفَكَ عَنِ الْمَعْصِيَةِ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَمَا أَشْرَفْتَ عَلَيْهَا وَ لَا شَرِبْتَ مِنْ مَائِهَا!»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا به سر «چاه زمزم» رفتي و از آب آن نوشيدي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا در آن هنگام، در اين انديشه بودي كه بر سرطاعت خداوند رفته‏اي و چشمان خويش را از گناهان فرو پوشيده‏اي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، نه بر سر چاه زمزم رفته‏اي و نه از آب آن نوشيده‏اي!

  • بخش هشتم

«ثُمَّ قَالَ لَهُ: أَ سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ وَ مَشَيْتَ وَ تَرَدَّدْتَ بَيْنَهُمَا؟

قَالَ: نَعَمْ

قَالَ لَهُ: نَوَيْتَ أَنَّكَ بَيْنَ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَمَا سَعَيْتَ وَ لَا مَشَيْتَ وَ لَا تَرَدَّدْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا ميان دو كوه « صفا» و «مروه»، « سعي» كردي و بين آن دو، راه پيمودي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا در آن حال چنين انديشيدي كه ميان «خوف» و «رجاء» و ترس واميد هستي (و خشيت و رحمت خداوند را يكجا در جان خويش فراهم آوردي)؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، سعي نكرده‏اي و ميان صفا و مروه راه نپيمودي !

  • بخش نهم

«ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) : أَ خَرَجْتَ إِلَي مِنًي؟

قَالَ: نَعَمْ.

قَالَ ( عليه السلام ) : نَوَيْتَ أَنَّكَ آمَنْتَ النَّاسَ مِنْ لِسَانِكَ وَ قَلْبِكَ وَ يَدِكَ

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَمَا خَرَجْتَ إِلَي مِني»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا از مكه به سوي «منا» رفتي؟

شبلي گفت: آري،

امام ( عليه السلام ) فرمود:آيا در «منا»، نيت و انديشه‏ات اين بود كه مردم را از زبان و قلب و دست خويش در امان بداري ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، به منا نرفته‏اي !

  • بخش دهم

«ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) لَهُ أَ وَقَفْتَ الْوَقْفَةَ بِعَرَفَةَ وَ طَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِوَ عَرَفْتَ وَادِيَ نَمِرَةَ وَ دَعَوْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ عِنْدَالْمِيلِ وَ الْجَمَرَاتِ؟

قالَ: نَعَم.

قَالَ نَعَمْ قَالَ هَلْ عَرَفْتَ بِمَوْقِفِكَبِعَرَفَةَ مَعْرِفَةَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ أَمْرَ الْمَعَارِف وَالْعُلُومِ وَ عَرَفْتَ قَبْضَ اللَّهِ عَلَي صَحِيفَتِكَ وَ اطِّلَاعَهُعَلَي سَرِيرَتِكَ وَ قَلْبِكَ؟

قَالَ: لَا.

قَالَ ( عليه السلام ) نَوَيْتَ بِطُلُوعِكَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ أَنَّ اللَّهَ يَرْحَمُ كُلَّ مُوءْمِن

وَ مُوءْمِنَةٍ وَ يَتَوَلَّي كُلَّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَةٍ

قالَ ( عليه السلام ) : قَالَ فَنَوَيْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّكَ لَا تَأْمُرُ حَتَّي تَأْتَمِرَ وَ لَا تَزْجُرُ حَتَّي تَنْزَجِرَ؟

قَالَ: لَا

قَالَ فَنَوَيْتَ عِنْدَ نَمِرَةَ أَنَّكَ لَا تَأْمُرُحَتَّي تَأْتَمِرَ وَ لَا تَزْجُرُ حَتَّي تَنْزَجِرَ قَالَ لَا قَالَفَعِنْدَ مَا وَقَفْتَ عِنْدَ الْعَلَمِ وَ النَّمِرَاتِ نَوَيْتَ أَنَّهَاشَاهِدَةٌ لَكَ عَلَي الطَّاعَاتِ حَافِظَةٌ لَكَ مَعَ الْحَفَظَةِبِأَمْرِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ؟

قالَ:لا.

قالَ ( عليه السلام ) :فَمَا وَقَفْتَ بِعَرَفَةَ وَ لَا طَلَعْتَ جَبَلَ الرَّحْمَةِ وَ لَاعَرَفْتَ نَمِرَةَ وَ لَا دَعَوْتَ وَ لَا وَقَفْتَ عِنْدَ النَّمِرَاتِ.»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به او فرمود: آيا در صحراي «عرفات»(9)توقف كردي و بر «جبل الرحمة»(10) (كوه رحمت) بالا رفتي و «وادي نمرة»(11) را شناختي و نزد «الميل» و «الجمرات»(12)، خداوند را خواندي و با وي به مناجات پرداختي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا هنگام توقف در «عرفات» در اين انديشه بودي و اين معرفت را فاصلهيافتي كه همه معارف و دانش‏ها از آن خداوند است و نامه اعمال و لوح سرنوشتتو در دست اوست، و همو بر نهان و قلبت آگاه است ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن‏گاه كه از «جبل الرحمة» بالا مي‏رفتي، در اين انديشه بودي كهخداوند بر هر مرد و زن با ايمان، رحمت مي‏آورد و آنان را زير لواي ولايتخويش دارد؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: نزد «نمرة» قصد كردي كه كسي را به كاري امر نكني، مگر آنكه خودت آنرا انجام دهي، و از كاري نهي نكني مگر اينكه خود را از آن دوري گزيني؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام توقف نزد «علم و نمرات»(13) به ياد داشتي كه آنها شاهد تو و طاعت‏هايت هستند و همراه بانگهبانان الهي و به فرمان پروردگار آسمان‏ها، نگهبان تواند؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، در عرفات توقف نكرده‏اي و بر كوه رحمت بالا نرفته‏اي و نمرة رانشناخته‏اي و دعا نخوانده‏اي و نزد نمرات درنگ ننموده‏اي !

  • بخش يازدهم

«ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) : مَرَرْتَ بَيْنَ الْعَلَمَيْنِ وَ صَلَّيْتَ قَبْلَ مُرُورِكَرَكْعَتَيْنِ وَ مَشَيْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَ لَقَطْتَ فِيهَا الْحَصَي وَمَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ؟

قَالَ: نَعَمْ.

قَالَ ( عليه السلام ) :فَحِينَ صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ نَوَيْتَ أَنَّهَا صَلَاةُ شُكْرٍ فِيلَيْلَةِ عَشْرٍ تَنْفِي كُلَّ عُسْرٍ وَ تُيَسِّرُ كُلَّ يُسْرٍ؟

قَالَ: لَا.

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَشَيْتَ بَيْنَ الْعَلَمَيْنِ وَ لَمْ تَعْدِلْ عَنْهُمَايَمِيناً وَ شِمَالًا نَوَيْتَ أَنْ لَا تَعْدِلَ عَنْ دِينِ الْحَقِّيَمِيناً وَ شِمَالًا لَا بِقَلْبِكَ وَ لَا بِلِسَانِكَ وَ لَابِجَوَارِحِكَ؟

قَالَ: لَا.

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَشَيْتَ بِمُزْدَلِفَةَ وَ لَقَطْتَ مِنْهَا الْحَصَينَوَيْتَ أَنَّكَ رَفَعْتَ عَنْكَ كُلَّ مَعْصِيَةٍ وَ جَهْلٍ وَ ثَبَّتَّكُلَّ عِلْمٍ وَ عَمَلٍ؟

قَالَ: لَا.

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا مَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ نَوَيْتَ أَنَّكَأَشْعَرْتَ قَلْبَكَ إِشْعَارَ أَهْلِ التَّقْوَي وَ الْخَوْفَ لِلَّهِعَزَّ وَ جَلَّ؟

قَالَ: لَا.

قَالَ ( عليه السلام ) : فَمَا مَرَرْتَ بِالْعَلَمَيْنِ وَ لَا صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ وَ لَامَشَيْتَ بِالْمُزْدَلِفَةِ وَ لَا رَفَعْتَ مِنْهَا الْحَصَي وَ لَامَرَرْتَ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ»

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) فرمود: از ميان «علمين» (دو علم)(14) گذر كردي و پيش از آن، دو ركعت نماز گزاردي و به سوي وادي «مزدلفه»(15) راه پيمودي و از آنجا سنگ‏هاي ريز برداشتي و به «مشعرالحرام»(16) رفتي؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام نماز گزاردن، چنين انديشيدي كه اين، «نماز شكر» است در شب دهم (ذي‏الحجه) كه سختي‏ها را آسان مي‏گرداند و آرامش و آسايش به ارمغانمي‏آورد ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه از ميان «دو علم» مي‏گذشتي و به راست و چپ منحرفنمي‏شدي، آيا در نيت و انديشه‏ات قصد كردي كه با قلب و زبان و ديگر اعضايبدنت از دين حق منحرف نگردي ؛ نه به راست و نه به چپ ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام رفتن به «مزدلفه» وجمع آوري ريگ‏ها، آيا قصدت اين بود كه هرگناه و جهلي را از خويشتن دورسازي و به جاي آن، علم و عمل بنشاني ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن گاه كه «مشعرالحرام» رفتي، قصدت اين بود كه شعار و شعور اهل تقواو خشيت الهي را به قلبت بچشاني و با پارسايان همساز گردي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: پس، از ميان آن دو علم عبور نكرده‏اي و دو ركعت نماز نخوانده‏اي وبه مزدلفه نرفته‏اي و از آنجا ريگ بر نداشته‏اي و به مشعرالحرام واردنشده‏اي!

  • بخش دوازدهم

«ثُمَّ قَالَ ( عليه السلام ) لَهُ: وَصَلْتَ مِنًي وَ رَمَيْتَ الْجَمْرَةَ وَ حَلَقْتَ رَأْسَكَ وَذَبَحْتَ هَدْيَكَ وَ صَلَّيْتَ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ وَ رَجَعْتَ إِلَيمَكَّةَ وَ طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ؟

قَالَ: نَعَمْ

قَالَ ( عليه السلام ) : فَنَوَيْتَ عِنْدَ مَا وَصَلْتَ مِنًي وَ رَمَيْتَ الْجِمَارَ أَنَّكَبَلَغْتَ إِلَي مَطْلَبِكِ وَ قَدْ قَضَي رَبُّكَ لَكَ كُلَّ حَاجَتِكَ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا رَمَيْتَ الْجِمَارَ نَوَيْتَ أَنَّكَ رَمَيْتَ عَدُوَّكَ إِبْلِيسَ وَ غَضِبْتَهُ بِتَمَامِ حَجِّكَ النَّفِيسِ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا حَلَقْتَ رَأْسَكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ تَطَهَّرْتَ مِنَالْأَدْنَاسِ وَ مِنْ تَبِعَةِ بَنِي آدَمَ وَ خَرَجْتَ مِنَ الذُّنُوبِكَمَا وَلَدَتْكَ أُمُّكَ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا صَلَّيْتَ فِي مَسْجِدِ الْخَيْفِ نَوَيْتَ أَنَّكَ لَاتَخَافُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَنْبَكَ وَ لَا تَرْجُو إِلَّارَحْمَةَ اللَّهِ تَعَالَي ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا ذَبَحْتَ هَدْيَكَ نَوَيْتَ أَنَّكَ ذَبَحْتَ حَنْجَرَةَالطَّمَعِ بِمَا تَمَسَّكْتَ بِهِ مِنْ حَقِيقَةِ الْوَرَعِ وَ أَنَّكَاتَّبَعْتَ سُنَّةَ إِبْرَاهِيمَ ( عليه السلام ) بِذَبْحِ وَلَدِهِ وَ ثَمَرَةِ فُوءَادِهِ وَ رَيْحَانِ قَلْبِهِ وَحَاجَّهُ سُنَّتُهُ لِمَنْ بَعْدَهُ وَ قَرَّبَهُ إِلَي اللَّهِ تَعَالَيلِمَنْ خَلْفَهُ؟

قَالَ: لَا

قَالَ ( عليه السلام ) : فَعِنْدَ مَا رَجَعْتَ إِلَي مَكَّةَ وَ طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِنَوَيْتَ أَنَّكَ أَفَضْتَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعَالَي وَ رَجَعْتَإِلَي طَاعَتِهِ وَ تَمَسَّكْتَ بِوُدِّهِ وَ أَدَّيْتَ فَرَائِضَهُ وَتَقَرَّبْتَ إِلَي اللَّهِ تَعَالَي؟

قَالَ: لَا

قَالَ لَهُ زَيْنُ الْعَابِدِينَ ( عليه السلام ) : فَمَا وَصَلْتَ مِنًي وَ لَا رَمَيْتَ الْجِمَارَ وَ لَا حَلَقْتَرَأْسَكَ وَ لَا أَدَّيْتَ نُسُكَكَ وَ لَا صَلَّيْتَ فِي مَسْجِدِالْخَيْفِ وَ لَا طُفْتَ طَوَافَ الْإِفَاضَةِ وَلَا تَقَرَّبْتَ ارْجِعْفَإِنَّكَ لَمْ تَحُجَّ.

فَطَفِقَ الشِّبْلِيُّ يَبْكِي عَلَي مَا فَرَّطَهُ فِيحَجِّهِ وَ مَا زَالَ يَتَعَلَّمُ حَتَّي حَجَّ مِنْ قَابِلٍ بِمَعْرِفَةٍوَ يَقِين».

ترجمه:

سپس امام ( عليه السلام ) به شبلي فرمود: به «منا» رسيدي و «جمره‏ها» را سنگسار كردي و موهاي سرت رازدودي و قرباني كردي و در «مسجد خيف» نماز گزاردي و به مكه بازگشتي و «طواف افاضه» انجام دادي ؟

شبلي گفت: آري.

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام رسيدن به «منا» و سنگسار جمره‏ها ؛ آيا چنين انديشيدي كه به هدف خويش رسيده‏اي و خداوند، خواسته‏هايت را برآورده است ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام سنگسار جمره‏ها، انديشه‏ات اين بود كه دشمنت، شيطان و ياراناو را سنگسار مي‏كني و به وسيله حج ارجمندت آنها را از خود مي‏راني ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آن هنگام كه موهاي سرت را مي‏زدودي، آيا انديشه‏ات اين بود كهخويشتن خويش را نيز از همه آلودگي‏ها پاك مي‏كني و آنچه را از مردمان برعهده‏داري، بر مي‏داري و از گناهان و آلودگي‏ها بيرون مي‏آيي ؛ همانند روزيكه از مادر زاده شده‏اي ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگام نماز گزاردن در مسجد «خيف»، چنين انديشيدي كه از هيچ كس و هيچچيز «خوف» نداري و جز از خداوند و گناهانت نمي‏ترسي و به هيچ كس و هيچچيز، مگر رحمت خداوند، اميد نداري ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: آيا هنگام قرباني كردن، چنين انديشيدي كه با دست يازديدن به حقيقت ورع و پارسايي، گلوي طمع را ببري و از سنت و سيره ابراهيم ( عليه السلام ) پيروي كني ؛ كه با قرباني كردن فرزند خويش و ميوه دلش براي رضاي خداوند،اين سنت را بر پا ساخت و براي مردمان پس از خود به يادگار نهاد ؟

شبلي گفت: نه !

امام ( عليه السلام ) فرمود: هنگامي كه از قربانگاه به مكه بازگشتي و «طواف افاضه» را انجامدادي، آيا چنين انديشيدي كه از رحمت خداوند، سرشار شده‏اي و اينك به سويطاعت او روي آورده‏اي و به محبت وي چنگ زده‏اي و فرمان‏هاي واجب او راانجام داده‏اي و به «قرب الي اللّه‏» و نزديكي به خداوند دست يافته‏اي ؟

شبلي گفت: نه !

امام سجاد ( عليه السلام ) به او فرمود: پس، به منا نرسيده‏اي، و جمره‏ها را سنگسار نكرده‏اي وموهايت را نزدوده‏اي و قرباني نكرده‏اي و مناسك و اعمالت را انجام نداده‏ايو در مسجد خيف نماز نگزارده‏اي و طواف افاضه را به جاي نياورده‏اي و بهخداوند، تقرب و نزديكي نيافته‏اي ! بازگرد كه حج نگزارده‏اي !

در اين هنگام «شبلي» به گريه درآمد و بر غفلت و تقصيرخويش واز دست دادن آن همه فايده و آثار و اسرار گرانقدر حج، سخت گريست. واز آن پس و تا فرا رسيدن موسم حجي ديگر، به فراگيري بيشترمعارف و علوم ورموز حج پرداخت و سال بعد، با معرفتي سرشار و يقيني استوار، حج گزارد.

از ژرفاي حج، علي اكبر مظاهري، ص 7.

 

پي نوشت ها :

. 1 مستدرك الوسائل، ج دهم، ص 166.

 شبلي كيست؟

الف ـ افراد متعددي به «شبلي» ملقب بوده‏اند كهنزديك‏ترين آن‏ها به عصر ائمه عليهم‏السلام ، «ابوبكر، دُلف بن جحد» است،كه تقريباً دو قرن پس از شهادت امام سجاد ( عليه السلام ) به دنيا آمده است. از اين رو هيچ يك از شبلي‏ها نمي‏توانند مستقيماً از امام سجاد ( عليه السلام ) روايت كنند.

ب ـ چون اين حديث به سبك و وزن سخنان مأثور از امامانمعصوم نيست، لذا گفته شده كه ممكن است اين روايت، سخنان بعضي از عرفا بودهكه به تدريج به امام سجاد ( عليه السلام ) نسبت داده شده است، لكن اين گونه روايات نه تنها مخالف با ساير رواياتنيست، بلكه هماهنگ با ساير معارف اسلامي هم هست. لذا كاستي در سند، مانعاستفاده از متن بلند و نوراني آن نيست.

ج ـ ترتيب برخي مناسك در اين روايت برابر ترتيب فقهي نيست. زيرا امام سجاد ( عليه السلام ) در اين حديث، درصدد بيان احكام حج و تكاليف ظاهري حج‏گزاران نبوده است. صهباي حج، ص 344.

. 2 مانند كندن مو، نگاه كردن به آينه، صيد كردن و عطر زدن و…

. 3 قال: «فحين احرمت، نويت انك حرمت علي نفسك كل محرم حرمه اللّه‏ عزوجل».

 . 4صهباي حج، ص 4 ـ 343.

. 5 اين متن از كتاب شرح النخبه از سيد عبداللّه‏ سبطمحدث جزايري نقل شده است، ضمن اين‏كه اصل متن در كتاب صهباي حج ص 344 ـ 347نيز آمده است.

. 6 مكاني است كه اعمال حج از آنجا آغاز مي‏گردد.

. 7 لباس احرام بايد «نادوخته» (خياطي نشده) باشد.

. 8 سنگي سياه كه در يكي از گوشه‏هاي كعبه قرار دارد.

. 9 صحرايي است به طول 12 و عرض 5/6 كيلومتر، در فاصله 21 كيلومتري شمال مكه.

. 10 كوهي در صحراي عرفات.

. 11 مكاني در نزديكي عرفات و داراي مسجدي به نام حضرت ابراهيم ( عليه السلام ) ، يا نمره نام‏گذاري شده است.

. 12 سنگسار گاه‏ها، سنگسار كردن شيطان و اهريمنان.

. 13 منطقه‏اي در صحراي عرفات، با علامت‏هاي مخصوص.

. 14 علامت‏هايي است براي تعيين حدود حرم.

.15نام صحرايي است.

16 . كوهي است در وادي مزدلفه.

 

در مرتبه ای از معرفت در روایات اینطور بر می آید :
که کعبه همچون امام است و باید ما بسوی او برویم …
در حج یا می گیریم که چطور دور امام بگردیم …. و در حج یاد می گیریم که بین صفا و مروه به غیر صراط مستقیم بدنبال سراب خواهیم بود ….و در حج در قربانگاه یاد می گیریم که چطور مال و جان خود را فدای مولا وامام خود خواهیم کرد…. و در حج بر جبت وطاغوت سنگ می زنیم و تبری از دشمنان اهل بیت س می جوییم …. ب اسم الله قلبی و نفسی و ب اسم الله اهلی و مالی و حقیقت حج لا اله الا الله است و محمد رسول الله و علی ولی الله… والعاقبه للمتقین

با سلام

دست شما درد نکند ، از متن برای تهیه ی جزوه فرهنگی برای حجاج استفاده کردیم

ان شاء الله همیشه موفق در خدمت به اسلام ومسلمین باشید

 

 

سلام

مطلب خوبی بود . این حدیث را برای رویت همه کاورانهایی که در مجموعه مهربان عالم هتل کریستالات مکه حضور دارند، در وبلاگ مهربان عالم قرار دادم.

مهربان ترین مهربان عالم نگهدارتان

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

ویژه های سایت
نتایج قرعه کشی مسابقه عید غدیر خم 1401 + جواب مسابقه

نتایج قرعه کشی (مسابقه پیامکی سایت تاظهور به مناسبت عید غدیر خم 1401 ) + جواب مسابقه باتشکر از کلیه شرکت کنندگان عزیز قرعه کشی  (مسابقه پیامکی سایت حدیث کده به مناسبت غدیر 1401)  انجام گردید که شماره برندگان به شرح زیر می باشد : سوال و جواب مسابقه به …

غدیر
مسابقه بزرگ پیامکی عید غدیر 1401 سایت حدیث کده

مسابقه پیامکی سایت حدیث کده به مناسبت عيد غدير خم 1443 / 1401 سایت تا ظهور به مناسبت عيد غدير خم 1443 / 1401 اقدام به برگزاری مسابقه می نماید. برای شرکت درمسابقه به یک سوال زیر پاسخ دهید. به شرکت کنندگانی که پاسخ صحیح را ارسال نمایند به قید …

ویژه های سایت
برنده خوش شانس مسابقه پیامکی عید غدیر خم 1396

برنده خوش شانس مسابقه پیامکی عید غدیر خم 1396 جایزه سفر خانوادگی به مشهد مقدس شماره تماس برنده : 6367***0933 باتشکر از همه ی شرکت کنندگان