حق مادر
می دانی چرا قدرش را نمی دانی؟ چون عادت کرده ای که مادرت به خاطر تو از خودش بگذرد. فکر می کنی اگر دستی به مادرت برسانی، الان بهترین فرزند دنیایی و وَه! چه باری از شانه هایش برداشته ای. چه منتی گذاشته ای. نگاه نکن که مادرت وقتی یک قدم برایش برمی داری تا شب نازت را می کشد؛ «مادر» است. وگرنه کاری که تو می کنی و به نظرت زیاد است، یک هزارم زحمت مادرت نمی شود.
نخیر! منظورم این نبود که برای به دنیا آوردن تو خیلی درد کشید. هر چند که تو نمی فهمی چه دردی را به جان خرید تا گل پسرش به دنیا بیاید. نمی دانی که…! منظورم زحمت های هر روزه اش بود. اینکه بدون آنکه بفهمی خانه را محل آرامش تو می کند، بی آنکه بدانی محبّتی بی اندازه به دلت می اندازد، بی آنکه زحمتی بکشی، همه چیز مهیاست و بی آنکه به فکرت خظور کند چه زحمتی پای تربیتت کشیده است، شده ای این «مَن».
حالا که قدت از او بلندتر شده، زورت می آید مقابل این موجود لطیف و مهربان سر خم کنی و دستش را ببوسی؟ یک لحظه تو خودت را برای مادرت بگذار کنار، اگر بد آوردی، هر چه خواستی بگو.
سر خم کن! باور کن مقابل تمام خستگی های او، یک تعظیم ساده بیش از یک «ممنونم» کوچک نیست!
«حق مادرت این است که بدانی او تو را جایی حمل کرده است که کسی نگه نمی دارد و از میوه ی دلش به تو داده که کسی به کسی نمی دهد و از تو با همه ی وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست، با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری کرده و ناملایمات غم و اندوه و نگرانی ها را تحمل می کند. اگر خودش گرسنه باشد خوشحال می شود که تو را سیر کند و اگر برهنه باشد از پوشاندن او شاد می شود، اگر تشنه باشد و تو سیراب شوی خرسند می گردد و اگر خودش در آفتاب باشد و تو در سایه. با در رنج افکندن خود، آرامش و تنعم تو را فراهم می کند. با پذیرش بی خوابی، تو را از بذت خواب بهره مند می سازد، شکمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه اش چشمه ی جوشانی برای رفع عطش تو و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است، پس باید به پاس این همه محبت و زحمت، شکرگزار او باشی و هرگز نمی توانی مگر خدایت یاری ات کند»
رساله ی حقوق امام سجاد علیه السلام
پ.میعاد
منبع : مستور
بدون دیدگاه