حوادث کربلا و امام زين العابدين(قیام مختار و اهل بیت علیهم السلام )
ابواسحاق، مختار بن ابی عبید ملقب به کیسان، در سال اول هجری به دنیا آمد،(1) وی از طایفه «ثقیف» از اعراب طائف بود که در میان اعراب معروف به شجاعت، سلحشوری، سخاوت و جوانمردی بودند.(2) مختار از دوران کودکی، دارای عقل و هوش سرشار و فردی حاضر جواب، زیرک و بلند همت بود و در سختی های زندگی و کوران حوادث، همیشه سربلند بود.(3) سیزده سال بیشتر نداشت که همراه پدرش در جنگ با ایرانیان «قس الطائف»، شرکت نمود.(4)
مختار از مشهورترین شخصیت های عرب است که تاریخ اسلام به خودش دیده و نقش زیادی در حوادث مهم سیاسی – اجتماعی داشته است. زمانی که مسلم بن عقیل به کوفه آمد تا برای حضرت ابا عبدالله علیه السلام بیعت بگیرد، او اولین نفری بود که با مسلم پیمان بست، سپس خانه اش را در اختیار مسلم قرار داد تا در آن جا، مسلم از مردم بیعت بگیرد.(5)
پس از ورود ابن زیاد به کوفه و فراری شدن مردم از دور مسلم، مختار به همراه عدهای دیگر از بزرگان کوفه به زندان افتادند، ولی پس از جریان کربلا، با وساطت شوهر خواهرش؛ عبدالله بن عمر – فرزند خلیفه سوم – که در میان مردم به عنوان صحابی رسول الله صلی الله علیه و آله و فقیه، مشهور بود، نزد یزید از زندان آزاد شد.
پس از اطلاع یافتن از آمادگی مردم کوفه، در سال 64 هجری از مکه وارد کوفه شد. در این زمان قیام توابین با شکست روبرو شده بود.(6) مختار پس از شکست قیام توابین، در تاریخ چهارشنبه 16 ربیع الثانی سال 66 هجری با شعار یا لثاراث الحسین علیه السلام و بر اساس کتاب خدا، سنت رسول الله صلی الله علیه و آله، طلب خون امام حسین علیه السلام و یاری مظلومان قیام کرد و همه قاتلین جریان کربلا و کسانی که در آن واقعه نقش داشتند را بسزای عمل شان رساند؛ یا به قتل رساند و یا آواره کرد و خانه آن ها را ویران نمود تا غم های دل اهل بیت علیهم السلام و محبین ایشان تا حدودی تسکین یابد.(7)
از مجموع قرائن و روایات بدست می آید که خروج و قیام مختار، مورد رضایت خداوند و چهارده معصوم بوده است و شواهد زیادی بیانگر این امر است. مثلا یکی از قرائن این است؛ زمانی که میثم به همراه مختار در زندان بسر می برد، میثم به او خبر داد که او بر علیه قاتلین کربلا قیام خواهد نمود، بی شک اگر قیام او مورد رضایت اهل بیت علیهم السلام نبود، میثم این امر را به مختار گوش زد می کرد. از ظاهر برخی دیگر از روایات بدست می آید که قیام او با اذن و اجازه خاص امام سجاد علیه السلام بوده است.(8) از جمله این روایات، اجازه ای است که وی از محمد بن حنفیه گرفته است.
ممکن است گفته شود اجازه از محمد حنفیه دلیل بر رضایت ائمه از قیام او متار نمی شود، ولی با توجه به این که از طرفی، مختار می دانست هر گونه حکومت و سیاستی جز به فرمان معصوم صحیح نیست، و از سوی دیگر با توجه به شخصیت و تقوای محمد، او بدون اذن امام زمانش، اجازه چنین کاری را صادر نمی کند، و عدم اذن مستقیم از امام علیه السلام به خاطر رعایت شرایط تقیه بوده است؛ او برای گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفیه می رود، در این دیدار محمد بن حنفیه او را به تقوا سفارش می کند و با رعایت شرایط تقیه، سخنانی می گوید که مختار از آن، اجازه برای قیام می فهمد.(9) و با توجه به شخصیت معنوی محمد بن حنفیه، می توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد علیه السلام بوده است.
روایات در مورد مختار
در مورد قیام مختار، دو دسته روایت وارد شده است:(10) دسته اول روایاتی است که به مذمت مختار پرداخته و او را شخص کذاب معرفی می کند. در مورد این روایات می توان گفت: اولّاً: این احادیث از نظر سندی ایراد دارند.(11) ثانیاً: مختار کسی است که از قاتلین اهل بیت علیهم السلام و سرور شهیدان انتقام گرفته است و عمل او قطعاً خداوند و اهل بیت علیهم السلام بوده است. پس چطور می توان گفت مورد بغض و نفرت اهل بیت علیهم السلام بوده است.
پس به نظر می رسد این روایات ساخته دست دشمنان و مخالفین مختار است تا شخصیت او را نزد شیعیان زیر سؤال ببرند.(12) در مقابل روایاتی است که به مدح مختار و قیام او پرداخته است، که چند مورد از آن ها را ذکر می کنیم:
1- حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:(13) «سیُقتل ولدی الحسین و سیَخرج غلام من ثقیف و یَقتل من الذین ظلموا ثلاثمائه و ثلاثة و ثمانین الف رجل»؛ بزودی فرزندم حسین کشته خواهد شد، ولی طولی نمی کشد که جوانی از قبیله ثقیف قیام خواهد کرد و از این ستمکاران، انتقام خواهد گرفت به طوری که تعداد کشته های آنان به سیصد و هشتاد و سه هزار نفر خواهد رسید.
2- حضرت امیرالمومنین علیه السلام در ضمن بیان مشابهت مسلمین با بنی اسرائیل می فرمایند:(14) «بزودی ستمکاران، توسط کسی که خداوند برای انتقام ما بر آنان خواهد فرستاد، به بلایی گرفتار خواهند شد و این به خاطر فسق و جنایتی است که مرتکب شدهاند، همان گونه که بنی اسرائیل گرفتار عذاب شدند… او جوانی از قبیله ثقیف است که او را “مختار بن ابی عبید” می گویند».
3- ابا عبدالله علیهالسلام، پس از خطبهای که در راه کربلا ایراد نمودند، می فرمایند:(15) «پروردگارا، آن جوانمرد ثقیفی را بر آنان مسلط کن تا جام تلخ مرگ و ذلت را به ایشان بچشاند و از قاتلان ما احدی را معاف نکند. به جای هر قتلی، کشتنی و به جای ضربت، ضربتی؛ و انتقام مرا و خواندن و دوستان و شیعیانم را از این ها بگیرد».
4- پس از ارسال سر بریده عمر سعد و ابن زیاد نزد امام سجاد علیه السلام، ایشان در حق مختار فرمودند:(16) «حمد و ستایش، خدایی را که انتقام ما را از دشمنانم گرفت و خداوند به مختار، پاداش و جزایی خیر عطا فرماید».
5- پس از ارسال سر بریده و ابن زیاد نزد محمد حنفیه، ایشان فرمودند:(17) «خداوند به او پاداش خیر دهد و بهترین پاداش را بدهد. همانا او انتقام ما را گرفت و رعایت حق او بر همه فرزندان بنی مطلب واجب گردید».
6- نزد امام باقر علیه السلام سخن از مختار به میان آمد: عدهای به وی ناسزا می گفتند، حضرت فرمودند:(18) «به مختار ناسزا نگوئید، زیرا او بود که قاتلین شهدای ما را کشت و انتقام خون، را از (دشمنان) گرفت و…».
7- امام صادق علیه السلام هم در مورد او فرمودند:(19) «(پس از حادثه کربلا)، هیچ زنی از زنان آرایش نکرد و خضاب نیست، تا زمانی که مختار، سر بریده ابن زیاد و عمر سعد را برای ما فرستاد».
از مجموع این احادیث بدست می آید که در شخصیت و حُسن عقیده مختار هیچ شک و شبهه ای نیست و قیام او مرضی خدا و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.(20) و از طلب رحمتی که حضرت سجاد علیه السلام در حق او نمودند، روشن می شود که مسلک او امامی بوده است. بنابراین ایراد “کیسانی” بودن و دعوت مردم به سوی خویش و امامت محمد بن حنفیه وارد نیست. چون طلب رحمت از سوی ائمه اطهار برای شخصی که اعتقادش بر حق نباشد، جایز نیست.
پی نوشت
(1). میرخواند محمد بن شرف الدین؛ روضة الصفا، تهران، انتشارات خیام، ۱۳۳۸ ه، ج ۳، ص ۲۰۸.
(2). ثقفی، ابواسحاق؛ الغارات، (چاپ جدید)، بی تا، بی جا، ج ۲، ص ۵۱۷.
(3). ذوب الناظر؛ ابن نما به نقل از بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۵۰.
(4). مجلسی، محمد تقی؛ بحارالانوار، مکتب اسلامیه، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۹۴ ه.ق، ج ۴۵، ص ۳۵۰.
(5). روضة الصفا، ج ۳، ص ۲۰۸.
(6). اخطب خوارزمی، مقتل الحسین علیهالسلام، منشورات المفید، قم، بی تا، ج ۲، ص ۲۰۲.
(7). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۳۳.
(8). خوئی، سید ابوالقاسم؛ معجم رجال الحدیث، انتشارات مرکز نشر الثقافة، نجف، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ ه، ج ۱۹، ص ۱۰۹.
(9). انساب الاشراف، بلاذری، مکتبة المثنی، بغداد، بی تا، ج ۵، ص ۲۱۸.
(10). معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۲.
(11). همان.
(12). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶؛ به نقل از رساله ذوب النضار، ابن نما.
(13). معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۲.
(14). مقدس اردبیلی، احمد بن علی؛ حدیقة الشیعه، انتشارات کلی، بی جا، چاپ پنجم، بی تا، ص ۵۰۹.
(15). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۰.
(16). جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۲. / قهبائی عنایة الله؛ مجمع الرجال، تحقیق علامه اصفهانی، موسسه اسماعیلیان، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۴ ه، ج ۶، ص ۷۸.
(17). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۸۶.
(18). بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۳۴۳. / معجم رجال الحدیث، ج ۱۹، ص ۱۰۲.
(19). معجم الرجال، ج ۶، ص ۷۸.
(20). حدیقه الشیعه، ص ۵۱۰.
منبع: پژوهشكده باقرالعلوم علیه السلام