داستان / زیارت امام رضا (ع) از راه دور
«در منطقه جاسب قم، گروهی از کشاورزان در زمان گذشته، با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) مشرف شدند و هنگام بازگشت، پیرمردی از اهل محل را دیدند که در گرمای روز، کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود. مسافرین مشهد که او را دیدند، زبان به شماتت و سرزنش گشودند که: پیرمرد! زحمت دنیا را ول کن نیستی؟ آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ کردند.
پیرمرد که تا آن زمان ساکت بود، به حرف آمد و گفت: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ گفتند: این چه حرفی است که می زنی؟ مگر آقا زنده است که سلام ما را جواب بدهد؟!
پیرمرد گفت: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.
آنان هم جواب دادند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی گفت: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد کرد و گفت: «السلام علیک یا امام هشتم» و همه با کمال صراحت شنیدند که به آن پیرمرد به نام خطاب شد که: «علیکم السلام آقای فلانی»
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان شدند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند.»
منبع:
http://www.aviny.com/bozorgan/bahjat/khaterat/Khaterat.aspx
بازنویسی: پژواک