Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wp-useronline domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114

Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the all-in-one-wp-security-and-firewall domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114

Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wordpress-seo domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
دعای شیخ وهابی برای سینه مهماندار هواپیما..!!!!!!!! - حدیث کده : اثبات حقانیت مکتب اهل البیت علیه السلام

دعای شیخ وهابی برای سینه مهماندار هواپیما..!!!!!!!!

 جام نیوز – شیخ ‘سعد البریک’ چهره سرشناس وهابیت عربستان سعودی در یک برنامه زنده تلویزیونی خاطره خود از نگاه کردن و دعا بر سینه یک زن نامحرم را بیان کرد.

به گزارش جام نیوز شیخ “سعد البریک” چهره سرشناس وهابیت عربستان در برنامه “سفر” در شبکه ماهواره ای “الدلیل” گفت: بنده همواره برای افراد دعا می خوانم. بیماران زیادی به من مراجعه می کنند تا بر آنان دعا کنم.

یک روز که سوار بر هواپیما بودیم و از مدینه منوره به سمت ریاض در پرواز بودیم، یک مرد مسافر که از درد معده رنج می برد، نزد من آمد. از او خواستم که دگمه پیراهنش را باز کند و برایش دعا کردم. ناگهان یکی از مهمانداران زن که این صحنه را دید، بلافاصله جلو آمد و دگمه پیراهنش را باز کرد و با نشان دادن سینه خود، از من خواست که برای او نیز دعا بخوانم.

بنده فورا روی خود را برگرداندم تا صحنه را نبینم اما او با ناراحتی گفت: شیخ، مگر من با آن مرد چه فرقی دارم؟ خب من هم بیمارم. وقتی حرف های او را شنیدم، به او گفتم، به شرط اینکه یک زن دیگر در کنار تو نشسته باشد، این کار را برای تو هم می کنم تا فکر بدی به سر مردم خطور نکند! او پذیرفت و من هم این کار را کردم.

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

گالري
چه بلاهایی آمده به سرت مولا!

چه بلاهایی آمده به سرت مولا! گوشه ای از حرای حجره ی خویش نیمه شب ها،خدا خدا می کرد طبق رسمی که ارث مادر بود مردم شهر را دعا می کرد * هر ملک در دل آرزویش بود بشنود سوز ربنایش را آرزو داشت لحظه ای بوسد مهر و تسبیح …

گالري
کتاب / آفتاب زندگاني

کتاب / آفتاب زندگاني     مشخصات كتاب:   آفتاب زندگاني   نويسنده: دكتر محمد هادي قندهاري   انتشارات: رادنگار   چاپ دوم: تابستان 1386   قيمت: 1000 تومان   تلفن مركز پخش: 2346454 (0711)  فهرست:     مقدمه مقدمه زمین هیچ گاه از حجت خدا خالی نبوده است. همه مردم، …

گالري
متن دكلمه ( نیمه شعبان )

متن دكلمه ( نیمه شعبان ) از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم گفتند غروب جمعه خواهی آمد آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم نگاشته ها متن دكلمه   متن دكلمه شماره 1 بسم الله الرَّحمان الرَّحیم اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ حجة بن الحسن …