پرسش: چرا شيعيان به زيارت اموات و پيشوايان خود، مي روند و دعا مي کنند و با آن ها صحبت مي کنند؟
پاسخ: يکي از عقايد محکم و استوار الهيون که آن ها را از ماديون متمايز مي سازد، اعتقاد به حيات جاودان پس از مرگ و بقاي روح پس از فناي جسم مي باشد. بر اساس اين اعتقاد، جسم و بدن افراد از بين مي رود ولي در عالم برزخ، روح و نفس آدمي در قالبي ديگر و بسيار لطيف تر زنده خواهد ماند. هر کس بر اساس اعمالش در دنيا، از نعمات الهي متنعم و يا معذب خواهد بود. استناد ما به آيات قرآني است که شهدا را زنده خطاب مي کند و آن ها را متنعم به نعمات الهي مي داند. خداوند در قران کريم مي فرمايد: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ)؛ گمان نکنيد که کشته شدگان در راه خدا مرده اند بلکه آن ها زنده و نزد خداي خود روزي مي خورند».[1] به ويژه در ادامه همين آيه، حالت عمومي تري را بيان کرده و مي فرمايد: (وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ)؛ به مؤمناني که به شهدا نپيوسته اند مژده دهيد که در پس آن ها خواهند آمد (براي آخرت خواهند شتافت) و از مردن نهراسند و غمگين و ناراحت نباشند».[2] .
با توجه به آيات قرآني، آيا مي توان شهدا و مؤمنين را مرده پنداشت؟ واضح است که پاسخ منفي است و در حقيقت آن ها زنده اند. اما آيا زنده بودن اين اشخاص، فقط منحصر و محدود به روزي خوردن و ارتزاق آن ها است و ساير ويژگي هاي زندگان را ندارند؟ آيا زنده بودن آن ها فقط به دهان و دندان داشتن براي خوردن است، ولي گوش و زبان براي شنيدن و جواب دادن ندارند؟ يقيناً اينگونه نيست، چون زنده اند، قادر به شنيدن و حرف زدن هم
مي باشند؛ منتهي گوش هاي ما قادر به شنيدن صداي آن ها نيست.
به دلايل فوق و بر اساس اعتقاد شيعيان، امامان، صالحين و شهدا زنده اند و ما در مقابل قبور آن ها ايستاده و با آن ها سخن مي گوييم. براي آن ها دعا، قرآن و نماز مي خوانيم و حاجات خود را به واسطه مقام، ارج، قرب و عزتي که نزد پروردگار دارند با آن ها در ميان گذاشته تا آن ها نزد خدا شفاعت کنند و براي ما دعا کنند تا خداوند به ما نيز توجه نمايد. اما اجابت اين حوايج بستگي به اراده ذات حق تعالي دارد. بي جهت نيست که در زيارت حضرت سيد الشهدا امام حسين(عليه السلام) آمده است: «شهادت مي دهم که کلام مرا مي شنوي و جواب مرا مي دهي»[3] يا در خطبه 83 نهج البلاغه آمده «اين مطلب را از خاتم النبيين(صلي الله عليه وآله)بگيريد که او فرموده است: هر کس از ما بميرد در حقيقت مرده نيست و هر کس که به ظاهر بپوسد در حقيقت پوسيده نيست».[4] .
بنابراين، ايستادن شيعيان در مقابل قبور ائمه معصومين و خاندان رسالت، ايستادن در مقابل قبور اموات و حرف زدن با مردگان نيست، بلکه به دليل اعتقاد به توحيد و خدا پرستي بر اين باورند که در مقابل احيا و زندگاني ايستاده و با زندگان صحبت مي کنند. نمونه صحبت با اهل قبور در سيره اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) وجود دارد (حکمت 13 نهج البلاغه).
در سنن الکبري نقل شده «انّ فاطمة کانت تزور قبر عمّها حمزة کلّ جمعة، فتصلّي و تبکي عنده».[5] .
فاطمه زهرا هر جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مي رفت و آنجا نماز مي خواند و گريه مي کرد.
عايشه به زيارت قبر برادرش عبد الرحمان در مکه مي رفت. او در حبشه وفات کرد
و در مکّه دفن شد.[6] .
پيامبر(صلي الله عليه وآله) در عمره حديبيه قبر مادرش آمنه را زيارت کرد و گريه زيادي کرد که همه گريستند.[7] .
اين احاديث با سند قوي مجوزي بر استحباب زيارت اهل قبور براي زنان نيز هست چون حديث اول از فريقين به سند صحيح رسيده و فعل حضرت فاطمه(عليها السلام) حجت مي باشد.
ابن حِبّان از علماي اهل سنت متوفي 350 هـ صاحب کتاب ثقات مي گويد: بارها به زيارت قبر علي بن موسي الرضا رفتم در مدتي که در طوس بودم هر وقت مشکلي برايم عارض مي شد به زيارت قبر آن حضرت مي رفتم و از خدا مي خواستم که مشکلم را حل کند و الحمد لله مشکل بر طرف مي شد بارها امتحان کردم و نتيجه گرفتم.[8] ابن خزيمه از اهل تسنن است. شاگردش محمد بن مؤمل مي گويد: همراه استادم ابن خزيمه و جمعي از اساتيد به زيارت امام رضا در طوس مي رفتم. استادم در مقابل مرقد چنان تواضع مي کرد که همه در شگفت بوديم.[9] .
منابع :
كتاب شهابي در شب