قسمت سی ام مختارنامه؛
ده “گاف” میرباقری تنها در یک قسمت!
بینندگان قسمت سی ام سریال مختارنامه تفاوت زیادی از نظر انواع درگیریها و کشمکشهای داستانی(conflict) با قسمتهای پیشین مختارنامه را شاهد بودند. البته در قسمتهای قبل میرباقری تلاش کرده بود تا برای آنکه داستان از جذابیت خارج نشود، حداقل یک یا دو ماجرای جنگی در آن وجود داشته باشد؛ اما قسمت سیام، مخاطب را با انواع ماجراها و درگیریهای دراماتیک بر نشستن به پای گیرنده و پیگیری داستان، ترغیب و تحریک کرد.
با پایان این قسمت، سهچهارم سریال به انتها رسید و در یکچهارم باقیمانده، رفتهرفته داستان از کشتن قاتلان امام حسین(ع) به سمت تلاشهای مختار برای بقای دولتش و درگیری با آلسفیان و عبیداللهبن زیاد از شام از یک سو و آلزبیرو مصعب از حجاز و بصره از سوی دیگر کشیده میشود.
اما داستان قتل و کشه شدن حرمله قاتل «شهید شش ماهه کربلا» و کسی که تیر به قلب نازنین اباعبدالله(ع) پرتاب کرد، بار دیگر شور و شوقی در دل مخاطب عاشق مکتب اهلبیت(ع) انداخت و دل او را از کشته شدن خبیثترین و شقیترین اشقیا شاد کرد. با این همه، اشتباهات وگافهایی چند در این قسمت، نشان از عدم دقت میرباقری در نوشتن فیلمنامه و کارگردانی سریال دارد؛ مسألهای که مدام در رسانهها آن را تبلیغ میکنند و از دقت بالای میرباقری در هنگام ساخت یک سریال خبر میدهند و آن را با سروصدای زیاد و اغراق فراوان در بوق و کرنا میکنند! البته نباید از صحنه زیبای شهادت علی اصغر بر دست پدرش و پرتاب خونش به آسمان به راحتی گذشت که اگر این هم نبود، باید این قسمت را از ضعیفترین قسمتهای مختارنامه مینامیدیم!
در اینجا تنها ده گاف این قسمت را بیان میکنیم که اگر میخواستیم موشکافانهتر و فنیتر به تحلیل آن بپردازیم، قطعا بسیار بیشتر از این حرفها بود(!):
1.
سکانسی که کیان وارد خانهاش شد و با جنازه همسر و پسرش روبهرو شد و از فرط ناراحتی سر خود را به تختی کوبید که باعث جاری شدن خون از سرش شد. این، با روند داستان مطابقت دارد. اما آنچه را که دقت نکرده، باقی ماندن خون بر سر کیان در روز بعد این ماجرا(زمان تشییع جنازهها) است؛ آن هم در حالی که لباس کیان تغییر کرده و پیراهن مشکی برای عزا به تن کرده است! از آن بدتر خبر از عدم اهتمام مؤمن به زدودن نجاست خون از بدن و لباس خود و حتی نماز خواندن کیان میدهد!
2.
چین و چروکهای صورت بازیگر نقش حرمله گذشته از آنکه طبیعی نبودنش به شدت به ذوق میزد و بیننده با اولین نگاه به مصنوعی بودنش پی میبرد، مدل ثابت و مشخصی در چند سکانسی که بازی کره بود، نداشت! مثلا در سکانسهای نخست این قسمت حرمله دارای پیشانیای پرچروک است؛ اما در سکانس رویارویی با مختار پیشانی صافی دارد! اگر اینها عدم دقت کارگردان در هنگام ساخت نیست، پس چیست؟
3.
تشییعکنندگان زن و فرزند کیان، در پایان مراسم تشییع بر جنازهها پرچم سهرنگ ایران را پوشاندند! این در حالی است که تعیین سه رنگ سبز و سفید و قرمز برای پرچم ایران در زمان قاجاریه بوده نه دوره امویان!
4.
کیان پس از آکه به مخفیگاه حرمله حمله کرد و بر جایی که او و دارودستهاش بودند مسلط شد، شروع به رجزخوانی کرد… جالب آنکه مدام از خود میگفت و از ایرانی بودنش؛ نه آنکه از اهلبیت(ع) تعریف کند و اینکه او الآن برای قصاص از خون خاندان امام حسین(ع) و شهدای کربلا آنجاست!
5.
کیان میگفت من از تبار آرش کمانگیرم! آقای میرباقری آیا نباید میگفت من پیرو علی(ع) و خونخواه حسینم؟ افتخار به شخصیتی افسانهای بالیدن دارد یا پیرو اهلبیت(ع) بودن افتخار است؟
6.
همسر و فرزند کیان(شیرین و حیدر) به خاطر خباثت و نجس العین بودن ذات حرمله کشته شدند نه اینکه کشته شدن آنها تاوان خودخواهی و کبر و غرور کیان باشد! میرباقری چندین بار این مسأله را در لفافه و یک بار هم به صراحت از زبان کیان بیان کرد! اگر قرار باشد تاوان خودخواهی و غرور انسانها اینگونه دردناک و سنگین باشد، پس اولا باید ـ العیاذ بالله ـ در عدالت خداوند شک کرد و ثانیا دیگر کسی تا به حال در زمین باقی نمانده بود؛ همه انسانها گاهی غرور وجودشان را میگیرد؛ پس احتمالا تا به الآن همه مردم کشته شده بودند!
7.
بنکامل در یکی از پلانهای پایانی سریال به مختار گفت: «آه شیرین و حیدر دامن حرمله را گرفته»! آقای میرباقری! آیا آه حضرت علی اصغر(ع) طفل شیرخواره اباعبدالله(ع) و نفرین خود حضرت(ع) دامان ننگین حرمله را گرفت یا خون کسان کیان؟ نفرین امام(ع) به کوفیان و اشقیا را که در تمام اسناد و کتب تاریخی میتوان یافت.
8.
مسلما در زمان خلفا ـ و حتی تا به امروز ـ شکاف میان عرب و عجم و احساس برتری نژاد هر یک بر دیگری بسیار بالا بوده و متأسفانه به رسم جاهلیت در اعماق جان مسلمانان نفوذ کرده بود. آیا در حال حاضر که دشمنان اسلام با این حربه میخواهند وحدت مسلمین را به هم بزنند، کار درستی است که ما هم پیوسته بر طبل اختلافات عرب و غجم بکوبیم و آب در آسیاب دشمن بریزیم؟ علت این همه اصرار کارگردان محترم بر جنگ میان مختار و یارانش با دشمنان اهلبیت(ع) به جنگ عربی ـ عجمی بودن چیست؟
9.
سکانس به درک واصل شدن حرمله را کارگردان محترم با الهام از فیلمهای کوروساوا و جنگهای ساموراییها طراحی کرده بود نه با استفاده از اسناد دست اول تاریخی! آیا واقعا پرتاب چاقو از سوی دو طرف به سمت یکدیگر، باعث خنده و تمسخر مخاطب نمیشود؟ آیا بهتر نبود جنگ تن به تن طبیعیتری را شاهد بودیم؟
10.
و در آخر، سکانس گفتوگوی کوتاه غلام حرمله و فرزندش با لهجه خوزستانیهای ایران ـ لهجه آبادانی ـ برای بیننده انبساط خاطر ایجاد کرد!
ابنا
سلام و با تشکر از شما به خاطر دقت نظرتون اما باید بگم چندتا از گاف هایی که نوشته بودید گاف نبوده برداشت شخصی شما از سریال بوده که میشه اونارو جور دیگه ای هم تفسیر کرد