زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( زندگى فاطمه زهرا سلام الله علیها با امام على علیه السلام )

زندگی نامه حضرت فاطمه زهرا ( زندگى فاطمه زهرا سلام الله علیها با امام على علیه السلام )

مراسم ازدواج

  • خواستگاران حضرت زهرا سلام الله علیها
  • پيشنهاد خواستگارى حضرت فاطمه سلام الله علیها به اميرالمؤمنين علیه السلام
  • خواستگارى اميرالمؤمنين علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها
  • كفويت و همشأنى حضرت زهرا سلام الله علیها با اميرالمؤمنين علیه السلام
  • آزادى در انتخاب همسر و مشورت رسول اكرم صلی الله علیه و آله با دخترشان
  • جواب مثبت حضرت زهرا سلام الله علیها در ازدواج با اميرالمؤمنين علیه السلام
  • پيوند مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و اميرالمؤمنين علیه السلام در آسمان ها
  • تاريخ و سن حضرت زهرا سلام الله علیها در زمان ازدواج
  • تعيين و ميزان مهريه‏ ى ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها و اميرالمؤمنين علیه السلام
  • سند آسمانى يا مهريه حقيقى حضرت زهرا سلام الله علیها
  • خطبه خداوند متعال در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • خطبه اميرالمومنين علیه السلام در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • خطبه جبرئيل در جمع ملائكه در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها
  • هديه خداوند پس از ازدواج اميرالمؤمنين علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
  • اعلان عمومى ازدواج اميرالمؤمنين علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها

خواستگاران حضرت زهرا سلام‏ اللَّه ‏عليها

حضرت فاطمه عليهاالسلام چون به سن ازدواج رسيد، اكثر بزرگان و شخصيت هاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عكس‏ العمل منفى همه را مأيوس كرد و در برابر اصرار آنان خشمگين شد…(1)

حتى در تاريخ و حديث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله كشيده. مثل ساير دنيا پرستان دم از مهريه زياد و رفاه زندگى سر دادند و مى‏ گفتند: ما حاضريم در برابر ازدواج با فاطمه عليهاالسلام يك صد شتر گران قيمت و ده هزار دينار طلا مهريه دهيم.

«فغضب النبى صلى اللَّه عليه و آله من مقالتهما… و قال لعبد الرحمن: انك تهول على بمالك؟!»(2) / رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آيا مى‏ خواهى از طريق مال دنیا مرا فريب دهى؟!

در احاديث ديگرى از طريق شيعه و سنى آمده است كه خليفه‏ اول و دوم نيز به ترتيب به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام آمدند و خيلى سماجت كردند، ولى جوابى گرفتند كه ديگران مأيوسانه گرفته بودند.

اينك توجه خوانندگان عزيز را به چند حديث در اين زمينه جلب مى‏ كنم:

  • 1- ان ابابكر و عمر خطبا فاطمة عليهاالسلام، فردهما رسول ‏اللَّه صلی الله علیه و آله و قال: لم اومر بذلك، فخطبها على عليه‏السلام فزوجه اياها.(3)

حكم بن ظهير از سدى نقل مى‏ كند كه: ابوبكر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه عليهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد كرد و فرمود: من به اين كار مأمور نيستم. سپس على عليه‏السلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه عليهاالسلام را به تزويج او درآورد.

  • 2- عن على عليه‏السلام: خطب ابوبكر و عمر فاطمة الى رسول ‏اللَّه صلی الله علیه و آله فابى رسول‏ اللَّه عليهما، فقال عمر: انت لها يا على!…(4)

على عليه‏ السلام نقل مى‏ كند: ابوبكر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خواستگارى آنان را نپذيرفت، آن گاه عمر گفت: يا على تو به سراغ او برو…

  • 3- عن عبداللَّه بن بريدة، عن ابيه: ان ابابكر و عمر خطبا فاطمة الى النبى صلی الله علیه و آله فقال: انها صغيرة، فخطبها على عليه‏السلام فزوجها منه.(5)

عبدالله بريد از پدرش نقل مى‏ كند: ابوبكر و عمر از فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله خواستگارى كردند، ولى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: او صغير است و چون على عليه‏السلام خواستگارى كرد به او تزويج فرمود.

  • 4- عن انس بن مالك: جاء ابوبكر الى النبى فقعد بين يديه فقال: …تزوجنى فاطمه! فسكت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبكر الى عمر فقال: هلكت و اهلكت. قال: و ماذاك؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مكانك حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بين يديه فقال: يا رسول‏ اللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه…(6)

انس بن مالك، كه يكى از دشمنان اميرالمؤمنين عليه‏السلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مى‏ آيد، مى‏ گويد: ابوبكر به حضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيده و از خدمات و سوابق خويش بسيار تعريف كرد. آن گاه گفت مى‏ خواهم دخترت فاطمه عليهاالسلام را به من تزويج كنى. پيامبر اسلام چون اين سخن بشنيد، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانيد و ابوبكر با شرمندگى به پيش عمر آمد و چنين اظهار داشت.

من ديگر هلاك شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبكر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه عليهاالسلام رفته بودم، ولى…

عمر گفت: اجازه بده من نيز خواستگارى كنم، اين بگفت و به سراغ خانه‏ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبكر را تكرار كرد، ولى جواب همان بود كه رفيق ديرينش شنيده بود. لذا عمر با شرمندگى بيشتر به نزد ابوبكر برگشت و چنين سخن آغاز كرد:

او منتظر فرمان الهى است، هان رفيق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على عليه‏السلام رويم و از او درخواست كنيم كه مانند ما به خواستگارى فاطمه برخيزد…

اين احاديث كه همگى آن ها از طريق اهل سنت نقل گرديد، مى‏ رساند كه شيوخ عرب و بزرگان قريش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمه‏ زهرا سلام الله علیها خواستگارى كرده و از خود مدح و ستايش نموده ‏اند… ولى پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله همه‏ ى آنان را رد كرده و طبق فرمان الهى با درخواست اميرالمؤمنين موافقت نموده است.

پيشنهاد خواستگارى حضرت زهرا سلام الله علیها به اميرالمؤمنين علیه السلام

روزى ابوبكر، عمر، و سعد بن معاذ به اتفاق گروهى ديگر در مسجد گرد آمده بودند و از هر درى سخن مى‏ گفتند. سخن از دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شد.

ابوبكر گفت: خواستگارانى كه رفته‏ اند پيشنهاد شان رد شده، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرموده كه تعيين همسر فاطمه عليهاالسلام با خداست. تنها على علیه السلام در مورد خواستگارى تاكنون اقدامى نكرده است. شايد به خاطر تهيدستى از انجام اين كار سر باز مى‏ زند. با اين همه برايم روشن است كه خدا و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله زهرا سلام الله علیها را براى او نگه داشته ‏اند. آن گاه ابوبكر رو به دوستانش كرد و گفت: مايليد نزد وى رويم و ماجرا را برايش بازگو گوييم و ببينيم آيا او مايل به ازدواج است؟

سعد بن معاذ از اين پيشنهاد استقبال كرد، سپس به اتفاق عمر و ابوبكر از مسجد خارج شدند و به جستجوى امام على عليه ‏السلام پرداختند. او در خانه نبود، اطلاع پيدا كردند كه او در تلاش براى معاش در نخلستان يكى از انصار به وسيله شترش به آبكشى و آبيارى نخل ها مشغول است. به سويش شتافتند. على عليه‏السلام فرمود: از كجا و به چه منظورى آمده‏ ايد؟ ابوبكر به بيان ماجرا پرداخت و در پايان گفت من صلاح مى‏ دانم هرچه زودتر در خواستگارى فاطمه سلام الله علیها تعجيل كنى.(7)

امام على علیه السلام نيز يادآور شد كه اين وصلت آرزوى من است.

خواستگارى اميرالمؤمنين علیه السلام از حضرت زهرا سلام الله علیها

امام على عليه‏السلام مى‏ دانست كه پيغمبر دخترش را به عنوان ازدواج نمى‏ فروشد، متاع ناپايدار دنيا در پيش رسول خدا صلی الله علیه و آله آن ارزش و اعتبار را ندارد كه جانشين فضل و كرامت شود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله نماينده خدا است و از طرفى در پيشگاه خداوند تعالى سرمايه امتياز و فضيلت فقط تقوا و دانش است و فرستاده خدا هرگز غير از آن چه را كه خدا دوست دارد نمى‏ خواهد و به آن اعتبار نمى‏ دهد.

على پيغمبر خدا را بيش از هر كس مى‏ شناسد كه روح او آسمانى و ملكوتى است هرگز گرفتار قيد و بند ماديات زودگذر نشده و نمى‏ شود اما لازم است در اين عقيده از ديگران نيز گواهى و اعتراف بگيرد لازم است آن ها كه در امر ازدواج رقيب او هستند و به غرور مال و دارايى خود از فاطمه سلام الله علیها خواستگارى كرده‏اند اقرار كنند كه درهم و دينار، ملاك فضيلت نيست.

ملاك، تقوى است كه آن ها فاقد آن مى‏ باشند اين اعتراف، بر آن ها حجتى بزرگ بوده باشد. حجتى بزرگ براى روزهايى كه در پيش خواهد بود.

آن ها كه به آن حضرت گفته بودند كه شما در مورد خواستگارى دختر پيامبر صلی الله علیه و آله قدم به جلو بگذاريد، در دنباله سخنان خود گفتند اى على! تو از ما بهتر مى‏ دانى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله در بند مال و متاع دنيا نيست آن چه در نظرش گران بها است در تو وجود دارد او جز به تقوى و دانش به چيزى اهميت نمى‏ دهد على عليه‏ السلام كه در مزرعه ‏اى مشغول آبيارى درختان بود از كار دست كشيد و شتر خود را به خانه آورد و سر و صورت خود را شستشو داد و به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفياب شد و درب خانه آن حضرت را كوبيد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به ام‏ سلمه فرمود ببين كيست درب خانه را مى‏ كوبد؟ ام‏ سلمه پرسيد كيست؟

بانگى دلنشين شنيده شد كه باز كنيد منم. اين صدا از هر چيز خوش‏ تر براى پيامبر صلی الله علیه و آله بود فرمود: باز كن اى ام‏ سلمه زودتر، اين آن كس است كه خدا و رسولش دوستدار او هستند.

ام‏ سلمه عرض كرد: كيست او يا رسول‏ اللَّه كه اين چنينش بلند مى‏ ستايى؟ فرمود: اى ام‏ سلمه آرام باش او مردى است كه در حواديث سخت و بزرگ هرگز ناتوان و زبون نمى‏ شود و اظهار ضعف و سستى نمى‏ كند او برادر و پسر عموى من، محبوب ترين خلق خدا در نزد من است ام‏ سلمه باشتاب رفت و در را گشود على عليه ‏السلام وارد شد و سلام كرد و به اذن رسول خدا صلی الله علیه و آله نشست اما سر بزير انداخت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: پسر عموى عزيز، گويا به حاجتى آمده است و از حياء اظهار نمى‏ كند ولى دوست دارم كه آشكارا هر چه هست بگويد قصه چيست؟

على عليه ‏السلام كه گويى منتظر صحبتى بود عرض كرد: آرى يا رسول‏ اللَّه مرا حاجتى است كه از على عليه‏ السلام شرم دارم ولى كرامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و محبت خاصى كه به من دارد اجازه مى‏ دهد كه آشكارا بگويم.

اى رسول خدا پدر و مادرم فداى تو باد، تو همان بزرگوارى هستى كه مرا در كودكى از پدر و مادرم گرفتى، و مرا از غذاى خود پروراندى، به آداب خود مؤدبم فرمودى؟ تو براى من از پدر و مادر مهربان تر و خوب‏ تر بودى، امروز اندوخته دنيا و آخرت من نيز تو هستى، دوست دارم همان طور كه خداوند بازوى مرا به وجود تو نيرومند كرد، از بركت تو مرا به همسرى نيكو نيز برساند، من به اين اميد به سوى حضرتت شتافته ‏ام زيرا دخترى را كه من خواستار او هستم در خانه صاحب اختيار من زندگى مى‏ كند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله از خوشحالى چهره‏اش شكفته و متبسم گشت، آرى على جان چنين است كه مى‏ گويى ولى براى اين كار چه تهيه كرده ‏اى؟ يا رسول‏ اللَّه بر آن چه مالك آن هستم شما داناتر هستيد و شما خوب مى‏ دانيد كه جز يك زره و شمشير و شتر آبكش چيزى از متاع دنيا برنگرفته‏ام.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بسيار خوب من امشب با فاطمه سلام الله علیها در اين مورد صحبت مى‏ كنم اميد است فردا تو را آن چنان كه دوست دارى ملاقات نمايم.

همواره به حكم قرآن پاكان نصيب پاكان هستند. / «الطيبات للطيبين والطيبين للطيبات».

زنان پاك طينت مخصوص مردان پاك‏ نهاد و مردان پاك براى زنان پاك‏ سرشت ذخيره شده‏اند.

در برخى از كتب اين گونه آورده‏اند: برخى از صحابه از اميرالمؤمنين على عليه‏السلام خواستند كه چرا به خواستگارى حضرت زهرا عليهاالسلام نمى‏ رويد؟ ايشان در جواب فرمودند: كه من چيزى ندارم.

گفتند: پيغمبر صلی الله علیه و آله از شما چيزى نمى‏ خواهد و پس از آن على عليه‏السلام به خانه پيغمبر صلی الله علیه و آله رفت و از شرم و حيا نتوانست چيزى بگويد و منظور خود را به عرض برساند بدون نتيجه برگشت روز دوم به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفياب شد.

باز هم عرق شرم بر پيشانى مباركش نشست و بدون نتيجه برگشت ولى روز سوم كه به حضور سرور كاينات رسيد پيغمبر صلی الله علیه و آله خودش فرمود: يا على آيا حاجتى دارى؟ عرض كرد: آرى.

رسول خدا بلافاصله فرمود: بگو گمانم به خواستگارى زهرا آمده‏اى! عرض كرد: آرى، يا رسول‏ اللَّه در اين موقع جبرئيل نازل شد و گفت يا محمد خداوند سبحان امر فرموده است كه فاطمه را به ازدواج على مرتضى درآورى.(8)

كفويت و همشأنى حضرت زهرا سلام الله علیها با اميرالمؤمنين علیه السلام

حضرت امام صادق عليه‏السلام در اين زمينه بيان روشن و واضحى فرموده‏ اند: «لو لا ان اللَّه عز و جل خلق اميرالمؤمنين، لم يكن لفاطمة كفو على وجه الارض، آدم فمن دونه»(9)؛ اگر خداى عز و جل اميرالمؤمنين را نمى ‏آفريد، – از اولين و آخرين – فاطمه را بر روى زمين نظير و همتائى وجود نداشت.

على و فاطمه هر دو صاحب ولايت، هر دو داراى مقام عصمت و طهارت و هر دو از اركان توحيد و ايمانند.

امام ششم با عبارت ديگرى مى‏ فرمايد: «لولا ان اميرالمؤمنين تزوجها، لما كان لها كفو الى يوم القيامه على وجه الارض، آدم فمن دونه».(10)

تشخيص «ركن بودن» و يا «كفو و همتا بودن» بشرى با بشر ديگر، مطلبى است كه فهم انسان از درك آن عاجز و ناتوان است، و تنها خداى تعالى و اللَّه يعلم ما خلق كه از ضمائر مخلوقات خويش آگاه است مى‏ داند و مى‏ تواند معين كند چه كسى كفو نظير و همانند كيست، و همتاى هر موجودى در عالم كدامست.

لذا اختيار فاطمه عليه االسلام براى همسرى على عليه‏ السلام، يك انتخاب الهى است، خداى تعالى خود براى زهرا عليه االسلام زوجى را كه كفو و همتاى اوست بر مى‏ گزيند و در اين عقد آسمانى خود خطبه مى‏ خواند، و شهود اين ازدواج مقدس، پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم جبرئيل و فرشتگان هستند؛ و بايد اين چنين باشد، زيرا جز خداى خالق يكتا چه كسى مى‏ داند كفو و همانند زهرا عليه االسلام كيست، زهرايى كه همتا ندارد و هيچ بشرى جز على شبيه و نظير او نيست، و در نتيجه‏ ى همين جهل و نادانى و ناتوانى بشر در شناخت مقام شامخ زهرا عليه االسلام است كه مى‏ بينيم ابوبكر و عمر نيز خواستار ازدواج با فاطمه عليه االسلام مى‏ شوند و پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم در جواب آنان چنين مى‏ فرمايد: فاطمه از آن خداست و من در اين مورد هيچ‏ گونه اختيارى ندارم (اللَّه يعلم ما خلق)، و تنها خدا كه خالق زهراست مى‏ داند كفو و همسر و زوج شايسته‏ ى او كيست، و من و دخترم اگر چه صاحب مقام ولايتيم، ولى خداى متعال بر من و او ولايت دارد و انتخاب و تعيين همسر فاطمه عليهاالسلام امرى است خدايى.

آزادى در انتخاب همسر و مشورت رسول اكرم صلی الله علیه و آله با دخترشان

انتخاب همسر يكى از حساس‏ ترين مراحل زندگى هر جوانى اعم از دختر و پسر است. ازدواج مرحله‏ ى انتخاب سرنوشت يكى عمر زندگى مشترك و اساس مهم سازندگى تاريخ چندين نسل بالقوه، و نقطه‏ ى پايه ‏گذارى آينده‏اى براى فرزندان و نوادگان و سازندگان جامعه‏ فرداست.

ملاحظه مى‏ شود كه بدين‏ گونه، مسأله‏ ى ازدواج از صورت يك امر شخصى، و خصوصى خارج مى‏ شود و جنبه‏ ى اجتماعى و عمومى و تاريخى به خود مى‏ گيرد كه چه بسا در سرنوشت و تاريخ و آينده‏ ى ملت يا ملت هايى نقش مهم و تعيين‏ كننده داشته باشد.

از اين رو انتخاب همسر شايسته كارى است دشوار و به خصوص براى دختران چندان به سهولت و سادگى امكان‏ پذير نيست. بلكه اين امر مهم، بايد روى اصول و قوانين حساب‏ شده، و اساس ثابت و لايت غيرى كه در طول قرون و اعصار حكومت داشته است استوار باشد و در مسير آن حركت كند تا خداى نكرده انحرافى صورت نگيرد. لذا مطمئن‏ ترين اصول در اين مورد، همانا رعايت قوانين الهى و تعاليم جاودانى آسمانى است كه به افراد بشر مى‏ آموزد كه پدر و مادر، در شرايط عادى و عمومى، همواره بيش از فرزندان در اين باره تجربه و آگاهى دارند و با دلسوزى و دقت بيشترى، بدون تأثير احساسات آنى و زودگذر مى‏ توانند تصميمات شايسته و سازنده بگيرند.

بر اين اساس، مشاوره با پدر و مادر و جلب نظر و رضايت آنان، از شرايط اصلى ازدواج دختران قرار مى‏ گيرد و برخى آن را از جمله‏ ى فرايض و واجبات و اركان به شمار آورده و تخطى از آن را كارى ناروا و در حد اسقاط واجب دانسته‏ اند. با اين همه بايد توجه داشت كه اين اجازه و رضايت هم بايستى جنبه‏ ى صحيحى و عقلانى و منطقى داشته باشد و اگر از روى نادانى و دشمنى يا لجاج، مسأله مخالفت پدر و مادر مطرح شود و يا پدر و مادر از اين قدرت خود سوء استفاده كرده و آن را بدون جهت و دليل عقلانى به كار گيرند و تنها خودخواهى و تمايلات غير منطقى خود را در نظر داشته باشند، چنين حقى از آنان سلب مى‏ گردد. آن چنان كه رضايت و آزادى دختر نيز در انتخاب همسر شايسته و دلخواه، كاملاً مورد نظر و توجه شارع مقدس اسلام قرار گرفته و در اين مورد براى دختران مسلمان حقوقى منظور شده است كه نظير آن را با آن همه وسعت و عمق و توجه در هيچ جاى ديگر نمى‏ توان سراغ گرفت.

پيامبر اكرم كه خود پايه گذار و مجرى برنامه‏هاى الهى و پياده‏كننده‏ قوانين آسمانى در روى زمين است، دخترش فاطمه سلام الله علیها را در انتخاب شوهر آزاد گذاشت و بدون اين كه كمترين تحميل و فشارى در اين باره روا دارد، براى آزادى عقيده‏ ى او و رعايت حقوق اسلامى‏ اش كمال احترام را قائل شد تا اين امر، سرمشقى براى جامعه و تاريخ اسلام باشد. نكته‏ ى مهم در اين جا آن بود كه پيامبر صلی الله علیه و آله به خوبى مى‏ دانست كه در امر ازدواج فاطمه، نه فقط سرنوشت آينده‏ ى او، بلكه خير و مصلحت جوامع بشرى و نسل ‏هاى آتى اسلام مطرح است.

با اين كه پيامبر اسلام چند دختر شوهر داده بود، ولى هرگز ديده نشده بود كه اراده و اختيار را از آنان سلب كرده باشد. هنگامى كه على بن ابيطالب علیه السلام سرباز شجاع و دلاور اسلام براى خواستگارى زهراى مرضيه نزد پيامبر اسلام صلی الله علیه و آله رفت، پيامبر اسلام فرمودند:

«تاكنون چند نفر ديگر به خواستگارى آمده‏اند و من شخصاً اين مسأله را با دخترم در ميان گذاشته‏ام. اما او به علامت نارضائى چهره‏ ى خود را برگردانده است. اكنون نيز خواستگارى تو را به اطلاع او مى‏ رسانم».

جواب مثبت حضرت زهرا سلام الله علیها در ازدواج با اميرالمؤمنين علیه السلام

پس از خواستگارى اميرمؤمنان پيامبر فرمود: على جان! واقعيت اين است كه پيش از تو بسيارى ديگر به خواستگارى «فاطمه» آمده‏اند و من تقاضاى آنان را با او در ميان نهاده‏ام اما در چهره‏ ى تابناكش به روشنى آثار نارضايتى و عدم موافقت را خوانده ‏ام، اينك شما باش تا برگردم.

پيامبر برخاست و نزد دخت يگانه و بى‏ همتاى خويش آمد و تقاضاى اميرمؤمنان و دعوت او براى زندگى مشترك با «فاطمه» را، با او در ميان گذاشت و به انتظار پاسخ نشست همان گونه كه اميرمؤمنان هم در اطاق ديگرى به انتظار نتيجه‏ ى تقاضاى خويش نشسته بود.

در چنين شرايطى، گاه پدر خيرخواه و دلسوز ناگزير مى‏ گردد كه ويژگي هاى اخلاقى و انسانى خواستگار، سن و سال و شرايط جسمى، شغل و ديگر خصوصيات او را براى دخترش – در صورتى كه آشنا نباشد – روشن سازد تا دخترش از روى بينش و آگاهى و دانايى تصميم به ازدواج بگيرد اما در مورد خواستگارى على عليه‏السلام از «فاطمه» نياز به اين مراحل نبود، چرا كه على چهره ‏اى شناخته شده‏تر از آن داشت كه نياز به معرفى داشته باشد و خود دخت فرزانه‏ ى پيامبر او را به شايستگى مى‏ شناخت و از سابقه‏ ى درخشان و ويژگي هاى اخلاقى و كمالات انسانى و درايت و جوانمردى او آگاه بود. به همين جهت هم، پيامبر گرامى به همين بسنده كرد كه بگويد:

«فاطمه» جان! «على» همين كسى است كه خويشاوندى و برترى و پيشتازى‏ اش در اسلام برايت روشن است و من از پروردگار خويش همواره خواسته‏ام كه شايسته ‏ترين و محبوب ‏ترين انسان ها را به همسرى تو برگزيند و اينك اين «على» است كه خواهان توست، نظرت در مورد پيشنهاد او چيست؟

فاطمه سخنان پيامبر را تا آخرين واژه به دقت شنيد و به جاى پاسخ صريح، سكوت پرمعنا را برگزيد بى‏ آن كه علائم و نشانه‏هاى نارضايتى و عدم موافقت از خود نشان دهد.

پيامبر به دقت بر سيماى دخترش نگريست و نه تنها آثار نارضايتى نديد كه از سيماى پرشكوه او شوق و رغبت پيوند با امام على عليه‏السلام را خواند. اين جا بود كه برخاست و فرمود: اللَّه ‏اكبر… سكوت‏ ها اقرارها.

سكوت پرمعناى او نشانگر موافقت اوست، آرى، او با اين پيوند موافق است.

پيوند مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها و اميرالمؤمنين علیه السلام در آسمان ها

رسول خدا صلی الله علیه و آله صبحگاهان براى اين كه على را به رضاى فاطمه بشارت دهد كسى را به دنبال او فرستاد و على علیه السلام نيز حضور يافت. پيامبر صلی الله علیه و آله به على علیه السلام فرمود: پسر عموى عزيز فرشته خدا به نزدم آمد و مرا به تزويج آسمانى شما دو نفر آگاه كرد.

فابشر يا على ان اللَّه عز و جل اكرمك كرامه لم يكرم بمثلها احدا و ان اللَّه تعالى اذا اكرم وليه و احبه اكرمه بما لاعين رات و لا اذن سمعت.(11)

بشارت باد بر تو يا على خداوند بزرگ تو را كرامتى فرمود كه به هيچ كس همانند آن ننموده است و خداى بزرگ چون بخواهد دوستش را مورد تكريم قرار دهد به چيزى او را گرامى خواهد داشت كه هيچ چشمى نديده و هيچ گوشى نشنيده باشد.

على عليه‏ السلام به منظور تشكر از اين موهبت الهى گفت: «رب اوزعنى ان اشكر نعمتك التى انعمت على و على والدى و ان اعمل صالحا ترضيه و اصلح لى فى ذريتى.»

پروردگارا مرا يارى كن تا شكر نعمتى را كه به من عطا فرمودى به جاى آورم…

تاريخ و سن حضرت زهرا سلام الله علیها در زمان ازدواج

اين ازدواج مبارك در روز اول ماه ذی الحجه سال دوم هجرت در مدينه‏ طيبه واقع شد. هنگام ازدواج مادرم زهرا عليهاالسلام نه يا ده ساله بود.

اينك بحث ما در سن مبارك زهرا اطهر عليهاالسلام در سال ازدواج است. لذا اقوال مؤيد سن حضرت در سال ازدواج بر نه سالگى و حداكثر ده سالگى را از منابع شيعه و عامه با نشانى دقيق ذكر مى‏ كنيم:

1. روضه كافى: ص 340، سعيد بن مسيب مى‏ گويد: به على بن الحسين عليه‏السلام عرض كردم در چه زمان رسول‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را به على عليه ‏السلام تزويج كرد؟ فرمود: يك سال بعد از هجرت در مدينه، و آن روز فاطمه عليهاالسلام نه ساله بود.

2. حديقة الشيعه، محقق اردبيلى: ص 174، مى‏ گويد: اصح اقوال آنست كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج ده ساله بوده، چون هشت سال با پدر بزرگوارش در مکه بود، و در سال دوم هجرت تزويج واقع شد.

3. بحارالانوار: ج 19 ص 116 از روضه كافى.

4. بحارالانوار: ج 43 ص 6 از مناقب نقل كرده كه جابر مى‏ گويد: وقتى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به مدينه آمد دو سال بعد در اول ذى‏ حجة الحرام فاطمه عليهاالسلام را به على عليه‏السلام تزويج كرد، و روز ششم ذى‏ حجة نيز روايت شده، در روز سه‏ شنبه ششم ذى‏ حجة بعد از جنگ بدر عروسى فاطمه عليهاالسلام بود.

5. مناقب ابن شهر آشوب كه بحار از آن نقل كرده همان گونه كه گذشت.

6. حليةالابرار، بحرانى: ج 1 ص 96 حديث كافى را نقل كرده و در وقت ازدواج حضرت را نه ساله ذكر كرده است.

7. نزل الابرار، بدخشانى 1126 ه: در ص 132 مى ‏گويد: پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله فاطمه عليهاالسلام را در سال دوم هجرت در ماه رجب يا رمضان به على عليه‏السلام تزويج كرد و در آن روز فاطمه عليهاالسلام نه سال داشت.

8. الدمعة الساكبة، بهبهانى 1285 ه: ج 1 ص 235 از كافى نقل كرده: فاطمه عليهاالسلام هشت سال با پدرش در مكه بود. بعد به مدينه هجرت كرد، و يك سال پس از ورود به مدينه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله او را به على عليه‏السلام تزويج كرد، و هنگامى كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از دنيا رفت او هيجده سال داشت، و بعد از پدرش هفتاد و دو روز زنده بود.

9. الدمعة الساكبة در همان صفحه از كشف‏ الغمه نقل كرده كه فاطمه عليهاالسلام هشت سال با پدرش در مكه بود و بعد به مدينه مهاجرت كرد، و ده سال با پدرش در مدينه بود و عمرش در وفات پدر هيجده سال بود، و بعد از وفات پدر هفتاد و پنج روز با اميرالمؤمنين عليه‏السلام زندگى كرد.

10. رياحين‏ الشريعة: ص 77 مى‏ گويد: بنابراين ولادت فاطمه عليهاالسلام در روز جمعه بيستم جمادى الاخرة شش هزار و دويست و هشت سال بعد از هبوط آدم صفى بود، و نزول رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در مدينه روز شنبه دوازدهم شهر ربیع الاول سال شش هزار و دويست و شانزده هبوط بوده، و از روز ورود فاطمه عليهاالسلام به مدينه تا اول شهر رجب سال دوم هجرت – كه ماه تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليه‏السلام بود – يك سال و ده روز قمرى بود چون سال هاى شمسى را به سال قمرى نقل كنيم، عمر فاطمه در وقت زفاف نه سال و سه ماه قمرى خواهد بود.

11. رياحين‏ الشريعة: ص 77 قول حق اين است كه ماه ربيع‏ الاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله به مدينه هجرت فرمودند، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار دادند، و بعد از يك سال كه ربيع‏ الثانى ديگر سال هجرت مى‏ شود رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه‏ بدر رفته و فاطمه‏ زهرا عليهاالسلام در اين ربیع الثانی از سن مباركش نه سال گذشته به حد بلوغ رسيده بود.

12. رياحين‏ الشريعة: ص 79 مى‏ گويد: چون از سن مبارك بتول عذرا عليهاالسلام نه سال گذاشت و در حجره ام‏ سلمه به كمال رشد (جسمى) رسيد، از اطراف و اكناف از اهل مدينه و عظماى قبائل رؤساى عشائر به قصد و خيال باطل به هيجان آمدند و حركت كردند… الخ.

13. منتخب التواريخ: ص 92 مى‏ گويد: گفته شد ولادت حضرت در جمادی الثانی پنج سال بعد از بعثت، و ظاهراً در آخر سال چهارم بوده، كه از روز بعثت تا روز ولادت مخدره چهار سال و دو ماه و بيست و سه روز گذشته است، پس سن مخدره در وقت هجرت هفت سال و هشت ماه و ده روز بوده. پس در حين زفاف مخدره بر مختار ما نه سال و هفت ماه و يك روز مى ‏شود.

14. منتخب التواريخ: ص 92 از كافى و دروس نقل مى‏ كند: ولادت حضرت در سال پنجم بعثت، و ولادت حضرت مجتبى عليه‏السلام در نيمه‏ رمضان سال دوم بوده است. بنابراين وقت زفاف، حضرت هشت سال و هفت ماه داشته‏اند.

صاحب منتخب التواريخ بعد از نقل اين قول مى‏ گويد: «و اين بعيد است» و شايد استبعاد به خاطر اين است كه در هشت سال و هفت ماه هنوز به سن بلوغ نرسيده، ولى بنا به قول اول استبعاد ندارد زيرا به سن بلوغ رسيده؛ اگر چه در قول دوم مى‏ توان رفع استبعاد كرد زيرا قبل از بلوغ عقد ازدواج جارى مى‏ شود و عروسى متعارف نمى‏ شود، و آن نيز با فاصله بين عقد و عروسى و زفاف حل مى‏ شود.

15. ناسخ‏ التواريخ جلد حضرت فاطمه عليهاالسلام: ج 1 ص 35 همان قول اول رياحين‏ الشريعة: ص 77 است كه ظاهراً به خاطر تقدم ناسخ، رياحين از ناسخ نقل كرده است.

16. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 30 مى‏ گويد: تولد فاطمه عليهاالسلام در مكه، در ساعات آخر شب جمعه، پنج سال بعد از بعثت بوده و هشت سال با پدرش در مكه بود، و بعد به مدينه هجرت كرد و در آن جا دو سال با پدرش بود و بعد از پدرش اندك مدتى با على عليه‏السلام بود، و ازدواج او با على عليه‏السلام دو سال پس از ورود به مدينه بود.

17. فاطمه الزهراء عليهاالسلام (ملا داود كعبى): ص 35 مى‏ گويد: ازدواج زهرا عليهاالسلام در ماه رمضان، و زفافش در ذى‏ حجه سال دوم هجرت است.

18- خصائص فاطميه، كجورى: ص 352، مى‏ گويد: چون سن مبارك حضرت از نه سال گذشت، و در حجره‏ ام‏ سلمه به كمال رشد رسيد بدين قصد… و اين قول به قرينه‏ ى اين كه عيناً در الفاظ و معانى با ناسخ يكسان است، از او نقل شده است.

در همان صفحه مى‏ گويد: آن چه حقير حق مى‏ داند اين است كه در ماه ربيع‏ الاول حضرت رسول صلى اللَّه عليه و آله هجرت به مدينه كرد، و ابتداى سال هجرت نبوى قرار داد و بعد از يك سال كه ربيع‏ الثانى ديگر سال دوم مى‏ شود، رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در ماه رمضان آن سال به غزوه‏ بدر رفتند، و فاطمه زهرا عليهاالسلام در اين ربيع ‏الثانى دوم از سن مباركش نه سال گذشته و به حد بلوغ رسيده بود.

19. خصائص فاطميه در همين صفحه يك سال بعد از هجرت و دخول به سال دوم را از كلينى نقل مى‏ كند و مى‏ گويد: حق همين است.

20- حبيب السير، خواند مير: جلد اول جزء سوم، مى‏ گويد: در سال دوم از هجرت ميان شاه مردان و سيده‏ ى بانوان عقد مناكحت منعقد گشت.

بعد از ص 15 مى‏ گويد: و در آن زمان زهرا عليهاالسلام به روايت اهل‏ بيت عليهم‏ السلام نه ساله بود.

21. مستدرك السفينة: ج 8 ص 244 مى‏ گويد: ازدواج فاطمه عليهاالسلام در سال اول هجرت بوده، و آن روز حضرت نه سال داشته است.

22. تذكرة الهداة، ميرزا محمد نظام العلماء نائينى: ص 20 در حالات حضرت زهرا عليهاالسلام با نظم مى‏ گويد:


قد زوجت من والد الكرام × فى اوّل ذى حجّة الحرام
او سادس منها على ما رويا × زوجها بالمرتضى خير الورى
والمجلسى بالروايتان × نص و ما صرّح بالرجحان
من بعد عام قد مضى فى الطيبة × من هجرة كانت زواج فاطمة
و هى ابنة التسع من السنينا × حال الزواج هكذا روينا
زفافها الى امير العرب × قد كان فى محرم فى الاقرب
قد كان فى احدى و عشرين كما × روى الصدوق ليلة فليعلما


در اين نظم تصريح كرده كه فاطمه عليهاالسلام هنگام ازدواج نه سال داشته است.

23. سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله، هاشم معروف حسنى: ص 326 از جلد دوم اعيان الشيعة نقل مى‏ كند: عمر زهرا عليهاالسلام بين نه و ده و يازده سال بوده است.

24. اعيان ‏الشيعة: جزء دوم، طبق سيرة المصطفى صلى اللَّه عليه و آله همان طور كه نقل شد.

25. كشف ‏الغمة: جزء دوم همان گونه كه از الدمعة الساكبة گذشت.

26. ناسخ ‏التواريخ، جلد حضرت رسول اكرم صلى اللَّه عليه و آله: ج 1 ص 95 مى ‏گويد: تزويج فاطمه عليهاالسلام با على عليه‏السلام در سال دوم هجرت بود. و سال ميلاد فاطمه عليهاالسلام در بيستم جمادى الاخره سال شش هزار و دويست و هشت هبوط بود، و از آن زمان تا ماه رجب سال دوم هجرت نه سال و ده روز قمرى باشد و وفات آن حضرت نيز در اين ماه بود. و او از بعضى مخالفان نقل كرده: كه اگر فاطمه عليهاالسلام هنگام زفاف نه ساله بوده، لازم مى‏ شود كه امام حسن عليه‏السلام را در ده سالگى آورده باشد و اين از عادت زنان بعيد است؛ جز اين كه بگوئيم: از پيغمبر زادگان – خاصه از آن حضرت – عجب نباشد.

تعيين و ميزان مهريه‏ ى ازدواج حضرت زهرا سلام الله علیها و اميرالمؤمنين علیه السلام

پيامبر گرامى رو به اميرمؤمنان كرد و فرمود: آيا چيزى از امكانات مالى و اقتصادى براى ازدواج در اختيار داری؟

آن حضرت پاسخ داد: پدر و مادرم فدايت باد! به خداى سوگند شرايط اقتصادى من بر شما پوشيده نيست. همه‏ ى ثروت من در حال حاضر يك شمشير ستم سوز است و يك زره براى جهاد و يك شتر آبكش براى كسب و كار.

آرى! اين دارايى على عليه‏ السلام است و اين تمامى امكانات مالى و اقتصادى اوست كه مى‏ خواهد با دخت يگانه‏ پيامبر پيمان زندگى ببندد.

پيامبر گرامى در برابر صداقت و جوانمردى وصف‏ ناپذير اميرمؤمنان در اوج كرامت و بزرگوارى فرمود: على جان! اما در مورد شمشيرت نظرم اين است كه شما به او نيازمندى تا بوسيله‏ ى آن در راه خدا و دفاع از حقوق و امنيت انسان ها به جهاد برخيزى و دشمنان تجاوز كار خدا را سر جايشان بنشانى. در مورد شترت نيز نظرم اين است كه آن هم وسيله‏ ى كار و درآمد توست. بوسيله‏ ى آن، هم نخلستانت را آب مى‏ دهى و براى خانواده‏ات هزينه‏ ى زندگى فراهم مى‏ آورى و هم زاد و توشه‏ ى سفرت را جابه جا مى‏ نمايى. پس از تعيين زره‏ ى حضرت على عليه‏السلام به عنوان مهريه حضرت زهرا سلام الله علیها حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

اما من دخت فرزانه ‏ام را به ازدواج تو در خواهم آورد و در برابر اين پيمان براى زندگى مشترك و به نشان صفا و صداقت، اينك زره‏ات را بفروش و پول آن را بياور تا ترتيب اين كار را بدهم.

اميرمؤمنان به دستور پيامبر به بازار شتافت و زره مورد اشاره را به حدود پانصد درهم فروخت و پول آن را به پيشواى بزرگ توحيد و آزادگى تقديم داشت. و مقرر گرديد كه اين پول، «مهر» برترين و والاترين بانوى جهان هستى، سالار زنان گيتى و دخت فرزانه ‏ى سالار پيام‏آوران خدا، محسوب مى‏ گردد.

پيامبر گرامى بدين سان و با اين مقدمات، دخت نمونه‏ ى خويش را به ازدواج اميرمؤمنان درآورد و با همين سادگى و سهولت و بزرگ منشى اين پيوند پرشكوه انجام پذيرفت تا زنجيرهاى گران اوهام و خرافات و تقليدهاى احمقانه ‏اى كه بر دست و پاى مردم پيچيده شده بود، همه را در هم نوردد و مردم كه در مقام و منزلت علمى و عقيدتى و معنوى هرگز با اين خاندان شكوه بار قابل مقايسه نيستند، از شيوه‏ ى انسانى و آزادمنشانه‏ى آنان پيروى كنند.

پيامبر دخت گرانمايه‏اش را كه سالار زنان گيتى بود با مهريه‏اى اندك به عقد شهسوار اسلام درآورد تا دختران آزاده و روشن فكر و انديشمند مسلمان، خويشتن را از اين قيد و بندها و آداب و رسوم غلط و مهريه‏هاى سنگين و تشريفات كمرشكن رها سازند و از ازدواج سهل و آسان و بر اساس صفا و عشق پاك و وفا سر بازنزنند.

سند آسمانى يا مهريه حقيقى حضرت زهرا سلام الله علیها

در بعضى از روايات ديگر آمده كه خدا به رسول خويش فرمود: «انى جعلت نحلتها من على علیه السلام خمس الدنيا و ثلث الجنة و جعلت لها فى الارض اربعة انهار. الفرات، و نيل مصر، و نهروان، و نهر بلخ، فزوجها، انت يا محمد بخمس ماة درهم، تكون سنة لامتك.»(12)

من خمس دنيا و ثلث بهشت را مهر فاطمه قرار دادم كه به ازدواج على درآيد و در زمين چهار نهر را مخصوص او گردانيدم. نهر فرات، و نيل و نهروان و نهر بلخ]را.

(نهروان نام شهرى است نزديك بغداد در اين جا مقصود از نهروان نهر آبى است كه نزديك آن شهر قرار داشت) و تو اى محمد مهر زهرا را پانصد درهم قرار ده تا سنتى باشد از براى امت تو.

شايان ذكر است كه در آن زمان پانصد درهم نقره معادل دو مثقال و نه نخود زر خالص بود.

«احمد بن يوسف دمشقى» در كتاب خويش «اخبارالدول و اثارالاول» در اين مورد آورده است كه: دخت ارجمند پيامبر هنگامى كه شنيد پدر گرانمايه‏اش پس از رضايت او، وى را به ازدواج على عليه ‏السلام درآورده و صداق او را بسيار اندك قرار داد، به آن حضرت گفت:

«اى پيامبر خدا! دختران مردم عادى نيز همين گونه ازدواج مى‏ كنند و مهريه‏ ى آنان از همين درهم‏ ها و دينارهاى دنيوى است، پس فرق ما و آنان چيست؟ من از شما تقاضا مى‏ كنم كه اين مهريه دنيوى و مادى را به شوى گران قدرم على عليه‏السلام بازگردانى و خود از خدا بخواهى كه مهريه‏ ى مرا شفاعت گناهكاران امت قرار دهد.»

درست پس از اين خواسته‏ فاطمه عليه االسلام بود كه فرشته‏ وحى فرود آمد و كاغذى از حرير با خود آورد كه در آن اين گونه نوشته شده بود.

«خداوند مهريه‏ ى فاطمه را شفاعت گناه كاران امت پدرش قرار داد.»

و به همين دليل هم بانوى بانوان آن سند آسمانى را نگاه داشت تا به هنگامه‏ مرگ در درون كفن او قرار دهند و فرمود: «هنگامى كه در روز رستاخيز برانگيخته شدم، اين سند آسمانى را بدست مى‏ گيرم و طبق آن از گناهكاران امت پدرم پيامبر، به اذن خدا و خواست او، شفاعت مى‏ نمايم.»

اين روايت همان گونه كه از نظرتان گذشت نمايشگر عظمت و شكوه بانوى بانوان و همت والاى اوست، چرا كه او از پدرش مى‏ خواهد كه اين موقعيت رفيع و اين مقام پرفراز را براى او بخواهد و دعاى پيامبر نيز مورد پذيرش قرار مى‏ گيرد و در برابر خواسته‏ ى پيامبر آن سند آسمانى فرود مى‏ آيد كه به خواست خدا در روز رستاخيز حقيقت آن براى همه روشن مى‏ شود.

در اين مورد «صفورى» در كتاب خويش «نزهةالمجالس» از «نسفى» آورده است كه: فاطمه عليه االسلام از پيامبر گرامى تقاضا كرد كه خداوند مهريه‏ ى او را شفاعت امت پيامبر در روز رستاخيز قرار دهد و پذيرفته شد و در آن روز است كه مهريه‏ ى خويش را خواهد خواست.

به هر حال روايات بسيارى از امامان نور بيان گر آن است كه خداى جهان‏ آفرين در روز رستاخيز جزء مهريه‏ ى فاطمه عليه االسلام شفاعت او را در حق گناهكاران امت پيامبر، قرار داده است.

خطبه خداوند متعال در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها

اين خطبه بر لوح محفوظ نقش بست و جبرئيل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله قرائت كرد: «الحمد ردائى و العظمه كبريائى و الخلق كلهم عبيدى و امائى يا ملائكتى و سكان جنتى باركوا على على بن ابيطالب حبيب محمد و على فاطمه بنت محمد فانى قد باركت عليهما و قد زوجت احب النساء الى من احب الرجال الى من النبين المرسلين.»(13)

ستايش رداى من و عظمت و بزرگى مخصوص من و تمام خلق بده من و كنيز من اند، اى فرشتگانم و اى ساكنان بهشت من، بر دوست دار محمد يعنى على بن ابيطالب تبريك بگوييد و بر فاطمه دختر محمد مبارك باد بگوييد زيرا من بر آن دو بركت دادم و محبوب ترين زنان را به محبوب ترين مردان از انبياء و رسولان تزويج نمودم.

در همان سند آمده كه يكى از فرشتگان به نام راحيل عرض كرد بارالها بركت آن ها در چيست؟ خطاب شد: محبت آن ها را بر جميع خلايق واجب گردانيدم و آن ها را حجت خود بر خلق قرار دادم و به عزت و جلال خودم كه ذريه آن ها را خزانه‏ دار خود در زمين ساخته و تمام معادن عالم را به دست آن ها سپردم و پس از انبياء به وجود آن ها بر خلق احتجاج مى‏ كنم.

در كشف‏ الغمه از انس بن مالك روايت مى‏ كند كه گفت: من در حضور حضرت خاتم‏ الانبيا صلی الله علیه و آله بودم كه آثار وحى در جبينش ظاهر گشت و پس از لحظه‏اى فرمود: اى انس مى‏ دانى كه جبرئيل به من چه پيغام آورده؟ گفتم: نه يا رسول‏ اللَّه. فرمود: جبرئيل به من از جانب خدا پيغام آورد كه خدا فرمان داده تا فاطمه را به على تزويج كنم آن گاه به من فرمود: برو ابوبكر و عمر و عثمان و طلحه و زبير و انصار را خبر كن تا حاضر شوند من اطاعت كردم چون مجلس به مهاجر و انصار آراسته شد على عليه ‏السلام را خواست و فرمود يا على پروردگار مرا امر فرموده كه فاطمه را براى تو عقد كنم به چهار مثقال نقره آيا راضى هستى؟

عرض كرد: يا رسول‏ اللَّه راضى هستم همه حضار مبارك باد گفتند سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله به منبر رفت خطبه عقد را ايراد فرمود.

خطبه پيامبر صلی الله علیه و آله در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها


«الحمدلله المحمود بنعمته المعبود بقدرته، المطاع لسلطانه، المرعوب من عذابه المرغوب اليه فيما عنده النافذ امره فى سمائه و ارضه، الذى خلق الخلق بقدرته و ميزهم بحكمته و احكمهم بعزته، و اعزهم بدينه و اكرمهم بنبيه محمد ثم ان الله عز و جل قد جعل المصاهره نسبا لاحقا و امرا مفترضا نسخ بها الاثام و اوشح بها الارحام و الزمها الانام فقال عز و جل و هو الذى خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا و كان ربك قديرا فامر الله يجرى قضائه و قضائه يجرى الى قدره و قدره يجرى الى اجله فلكل قضاء قدر، و لكل اجل كتاب يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام‏الكتاب.

ثم ان الله تعالى امرنى ان ازوج فاطمه من على و قد زوجته على اربعماه مثقال فضه، ارضيت يا على؟ فقال على: رضيت عن الله و عن رسوله، فقال صلی الله علیه و آله جمع الله شملكما و اسعد جدكما و بارك عليكما و اخرج منكما كثيراً طيباً.»(14)

سپاس خداوندى را سزاوار است كه بندگان را به نعمت عبوديت مقرب داشت و به قدرت اطاعت مكرم فرمود و به سلطنت و صولت مطيع و منقاد ساخت و به عذاب و نعمت بيمناك فرمود خدايى كه امرش در آسمان ها و زمين نافذ است، خداوندى كه موجودات را به قدرت خود آفريد، و به حكمت خود از هم متمايز و مشخص فرمود و به عزت ايمان رشته شخصيت آن ها را مستحكم و به دين و فضيلت گرامى داشت و به نبوت محمد صلی الله علیه و آله بر آن ها منت نهاد.

آن خدايى كه مصاهرت و دامادى را سبب خويشاوندى قرار داد و بدين وسيله افراد و اقوام را به هم ملحق فرموده و الفت داد و امر فرمود اين فريضه را همه اطاعت كنند و از سنت‏ هاى خداوندى خويش قرار داد و با اين دستور، آثار بت‏ پرستى را محو و معدوم كرد و ارحام مادران را به ازدواج و دامادى زينت داد و مردم را به اين دستور و اجراى آن ملزم كرد.

آن گاه فرمود: خداوند عزوجل آن خالقى است كه بشر را از آب خلق فرمود و ميان شان سبب و نسب قرار داد و پروردگارت توانا است.

پس فرمان خداست كه قضايش را اجرا مى‏ كند، و قضاى او است كه بر قدرش جارى مى‏ گردد و قدرش به سوى اجلى روانه مى‏ شود و براى هر اجلى كتابى است با اين همه اختيار كل به طور مطلق در دست او است آن چه را بخواهد محو يا اثبات مى‏ كند و نزد او است ام‏ الكتاب (لوح محفوظ) سپس فرمود:

پروردگار عالم مرا امر كرد كه تزويج كنم فاطمه را به على، و هم‏ اكنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج على درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.

آن گاه رو كرد به على عليه‏ السلام و فرمود:

يا على آيا راضى هستى؟ على عليه ‏السلام از جاى خود برخاست گفت: از خدا راضى و از رسول او خشنودم. پس از آن رسول خدا صلی الله علیه و آله در حق آن ها دعا كرد و گفت: خداوند مشكلات شما را برطرف نمايد. و شما را خوشبخت كرده و سعادتمند گرداند، و بر شما مبارك باد اين ازدواج با ميمنت، و فرزندان پاك و پاكيزه از شما به عمل آيد.


آن گاه از منبر به زير آمد و فرمود: انما انا بشر مثلكم اتزوج فيكم و ازوجكم الا فاطمه فان تزويجها من السماء خطبة.(15) من يك نفر همانند شما هستم به شما زن مى‏ دهم و از شما زن مى‏ گيرم جز فاطمه كه تزويج او در آسمان انجام گرفته است.

خطبه اميرالمومنين علیه السلام در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها

«الحمدالله شكراً لانعمه و اياديه، و لا اله الا الله شهادة تبلغه و ترضيه و صلى الله على محمد صلوة تزلفه تحطيه، والنكاح مما امر الله عز و جل به و رضيه و مجلسنا هذا مما قضاه الله و اذن فيه و قد زوجنى رسول‏الله ابنته فاطمة و جعل صداقها درعى هذا، و قد رضيت بذلك فاسئلوه و اشهدوا.»(16)

سپاس و شكر خداوندى را سزاست كه الطاف و نعمت‏ هايش شامل حال همه بندگان است پروردگارى نيست جز او و شهادت مى‏ دهم بر وحدانيت ذات پاكش، شهادتى رسا و با اعتقادى كامل و درود و سلام حق بر محمد صلی الله علیه و آله، درودى همواره و فراگير و باقى، اما بعد، مجلس ما در مورد يكى از سنت هاى مقدس الهى تأسيس گرديده. موضوع اين مجلس، نكاح است كه پروردگار بدان امر فرموده و رضا داده است.

و رسول خدا به فرمان خداوند متعال دخترش فاطمه را بر من تزويج فرموده و مهر او را اين زره آهنين من قرار داده است من نيز بدان رضا دادم، شما حاضران، اين موضوع را از او بپرسيد و شهادت دهيد كه دخترش فاطمه به همسرى من درآمده است.

در اين موقع حاضران مجلس از رسول خدا صلی الله علیه و آله مراتب را پرسيدند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود كه آرى چنين است آن گاه همگى دست به دعا برداشته و براى عروس و داماد از خداوند متعال بركت و خير طلب نموده و به آن ها تبريك گفتند.

و در پايان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالى اين جشن شادمانى كنند و بساط سرور بگسترند. ولى برخلاف انتظار، رسول خدا صلی الله علیه و آله چون به نزد دخترش فاطمه رسيد او را گريان يافت فرمود:

«ما يبكيك فوالله لو كان فى اهل بيتى خير منه زوجتك، و ما انا زوجتك و لكن الله زوجك و اصدق عنك الخمس مادامت السموات و الارض».(17)

دخترم چه چيزى باعث گريه‏ات شده است؟ به خدا قسم اگر كسى در ميان اهل‏ بيت من بهتر از على بود تو را به او تزويج مى‏ كردم، لكن تزويج تو به على تزويج الهى است و به فرمان خدا اين ازدواج صورت گرفته و مهر تو را يك پنجم دنيا قرار داده است.

خطبه جبرئيل در جمع ملائكه در عقد حضرت زهرا سلام الله علیها

وحىفرستاد خدا به سوى جبرئيل امين كه بر منبر كرامت بالا رو پس جبرئيل بر آن بالا رفت و راست ايستاد و توقف كرد و خطبه خواند و گفت ستايش مخصوص خدائى است كه روح ها را آفريد و شكافت عمود صبح را و صورت‏ بندى نمود پنج صورتى را از نور (يعنى خمسه طيبه را) و زنده‏ كننده است مرده‏ها را و گردآورنده است پراكنده‏ها را و بيرون آورنده است روئيدني ها را و نازل‏ كننده است بركت ها را (تا اين كه گفت) آفريننده است مردمان را و ايجاد كننده است ابرها را اشتباه نمى‏ شود بر او صداها و پنهان نمى‏ شود بر او لهجه ‏ها او را خواب و فراموشى نمى‏ گيرد (تا اين كه گفت) و گواهى مى‏ دهيم كه نيست خدائى مگر خداى يكتائى كه براى او شريك و انبازى نيست و گواهى مى‏ دهيم كه محمد بنده او و فرستاده او است و گواهى مى‏ دهيم كه على بن ابي طالب جانشين پيغمبر او است.

و گواهى بدهيد و شاهد باشيد اى گروه فرشتگان نزديك شدگان و فرشتگان ركوع‏ كنندگان و فرشتگان تسبيح‏ كنندگان و همه اهل آسمان ها و زمين ها كه من تزويج كردم سيده زن هاى جهانيان را دختر محمد امين فاطمه زهرا را با على بن ابيطالب آقاى اوصيا بر اين كه براى او باشد به امر پروردگار جهانيان پنج يك همه دنيا زمين آن و آسمان آن و بيابان آن و درياى آن و كوه هاى آن و هموارهاى آن و وحى فرستاد خدا بسوى ايشان كه من تزويج كردم ولى خود و وصى پيغمبر خود على بن ابيطالب را با سيده زن هاى جهانيان فاطمه زهراء سلام‏ اللَّه ‏عليها.

خداوند پس از ازدواج اميرالمؤمنين علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم در جنگ تبوك ‏فرمود: خداى تعالى مرا امر كرد كه فاطمه را با على تزويج كنم و چون تزويج كردم جبرئيل به من گفت كه خداى تعالى بهشتى بنا كرد از لؤلؤ كه بين هر ستونى تا ستون ديگر از ياقوت است كه با طلا محكم بسته شده و سقف هاى آن را از زبرجد سبز قرار داده و طاق هاى آن را از لؤلؤ برق‏ دهنده با ياقوت قرار داده و غرفه‏ هائى در آن قرار داد كه يك خشت آن از طلا و يك خشت آن از نقره و يك خشت آن از در و يك خشت آن از ياقوت و يك خشت آن از زبرجد است و در آن چشمه‏هائى جوشنده‏اى قرار داده كه نهرهائى اطراف آن ها را فروگرفته و بالاى آن نهرها قبه‏هائى از در قرار داده كه شعبه شعبه مى‏ شود به زنجيرهاى طلا و دور آن قبه‏ها را انواع درخت ها احاطه كرده و در هر قصرى قبه‏اى بنا نموده و در هر قبه تختى قرار داده از يك دانه در سفيد و آن را بسندس و استبرق پوشانيده و فرش زمين آن به زعفران پيراسته كه در ميان آن مشك و عنبر آميخته و در هر قبه ‏اى حوريه‏ايست و براى هر قبه‏اى صد در قرار داده كه هر درى دو چشمه جارى و دو درخت است و هر قبه ‏اى مفروش و در اطراف آن آيةالكرسى نوشته شده.

گفتم: اى جبرئيل اين بهشت را خدا براى چه كسى آفريده گفت خدا آن را براى فاطمه و على آفريده و اين غير از بهشت هاى ايشان است تحفه‏ايست كه خدا به ايشان تحفه داده چشمت روشن باد اى رسول خدا و رحمت هميشگى خدا بر تو باد.

اعلان عمومى ازدواج اميرالمؤمنين علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها

رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: عقد بايد در مسجد و در حضور مردم خوانده شود و مهاجر و انصار را به مسجد فراخوانده و به منبر تشريف برد و قضيه ازدواج را به عرش كشاند و از فضايل على عليه‏السلام و ازدواج الهى او سخن به ميان آورد. تمامى اين ها از لطايف و ظرايف عرشيه برخوردار بود كه رسول ‏اللَّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم به آن ها عنايت داشت.

البته ظاهر قضيه اين بود كه مردم مدينه و مهاجرين علاقمند بودند اولين مراسم عقد و عروسى از ناحيه رسالت آن هم دخت دردانه رسول‏ اللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم را ببينند و شركت كنند، پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم هم به اين توقع و تمايل اجتماعى پاسخ مثبت دادند و دعوت كردند و پذيرايى هم نمودند، اما در پس اين ماجرا چيزهاى ديگرى بود كه آن ها را ظاهراً و در وضعيت فعلى، توده‏ ى مردم متوجه نمى‏ شدند.

اولاً رسول‏ اللّه صلى اللَّه عليه و آله و سلم با برگزارى مراسم باشكوه عروسى دخت خود،- دختر را كه در جاهليت و فرهنگ منحط جزيرة العرب بى‏ ارزش بود- عزت و آبرو بخشيد و او را در زندگى در رديف افراد عزيز خانواده قرار داد.

ثانياً به همه آن هايى كه درباره‏ ى حضرت فاطمه و حضرت على عليه ‏السلام سطحى فكر مى‏ كردند و آنان را در رديف افراد عادى و معمولى تلقى مى‏ كردند تفهيم كرد كه چنان كه قبلا متذكر شدم امر ازدواج فاطمه عليهاالسلام به خدا مربوط مى‏ باشد و مى‏ بايستى اين مطلب را به همه مردم اعلان كند تا موضع اين دو زوج ويژه مخصوصاً براى آينده نيز در ميان مردم معلوم باشد.

ثالثاً شخصيت و عزت و حرمت على عليه ‏السلام را در نزد خداوند به مردم اعلام نمايد تا مردم بدانند كه او با ديگران فرق دارد. بنابراين داستان مراسم عقد ازدواج على و فاطمه عليهم ‏السلام در مسجد، آن هم در ميان انبوه جمعيت مهاجر و انصار حاوى دو نكته بود. يك طرف قضيه مردمى و اجتماعى بود، طرف ديگر. قضيه سياسى و آموزنده.

پی نوشت

(1). …خطبها اكابر قريش من اهل الفضل والسابقة فى الاسلام، والشرف والمال و كان كلما ذكرها رجل من قريش لرسول‏ اللَّه صلی الله علیه و آله اعرض عنه رسول‏ اللَّه بوجهه حتى كان الرجل منهم يظن فى نفسه انّ رسول‏ اللَّه ساخط عليه… بحار، ج 43، ص 124 – جلاءالعيون شبر، ج 158 1.
(2). عوالم، ج 11، ص 292 – 293.
(3). شرح ابن ابى‏الحديد، ج 13، ص 228.
(4). كنزالعمال، ج 13، ص 114، ش 36370.
(5). فرائد السمطين، ج 1، ص 88، ش 68.
(6). كنزالعمال، ج 13، ص 684، ش 37755.
(7). كشف‏ الغمه ج 1 ص 354 – طبقات ابن‏ سعد ج 8 ص 19 – امالى طوسى ج 1 ص 38.
(8). چهارده معصوم/ 257 نقل از ينابيع‏ الموده قندوزى باب 55.
(9). بحارالانوار ج 43/ 107.
(10). مرحوم مجلسى اين روايت را از كتاب علل الشرائع و خصال و امالى صدوق و دلائل الامامه طبرى نقل مى‏ كند و سپس مى‏ گويد: «اين امكان وجود دارد كه بتوان به اين روايت استدلال كرد و گفت كه على و فاطمه عليهماالسلام اشرف از تمامى انبياء اولوالعزم – بجز پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم- هستند». (بحارالانوار ج 43/ 10، 11). اعتقاد مرحوم علامه امينى نيز همين بوده است چنان كه در منقبت سى و دوم از مناقب چهل‏ گانه‏ ى حضرت زهرا عليهاالسلام كه پس از اين خواهيد خواند مى‏ گويند: «اگر بجز اين فرمايش از جانب پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و آله و سلم تصريحى در اين مورد در دسترس ما نبود (با اين كه وجود دارد)، همين حديث شريف براى اثبات برترى حضرت صديقه زهرا عليهاالسلام بر جميع انبياء (جز پدر بزرگوارش) كافى بود.
(11). فاطمه/ 90.
(12). ناسخ‏ التواريخ/ 53.
(13). مناقب ابن شهر آشوب ج 2/ 106.
(14). ناسخ‏ التواريخ زندگانى حضرت فاطمه سلام الله علیها، ج 1/ 50 فاطمه الزهرا تاليف عماد زاده/ 276.
(15). ناسخ‏ التواريخ ج 1/ 50 فاطمة الزهرا/ 277.
(16). ناسخ‏ التواريخ، ج 1/ 51 و 52.
(17). ناسخ‏ التواريخ، ج 1/ 51 و 52.

منبع:سایت یا زهرا سلام الله علیها

 

فاطمه در خانه علی علیه السلام

فاطمه در خانه علي علیه السلام از خانه پدر به خانه شوهر منتقل شد. اما خيال نکنيد که به خانه بیگانه اي رفته باشد. زيرا اگر چه از مرکز نبوت بيرون رفت ولي در خانه ولايت ساکن گشت. در منزل سپهسالار اسلام، رئيس ستاد ارتش اسلام، وزير جنگ و مشاور مخصوص شخص اول اسلام وارد شد.

در اين پايگاه تازه وظائف سنگين تري بر دوش آن بانوي نمونه افتاد و رسما داراي مسئوليت شد. در این جا بايد به زنان اسلام عملا درس شوهرداري و خانه داري و بچه داري بدهد. بايد درس فداکاري و صداقت و محبت به آنان بياموزد. تا زنان جهان در آينه وجودش حقيقت و نورانيت اسلام را بنگرند.

خانه داري

يگانه اي که دو عضو اساسي آن يعني زن و شوهر هر دو از گناه و انحراف معصوم و به فضائل و کمالات انسانيت آراسته بودند خانه علي و فاطمه بود. علي علیه السلام نمونه يک مرد کامل اسلامي و زهرا سلام الله علیها نمونه يک بانوي کامل اسلام بود.

علي بن ابي طالب از کودکي در دامن رسول خدا صلی الله علیه و آله و تحت تربيت مستقيم آن حضرت قرار داشت، بهترين و عالي ترين اخلاق و فضائل و کمالات اسلامي را دارا بود.

زهرا نيز در دامن پدر بزرگوارش تربيت يافت و به اخلاق اسلامي کاملا آشنا بود. گوش آن ها از همان آغاز کودکي با قرآن مانوس بود. شب و روز و گاه و بي گاه صوت آيات قرآن را از زبان مبارک پيغمبر گرامي استماع مي نمودند، از وحی و اخبار غيبي مطلع مي شدند، حقائق و معارف اسلام را از منبع اصلي دريافت مي نمودند و نمونه عملي آن را در آینه وجود رسول اکرم تماشا مي کردند. بنابراين بايد عالي ترين نمونه زندگي خانوادگي را در اين خانه يافت.

خانه علي و فاطمه سلام الله علیها حقاً کانون صفا و صميميت بود. زن و شوهر با کمال صداقت در اداره آن همکاري و معاونت داشتند و از آن جناب خواهش کردند که کارهاي خانه را در ميان شان تقسيم کند.

رسول خدا فرمود: کارهاي داخل خانه را فاطمه سلام الله علیها انجام دهد و کارهاي خارج بر عهده علي علیه السلام باشد. فاطمه مي گويد: خدا مي داند که من چقدر از اين مطلب خوشحال شدم که کارهاي خارج خانه به عهده من نيفتاد.

فاطمه سلام الله علیها تربيت شده وحي بود، مي دانست که خانه يکي از سنگرهاي بزرگ اسلام است و زن اگر اين سنگر بزرگ را از دست بدهد براي خريد و فروش از خانه خارج گردد نمي تواند وظيفه خانه داري و تربيت فرزند را به خوبي انجام دهد. به همين جهت وقتي ديد که کارها ي دشوار خارجي بر دوش علي علیه السلام قرار گرفت بسيار خوشحال شد.

دختر يگانه شخص اول اسلام از کارکردن عار نداشت و از زيربار کارهاي دشوار خانه خالي نمي کرد. به حدي در خانه زحمت مي کشيد که خود علي علیه السلام درباره اش رقت مي نمود و خدماتش را مي ستود.

روزي به يکي از اصحاب فرمود: مي خواهي از وضع خودم و فاطمه براي تو تعريف کنم؟ آن قدر در خانه ام آب آورد که آثار مشک بر بدنش ديده مي شد. آن قدر آسياب مي کرد که دست هايش تاول زد. آن قدر نظافت و تميز کردن و روفتن خانه و پختن نان و غذا زحمت مي کشيد که لباس هايش کثيف مي شد. بدين جهت کار بر او سخت شد.

گفتم: خوب است خدمت پيغمبر برسي و جريان را برايش بيان کني شايد خادمي برايت تهيه کند تا در امور خانه داري به تو کمک کند.

فاطمه سلام الله علیها خدمت رسول خدا رسيد. ديد با گروهي از اصحاب صحبت مي کند. خجالت کشيد حاجتش را اظهار کند بدون عرض حاجت به خانه برگشت. پيغمبر صلی الله علیه و آله احساس کرد که فاطمه حاجتي داشته. لذا، بامداد روز بعد به منزل ما تشريف آورد سلام کرد، پاسخ داديم. داخل خانه شد و نزد ما نشست.

فرمود: فاطمه جان ديشب، به چه منظور به منزل ما آمدي؟ فاطمه سلام الله علیها خجالت کشيد حاجتش را بگويد.

من عرض کردم: يا رسول الله فاطمه آن قدر آب آورده که بند مشک در سينه اش اثر گذاشته، آن قدر آسيا گردانيده که دست هايش آبله کرده، آن قدر در نظافت خانه کوشيده که لباس هايش گرد آلوده و کثيف شده، آن قدر غذا پخته که لباس هايش چرک شده. من گفتم خدمت شما برسد شايد خادم و کمک کاري به وي عطا کني.

پيغمبر صلی الله علیه و آله فاطمه جان مي خواهي عملي به شما تعليم کنم که از خادم بهتر باشد؟ وقتي خواستي بخوابی سي و سه مرتبه بگو: سبحان الله، سي و سه مرتبه بگو: الحمدالله، و سي و چهار مرتبه بگو: الله اکبر. اين ذکر را هر روز صبح بگويي خدا کارهاي دنیا و آخرتت را اصلاح خواهد نمود. فاطمه در جواب پدر گفت: از خدا و رسول راضي شدم.

در حديث ديگر چنين دارد: فاطمه سلام الله علیها احوالش را براي پدر تعريف کرد و تقاضاي کنيز نمود.

رسول خدا گريه کرد و فرمود: فاطمه جان به خدا سوگند چهار صد نفر فقير در مسجد سکونت دارند که نه غذا دارند و نه لباس. مي ترسم اگر کنيز داشته باشي اجر و ثواب خدمت در خانه از تو فوت شود. مي ترسم علي بن ابي طالب علیه السلام در قيامت از تو مطالبه حق کند. سپس تسبيح زهرا را به او ياد داد. اميرالمومنين فرمود: براي طلب دنيا نزد رسول خدا رفتي ثواب آخرت نصيبمان شد.

يک روز پيغمبر به خانه تشريف برد، ديد علي و فاطمه مشغول آسيا کردن هستند، پرسيد کدامتان خسته تر هستيد؟ علي علیه السلام فرمود: فاطمه. رسول خدا جای فاطمه نشست و علي را در آسيا کردن کمک نمود.

جابر مي گويد: پيغمبر صلی الله علیه وآله فاطمه را ديد که لباس کم ارزشي پوشيده و با دستش آسيا مي کند و بچه اش را در دامن نهاده شير مي دهد. از ديدن اين منظره اشکش جاري شد و فرمود: دختر عزيزم سختي و مرارت دنيا را بچش تا به شيريني نعمت هاي آخرت نائل گردي.

عرض کرد: يا رسول الله خدا را بر نعمت هايش سپاس مي گويم.

پس از آيه نازل شد: خدا در قيامت آن قدر به تو عطا مي کند که راضي شوي.

امام صادق علیه السلام فرمود: علي علیه السلام هيزم آب خانه را تهيه مي کرد و خانه را مي روفت. و فاطمه علیه السلام آسيا کرد و خمير درست مي کرد و نان مي پخت.

يک روز بلال از وقت معمول ديرتر به نماز صبح حاضر شد. رسول خدا علت دير آمدن را پرسيد.

عرض کرد: وقتي به مسجد مي آمدم از منزل فاطمه سلام الله علیها عبور کردم ديدم مشغول آسيا کردن است و بچه اش گريه مي کند.

عرض کردم: اي دختر پيغمبر يکي از کارها از کارهايت را به من واگذار کن، تا شما را کمک کنم.

فرمود: بچه داري از من بهتر ساخته است اگر ميل داري در آسيا گرداندن کمک کن. من آسيا کردن را بر عهده گرفتم. از اين جهت ديرتر به مسجد آمدم.

پيغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: به فاطمه ترحم کردي خدا به تو ترحم کند.

شوهرداري

فاطمه زهرا سلام الله علیها در خانه يکي از افراد عادي اجتماع زندگي نمي کرد بلکه در خانه دومين شخص اسلام يعني سپهسالار شجاع و نيروند اسلام و وزير مشاور مخصوص نبي گرامي زندگي مي کرد.

موقعيت حساس اسلام و شوهرش را به خوبي درك مي كرد و مي دانست كه اگر شمشير علي علیه السلام نباشد، اسلام چندان پيشرفتي ندارد. فاطمه علیه السلام در يكي از مواقع بسيار حساس و بحراني اسلام در خانه علي زندگي مي كرد. سپاه اسلام شوهرداري. موقعيت حساس اسلام و هميشه در حال آماده باش بود. در هر سال چندين جنگ واقع مي شد و علي بن ابي طالب در تمام يا اكثر آن جنگ ها شركت داشت.

زهراي عزيز از مسئوليت سنگين و حساس خودش خبر داشت و از حدود تاثير و نفوذ زن در روحيه شوهر كاملاً‌ مطلع بود. مي دانست كه زن داراي چنان نفوذ و قدرتي است كه به هر طرف خواست و شوهرش را مي برد. مي دانست كه ترقي و عقب ماندگي و سعادت و بدبختي مرد تا حد زيادي، به روحيات و چگونگي رفتار زن بستگي دارد. خبر داشت كه خانه به منزله سنگر و آسايشگاه مرد است و وقتي از ميدان مبارزات زندگي و برخورد با حوادث و مشكلات دنياي خارج خسته شد به آن جا پناه مي برد تا تجديد نيرو كند و خودش را براي كار و انجام وظيفه آماده نمايد و رياست اين آسايشگاه مهم به عهده زن واگذار شده است.

به همين جهت اسلام شوهرداري را در رديف جهاد قرار داده است.

موسي بن جعفر علیه السلام مي فرمايد: جهاد زن اين است كه خوب شوهرداري كند.

زهرا علیه السلام مي دانست كه سپهسالار نيرومند شجاع اسلام در صورتي در ميدان نبرد پيروز مي گردد كه از جهت اوضاع داخلي خانه، فكرش آزاد و از تشويقات و مهرباني هاي همسرش دلگرم باشد.

از اين رهگذر مي توان گفت: هنگامي كه سپهسالار فداكار اسلام يعني علي بن ابي طالب علیه السلام با تني خسته و كوفته، از ميدان نبرد به خانه بازمي گشت از مهرباني ها و دل گرمي ها و نوازش هاي همسر عزيزش كاملاً‌ برخودار مي شد. زخم هاي تنش را پانسمان مي كرد. لباس هاي خون آلود جنگ را مي شست و خبرهاي جنگ را از او مي شنيد.

فاطمه زني نبود كه در گوشه منزل به ادامه زندگي داخلي مشغول باشد و از حوادث و اوضاع مربوط به اسلام بي تفاوت بگذرد، بلكه از گوشه هائي از تاريخ استفاده مي شود كه در جريان امور مربوط به اسلام بوده و بالاخص به حوادث جبهه و جنگ كاملاً‌ عنايت داشته است. نه تنها پدر و شوهرش را تشويق مي نموده بلكه در مواقع لزوم در صحنه حضور داشته و كارهائي را انجام مي داده است.

در تاريخ نوشته اند: ‌بعد از غزوه احد، وقتي فاطمه صورت خون آلود پدر را ديد او را در بغل گرفت، گريه مي كرد و خون ها را از چهره پدر پاك مي كرد. اميرالمومنين علیه السلام آب آورد و فاطمه صورت پدر را مي شست، ولي خون قطع نمي شد، سرانجام فاطمه حصيري را سوزاند و خاكسترش را روي زخم ريخت تا خون قطع شد.

و نوشته اند وقتي رسول خدا از جنگ احد برگشت شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود:

خون هايش را بشوي. علي بن ابي طالب علیه السلام نيز شمشيرش را به فاطمه داد و فرمود: خون هايش را بشوي.

فاطمه سلام الله علیها، هميشه شوهرش را تحسين و تشويق مي كرد و فداكاري ها و شجاعت هايش را مي ستود و بدين وسيله دلش را گرم و براي جنگ آينده آماده اش مي نمود. به وسيله نوازش هاي بي شائبه، تن خسته و جراحات بدنش را تسكين مي داد.

علي مي فرمايد: وقتي به خانه مي آمد و به زهرا نگاه مي كردم تمام غم و غصه هايم برطرف مي شد.

فاطمه سلام الله علیها هرگز بدون اجازه علي علیه السلام از خانه خارج نشد. هيچ گاه او را غضبناك نكرد. زيرا مي دانست كه اسلام مي گويد:‌ هر زني كه شوهرش را غضبناك كند خدا نماز و روزه اش را قبول نمي كند تا اين كه شوهرش راضي شود.

فاطمه در خانه علي هرگز دروغ نگفت و خيانت نكرد و هيچ گاه از دستوراتش سرپيچي ننمود.

علي علیه السلام مي فرمايد: به خدا سوگند هرگز كاري نكردم كه فاطمه غضبناك شود فاطمه هم هيچگاه مرا خشمناك ننمود.

علي علیه السلام در آخرين ساعات زندگي خويش به علي گفت:‌ پسر عمو! هرگز مرا درغگو و خائن نيافتي، از روزي كه با من معاشرت كردي با دستورات تو مخالفت نكردم.

علي علیه السلام در پاسخ فرمود: اي دختر پيغمبر معاذ الله كه تو در خانه من بدرفتاري نموده باشي. زيرا مراتب خداشناسي و نيكوكاري پرهيزكاري و بزرگي و خداترسي تو به حدي است كه جاي ايراد و خرده گيري نيست.

همسر عزيزم مفارقت و جدايي از تو براي من بسي ناگوار است ولي مرگ را چاره اي نيست. چون فكري حضرت علي علیه السلام از جهت اوضاع داخلي خانه كاملاً‌ آزاد بود و از تشويق هاي همسرش بهرمند مي شد آن همه موفقيت و پيروزي برايش امكان پذير بود.

اما مبادا خيال كنيد كه علي علیه السلام از آن مردان خودخواهي بوده كه هزاران اميد و انتظار از همسرش داشته باشد ولي براي خودش مسئوليتي قائل نباشد و خود را مالك الرقاب مطلق زن و او را همانند بنده زر خريد بلكه پست تر بداند. ابدا چنين نبود.

علي علیه السلام مي دانست كه در همان موقعي كه او در ميدان كارزار شمشير مي زده همسرش نيز در سنگر داخلي اسلام به جهاد مشغول بوده. در غياب او تمام كارهاي داخلي و خارجي خانه بر عهده زهرا علیهاالسلام بوده است.

غذا مي پخته، لباس مي شسته، بچه داري مي كرده، در تربيت اطفال جديت مي نموده، در آن بحران قحطي و سختي زمان جنگ، براي تامين غذا و ساير حوائج زندگي تلاش مي كرده، از جهت حوادث و اخبار جنگ ناراحتي ها ديده انتظار ها كشيده است.

و به طور خلاصه خانه اي را اداره مي كرده كه اراده آن از اداره يك كشور چندان آسان تر نيست. علي علیه السلام حس مي كرد كه سرباز فداكاري داخلي نيز محتاج به دلجويي و تشويق و نوازش است.

وقتي وارد خانه مي شد از اخبار داخل خانه و از رنج و مشقت هاي زهرا علیهاالسلام جويا مي شد. آن پيكر خسته را نوازش مي داد و به وسيله دل داري و مهرباني هاي بي شائبه، قلب پژمرده او را تسكين مي بخشيد، در مورد سختي هاي زندگي و فقر و تهيدستي دلداريش مي داد و براي ادامه كار و زندگي نيرويش مي بخشيد.

علي علیه السلام مي دانست به همان قد كه مرد به اظهار محبت و اخلاص و قدراني زن نيازمند است، زن نيز بدان ها احتياج دارد. آن دو همسر نمونه اسلام هر يك به وظائف خويش عمل مي كردند و نمونه اي از اخلاص عالي اسلام بودند.

مگر نه اينست كه پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در شب زفاف به علي علیه السلام فرمود: همسر تو بهترين زنان جهان است. و به فاطمه سلام الله علیها فرمود: ‌شوهر تو بهترين مردان عالم است؟

مگر پيغمبر صلی الله علیه و آله نفرمود:‌ اگر علي نبود براي فاطمه همسر لايقي وجود نداشت.

مگر نه اينست كه حضرت علي علیه السلام در بامداد شب زفاف به پيامبر عرض كرد: فاطمه بهترين عون و ياور من است در اطاعت پروردگار جهان؟

فاطمه علیهاالسلام از پدرش روايت كرده كه فرموده:‌ بهترين مردان شما افرادي هستند كه نسبت به همسرانشان بيشتر احسان و مهرباني كنند.

بچه داري

يكي از وظايف سنگين و مهم حضرت زهرا سلام الله علیها موضوع بچه داري و تربيت اولاد بود. فاطمه پنج فرزند پيدا کرد: حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و محسن، پنجمين فرزند آن حضرت كه محسن نام داشت سقط شد. دو پسر و دو دختر از آن حضرت باقي ماند. فرزندان آن حضرت از اشخاص عادي نبودند، بلكه چينن مقدر شده بود كه نسل پيغمبر اكرم از فاطمه سلام الله علیها به وجود آيد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله مي فرمود: خدا ذريه پيامبران را در صلب خودشان قرار داده ولي نسل مرا در صلب علي علیه السلام مقرر فرمود پس من پدر اولاد فاطمه هستم.

خدا مقدر كرده بود كه پيشوايان دين و خلفاي پيغمبر اكرم از نسل پاك زهرا بوجود آيند. لذا يكي از وظايف سنگين او بچه داري بود. كلمه بچه داري،‌ جمله كوتاهي بيش نيست ولي معنا بسيار مهم و دامنه داري دارد. شايد بعضي خيال كنند كه بچه دراي بيش از اين نيست كه پدر، لوازم زندگي فرزندانش را فراهم سازد. و مادر، تر و خشكشان كند و در تهيه غذا و شستن لباس هايشان كوشش كند. و هيچ مسئوليت ديگري در قبال وظيفه برزگتري مسؤول مي داند.

تمام حركات و سكنات و افعال و گفتار پدر و مادر در روح حساس و لطيف فرزند تاثير مي كند. هر فرزندي نماينده كيفيت سلوك و رفتار پدر و مادرش مي باشد. پدر و مادر وظيفه دارند كه با كمال دقت مراقب آينده كودكانشان باشند و مواظب باشند طفل بي گناه كه نهادش بر خوبي آفريده شده فاسد و بدبخت نگردد.

حضرت زهرا سلام الله علیها كه خود تربيت يافته دامن وحی بود از تربيت اسلامي بي اطلاع و غافل نبود. اطلاع داشت كه از چگونگي شير مادر و بوسه هايي كه بر لب هاي معصوم كودكان شان مي زند گرفته تا تمام حركات و اعمال و گفتارش، در روحيه حساس آن ها اثر دارند.

مي دانست بايد امام تربيت كند و نمونه هايي را به جامعه تحويل دهد كه آينه و معرف حقيقت و روح اسلام باشند و حقائق و معارف قرآن در وجودشان جلوه گر باشد و اين موضوع كار سهل و آساني نيست.

فاطمه سلام الله علیها مي دانست بايد مانند امام حسين علیه السلام تربيت كند كه در موقع احتياج اسلام، جان خود و عزيزانش را در راه دفاع از دين و مبارزه با بيداد گري فدا كند و به وسيله خون هاي عزيزانش درخت اسلام را سيراب گرداند.

مي دانست بايد دختراني همانند زينب و ام كلثوم پرورش دهد كه به وسيله ايراد خطبه ها و سخنراني هاي شورانگيز، دستگاه ظلم و ستم بني اميه را رسوا و مفتضح سازند، و جلو مقاصد شوم آنان را بگيرند.

فاطمه سلام الله علیها در دانشگاه خانه، به زينب درس فداكاري و شجاعت داد تا مرغوب دستگاه بيدادگر يزيد نگردد و به وسيله سخنراني هاي آتشين خويش، دوست و دشمن را بگرياند و مظلوميت برادرش و بيدادگري بني اميه را فاش سازد.

مي دانست بايد فرزند بردباري همانند امام حسن علیه السلام تربيت كند كه موقع حساس اسلام، دندان بر جگر بگذارد و براي حفظ منافع عالي اسلام و فراهم ساختن زمينه انقلاب اساسي، سكوت كند و به وسيله صلح با معاويه، به جهانيان بفهماند كه اسلام تا بتواند صلح را بر جنگ ترجيح مي دهد. و بدان وسيله عوام فريبي و ظاهرسازي و حقه بازي معاويه را آشكار سازد. نمونه هاي خارق العاده كه از آن مكتب اعجازآميز بيرون آمد را آشكاري سازد.

نمونه هاي خارق العاده كه از آن مكتب اعجاز آميز بيرون آمد به خوبي مي تواند روح بر عظمت و نيروي فوق العاده حضرت زهرا سلام الله علیها را نشان دهد.

زهرا سلام الله علیها از آنان زنان كوتاه فكر و بي اطلاعي نبود كه محيط خانه را كوچك شمارد و ميل بلند پروازي را بيشتر كند. زهرا سلام الله علیها محيط خانه را بسيار بزرگ و حساس مي دانست. آن را كارخانه بزرگ انساني و دانشگاه مهم تمرينات نظامي و درس فداكاري مي شمرد.

مي دانست كه تربيت شدگان اين مدرسه، هر درسي را كه در اين جا بياموزند در ميدان بزرگ اجتماع به مرحله ظهور و بروز در خواهند آورد. و آن چرا در اين جا تمرين كنند در آينده عمل خواهند كرد، حضرت زهرا سلام الله علیها از زن بودن احساس حقارت و كوچكي نمي كرد و مقام زن را بسي عالي و شامخ مي دانست و اين لياقت را در خويش مي ديد كه دستگاه آفرينش چنين مسئوليت سنگين و مهمي را بر دوشش نهاده و چنين پايگاه مهمي را بدو تفويض نموده است.

منبع:فاطمه بانوي نمونه اسلام

نویسنده: ابراهيم اميني

 

فاطمه سلام الله علیها از دیدگاه علی علیه السلام

بهترين طريق شناخت يك زن تعريف و توصيف شوهرش مي باشد زيرا شوهر از افراد ديگر حتي از پدر و مادر، همسرش را بهتر مي شناسد و بر خفاياي افكار و رفتار و عادت هاي خوب يا بد او آشناتر است.

بنابراين امام علی عليه السلام همسرش زهرا سلام الله علیها را كاملاً مي شناسد و بهتر از ديگران مي تواند تعريف و توصيف نمايد.

اميرالمومنين سخنان فراواني درباره زهرا دارد ليكن در اين جا به دو كلام اكتفا مي شود: كلام اول را بامداد اولين روز عروسي در جواب سوال پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: رسول خدا صلي الله عليه و آله صبح اولين روز عروسي وارد حجله شد از داماد پرسيد: كيف وجدت اهلك؟

فقال: نعم العون علي طاعه الله؛ رسول خدا از حضرت علي پرسيد: همسرت را چگونه يافتي؟ او در جواب عرض كرد: بهترين كمك است بر اطاعت از خدا.

كلام دوم را در آخرين ساعت هاي عمر حضرت زهرا عليهماالسلام فرمود. اميرالمومنين و زهرا در آخرين ساعت ها با هم خلوت كردند.

و قال اوصيني بما احببت يا ابن عم ما عهدتني كاذبه و لاخائنه و لاخلفتك منذ عاشرتني. فقال عليه السلام: معاذ الله انت اعلم الله و ابرّواتقي و اكرم واشد خوفاً من الله من ان اوبخك بمخالفتني قد عز علي مفارقتك؛ زهرا در آخرين ساعت هاي وداع به اميرالمومنين گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خيانت نكردم و هيچ گاه با تو مخالفت ننمودم اميرالمومنين در پاسخ فرمود: آري اي دختر پيامبر! معاذالله كه تو خلافي را مرتكب شده باشي مرتبه خداشناسي و نيكوكاري و تقوا و خداترسي تو بالاتر از آن است كه با من مخالفت كرده باشي مفارقت از تو بسيار بر من سخت است.

اميرالمومنين در آغاز زندگي زناشوئي خود حضرت زهرا عليهماالسلام را به عنوان بهترين همسري كه با كمك او مي توان خداي را اطاعت نمود معرفي كرد.

جمله نعم العون علي طاعه الله جمله اي كوتاه ولي بسيار پرمحتوا است. در اين جمله هدف ازدواج را بيان كرد كه كمك گرفتن از همسر براي اطاعت از خدا باشد و همسرش زهرا را به عنوان بهترين مصداق براي توفيق در اين امر مهم دانست و خوف از خداي آن حضرت را ستود و نظر گذشته اش را تاييد نمود معلوم مي شود زهرا در طول مدت ازدواج نه تنها مزاحم شوهرش در راه طاعت از خدا و انجام دادن مسئوليت سنگين ولايت نبوده بلكه در تمام ابعاد مويد و معاون او هم بوده است.

با توجه به شخصيت فوق العاده اميرالمومنين و موقعيت اخلاقي، سياسي، اجتماعي آن حضرت، شخصيت ممتاز همسرش زهرا عليهماالسلام نيز روشن مي شود. دومين شخصيت ممتاز اسلام، سپهسالار و سرباز نيرومند و فداكار اسلام بود مرد عدالت، زهد، انفاق، مواسات، مساوات، ايثار، تقوا، و بالاخره ولي مسلمين و خليفه رسول خدا بود.

خود و خانواده اش در كمال عسرت زندگي مي كردند و آن چه را كه داشت در راه خدا انفاق مي نمود. بيت المال را در بين مسلمين بالسويه تقسيم مي كرد و هيچ كس را بر ديگري ترجيح نمي داد حتي سهم خودش و امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام نيز بيش از سايرين نبود وقتي برادرش عقيل شدت فقر خود را به آن حضرت عرض كرد حاضر نشد چيزي اضافه از آن چه به سايرين مي داد بدهد.

امام صادق عليه السلام درباره آن حضرت مي فرمايد: امام علی بن ابی طالب عليه السلام از جهت غذا و رفتار شبيه ترين مردم به رسول خدا بود خودش نان با زيتون مي خورد ولي به مردم نان و گوشت مي داد او آب و هيزم منزل را تهيه مي كرد و حضرت فاطمه عليهاالسلام آرد درست مي كرد و خمير مي نمود و نان مي پخت و لباس ها را مي شست و وصله مي كرد.

اميرالمومنين عليه السلام در زمان خلافت كه همه گونه امكانات برايش فراهم بود به دنیا خطاب كرد مي فرمود: اي دنياي پست! آيا به من روي آورده اظهار علاقه مي كني؟ هيهات، هيهات، ديگري را مغرور كن، من نيازي به تو ندارم. تو را سه طلاقه كرده ام كه ديگر رجوع نداد. در همان زمان مي فرمايد: آيا به همين مقدار اكتفا كنم كه مرا اميرالمومنين بگويند ولي در سختي هاي روزگار با مردم شريك نباشم و در سختي زيستن براي آن ها الگو نباشم؟ من آفريده نشده ام كه به خوردن غذاهاي لذيذ مشغول شوم، مانند حيوان بسته اي كه جز علف خوردن كاري ندارد يا حيوان آزادي كه سرگرم خوردن و پشگل انداختن است و از آينده اش غفلت دارد.

اميرالمومنين عليه السلام چنين مردي بود و مي خواست اين چنين زندگي كند و براي اين چنين زيستن به همسري موافق نياز داشت. و جز حضرت زهرا عليهاالسلام هيچ زن ديگري لياقت همسري با او را نداشت تنها او بود كه مي توانست درباره اش بگويد نعم العون علي طاعه الله.

در اين جاست كه مقام ممتاز فاطمه روشن مي شود و مي توان او را به عنوان تنها همسر لايق حضرت علي علیه السلام معرفي نمود او بود كه توانست در بيت علي و بر طبق ميل او زندگي كند و در اطاعت خدا و انجام مسئوليتي كه بر عهده اش نهاده بود، مويد و مشوقش باشد زهرا سلام الله عليها با رفتار اسلامي خود توانست لياقت خود را براي فرزندي پيغمبر اكرم و همسري اميرالمومنين عليه السلام با ثبات رساند و به همين جهت از جانب پيامبر به عنوان بزرگترين و شايسته ترين زنان جهان معرفي شد فاطمه بانوي نمونه اسلام است و بانوان اسلام بايد از آن حضرت درس زندگي بگيرند.

در اين ميان خانواده رجال دين و روحانيين از مسئوليت بيشتري برخوردارند خانمي كه همسري يك عالم دين را پذيرفته بايد به مسئوليت مقام شوهرش توجه داشته باشد. بايد بداند كه خانه او به منزله خانه پيامبر و علي است خانه معنويت، علم، عدالت، مواسات، مساوات، ايثار، تقوا، فضيلت، توجه به خدا خدمت به اسلام و مسلمين و در يك كلام خانه دعوت به همه فضائل و مكارم اسلامي و انساني است بايد بداند كه مردم سخنان پيامبر و امامان عليهم السلام را از اين خانه ها مي شوند و انتظار دارند عمل آن ها را نيز در همين خانواده ها مشاهده نمايند.

زن و فرزند يك عالم دين بايد بدانند كه خانه آن ها جاي خوشگذراني و تجمل پرستي نيست بلكه بيت نمايش سيره پيامبر و علي و فاطمه عليهم السلام است.

بايد بدانند كه اعمال و رفتار آن ها مورد توجه مردم مي باشد با رفتار اسلامي خود مي توانند مروج اسلام باشند و مردم را به خوبي دعوت نمايند و با رفتار غير اسلامي خود مي توانند بزرگ ترين ضربه را بر پيكر اسلام وارد نمايند و مردم را نسبت به علما دين بدبين سازند و سخنان شان را از اعتبار بيندازند مي توانند شوهر يا پدرشان را در انجام مسئوليت كمك نمايند و بدين وسيله مروج دين و در ثواب او شريك باشند و مي توانند او را از رعايت شؤون مقام مقدس روحاني باز دارند و سخنان او را از اعتبار ساقط سازند و مردم را به ارتكاب گناه و تخلف از قوانين شريعت تشويق نمايند و خود نيز در كيفر اين گناهان سهيم و شريك باشند.

البته رجال دين در يك مرتبه نيستند بلكه هر چه مقام علمي و اجتماعي بالاتري را داشته باشند خود آن ها و خانواده شان نيز مسئوليت بيشتر و سنگين تري را بر عهده دارند و به همان مقدار كه در انجام مسئوليت خويش جديت كنند نزد خدا ماجور خواهند بود هر عالمي كه در يكي از مقامات علمي و ديني قرار گرفت لياقت آن را ندارد كه خليفه پيامبر و علي عليهماالسلام و عالم دين باشد بلكه لياقت او در صورتي است كه اخلاق و رفتارش مانند پيامبر و علي عليهماالسلام باشد هر زن و فرزند عالمي هم لياقت آن را ندارد كه به عنوان همسر و فرزند يك عالم دين معرفي شود بلكه لياقت او در صورتي به اثبات مي رسد كه اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا عليهماالسلام باشد.

عصمت زهرا سلام الله علیها

معصوم در لغت به معناي محفوظ و ممنوع است و در اصطلاح به شخصي معصوم گفته مي شود كه از خطا و اشتباه و گناه در امان و محفوظ باشد كسي را معصوم گويند كه چشم بصيرتش باز باشد و حقائق جهان آفرينش را بالعيان مشاهده كند و به واسطه ارتباط و اتصالي كه با عالم ملكوت دارد و با تاييدات غيبي از گناه و نافرماني خودداري كند و خطا و اشتباه و عصيان در ساحت وجود مقدسش راه نداشته باشد مقام شامخ عصمت بواسطه ادله و براهين عقلي و نقلي براي پيغمبران به اثبات رسيده است اماميه معتقدند كه جانشينان پيغمبر و امامان دوازده گانه نيز بايد معصوم باشند.

و براي اثبات عصمت آنان نيز براهين و دليل هايي اقامه شده است اگر بخواهيم وارد مباحث عصمت شويم و به تفضيل آن موضوع مهم را بررسي نماييم از مقصد دور مي گرديم.

اماميه علاوه بر آن كه سلسله پيمبران و ائمه اطهار را معصوم مي دانند حضرت زهرا عليهماالسلام را نيز از گناه و نافرماني معصوم مي دانند براي اثبات عصمت آن حضرت به چند دليل مي توان استدلال نمود:

دليل اول: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ خدا مي خواهد ناپاكي و آلودگي را از شما اهل بيت برطرف سازد و كاملا پاكيزه و طاهرتان گرداند.

احاديث زيادي از طرق عامه و خاصه صادر شده و دلالت مي كنند كه آيه مذكور در شان پيغمبر و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام نازل شده است از باب نمونه: عايشه مي گويد: روزي رسول خدا صلي الله عليه و آله جامه يشمي سياهي بردوش داشت و از منزل خارج شد پس حسن و حسين و فاطمه و علي عليهم السلام را زير آن جاي داد و فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا.

ام سلمه مي گويد روزي فاطمه زهرا ظرفي از حريره خدمت رسول خدا آورد پيغمبر فرمود: علي و حسن و حسين عليهم السلام را نيز حاضر گردان. وقتي خدمت رسول اكرم رسيدند و مشغول خوردن غذا شدند آيه مذكور نازل شد. پس پيغمبر صلی الله علیه و آله جامة خيبري را بر سر آنان افكند و سه مرتبه فرمود: خدايا اين ها اهل بيت علیه السلام من هستند آلودگي را از ايشان زائل كن و پاكيزه شان گردان.

عمر بن ابي سلمه مي گويد: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا. در خانه سلمه نازل شد پس پيغمبر اكرم علي و فاطمه و حسن و حسين عليهماالسلام را پيش خودش خواند. جامه اش را بر سرشان افكند و فرمود: خدايا! اين ها اهل بيت من هستند آلودگي را از ايشان زائل كن و پاك و پاكيزه شان گردان. ام سلمه عرض كرد يا رسول الله من هم با ايشانم؟ پاسخ داد: تو هم بر خوبي هستي.

واثله بن اسقع مي گويد: پيغمبر صلی الله علیه و آله روزي به خانه فاطمه تشريف برد علي و فاطمه عليهما السلام را در جلو خودش نشانيد و حسن و حسين را بر زانوهايش قرار داد سپس جامه اش را بر سر آنان انداخت و فرمود: خدايا اين ها اهل بيت من مي باشند از آلودگي پاك و پاكيزه شان گردان:

و بالجمله گروهي از اصحاب رسول خدا مانند عايشه، ام سلمه، معقل بن يسار‌، ابي الحمراء، انس بن مالك، سعد بن ابي وقاص، واثله بن اسقع، حسن بن علي عليه السلام علي بن ابي طالب عليه السلام، ابو سعيد خدري، و زينب و ابن عباس و گروهي ديگر احاديثي را قريب به همين مضمون در شان نزول آيه روايت كرده اند و علماي خاصه و عامه مانند جلال الدين سيوطي در دارالمنثور و سليمان بن ابراهيم قندوزي در ينابيع الموده و ساير علماي اهل سنت آن ها را در كتب خويش ثبت نموده اند.

از اين روايات استفاده مي شود كه بعد از نزول آيه شريفه پيغمبر اكرم در جاهاي متعدد از جمله در خانه فاطمه عليهاالسلام و خانه ام سلمه عباي مباركش را بر سر علي بن ابي طالب و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مي افكند و آيه را تلاوت مي نمود و مي فرمود خدايا افرادي كه در زير عبا قرار دارند اهل بيت من هستند آلودگي را از آن ها برطرف گردان رسول خدا اين عمل را انجام مي داد تا اهل بيت علیهم السلام را معرفي كند و موضوع را تثبيت نمايد تا شش ماه و به روايتي هفت و به روايتي هشت ماه مرسوم آن حضرت چنين بود كه هنگام بامداد كه به نماز صبح مي رفت از خانه زهرا عليهاالسلام عبور مي نمود و آيه را قرائت مي كرد.

رسول خدا در اين موارد جامه خويش را بر سر علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام مي انداخت و آيه را تلاوت مي كرد تا راه سوء استفاده بسته شود و كسي بعداً ادعا نكند كه من هم از مصاديق اهل بيت هستم آن قدر در اين موضوع اهتمام داشت كه وقتي ام سلمه عبا را بالا زد كه داخل شود آن راز دستش كشيد و فرمود: تو نيز بر خوبي هستي. تا مدتي هنگام بامداد كه به نماز صبح تشريف مي برد اهل خانه فاطمه عليهاالسلام را مخاطب ساخته آيه را تلاوت مي كرد تا مردم بشنوند و بعدا مورد انكار واقع نشود علي بن ابي طالب و حسن و حسين عليهم السلام هم در جاهاي متعدد و در حضور اصحاب مي فرمودند: اين آيه در حق ما نازل شده و هيچ گاه مورد انكار واقع نشدند.

بر طبق آيه مذكور خداوند متعال مي فرمايد: خدا اراده كرده كه شما اهل بيت از رجس و آلودگي، پاك و منزه باشيد. مقصود از رجس نجاست ظاهري نيست.

زيرا اين موضوع اختصاصي به اهل بيت ندارد همه مكلفين بايد از نجاست اجتناب نمايند. علاوه بر اين اگر مراد نجاست ظاهري بود احتياجي به آن همه تشريفات و دعاي پيغمبر نداشت و مطلب آن قدر مهم نبود كه ام سلمه بخواهد از مصاديق آن واقع شود و رسول خدا مانع گردد پس معلوم مي شود مراد آيه نجاست و آلودگي ظاهري نيست بلكه مقصود آلودگي باطني يعني گناه و عصيان پروردگار عالم است. نازل شده و هيچ گاه مورد انكار واقع نشدند.

بر طبق آيه مذكور خداوند متعال مي فرمايد: خدا اراده كرده كه شما اهل بيت از رجس آلودگي، پاك و منزه باشيد مقصود از رجس نجاست ظاهري نيست.

زيرا اين موضوع اختصاصي به اهل بيت ندارد همه مكلفين بايد از نجاست اجتناب نمايند. علاوه بر اين اگر مراد نجاست ظاهري بود احتياجي به آن همه تشريفات و دعاي پيغمبر نداشت و مطلب آن قدر مهم نبود كه ام سلمه بخواهد از مصاديق آن واقع شود و رسول خدا مانع گردد پس معلوم مي شود مراد آيه نجاست و آلودگي ظاهري نيست بلكه مقصود آلودگي باطني يعني گناه و عصيان پروردگار عالم است بنابراين معناي آيه چنين مي شود:

خدا خواسته و اراده نموده كه اهل بيت از گناه و معصيت پاك باشند البته اين اراده، اراده تشريعي نيست يعني نمي توان گفت كه خدا از اهل بيت خواسته كه خودشان را از گناه و معصيت پاك سازند زيرا اين مطلب اختصاص به اهل بيت ندارد.

خدا از تمام مردم خواسته كه مرتكب گناه نشوند بلكه مقصود آيه اراده تكويني است يعني خدا چنين مقدر كرده كه دامن اهل بيت از ارتكاب معصيت پاك و منزه باشد و با اين كه بشر مختارند با علم و اراده گناهان را ترك كنند:

پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله نيز آيه مذكور را به عصمت از گناه تفسير نموده است ابن عباس از رسول خدا روايت نموده كه فرمود: خدا خلق را به دو قسمت تقسيم نمود و مرا در بهترين آن ها قرار داد چنان كه مي فرمايد: و اصحاب اليمين ما اصحاب اليمين و مي فرمايد و اصحاب الشمال ما اصحاب الشمال.

پس من از اصحاب يمين و بهترين آن ها هستم. سپس آن ها را به سه قسمت تقسيم نمود و مرا در بهترين آن ها قرار داد چنان كه مي فرمايد: «فاصحاب الميمنه ما اصحاب الميمنه و اصحاب المشئمه ما اصحاب المشئمه السابقون السابقون».

پس من از سابقين و بهترين آن ها هستم سپس آن سه قسم را به قبيله هايي تقسيم نمود و مرا در بهترين آن ها قرار داد چنان كه مي فرمايد: «و جعلنا كم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اكرمكم عندالله اتقيك».

پس من پرهيزكار ترين فرزندان آدم و گرامي ترين آنان هستم ولي بدين موضوع فخر نمي كنم سپس آن قبائل را به خانواده هايي تقسيم نمود و مرا در بهترين خانواده ها قرار داد چنان كه مي فرمايد: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»؛ پس من و اهل بيتم از گناه و معصيت معصوم هستيم.

منبع: بانوي نمونه‏ي اسلام فاطمه زهرا

نویسنده: ابراهيم اميني

 

فاطمه در جنگ

  • فعاليت هاى تداركاتى و پشتيبانى حضرت زهرا سلام الله علیها
  • حضرت زهرا سلام الله علیها و مداواى مجروحين جنگى
  • فاطمه زهرا سلام الله علیها در فتح مكه
  • فاطمه زهرا سلام الله علیها در كنار مزار شهدا

فعاليت هاى تداركاتى و پشتيبانى حضرت زهرا سلام الله علیها

در طول 10 سال حكومت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در مدينه 75 نبرد يا مانور نظامى (27 غزوه و 48 سريه) به وقوع پيوست. على عليه ‏السلام به عنوان فرماندهى دلاور در تمامى غزوات (1) و بسيارى از سرايا شركت جست. گاه برخى از اين ماموريت هاى رزمى پياپى به خاطر فاصله زياد جبهه ‏ها از مدينه تا حدود دو يا سه ماه به طول مى‏ انجاميد.(2)

به تحقيق مى‏ توان گفت، على عليه‏ السلام بخش زيادى از زندگى 9 ساله مشتركش با فاطمه عليهاالسلام را در ميدان هاى جهاد و يا ماموريت هاى تبليغى گذراند. و به دور از خانه و كاشانه خود بود.

در غياب آن حضرت، همسرش فاطمه عليهاالسلام به تنهايى وظيفه سنگين اداره‏ خانه و تربيت فرزندان را به عهده داشت، و در اين راستا به نحو شايسته‏ اى عمل مى‏ كرد تا شوى پيكارگرش با خاطرى آسوده وظيفه مقدس الهى خود را به انجام رساند.

فاطمه عليهاالسلام خود نيز با تمام توان براى يارى سپاه اسلام مى‏ كوشيد. در كارهاى خدماتى و امدادى شركت مى‏ جست. به يارى خانواده‏ هاى رزمندگان و شهداء مى‏ شتافت، و با خانواده شهدا همدردى مى‏ كرد. او در نبردها به تهيه باند و مرهم براى مجروحين جنگ مى‏ پرداخت. و گاه همراه زنان امدادگر به جبهه مى‏ رفت تا در پشت خطوط مقدم عمليات، ضمن تشويق زنان امدادگر و آشنا ساختن آنان به وظائف خطيرشان به مداواى جراحت محارم خويش (پدر و شوهرش) بپردازد.(3)

حضرت زهرا سلام الله علیها و مداواى مجروحين جنگى

چنان چه در حديث صحيحى از امام صادق عليه‏السلام نقل شد، فاطمه‏ زهرا عليهاالسلام هنگام شتافتن به زيارت قبور شهدا در احد (محل جنگ بين سپاه اسلام و مشركين) را دقيقاً نشان مى‏ داد و اين مى‏ رساند كه آن حضرت در اين جنگ حضور داشته، هر چند آمدن او بعد از مجروح شدن پيامبر صلى اللَّه عليه و آله صورت گرفته باشد.

ابن ابى‏ الحديد از واقدى نقل مى‏ كند كه: «خرجت فاطمه عليهاالسلام فى نساء، و قد رأيت الذى بوجه ابيها صلى اللَّه عليه و آله فاعتنقته، و جعلت تمسع الدم عن وجهه…»(4)

فاطمه عليهاالسلام با گروهى از زنان مدينه از خانه خارج شد و چون چهره‏ ى مجروح پدرش را ديد، او را در آغوش گرفته و خون از صورت مباركش پاك مى‏ كرد. سپس آبى فراهم نمود و خون هاى چهره رسول خدا را شست و شمشير او را پاك كرد و آبى به دست آن حضرت داد كه بياشامد، ولى ممكن نشد.

در اين تاريخ آمده است: زنانى كه از مدينه آمده بودند چهارده نفر بودند، كه فاطمه عليهاالسلام يكى از آنان بود، آنان نان و آب با خود حمل مى‏ كردند و در كنار رزمندگان به آن ها آب و نان مى‏ دادند و جراحات شان را پانسمان مى‏ نمودند.(5)

خوانندگان عزيز ملاحظه مى‏ كنند كه فاطمه عليهاالسلام تنها در چهار چوبه‏ ى خانه زندگى ننموده، بلكه او ضمن حفظ قداست و تقوا، در هنگام لزوم به اجتماع قدم گذاشته و يارى‏ رسان رزمندگان اسلام بوده است.

فاطمه زهرا سلام الله علیها در فتح مكه

فاطمه زهرا عليهاالسلام در فتح مكه نيز حضور داشت. «ام‏ هانى» خواهر على عليه‏السلام گويد: در روز فتح مكه دو تن از خويشان مشرك شوهرم را پناه دادم و در حالى كه آن ها هنوز در خانه ‏ام بودند ناگهان برادرم على علیه السلام در حالى كه سواره و زره پوش بود پيدا شد و به طرف آن دو تن شمشير كشيد ميان او و ايشان ايستادم و گفتم اگر بخواهى آن دو را بكشى بايد مرا هم پيش آن ها بكشى! على عليه‏ السلام بيرون رفت در حالى كه چيزى نمانده بود آن ها را بكشد. من خود را به محل خيمه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در بطحا رساندم و آن حضرت را پيدا نكردم ولى فاطمه عليه السلام را ديدم و ماجرا را برايش گفتم، ديدم فاطمه عليهاالسلام از همسر خود قاطع‏ تر است؛ با تعجب گفت تو هم بايد مشركان را پناه دهى؟

در اين هنگام رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيد و از حضرتش براى آن دو نفر امان طلبيدم. پيامبر صلی الله علیه و آله به آنان امان داد. سپس پيامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه علیه السلام فرمود كه براى او آب فراهم كند و شستشو نمود.(6) هنگامى هم كه هند و ديگر زنان مشركين براى اعلام پذيرش اسلام و بيعت به حضور پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رسيدند فاطمه عليهاالسلام، همسر پيامبر صلی الله علیه و آله و گروهى از زنان عبدالمطلب حضور داشتند.(7)

احتمالاً حضور فاطمه عليهاالسلام و برخى ديگر از زنانى كه با پيامبر محرم بودند براى حفاظت از جان رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله بود چه زنان منافق و خطرناكى هم چون هند جگرخوار به ظاهر براى اعلام پذيرش اسلام نزد پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى ‏آمدند.

فاطمه زهرا سلام الله علیها در كنار مزار شهدا

تاريخ زندگى فاطمه‏ زهرا عليهاالسلام نشان مى‏ دهد كه او زن خانه‏ نشين و پرده ‏نشين نبود، بلكه به دستور و مضمون آيات و روايات زيادى، وى صله ارحام مى‏ كرد و به ديدار خويشاوندان مى‏ شتافت و با آنان نشست و برخاست داشت و پس از مرگ آنان، فراموش شان نمى‏ كرد و بر مزار آنان مى‏ رفت و از خداوند متعال برايشان استرحام مى‏ نمود.

در حديث صحيح السند از امام صادق عليه‏ السلام نقل شده: «عاشت فاطمه بعد محمد صلى اللَّه عليه و آله خسمة و سبعين يوماً، لم تركاشرة و لاضاحكة تأتى قبور الشهداء فى كل جمعة مرة بين الاثنين والخميس فتقول هاهنا كان رسول‏ اللَّه، و هاهنا كان المشركون.»(8)

فاطمه عليهاالسلام بعد از پيامبر خدا هفتاد و پنج روز زندگى كرد، در حالى كه خوشحال و خندان ديده نشد. او هفته‏ اى دوبار در روزهاى دوشنبه و پنجشنبه به زيارت شهداى احد مى‏ رفت و آن ها را زيارت مى‏ كرد و محل جنگ رسول خدا با مشركين را دقيقاً نشان مى‏ داد.

اين حديث كه به سند صحيح از كافى نقل شده، مى‏ رساند كه فاطمه عليهاالسلام علاوه بر زيارت اهل قبور، آمدنش به مزار شهدا، شخصاً در غزوه احد نيز حضور داشت و محل را با چشمان مباركش ديده بود…

و ابن ابى‏ الحديد كه يكى از دانشمندان بسيار بزرگ و محقق اهل سنت است، در اين باره از واقدى نقل مى‏ كند: «كانت فاطمه بنت رسول‏ اللَّه صلى اللَّه عليه و آله تأتيهم بين اليومين والثلاثة فتبكى عندهم و تدعو».(9)

فاطمه عليهاالسلام دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله هر دو سه روز يك بار به كنار قبور شهداى احد مى‏ آمد و در آن جا گريه مى‏ كرد و براى مردگان و شهدا دعا مى‏ نمود.

و حضرت امام صادق عليه‏ السلام مى‏ فرمايند: «ان فاطمة كانت تأتى قبور الشهداء فى كل غداة سبت فتأتى قبر حمزة و تترحم عليه و تستغفر له».(10)

فاطمه عليهاالسلام هر هفته صبح هاى روز شنبه به احد مى‏ آمد و قبور شهدا را زيارت مى‏ كرد و در كنار قبر حمزه مى‏ ايستاد و براى وى دعا مى‏ كرد و استرحام مى‏ نمود.(11)

از اين حديث ها استفاده مى‏ شود كه فاطمه عليهاالسلام به زيارت قبور شهدا مى‏ رفت و برايشان استرحام مى‏ نمود و از فداكاري هاى آنان در جنگ احد ياد مى‏ كرد و به يادشان اشك مى‏ ريخت. ممكن است برخي ها از تعبيرهاى «دوبار و يكبار در هفته» كه در روايات آمده است دچار مشكل شوند و نوعى اشكال در صحت روايات تلقى كنند، ولى بايد گفت: زيارت فاطمه عليهاالسلام هفته ‏اى دو يا يك بار ممكن است به تفاوت زمان باشد، كه در يك مقطع، هفته‏ اى دوبار مى‏ رفت و بعدها هفته‏ اى يك بار…

پی نوشت

(1). به جنگ تبوك كه على عليه‏ السلام به فرمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى اداره و حراست از مدينه در شهر ماند.
(2). براى نمونه غزوه دومة الجندل حدود 50 روز و ماموريت على عليه‏السلام به يمن سه ماه طول كشيد.
(3). درباره شركت زنان در خدمات امدادى در صدر اسلام، و چگونگى خدمات آنان و مشخصات امدادگران مطالبى را تحت عنوان بهدارى رزمى در صدر اسلام نگاشته ‏ام.
(4). شرح نهج ‏البلاغه، ج 15، ص 35 – 36.
(5). وكن اربع عشره امرأة، قد جئن من المدينة يتلقعين الناس، منهن فاطمة عليهاالسلام يحملن الطعام و الشراب على ظهورهن و يسقين الجرحى و يداوينهم.
(6). المغازى ج ص 830.
(7). المغازى ص 850.
(8). عوالم، ج 11، ص 447، جلاءالعيون شبعر، ج 1، ص 183.
(9). شرح نهج‏ البلاغه، ج 15، ص 40 از بيست جلدى‏ها.
(10). عوالم، ج 11، ص 222 – بحارالانوار، ج 43، ص 90،ح 13 – جلاءالعيون شبر، ج 1، ص 154.
(11). اين حديث به سند معتبر از تهذيب شيخ گرفته شده.

منبع: اطلاع رسانی آل البیت

 

ولادت امام حسن علیه السلام

امام ابو محمد حسن بن علي بن ابيطالب عليه السلام؛ دومين پيشوا از امامان معصوم اهل بيت، يکي از پنج تن آل عبا و نخستين سبط رسول خدا صلی الله علیه و آله است که پيامبر بزرگوار اسلام او و برادرش را دو سرور جوانان بهشت و دو گل خوشبوي خويش ناميد.

امام حسن عليه السلام فرزند اميرمؤمنان علي بن ابيطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پيامبر خدا است. امام حسن عليه السلام در شب نيمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدينه تولد يافت. وي نخستين پسري بود که خداوند متعال به خانواده علي و فاطمه عنايت کرد.

رسول اکرم صلي الله عليه و آله بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش چپش اقامه گفت. سپس براي او بار گوسفندي قرباني کرد، سرش را تراشيد و هم وزن موي سرش – که يک درم و چيزي افزون بود – نقره به مستمندان داد. پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داد تا سرش را عطرآگين کنند و از آن هنگام آيين عقيقه و صدقه دادن به هم وزن موي سر نوزاد، سنت شد. اين نوزاد را “حسن” نام نهاد و اين نام در جاهليت سابقه نداشت. کنيه او را ابومحمد نهاد و اين تنها کنيه اوست. لقب‌ هاي او سبط، سيد، زکي، مجتبي است که از همه معروف‌ تر “مجتبي” مي‌ باشد.

نقش نگين انگشتري آن بزرگوار را چند گونه نقل نموده اند: الفصول المهمه آن را «العزه لله وحده» نقل مي كند، وافي و كتاب هاي ديگر از امام ابوالحسن الرضا علیه السلام عبارت «العزه الله» را روايت مي نمايند، صاحب بن عباد در كتاب «عنوان المعارف» جمله «الله اكبر و به استعين» را ذكر مي كند و وافي به نقل از امام ششم مي نويسد كه نقش نگين هر دو نور چشم رسول خدا «حسبي الله» بوده است.

سالار بانوان دوازدهمين بهار زندگى را پشت سر نهاده بود كه نور وجود نخستين فرزند گرانمايه‏ اش، «حسن» عليه ‏السلام را در وجود خويش احساس كرد، چرا كه بخشى از نور امام و موهبت امامت از اميرمؤمنان به سازمان وجود او انتقال يافت و چهره‏ ى نورافشان او با تجلى يافتن نور وجود حسن عليه‏ السلام در وجودش به صورت روشنى نورافشان‏ تر و درخشنده‏تر گرديد و نام گرانمايه‏ ى «زهرا» مصداق درخشنده ‏ترى پيدا كرد.

طلوع وجود فرزند دلبندش، نزديك شد و در همان روزها براى پيامبر گرامى، سفرى پيش آمد. آن حضرت براى خدا نگهدار به خانه‏ دخترش فاطمه آمد و ضمن سخنانى، به سفارش هاى لازم در مورد مولود مباركى پرداخت كه به زودى جهان را به نور وجودش نور باران خواهد ساخت. و از جمله توصيه فرمود كه: او را پس از ولادت در پوشش زرد رنگ قرار ندهند.

پس از رفتن پيامبر، نخستين فرزند خانه‏ى نور در روز پانزدهم رمضان به سال سوم هجرى ديده به جهان گشود. روز ولادت آن مولود مبارك، روز پرشكوهى بود. «اسماء بنت عميس» در لحظات طلوع خورشيد جهان‏ افروز وجود حضرت مجتبى عليه ‏السلام از افق امامت، در آن جا حضور داشت و به همراه او بانوان ديگرى نيز بودند. آنان مولود مبارك را بى‏ آن كه از توصيه‏ ى پيامبر گرامى آگاه باشند، در پارچه‏ ى زيبا و تميزى كه زرد رنگ بود قرار دادند. پيامبر گرامى از سفر بازگشت و به ديدار دخت سرفراز خويش شتافت. آن گاه به بانوان حاضر فرمود: فرزندم را بياوريد. و پرسيد كه نامش را چه برگزيده‏ايد؟

فاطمه عليهاالسلام پيش از آن به شوى گران مايه ‏اش پيشنهاد كرده بود كه نامى پرشكوه و باعظمت در نظر گيرد اما آن حضرت ضمن احترام به دخت پيامبر فرموده بود كه در اين مورد بر پيشواى بزرگ توحيد پيشى نخواهد گرفت. از اين رو هنوز نام و نشان انتخاب نشده بود.

پيام شاد باش…: نوزاد نور را به نياى گران قدرش تقديم داشتند و آن حضرت پس از آن كه او را در آغوش گرفت، فرمود: مگر فراموش كرديد كه از شما خواستم او را پس از ولادت در پوشش زرد قرار ندهيد؟
آن پوشش را از مولود مبارك برگرفت و پوشش سپيدى بر او افكند و رو به اميرمؤمنان نمود و پرسيد: نامش را چه برگزيده‏ايد؟
اميرمؤمنان گفت: ما هرگز در گزينش نام فرزندمان بر شما پيشى نمى‏ گيريم.
پيامبر گرامى نيز فرمود: من هم بر پروردگار بزرگ خويش پيشى نمى‏ گيرم.

درست در اين لحظات بود كه آفريدگار هستى به فرشته‏ ى وحى پيام داد كه: «براى بنده‏ ى محبوب و پيامبر برگزيده‏ام، فرزندى ولادت يافته است. از اين رو در بيت رفيع رسالت و امامت فرود آى و ضمن تقديم سلام و درود و صميمانه‏ترين تبريك‏ ها و تهنيت‏ها، به او بگو كه؛ على براى شما بسان هارون براى موسى است. از اين رو نام فرزند هارون را بر فرزند «على» برگزين.»

فرشته‏ وحى به دستور خدا فرود آمد و مراتب تبريك و تهنيت پروردگار هستى را به پيامبر رسانيد و گفت: «اى پيامبر خدا! پروردگارت دستور داده است كه اين مولود مبارك را به نام فرزند «هارون» نام گذارى كنيد.»

پيامبر پرسيد: نام او چه بود؟
فرشته‏ وحى گفت: او «شبير» نام داشت.
پيامبر فرمود: من به واژه‏ ى عربى سخن مى‏ گويم…(1)
فرشته‏ وحى گفت: نام او را «حسن» انتخاب بفرماييد.

بدين سان پيامبر مهر، نام آن پاره‏ ى ماه را «حسن» نهاد. در گوش راست او اذان گفت و گوش چپ او را با نام و ياد خدا قرين ساخت و اقامه خواند.

هفتمين روز ولادت نور بود كه پیامبر گرامى دو رأس قوچ كبود رنگ به عنوان «عقيقه» فرزند گران قدرش «حسن»، قربانى كرد و يك ران يكى از آن ها را همراه يك دينار به بانوى قابله داد.

سر مبارك نوزاد را تراشيد و هم وزن آن نقره به عنوان صدقه به فقرا و بينوايان داد. آن گاه سر نورانى نوزاد را به ماده‏ ى خوشبو و عطرآگينى كه از زعفران و چيزهايى مشابه تركيب شده بود معطر ساخت و در آن فرصت، يكى از آداب و رسوم جاهليت را به باد انتقاد گرفت و نكوهش كرد و فرمود:

«مردم عصر جاهليت سر نوزاد را با خون رنگين مى‏ نمودند كه كار بسيار ناپسندى است.» و سرانجام نوزاد مبارك را بوسه‏ باران ساخت و او را مورد مهر وصف‏ ناپذير خويش قرار داد…

در كتاب اُسدُالغابه از ام الفضل همسر عباس بن عبدالمطلب نقل شده كه گويد من به رسول خدا عرض كردم: «يا رسول الله در خواب ديدم كه عضوي از اعضاي شما در خانه من است».

حضرت فرمود: «خير است، بزودي فاطمه فرزندي مي آورد و تو او را شير مي دهي.» زماني بيش نگذشت كه امام حسن علیه السلام پاي به جهان نهاد و ام الفضل او را شير داد.

حضرت حسن علیه السلام در زمان پادشاهي معاويه مي زيست (بهتر آنست، بگوييم: معاويه در زمان امامت امام حسن علیه السلام خود را پادشاه خواند ). سفينه، خادم رسول الله سمت درباني حضرتش را بر عهده داشت.

از اين امام بزرگوار مجموعاً پانزده فرزند بر جاي مانده كه عبارتند از: زيد، ام الحسن و ام الحسين از مادري به نام بشير بنت ابي مسعود؛ حسن از مادري به نام خوله بنت منضور؛ عمر، قاسم و عبدالله از مادري كنيز؛ عبدالرحمن كه مادر او هم كنيز بوده است؛ حسين، طلحه و فاطمه از مادري به نام ام اسحق بنت طلحه بن عبدالله، فاطمه، ام سلمه و رقيه كه مادران شان متفاوت بوده اند. از اين فرزندان فقط حسن و زيد صاحب نسل بوده اند، ولي از سيزده نفر ديگر نسلي بر جاي نمانده است.

منبع: بحارالانوار، جلد 44

نویسنده: علامه مجلسی

 

تولد امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام نیز در سوم شعبان سال چهارم هجری (مطابق 20 دی ماه سال چهارم) زاده شد و بسان برادر برایش عقیقه کردند و صدقه دادند، او نیز در چنین خاندانی پرورش یافت و پس از برادر به امامت رسید تا آن که بر ضد حکومت جابرانه و ضداسلامی یزید قیام نمود و در عاشورای سال 61 هجری با شهادت خود و یارانش در کربلا، پرشورترین حماسه تاریخ بشریت را آفرید و بزرگترین درس آزاده گی و شرف و استقامت را آموخت.(1)

زینب علیهاالسلام، سومین فرزند فاطمه علیهاالسلام در سال پنجم یا ششم متولد شد. هنگامی که به سن رشد رسید با پسر عمویش «عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد.(2) زینب که درس مبارزه و سخنوری را از مادرش فراگرفته بود پس از واقعه کربلا وظیفه ابلاغ پیام خون شهدا را بر عهده گرفت و با رشادتی شگفت آور به افشاگری علیه رژیم ستمگر یزید پرداخت.

تولد ام کلثوم در سال هشت هجری بود، تاریخ زندگی و وفات وی بدرستی روشن نیست؛ لیکن در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام یعنی بین سالهای 40 49 هجری وفات یافت و بنابراین در واقعه کربلا حضور نداشت.

حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در تربیت فرزندانش سخت کوشا بود. در زیر این آسمان تنها فاطمه علیهاالسلام بود که توانست فرزندانی چون امام حسن علیه السلام قهرمان بزرگ صلح و امام حسین علیه السلام قهرمان بزرگ جهاد و شهادت و زینب سلام الله علیها قهرمان بزرگ صبر و استقامت را بپرورد.

آری دامن پاک فاطمه علیهاالسلام یارای پرورش چنین فرزندانی داشت و آغوش پر مهر علی چنین شایسته بود.


بجز از علی که آرد پسری ابوالعجائب × که علم کند به عالم شهدای کربلا را.


پی نوشت (1). انشاءالله با نشر شماره های 4 و 5 این مجموعه با تاریخ زندگانی امام حسن و امام حسین علیهم السلام بیشتر آشنا خواهید شد.
(2). سیره ابن اسحق ص 232.

منبع: زندگانی فاطمه زهرا سلام الله علیها

نویسنده: محمد قاسم نصیر پور

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

مكتب اهل البيت (ع)
1
فضیلت لعن دشمنان اهل البیت علیهم السلام

فضیلت لعن دشمنان اهل البیت علیهم السلام  امام صادق “علیه السلام” فرمودند: پدرم از پدرش و او از جدّش از پیامبر “صلی الله علیه و آله و سلم” نقل نمود که فرمودند: « هر کس توانائی به یاری ما اهل بیت ندارد و در تنهایی خود دشمنان ما را لعن …

مكتب اهل البيت (ع)
خلاصه از زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام

  خلاصه از زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلام نام : حسن شهرت : عسگری ، زکی ، هادی ، سراج ، رفیق لقب : الخاص کنیه : ابو محمد معروف به « ابن رضا» علیه السلام نام پدر :امام علی النقی علیه السلام نام مادر: سوسن یا حدیثه یا سلیل تاریخ …

مكتب اهل البيت (ع)
آیا ما شیعه هستیم یا محبّ اهلبیت ؟!

آیا ما شیعه هستیم یا محبّ اهلبیت ؟! در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام حدیثی وارد شده است که آن را ابویعقوب یوسف بن یزیاد و علی بن سیار روایت کرده اند، این دو بزرگوار می گویند: شبی در خدمت امام عسکری(ع) بودیم- در آن زمان حاکم آن سامان …