سادات منسوب به پيامبر هستند يا اميرالمؤمنين؟
- بهدست: Admin
- دستهبندی: شيعه پاسخ می دهد
- برچسبها: اميرالمؤمنين, پيامبر, سادات, منسوب
سادات منسوب به پيامبر هستند يا اميرالمؤمنين؟
پرسش: چرا در بين شيعيان، سادات خود را منتسب به پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و از اولاد ايشان مي دانند. در حالي که شجره آن ها در نهايت به حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) برمي گردد. بنابراين سادات از بستگان اميرالمؤمنين(عليه السلام)مي باشند، نه از ذرّيه و نسل رسول الله(صلي الله عليه وآله)؟
پاسخ: بر اساس شجره نامه اي که معمولا سادات شيعه دارند، نسب آن ها به يکي از ائمه معصومين مي رسد. واضح است که چون بقيه امامان، فرزندان علي و فاطمه(عليهما السلام)هستند، اين شجره به راحتي به امام اول شيعيان و حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام)متصل مي گردد.
اما اين استدلال که «چون عقبه و نسل هر فرد از طرف اولاد مذکر است و اولاد اناث، آدمي را به اجداد و نسل هاي قبلي وصل نمي کند، از طرفي چون حضرت محمد(صلي الله عليه وآله)نيز نسلي از اولاد ذکور نداشته است، لذا سادات از نوادگان ايشان نيستند»، يک اعتقاد نادرست و يک شبهه است. براي پاسخ به اين شبهه، ابتدا به نقلِ يک مناظره تاريخي بين امام موسي کاظم(عليه السلام) و هارون الرشيد خواهيم پرداخت.
دليل اوّل:
امام موسي کاظم(عليه السلام) مي فرمايد: روزي در مجلس هارون الرشيد ـ خليفه عباسي ـ وارد شدم. از من سؤالاتي را پرسيد که يکي از آن ها همين سؤال بود، چنين پاسخ دادم: خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد: (وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ کُلاًّ هَدَيْنا وَ نُوحاً هَدَيْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسي وَ هارُونَ وَ کَذلِکَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ – وَ زَکَرِيّا وَ يَحْيي وَ عِيسي وَ إِلْياسَ کُلٌّ مِنَ الصّالِحِينَ)؛[1] .
از اين آيات نتيجه مي شود: اولاد نوح و ابراهيم، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون و زکريا و يحيي و عيسي و الياس، همگي از صالحين اند. اما چون
از براي عيسي مسيح پدري نبود، خداي تعالي او را از طريق حضرت مريم از ذراري انبيا قرار داد. همان طور نيز ما را از طرف مادرمان فاطمه(عليها السلام)از ذريه پيغمبر اسلام قرار داده است. اين تفسير را امام فخر رازي از علماي اهل تسنّن در جلد چهارم تفسير کبير درباره همين آيه آورده است. او نيز حسن و حسين(عليهما السلام) را از طرف مادر، ذريه رسول الله(صلي الله عليه وآله)مي داند.
دليل دوّم: آيه مباهله
در آيه شريفه آمده است: (فَمَنْ حَاجَّکَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَي الْکاذِبِينَ)؛ هرکس درباره عيسي با تو در مقام مجادله برآيد، بعد از آن که با وحي خدا به احوال او آگاهي يافتي، به آن ها بگو: بياييد بخوانيم پسرانمان و پسرانتان، زن هايمان و زن هايتان، و کساني را که به منزله نفس ما هستند، و خودتان را، آنگاه با هم مباهله نماييم تا دروغگويان و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازيم.[2] .
به دليل آن که در وقت مباهله به جز علي بن ابي طالب، فاطمه، حسن و حسين(عليهما السلام)کس ديگري به همراه پيغمبر نبوده است لذا در اين آيه مراد از «أَنْفُسَنا» اميرالمؤمنين علي(عليه السلام)، مراد از «نِساءَنا» فاطمه زهرا(عليها السلام) و مراد از «أَبْناءَنا» حسن و حسين اند که خداوند آنان را پسران پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) ناميده است. حال که به استناد آيه فوق، حسن و حسين فرزندان پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)مي باشند. پس معلوم مي شود که جميع سادات بني فاطمه مفتخر به اين افتخار بزرگ بوده و تماماً از ذراري پيامبر عظيم الشأن اسلام مي باشند.
ابن ابي الحديد معتزلي در شرح نهج البلاغه و ابوبکر رازي در تفسير آيه مباهله، باتوجه به جمله «أَبْناءَنا» به همين طريق استدلال مي کنند که: همانطور که خداوند در قرآن مجيد، عيسي مسيح را از طريق مادرش مريم از ذرية ابراهيم خوانده است، حسن و حسين(عليهما السلام) از طرف مادرشان فاطمه(عليها السلام) پسران پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) مي باشند.
دليل سوّم
محمدبن يوسف گنجي شافعي در «کتاب کفاية الطالب»، ابن حجر هيثمي مکي در کتاب «الصواعق المحرقه» از طبراني از جابر بن عبدالله انصاري و خطيب خوارزمي در مناقب، حديث زير را از ابن عباس از پيامبر نقل مي کنند «خداوند عزوجل ذريه هر پيغمبري را در صلب او قرارداد و ذريه مرا در صلب علي ابن ابي طالب قرارداد.»[3] .
دليل چهارم:
خطيب خوارزمي در مناقب و امام احمد حنبل در مسند و ميرسيدعلي همداني شافعي در مودة القربي از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) چنين نقل مي کنند «اين دو فرزندم حسن و حسين، ريحانه هاي من مي باشند و هر دوي آن ها امامند؛ خواه قائم به امر امامت باشند، خواه ساکت و نشسته.»[4] .
دليل پنجم:
ابن حجر مکي در صواعق و محمدبن يوسف گنجي شافعي در کفاية الطالب از خليفه دوم عمر بن الخطاب نقل مي کنند که گفت: از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) شنيدم که فرمود:
«هر حسب و نسبي به جز حسب و نسب من در روز قيامت منقطع است. عصبه هر اولاد دختري از جانب پدر است، مگر فرزندان فاطمه(عليها السلام) که من پدر و عصبه[5] آن ها مي باشم.»[6] .
منابع :
1- انعام
2-آل عمران
3-معجر الكبير
4-كنزالعمال
5-عصبه
6-كنزالغوايد
بدون دیدگاه