عصمت تراشی و رسالت حوزه های علمیه
مروری دوباره بر آنچه كه در تاریخ ایران به نام فتنه باب معروف است و مقایسه آن با برخی از حوادث اجتماعی اخیر ، ناگهان جرقه خطری را در ذهن اینجانب روشن نمود كه احساس وظیفه به نوشتن این مقاله كردم . همواره گسترش فرقه انحرافی بابیه برای بنده معمایی بوده كه چگونه ممكن است سیدی بی سواد و جوان (25 ساله ) كه آشفتگی گفتار و رفتار و پریشانی افكارش موجب احتمال جنون وی گشته و سپر بلای او شد و تا مدتها او را از تیغ تیز فتوای فقیهان عصر رهانید، ناگهان موجی اجتماعی در ایران به وجود آورد و نه تنها عوام ، بلكه حتی روحانیونی فاضل مانند ملا حسین بشرویه ای یا ملا محمدعلی زنوزی و بلكه مجتهدینی چند مانند ملا محمد علی زنجانی را مرید خود كند . مطالعه دقیق آن حوادث نشان می دهد ، تمامی آنانی كه بر گرد وی جمع آمده بودند تنها به بوی سود نبوده است ، اگرچه مانند هر نهضت دیگری ، طماعان قدرت و شهرت در خیل آنان بسیار بوده است. در واقع آنچه جبران بی هنری باب را می كرد ، زمینه بسیار مساعد فكری و اجتماعی آن روزگار بود .
نگاهی به تاریخ نشان می دهد كه اغلب روحانیونی كه به وی گرویدند ، مفتون فرقه شیخیه بودند و به همین دلیل است كه تمامی محققین تاریخ ، شیخیه و بابیه و بهائیت را حلقه ها ی متصل به یك زنجیر می دانند . هر چند شیخ احمد احسایی و شاگردش سید كاظم رشتی ، افرادی فقیه و وارسته بودند ولی سودائی كه آنان در دماغ این ملت پختند ، به ناگاه زمینه فتنه ای خونین و عظیم و دینی جعلی در ایران را به وجود آورد . هرچند اینك قرن بیست و یك و عصر ارتباطات و اطلاعات و مدرنیته و پست مدرنیته است ، اما هیچ كشوری از زایش فرقه های انحرافی دینی و غیر دینی یا شاخه های جدید در مذاهب قدیم در امان نیست و در همین دنیای معاصر در كشورهای صنعتی شاهد ظهور صدها فرقه دینی و غیر دینی هستیم تا چه رسد به كشوری مانند ایران كه حضور پررنگ مذهب در آن، زمینه را برای چنین اموری مساعدتر می كند .
مدتهاست گروهی در ایران به كار عصمت تراشی برای ولی فقیه و رهبری مشغولند . آنچه از سال ها پیش اینجانب را به این مساله حساس نموده است آن است كه برای اولین بار این نغمه را از زبان یكی از همان طرفداران شیخیه شنیدم . گویی داستان و تجربه محنت بار اختلافات پایین سری و بالاسری و شیخی گری و بابی گری و ازلی گری و بهایی گری برای ملت ما كافی نبوده كه حالا زمینه اختلاف دیگری را ساخته و دانه فتنه های دیگری را می پاشند . سال ها پیش جمعی از دوستان كه تمایلات معنوی داشتند سخن از سید جوانی در تهران گفتند . به دیدار ایشان رفتم . سیدی جوان ، با افكاری آشفته ، درس حوزه ناخوانده ، عمامه ای بزرگ ، محاسنی دراز و در سن سی و چندسالگی و علیرغم سلامت و نشاط كامل جسمی ، عصایی بر دست !!! با آنكه سی و هفت سال از سن او می گذشت هنوز رسایل شیخ انصاری را نخوانده بود اما در عین حال ، مثل یك مرجع تقلید در برخی امور فتوا صادر می كرد . دارای سابقه تصوف و گرایش شیخی گری كه عكس شیخ احمد احسایی را نیز در كنار خود داشت . هم ایشان بود كه برای اولین بار نغمه عصمت ولی فقیه ، هم از گناه و هم از خطا را ساز كرد و با كمال تاسف هر از گاهی ایشان را در كسوت كارشناس با هیبتی اجل از مراجع تقلید در تلویزیون مشاهده می كنم.
پس از آن داستان در گوشه و كنار و جسته و گریخته از زبان برخی روحانیون تكلم به این معنا را می شنیدم تا آنكه پس از حوادث انتخابات 88 طرح مسائلی از این دست در تریبون های عمومی پر رنگ تر شد مثلا حجت الاسلام ثمری بیان داشتند:« ارتباط ما با جایگاه عصمت است، ولیفقیه معصوم نیست اما در جایگاه عصمت قرار دارد» حسن شاهرخی در روزنامه جوان نوشت: « با عنایت به اینكه ولی فقیه در زمان غیبت جانشین خداوند و به همین دلیل حاكم بر كل كائنات است در ملت شیعه حتی این نكته را تداعی می كند كه تنفس و زندگی بدون رضایت ولایت فقیه كاری بیهوده است ». اما اخیرا جناب آیت الله یزدی ، رسما بحث عصمت را با مقدماتی كلامی بیان كرده و فرمودند:« ولی مطلق فقیه در تصمیمات خود هیچگاه اشتباه نمیكند؛ چراكه اگر بخواهد تصمیمی بگیرد و این تصمیم صد در صد به ضرر امت اسلام باشد، وظیفه لطف امامتی امام زمان(عج) ایجاب میكند كه به هر نوعی وی را ارشاد كند».
این سخنان بلافاصله اما به شكل بسیار محدودی مورد نقد قرار گرفت. به نظر میرسد چنین سخنانی بیش از آنكه برای رهبری عصمت ساز باشد ایمان مردم به عصمت معصومین را دچار اخلال می كند و به جای اینكه شاخه ای را بارور كند ریشه را میخشكاند و به اصطلاح ما ها، علمی اجمالی درست می كند كه تمامی اطراف شبهه را در بر می گیرد و همه را زیر سؤال میبرد. در این مدت چه بسیار شنیدیم كه می گفتند وقتی در حال حاضر چنین عصمت تراشی می كنند لابد عصمت ائمه هم از همین دست بوده است. به گمان اینجانب تاخیر در پاسخگوئی به چنین ادعاهائی جایز نیست و كار را بدانجا می كشد كه حتی اگر شخص رهبر انقلاب كه خود آماج چنین توصیفاتی است، آن را رد و انكار هم كند ، انكار آن را هم حمل بر تواضع یا پنهان پوشی اسرار!! خواهند كرد . به عنوان نمونه به یاد دارم هنگامی كه در مباحثه با آن سید مذكور به وی گفتم مگر مرحوم امام در همین تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران در حضور میلیون ها نفر نفرمودند كه من در قضیه آقای بازرگان اشتباه كردم و توبه می كنم ! این چگونه با عصمت سازگار است ؟ ایشان فرمودند معنای این حرف آن است كه آنها لیاقت نداشتند نه اینكه امام اشتباه كرده است. !!! آری از چنین افرادی و افكاری هیچ بعید نیست كه روزی فرقه عصمتیه و حشمتیه !! راه بیندازند.
گاه تاخیر در بیان یك حقیقت نوش داروی بعد از مرگ سهراب است ، به گفته مرحوم شیخ حسنعلی نخودكی ، هفتاد استدلال كار یك شبهه را نمی كند . اگر شبهه ای در اذهان مستقر شد، زدودن آن كار دشواری است و با هیچ دلیل و برهانی نمی توان آنرا پاك نمود ، مگر داستان تثلیث در مسیحیت چنین نیست . كسانی چون حسن بن علی بن فضال با آنهمه زهد وفضل علیرغم آنكه از اصحاب امام رضا (ع) نیز بود اما در تمامی عمر فطحی نیز باقی ماند و مصاحبت با امام معصوم نیز نتوانست شبهه امامت عبدالله افطح را از ذهن وی خارج كند.
شاید كسانی طرح چنین ادعاهائی را نوعی حمایت از رهبری و ولایت و به نفع دین بدانند، اما از آثار سوء دراز مدت آن سخت غافلند. چه كسی گمان می كرد یك بحث ساده كلامی مانند خلق قرآن بعدها آن همه محنت برای مسلمین ببار آورد ، همه انحرافات از نقطه ی كوچكی آغاز میشود و موافقان و مخالفان هر روز پیرایه ای نو بر آن بسته و بر قطر این پرونده می افزایند و بر اختلافات و انشقاقات جامعه دینی می افزایند به گونه ای كه جرقه ای كافی است تا آتش فتنه ای را آغاز كند . بررسی تاریخ نشان می دهد بسیاری از فرقه های مذهبی در آغاز مبتنی بر یك اختلاف در مساله ای كلامی بوده كه گاه انگیزه طرح آن، مسایل سیاسی و یا شخصی بوده ولی خود را با ظاهری عقیدتی آشكار كرده است . ظهور واقفیه در شیعه به همین صورت بود كه برای یك دعوای مالی ، شهادت امام كاظم علیه السلام را انكار و مدعی شدند كه حضرت رحلت نكرده و چند ماه دیگر رجعت خواهد كرد.
همه میدانند مساله ولایت فقیه یك فرع فقهی است ولی یك روز مخالف آن را مرتد اعلام می كنند یك روز عصمت تراشی می كنند و خدا می داند كه در آینده چه خواهند گفت . بنده گمان می كنم شخص رهبری نه نیازی به چنین تحكمات علمی شداد و غلاظ از سوی دوستان داشته باشند و نه اعتقادی به آن.(1)
تعلل بزرگان حوزه در پاسخگویی به این اظهارات قابل توجیه نیست . امروزه كه حوزه تمام قد در سیاست وارد شده وظیفه پاسداری از اعتقادات مردم در خصوص مسایلی كه برخاسته از تعامل سیاست و دیانت است را بر عهده دارد . برخی از این شبهات برخاسته از اجرای احكام اسلامی است مانند تردید در صحت یا موفقیت و كارآئی احكام جزایی و مدنی اسلام. اما نكات فراوانی به شكل عمدی و غیر عمدی توسط آتش بیاران معركه سیاست تحت عنوان احكام و عقاید اسلامی ، به خورد مردم داده می شود كه بیشتر در توجیه عملكرد خود یا جناح خود است كه عقایدی مانند مدیریت امام زمان ، تطبیق علائم ظهور بر مسئولین ، عصمت ولی فقیه و مشرك شدن مخالفان ولی فقیه از این دست است. متاسفانه از آنجا كه طرح چنین مسایلی با انگیزه های سیاسی صورت می گیرد مخالفت با آن نیز مخالفت سیاسی با رهبری تلقی شده و همین امر موجب سكوت بزرگان حوزه گردیده در حالی كه بسیاری از مردم سكوت حوزه های علمیه در مقابل چنین گزافه گویی هایی را حمل بر تایید می كنند. امید است صاحب نظران و بزرگان حوزه با روشنگریهای به موقع خویش پاسدار همیشگی دژ استوار ایمان مومنین باشند.
———————————————————
1. بررسی سخنرانی ایشان در سالگرد ارتحال امام در سال جاری، نشان میدهد ایشان با این دیدگاه آیت الله یزدی كه احتمال اشتباه برای ولی فقیه قائل نیستند، موافق نیستند.
امام ماها را توصیه میكردند به این كه مغرور نشویم، خودمان را بالاتر از مردم ندانیم، خودمان را بالاتر از انتقاد ندانیم، بىعیب ندانیم. همهى مسئولین طراز اول كشور این را از امام شنیده بودند كه بایستى آماده باشیم؛ اگر چنانچه از ما عیب گرفتند، نگوئیم ما بالاتر از اینیم كه عیب داشته باشیم، بالاتر از اینیم كه به ما انتقادى وارد باشد. خود امام هم همین جور بود. ایشان، هم در نوشتههاى خود – بخصوص در اواخر عمر شریفش – هم در اظهارات خود، بارها گفت من در فلان قضیه اشتباه كردم. اقرار كرد به این كه در فلان قضیه خطا كرده است؛ این خیلى عظمت لازم دارد. روح یك انسانى باید بزرگ باشد كه بتواند یك چنین حركتى را انجام دهد؛ خودش را منسوب كند به اشتباه و خطا. این معنویت امام بود، این اخلاق امام بود؛ این یكى از ابعاد مهم درس امام به ماست.
جلال الدین قیاسی*
* عضو هیات علمی دانشگاه قم