لطفاً یک نفر مخالفت کند!
ای هدایتگر ضالین
ای روشنایی روزهای تاریک
شهادت می دهیم که
تو
دهمین امامی،
دهمین حجت خداوند بر بندگانش»
و بعد؛
دیگر چیزی از تو نمی دانیم!
با تلنگرها
تو را به یاد می آوریم!
یک روز،
متوکل
– بلای شیعه سوز تاریخ-
مزار جدت حسین (ع) را ویران کرد
و غیر از اشک تو
و زاری چند نفر از دوستانت
کسی تکان نخورد!
امروز؛
ما بعد از ویرنی گنبد و بارگاهت
فهمیدیم که
در سامرا
مزاری هست؛
نشان از تو دارد!
ما حتی
به درک اشکهای مولای زمانمان
نرسیدیم!
یک روز،
– بخوانید سالها-
تو را در میان چشم محافظان و مراقبان و جاسوسان و نگهبانان
در عسکری
به زندان خلیفه انداختند
و امروز…
هنوز سامرا شهر نظامی است
هنوز پوشیده از دیوارهای سیمانی است
هنوز مزار به خاک افتاده ی تو
زندانی است!
آری!
لباس زندانبانان دیگر عربی نیست؛
سلاحشان نیز شمشیر!
امّا
ما شیعیان
همان هایی هستیم
که تو را در میان کوچه به جا نمی آوریم.
این روزها
بارها از خودم پرسیده ام
اگر کسی شعری بی شرمانه علیه ات نمی خواند
دوباره یادی از تو می کردیم؟!
پ.میعاد