متن كارت دعوت غدير ( شماره 3 )
و این بار،
چشمان منتظر تاریخ،
طلوعی دگر را نظاره گر بود.
طلوع دو خورشید،
یکی بر دست دگری،
از مشرق ایمان.
در نورٌعلی نور ولا،
تبلور هزاران چشم اشتیاق،
مژده صبحی ابدی می داد.
اما، کی شب زدگان شوم چشم بوم صفت را،
تاب خورشید بوده است؟
پس به ابر کین آسمان صفا را پوشانیدند…
اما …
خورشید را چه باک
کاین تابندهی همیشهی تاریخ را
ابر فراوان بوده است …
اینک منتظران تاریخ
چشم بر افق،
مژگان دیده،
فرش راه موعود غدیر کرده اند …
تا بیاید
و غدیر را جانی دوباره بخشد.
چشم انتظار قدوم شما ـ دلباختگان ولای مولا ـ هستیم.
مکان:
زمان:
چشمان منتظر تاریخ،
طلوعی دگر را نظاره گر بود.
طلوع دو خورشید،
یکی بر دست دگری،
از مشرق ایمان.
در نورٌعلی نور ولا،
تبلور هزاران چشم اشتیاق،
مژده صبحی ابدی می داد.
اما، کی شب زدگان شوم چشم بوم صفت را،
تاب خورشید بوده است؟
پس به ابر کین آسمان صفا را پوشانیدند…
اما …
خورشید را چه باک
کاین تابندهی همیشهی تاریخ را
ابر فراوان بوده است …
اینک منتظران تاریخ
چشم بر افق،
مژگان دیده،
فرش راه موعود غدیر کرده اند …
تا بیاید
و غدیر را جانی دوباره بخشد.
چشم انتظار قدوم شما ـ دلباختگان ولای مولا ـ هستیم.
مکان:
زمان:
بدون دیدگاه