” مختارنامه ” – تخت بهتر است یا کرسی؟
…خب جناب حاکم عراقین! این هم تخت بخت، مبارکت باشد، تکیه که بدهی خواهی دید که رویا نیست، رویا نیست، رویا نیست…!!
مختار: یا دلیل المتقین! ابامفلس بگو تخت را بردارند.
ابا مفلس: جسارت است امیر، چاکران خیلی زحمت کشیده اند تا طبق آداب و رسوم قصر تخت را بیارایند، عیب و ایرادی در آن دیدید؟!
مختار: ایراد آن در بی عیبی آن است، برش دارید و جای آن کرسی ساده ای بنشانید.
ابراهیم: هر مرکبی پالان خودش را می خواهد ابو اسحاق، نشاندن کرسی ساده به جای تخت در این قصر مجلل وصله ی ناجوری است.
مختار: جلوه ی این تخت خلق و خو را عوض می کند ابراهیم، قرار است ما سوار بر تخت باشیم یا تخت سوار ما؟! سادگی ما در این قصر وصله ای ناجور نیست, شکوه این قصر مجلل در برابر سادگی ما وصله ی ناجور است ما چند صباحی بیشتر مهمان این قصر نیستیم ابراهیم، کودک نو پای حکومتمان که راه رفتن بلد شود جل و پلاسمان را جمع می کنیم و در بنایی ساده بر کرسی قضاوت می نشینیم قرار بود حکومتمان رنگ و بوی علی را داشته باشد.
کیان: ابراهیم! حیف نیست ابواسحاق بر تختی بنشیند که بوی پسر مرجانه را می دهد؟!
ابراهیم: من مجاب شدم برادر ایرانی، مردم مشاق اند تا پس از سال ها خطبه های علی وار بشنوند.
مختار: بار گرانی است بر دوشمان، خدا کند شرمنده علی نشویم!
آنچه گذشت دیالگ هایی از قسمت بیست و سوم سریال در حال پخش «مختارنامه» بود.
شاید نتوانیم از روی نوشته ها و گزارش های تاریخ با قاطعیت قضاوت نماییم که هدف و انگیزه قلبی و درونی مختار از قیام برای انتقام ستاندن ازقاتلان ابا عبدالله الحسین علیه السلام و لشکریان یزید چه بوده و اجازه ی آن را از چه کسی دریافت کرده یا اینکه جایگاه وی نهایتا بهشت است یا دوزخ ؟!
لیکن آنچه از فیلم پر طرفدار مطرح «مختارنامه» در می یابیم این است که:
حاصل تلاش و مجاهدت این سردار بزرگ یک کاخ است و اکنون بر سر این که در آن تخت مجلل پادشاهی گذاشته شود یا یک کرسی ساده، اختلاف نظر به وجود آمده است!
و البته آفرین به مختار که زهد ورزیده و کرسی معمولی را انتخاب کرده تا خُلق و خویش بر اثر جلوس برتخت حکومت عوض نشده و همچنان ساده و خاکی باقی بماند تا بتواند عدالت علی علیه السلام را در جامعه پیاده نماید؛ در واقع او یکبار دیگر لیاقت و عظمت خود را به وسیله تمهیداتی که تهیه کنندگان فیلم تدارک دیده اند به نمایش گذاشته است!
اما آیا کسی هست به این سوالات پاسخ دهد؟!
زمینه ی اختلاف یزید با اباعبدالله الحسین علیه السلام و عوامل ایجاد واقعه ی کربلا چه بوده؟! آیا مختار جناب میرباقری از این مسائل آگاه بوده یا بی خبر؟
آیا مختار انتقام امام را از قاتلینش و مسببین کربلا گرفت ولیکن اهداف ظالمانه ی آنان را از یاد برد؟!
مگر نه این که همه ی تلاش یزیدیان این بود که حق را از صاحب حقیقی آن – امام حسین علیه السلام – غصب کرده و خود آن را تصاحب نمایند و به چنین انگیزه هایی کربلا را آفریده و مرتکب جنایاتی تکرار نشدنی گشتند، پس امروز مختار میرباقری چه موضع و موقعیتی در قبال این اهداف به خود گرفته؟!
مگر نه این که انتقام گرفتن از دشمنان این خاندان وقتی معنی واقعی خود را پیدا می کند که حق خدادادی ایشان احقاق گشته و به صاحب اصلی آن باز گردد؟!
آیا در آن زمان حجت زنده و حاضری چون حضرت علی بن الحسین امام سجاد علیه السلام وجود نداشت که زحمت اجرای عدالت امیرالمومنین علی بن ابی طالب به گردن مختار میرباقری افتاد؟!
افسوس که به فراموشی سپردن و نادیده گرفتن حضور حجت زمان دردیست که انسان ها در همه ی زمان ها به آن مبتلا بوده اند و امروز نیز!
استاد گرانمایه مجتبی بحرینی در کتاب «جامعه در حرم» خود خاطراتی را در ارتباط با مرحوم شیخ حسن علی نخودکی-ایشان یکی از اولیاء الله بودند که از کودکی تحت نظر استادان مجرب به عبادت و ریاضتهای شرعی اشتغال داشته و به توفیقات مهمی دست یافته بودند از جمله اینکه مستجاب الدعوه گشته و در دهستان نخودک مشهد به مداوای بیماران و حل و رفع مشکلات مراجعین اقدام می ورزیدند- نقل نموده و چنین می نگارد:
«در احوالات شیخ حسن علی نخودکی آمده آن مرحوم در اواخر عمر می فرمود: از کثرت مراجعات خسته شده ام می خواهم چیزی به در خانه بخوانم که هر کس می آید زنجیر را بگیرد و هرچه می خواهد بگیرد و برود، و نیز آمده شبی آن مرحوم نزدیک بست بالا خیابان عبور می کرده کسی می رسد خیره خیره نگاهی به ایشان می کند و می گوید: این چه بساطی است که راه انداختی و در مقابل حضرت رضا علیه السلام دکان باز کردی؟ هر کس می آید مشهد می گوید برویم حاج شیخ حسن علی را ببینیم و هر کس مراجعه می کند، انجیری، کشمشی می دهی خوب می شود، حال آن که حضرت رضا علیه السلام از هزار یکی کمتر و بیشتر شفا می دهند، تو چون از مصالح و مفاسد با خبر نیستی تند تند از آنچه داری استفاده می کنی و موجبات برطرف شدن مشکلات و بیماری و کسالت را فراهم می آوری؛ زحمتی کشیده ای چیزی به تو داده اند، این چنین نباید استفاده کنی …»
(جامعه در حرم سید مجتبی بحرینی/ ص۷۸۷)
بی شک جولان دادن در محضر امام معصوم و پا دراز کردن به مرزهایی که حیطه و دایره ی اختیارات آن بزرگوار است تنها از این جهت قبیح نیست که اسائه ی ادب و بی نزاکتی محسوب می گردد و فضولی، بلکه مصالحی از قلم می افتد که جز معصوم و حجت خداوند از آن آگاه نبوده و به تدبیرش قادر نمی باشد و عوارضی در پی آن گریبانگیر می گردد که نمونه ی آن را در جوامع امروزی مشاهده می نماییم.
منبع:پدرمهربان
بدون دیدگاه