معاویه از دیدگاه مولا علی بن ابیطالب
مولا امیرالمومنین علیه السلام در مواضع بسیاری تاکید فرموده اند که معاویه بی بصیرت، بی خرد، گمراه، گمراه کننده، گستاخ، جاهل، ملعون و منفور درگاه الهی می باشد. برای اختصار در اینجا بعضی از سخنان ایشان را بیان می کنیم.
در نامهاى از مولاى متقيان امير مؤمنان على عليه السلام به معاويه چنين آمده: از طرف تو اندرزى دراز و نامهاى مركب آلوده به من رسيد، نامهاى كه با گمراهيت نگاشته و با عقايد و نظريات تباهت امضا كرده و به پايان رساندهاى، نامه كسى كه نه بصيرتى دارد تا بتوان او را هدايت نمود و نه رهبرى تا او را ارشاد نماید، هواى نفسش او را خوانده و او آن دعوت را اجابت نموده است، و گمراهى او را كشانده و او به دنبالش كشيده شده است…(1)
در نامه دیگری از امام علیه السلام به معاويه چنين نوشته است: اين گمراهى و بيراهه روى را كه در سالخوردگى و سپرى شدن عمرت در وجودت ريشه دارد، از وجود خودت ريشه كن ساز، زيرا تو امروز وضع جامه پوسيدهاى را دارى كه هر گوشهاش را درست كنند، گوشه ديگرش واخواهد رفت. تو يك نسل پر شمار از مردم را گمراه كردهاى، و با بيراههروىات فريفتهاى. (2)
اين قسمت ديگرى از نامه حضرتش به معاويه است: دير گاهى است كه تو و دوستدارانت كه دوستداران شيطان مطرودند، حق (يا اسلام و تعاليم قرآن) را افسانههاى پيشينيان خواندهايد و آن را به پشت افكندهايد و در صدد بر آمدهايد كه با دست و زبانتان، مشعل خدا را خاموش گردانيد، اما خدا نور خويش را به كمال مىرساند گر چه كافران نخواهند و بدشان بيايد.(3)
اين هم قسمتى از نامهاى كه حضرتش به معاویه نوشته است: كارهاى بدى كه كردهاى، همراه با اطلاعى كه خداى متعال از وضع تو دارد سبب گشته كه خدا وضع و كار تو را به صلاح نيارد و دلت را آماده تبهكارى گرداند. اى پسر صخر! اى پسر ملعون! گمان کرده ای که بردباریت به اندازه کوه ها است. و علم و دانشت بین اهل شک تمییز و فصل می اندازد. در حالیکه تو ناتوان، سبکسری منافق، دارای قلبی پوشیده و گرفته و عقل کوچک، نابخرد و بزدل و رذل هستی.(4)
وقتى معاويه حضرتش را دعوت كرد اختلافشان را در پرتو قرآن حل و فصل نمايند، حضرت به او چنين نوشت: تو به حكم قرآن دعوت كردهاى، و من مىدانم تو نه اهل قرآنى و نه خواهان حكم و رأيش.(5)
در نامه ديگرى به او مىنويسد: تو اى معاويه! خوشگذران و عشرت طلبى و شيطان توانسته تو را در اختيار گيرد و در وجودت همچون خون در بدن، جريان يابد.(6)
امیرالمومنین علیه السلام در نامهاى به محمد بن ابی بكر و مردم مصر درباره معاویه مىنويسدند: از تبليغات آن دروغگو پسر هند (کذاب بن هند) بر حذر باشيد.(7)
مولا علی علیه السلام در جواب محمد بن ابى بكر- كه نامههائى را كه معاويه و عمرو عاص برايش نوشته بودند به خدمت امام علیه السلام فرستاده بود- چنين نوشتند: نامه معاويه زشتكارِ (فاجر) زشتكارزاده و عمرو زشتكارِ كافرزاده را خواندم. آن دو كه در نافرمانى خدا به هم علاقه مىورزند، و در كار حكومت و رشوه خوارى در حكومت با هم توافق دارند.(8)
در نامهاى به زياد بن ابيه، چنين مىفرمايند: همانا به تحقیق معاويه مانند شيطان مطرود است، كه به انسان از جلو و پشت و از چپ و راست، رو مىآورد. بنابر اين از او بر حذر باش و پرهیز کن و باز هم بر حذر باش و باز هم برحذر باش و السلام.(9)
اسناد:
(1) العقد الفريد ج2ص233، الكامل للمبرّد ج1ص157، كتاب صفّين ص64، الإمامة و السياسة ج1ص77، نهج البلاغة ج2ص5، شرح ابن أبي الحديد ج1ص252و ج3ص302، الغدیر ج10ص212.
(2) نهج البلاغة ج2ص41، شرح ابن أبي الحديد ج4ص50، الغدیر ج10ص212.
(3) شرح ابن أبي الحديد ج4ص51 و ج3ص411، الغدیر ج10ص213.
(4) شرح ابن أبي الحديد ج3ص411 و ج4ص51
(5) كتاب صفّين ص556، نهج البلاغة ج2ص56، شرح ابن أبي الحديد ج1ص118.
(6) كتاب صفّين ص422، نهج البلاغة ج2ص11، شرح ابن أبي الحديد ج3ص412.
(7) شرح ابن أبي الحديد ج2ص26، جمهرة الرسائل ج1ص540.
(8) تاریخ طبری ج6ص58، شرح ابن ابی الحدید ج2ص32.
(9) شرح ابن ابی الحدید ج4ص68.
معاویه از دیدگاه امام حسن علیه السلام
امام حسن مجتبى علیه السلام نواده پيامبر اکرم صلی الله علیه و اله در نامهاى به معاويه مىفرمايد: …تو پسر يكى از قبائل مشرك و مهاجمى و پسر سرسختترين قرشیی كه با پيامبر اکرم با كتاب آسمانيش دشمنى ورزيده است. خدا به حسابت خواهد رسيد و به دادگاه الهى كشانده خواهى شد. بخدا سوگند بزودى در برابر پروردگارت قرار خواهى گرفت و آنگاه تو را به خاطر كارهائى كه كردهاى، كيفر خواهد داد.(1)
همچنی وقتی معاويه به كوفه آمد، به نطق برخاست در حالى كه حسن و حسین علیهما السلام پائين منبر نشسته بودند. و نام مولا علی و امام حسن علیهما السلام را آورده و به ایشان جسارت كرد. امام حسين علیه السلام برخاست تا جوابش را بدهد و جسارت را به او برگرداند، امام حسن علیه السلام دستش را بگرفت و بنشاند و خود به نطق ايستاده و فرمود:
هان! اى كه از على نام بردى! من حسنم و پدرم على است، و تو معاويهاى و پدرت صخر، مادرم فاطمه و مادرت هند، جدم رسول خدا صلی الله علیه واله است و جدت عتبة بن ربيعه، مادر بزرگم خديجه است و مادر بزرگت قتيله. خدا از ميان ما دو نفر، آن را كه آوازه و شهرتی محدودتر و حسب و نسبى پستتر دارد و در گذشته و حال شرارتى بيشتر داشته و كفر و نفاقى بيشتر، لعنت فرمايد. جماعتهائى از مردم مسجد گفتند: آمين!(2)
اسناد:
(1) مقاتل الطالبيين ص22، شرح ابن أبي الحديد ج4ص12، جمهرة الرسائل ج2ص9.
(2) شرح ابن ابی الحدید ج4ص16 و ج16ص46، المستطرف ج1ص157 و ج1ص130، الاتحاف ص10 و36
معاویه از دیدگاه امام حسین علیه السلام
امام حسين علیه السلام به معاويه مىنويسد: نامهات رسيد….مگر تو نبودى كه “حجر” و ياران عابد و سر به راه حق سپردهاش را كشتى، همانان را كه از بروز بدعت نگران و بيتاب مىگشتند و امر به معروف و نهى از منكر مىكردند؟! آنان را پس از تعهدات محكم و تضمينهاى مطمئن، به طرز ظالمانه و تجاوز كارانه كشتى، در برابر خدا گستاخى ورزيدى و عهدى را كه در برابرش، با او بسته بودى به چيزى نشمردى.
مگر تو قاتل “عمرو بن حمق” نيستى، همان كه از كثرت عبادت صورت و پيشانيش پينه بسته و نقش برداشته بود…مگر تو نيستى كه زياد را در دوره اسلام، با خويشتن منسوب گردانيدى و ادعا كردى پسر ابو سفيان است؛ در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمان صادر كرده كه فرزند متعلق به بستر (و مادر) است و مرد زناكار را سنگ پاداش است؟! آنگاه او را بر مسلمانان مسلط ساختى تا بكشدشان و دست و پايشان را قطع كند و بر تنه درخت به دار آويزدشان؟! پناه بر خدا اى معاويه! گوئى تو از اين امت نيستى و ايشان از تو نيستند.
مگر تو آن “حضرمى” را نكشتى كه در بارهاش زياد به تو گزارش داده بود كه داراى دين على علیه السلام است. و دين على همان دينى است كه پسر عمويش (رسول خدا صلى اللّه عليه واله) داشته است و همان دين كه تو به نامش بدان مقام كه هستى نشستهاى و اگر آن نبود بالاترين افتخارات تو و اجدادت كوچيدن بود! كوچيدن تابستانه و كوچيدن زمستانه…من فتنهاى (و شرايط انحراف به كفرى) سهمگينتر از حكومتت بر امت نمىيابم و نمىشناسم.
من به خدا قسم كارى بهتر از جهاد عليه تو نمىشناسم. بنابر اين هر گاه به انجام آن برخيزم مايه تقرب به پروردگار من است…از خدا بترس اى معاويه! و بدان كه خدا را ديوانى است كه هر كار خرد و كلانى را به حساب و ثبت و آمار مىكشد. و بدان كه خدا فراموش نمىكند كه تو به مجرد گمان بردن به كسى او را مىكشى و به محض وارد آمدن اتهامى دستگير مىسازى، و پسركى را به حكومت نشاندهاى كه باده مىنوشد و سگبازى مىكند. تو را مىبينم كه خويشتن به گناه و عذاب در انداختهاى و دينت را تباه كردهاى و رعيت را نابود ساختهاى.
اسناد: الإمامة و السياسة ج1ص131 و در چاپ دیگر ص148، جمهرة الرسائل ج2ص67، الغدیر ج10ص230.