ملحق کردن زیاد زنازاده، به ابوسفیان!
مادر زیاد، سميه، متعلق به يكى از دهقانان ايران بود که در زندرود كسكر زندگی می کرد. دهقان بيمار شد و حارث بن كلده پزشك ثقفى را به بالينش آوردند تا او را درمان كرد، و دهقان به پاداش آن درمان، سميه را به او بخشيد. حارث بن کلده نیز سميه را به ازدواج غلام رومى خويش در آورد كه عبيد نام داشت و زياد از اين ازدواج بوجود آمد و وقتی بزرگ شد پدرش عبيد را با پرداخت هزار درهم آزاد ساخت. و مادرش سميه از فاحشههاى معروف طائف شد كه محل رسمى و پرچم داشت.
ابو عمر و ابن عساكر مىنويسند: ابو سفيان، در زمان خلافت عمر، گفت: به خدا من مىدانم چه كسى نطفه او (زیاد) را در دل مادرش گذاشته است (در خبر دیگر سخن ابوسفیان اینگونه آمده است: من نطفه او را در دل مادرش، سميه، بستم). عمرو عاص به او گفت: ساكت باش اى ابو سفيان! چرا که اگر عمر بن خطاب اين را از تو بشنود بىدرنگ تو را كيفر خواهد کرد. ابوسفيان در ضمن چند بیت شعر می گوید: بخدا اگر ترس از آن كسى نبود كه مرا انگشت نماى دشمن مىسازد (يعنى عمر) صخر بن حرب (يعنى ابو سفيان) وضع زياد را روشن مىساخت و سخن درباره او را مكتوم نمىداشت. مدتی گذشت كه با قبيله ثقيف (كه زياد منسوب به آن بود) مجامله كردم و گذاشتم پاره دلم (زیاد) را به خويش منسوب نمايند.(1) همين سخنان ابو سفیان، معاويه را واداشت تا زياد را به خويش منسوب سازد.(2)
آری، معاویه بر خلاف دستور صریح قرآن مجید که با آیه شریفه: أدعوهم لابائهم هو أقسط عندالله(3) مقرر فرموده است: فرزندان به نام پدرانشان خوانده شوند و نیز بر خلاف فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله: الولد للفراش و للعاهر الحجر(4) که باید فرزند فراش و همبستری شرعی را فرزند رسمی اعلام نمود و زناکار را محکوم به سنگباران و طرد نمود؛ زیاد را که از زن فاحشه ای به وجود آمده بود و پدر وی عبید بود، فرزند ابوسفیان اعلام کرد و به او نسبت داد و زیاد نیز به این انتساب رضایت داد! (درحالیکه همانطور که گذشت بر اساس دستورات اسلام فرزند زنا را باید به پدر شرعی نسبت داد نه شخص زناکار)، تا از یک چنین عنصر پلید و خون خواری بر علیه خاندان پیامبر و شیعیانشان (که یک یک ایشان را به خوبی می شناخت) سوء استفاده نماید.(5)
و این نخستین بدعت جاهلی بود که معاویه آن را در اسلام تجدید و به اجرا درآورد و با اینکه هرکس از مردم می فهمید این عمل را تخطئه و معاویه را سرزنش می کرد، اما معاویه اعتنائی نمی کرد و ترتیب اثری بدانها نمی داد، و بالاخره هزاران نفر از سادات و شیعیان اهل بیت را به دست زیاد زنازاده کشت.
اسناد:
(1) أما و اللَّه لو لا خوف شخصٍ يراني يا عليّ من الأعادي
لأظهر أمره صخرُ بنُ حربٍ و لم تكن المقالة عن زيادِ
و قد طالت مجاملتي ثقيفاً و تركي فيهمُ ثمرَ الفؤاد
(2) الاستیعاب ج1ص195، تاریخ ابن عساکر ج5ص410، العقد الفرید ج3ص3.
(3) سوره احزاب آیه 5
(4) صحیح بخاری کتاب الفرائض ج2ص199، صحیح مسلم کتاب الرضا ج1ص471، سنن ترمذی ج1ص150 و ج2ص34، سنن نسائی ج2ص110، سنن ابی داوود 3101، سنن بیهقی ج7ص402و412.
(5) عقدالفرید ج3ص2، تاریخ ابن عساکر ج5ص409، کامل ابن اثیر ج3ص220، الغدیر ج10ص308