مقایسه وهابیت و بهائیت
هرچه زمان گذشته بر تعداد مدعیان در کشور اضافه شده و کسانیکه در لباسهای مختلف خودشون را مربوط و منتسب به امام عصر (ع) اعلام میکنند و حتی از این هم پا فراتر گذاشته اند.
خدمت عزیزانم عرض میکنم که بیش از اینکه در این برنامه امروز سخنم حول محور خبر باشد،بیش تر تحلیل و پیشاپیش عذر میخواهم اگر کمی صحبتم طولانیتر خواهد شد زیرا که ضرورت موضوع را احساس می کنم ،به ویژه شاهد بودیم و مخصوصا از منابع مختلف خبری این مطلب را متوجه شدیم که هرچه زمان گذشته بر تعداد مدعیان در کشور اضافه شده و کسانیکه در لباسهای مختلف مختلف خودشون را مربوط و منتسب به امام عصر (ع) اعلام میکنند و حتی از این هم پا فراتر گذاشته اند.یک سری از اطلاعات و خبرها هم حکایت از این میکنه که سرمایه گذاری بسیار عظیمی از سوی کشورهای غربی و با حمایت برخی از کشورهای اسلامی صورت گرفته برای دامن زدن به این موضوع در کشورهای اسلامی به ویژه در ایران.ای کاش این مطلب بیشتر دانسته شود که در جهان امروز و مخصوصا در شرایطی که ایران اسلامی و شیعیان در آن قرار گرفته اند،مهدویت در زمره جدی ترین مباحث فرهنگی،سیاسی و اجتماعی است.در حالی که عموما از منظر اخلاقی و صرفا عقیدتی به آن نگاه میشود.راز اصلی درگیری ها،مناقشات،فرقه سازی ها و دسیسه های استعمار در کشور ما و پیرامون ما به همین موضوع یعنی ظهور و گستره فرهنگ مهدوی بر میگردد.باقی قضایا در هر وضع و صورت اقتصادی،سیاسی و امثال اینها متاثر از این موضوع یا پوششی است که این مطلب را میخواهد بپوشاند.به موضع گسترش فرقه ها اشاره کردم،در جهان اسلام در دو نقطه عطف،ما رو برو با این جریان هستیم.قابل توجه است و در این دو نقطه عطف تاریخی ما شاهد اوج گیری و گستره این جریان فرقه ها هستیم که استعمار در این دو نقطه عطف مخصوصا سعی کرده بهره برداری بزرگی از این موضوع داشته باشد.نقطه عطف اول قرن ۱۲ میباشد،گرچه در ظاهر جریان فرقه سازی در این نقطه عطف داخلی بنظر میرسد،اما مشخصا جریان منشا و رویکرد خارجی و استعماری دارد که شاخص ترین جریان ها در آن زمان در نظر عطف اول ما شاهد بهابیت در ایران هستیم و وهابیت در شبه جزیره عربستان هستیم.مدعیان و موسسان هر دو جریان در عصر خودشان جز کسانی هستند که از نظر دانش و بینش ضعیف ،کم بنیه،اما از حیث خودکامگی،تمایلات نفسانی و احساس خود برتر بینی قوی و شاخصند.(هنفر) که جاسوس انگلیسی است به صراحت پس از مراوده با (محمد بن عبد الوهاب) در گزارش خودش به بریتانیا به این دو ویژگی که عرض کردم اشاره میکند.این دو مشخصه سر حلقه دو جریان را به بادی تحریف،ادعا و صدور حکم نابودی مسلمانان و به ویژه شیعیان کشید.در این برنامه مجال کوتاهی داریم برای باز کردنش،اما در تعالیم دین دو جریان یعنی بهابیت و وهابیت و به استناد اقوال و اعمال خودشان ما شاهد دو مورد زیر هستیم.یکی محو و نابودی،تقاضا و تلاش برای محو و نابودی تمام کتب دینی و تفسیری و مبنا قرار دادن بافت های ذهنی خودشان بوده است.ما چنان که میدانیم سید علی محمد باب کتاب بیان خودش را تنها کتاب معتبر و جایگزین همه ی کتب دینی و آسمانی و تفسیری اعلام میکند.دومین موضوع اینکه از نظر همین آقا انهدام و نابودی تمام ابنیه و بقاع متبرکه روی زمین اعم از مکه،قبور انبیا،مساجد وحتی کلیساها واجب است.شما در جریان دوم یعنی در جریان وهابیت عینا همین مطلب را میبینیم،یعنی محو و نابودی تمام کتب و انهدام تمام ابنیه.ما دیروز در اخبار شاهد بودیم که شروع کردن حجابی،پرده حصاری را به دور قبر معصومین (ع) در بقیع نصب کردن که مقدمه ساختن دیواری برای این دو جاست.در حالی که ما همین دیروز خبر انفجار و کشتار جماعتی از هموطنانمان بودیم در عراق.این دو موضوع عینا در میان فرقه وهابیت به اجرا میاید.علت این ماجرا ها را باید در معلم مشترک این ها جست و جو کنیم.هر دو جریان توسط جاسوسان اروپایی و غربی هدایت می شوند.قدرت های استعماری عزم خودشان را برای اینکه آلت دست قرار بدهند این ها را به کار گرفته اند.جاسوس روسی که (دالکورکی) هست به عنوان حامی، نه تنها وظیفه ایجاد شرایطی را برای (محمدعلی باب) عهده دار بود،بلکه از پستوی استعمار همه آنچه را که او باید میگفت و میکرد،دیکته میکرد.در یک یادداشتی که از این جاسوس روسی بازمانده ،آمده که مینویسد:یک قسمت از کار سفارت خانه منحصر به تهیه ی الواح و انتضام کار بابی ها بود.حتی ذکر میکند که هرکس بهابی میشد،با آن همراهی و مساعدت میکردیم تا اینکه اختلاف و دین جدید در میان مسلمانان شکل بگیرد.(ادواردبرون) هم که متاسفانه تا به این روز کتاب هایش در برخی از رشته های تحصیلی دانشگا ه های جمهوری اسلامی ایران منبع و مرجع شناخته میشود و بر اساسش درس داده میشود.در کتاب (یکسال در میان فارس ها) به صراحت می نویسد که : با عبا،ردا و سجاده در شهر های ایران مسافرت می کرده و ضمن ارتباط با عوام،مظهر بازبیگری را ترویج میکرده.ما الان همین صورت سازی را در میان گردانندگان فرقههای نوظهورداریم.سخن در این باره زیاده که توصیه میکنم یادداشت های جناب (عبدا.. شهبازی) پژوهشگر ارجمند کشورمان را مطالعه کنیم که در روزنامه جمهوری اسلامی قبلا منتشر شده است.کار تخریب دین و اعتقاد مردم و نفوذ و رخنه به قصد فاسد کردن آن ها تا آنجا پیشرفت که فرقه بهابیت ازدواج با محارم را حلال کرد،معامله ربوی را آزاد کرد،حجاب زنان را منع کرد و بلاخره دخالت در سیاست را منع کرد.در حقیقت استعمار از این طریق در کار نفی و انکار دین،نبوت،امامت،اصول و فروع دین وارد شد و سرمایه گزاری کلان کرد.تا بتواند وحدت و یکپارچگی مسلمانان را متزلل کند و از قدرت مذهب تشیع در این منطقه کم بکند.از طرف دیگر ما عینا ماجرا را از طریق وهابیت می توانیم مشاهده کنیم.باید پرسید چرا هر دو جریان مخالف با تقریب بین مذاهب هستند.هر دو به عکس به بهانه های مختلف و سلاح هایی مثل تکبیر وتکفیر به جان پیروان سایر مذاهب می افتند،مخصوصا در برابر گروه و مذاهبی میایستند که ضد استعمار و ضد صهیونیست هستند.چنانکه هردو با تمام قوا کمر به انهدام قبور پیامبران و معصومین بزرگوار دین مشغول میشوند.اما نقطه عطف دوم پس از قرن ۱۲ و اوایل قرن ۱۳ میباشد.شما در قرن ۱۴ و اوایل قرن ۱۵ هجری قمری،یعنی همین سال هایی که ما الان در آن به سر می بریم،شاهد جریان جدید هستیم.این عنوان را من نقطه عطف دوم در فرقه سازی می شناسم.در این فرقه عطف مهم که جهان مستعد نفی استکبار،نفی سلسله غرب و عموما پرسش از غرب و فرهنگ استعمار را شروع کردند و مردم مستضعف برای بر هم زدن بساط یهود،صهیونیست،عوامل انگلیسی و امریکایی آماده شده اند.درست ما میبینیم مجددا درختی را که در قرن ۱۲ کاشته اند،۲ میوه بهابیت و وهابیت سر بر می اورند و به جان مسلمانان می افتند.هر دو جریان نوک تیز حمله خودشان را متوجه امامت،ولایت و مهدویت کردند.هر دو جریان کار رخنه در صفوف مسلمانان را بر عهده دارند.هر دو جریان شبه افکنن در باورها و معتقدات مردم،هر دو جریان از حمایت مالی و سیاسی غرب و صهیونیست برخوردارند،هر دو جریان استراتژی رخنه و نفوذ در ارکان فرهنگی،اجتماعی،سیاسی و اقتصادی کشورها را در کار خودشان دارند.و این باید اساس مطالعه ما قرار بگیرد و در شناسایی وضعیت برخی از سازمان ها.در جریان مختلف اسلامی هر دو جریان سعی دارند که نظام اسلامی را که مستقل است در برابر خواسته های خود شان منفعل کنند.هر دو گروه در واقع در خودشان اشخاص غافل،بی موضع و بی حساسیت را جذب می کنند.هر دو گروه اشخاص حقیقی،حقوقی و طالب وحدت و ضد صهیونیست را کوچک،حقیر،ساکت و ضربه پذیر می خوانند.و به هر صورت از گروه های خنثی،سرگرمی ساز،مشغول کننده و دین به دنیا فروش حمایت می کنند.در پایان اشاره می کنم که آن ها به ماموریت خودشان واقفند و خوب می دانند که چگونه ساده لوحانه و بیخبر افراد خنثی و بی وضع را به طرف خودشان ببرند.قبلا هم اشاره کردم که فرقه ها نقش براندازی را ایفا می کنند.در حالی که ما برای ردیابی جریان های برانداز انقلاب و دین در جای دیگری داریم جست و جو میکنیم.تو همین سال ها فرقه ها آرام ،نرم،بی صدا،مخملی،شالودههای خودشان را زدند،آجرها را چیدند،حالا دارند سقف را می زنند.از آنجا که فرقه ها ماهیتا ضد وحدتند،ما باید استراتژی آنها را هدف قرار بدهیم،در جهان اسلام بین اهل تسنن و شیعه وحدت بیشتری ایجاد کنیم.وجوه زیادی برای تقریب بین ما وجود دارد که قابل شناساییست و قطعا نباید وهابیت را در گروه اهل تسنن بشناسیم و یا معرفی کنیم.از جمله آن چیزی که به خوانندگان مرتبط میشود تقویت بنیه خودشان درباره معارف وحدت آفرین مهدوی در نظرو عمل.ما هنوز از میزان شناسایی استعمار از مهدویت و ترس استعماراز مهدویت بیخبریم.
خدا قوت به خدا می سپارمتون
اسماعیل شفیعی سروستانی
سایت موعود