«مقتلخوانی» سنتی به قدمت قیام عاشورا
- بهدست: Admin
- دستهبندی: سید الشهدا
- برچسبها: اشک, افراط, امام, امام حسین, اولین, پردهخوانی, تعزیه, حسین, حسینی, راویان, روضة الشهدا, روضهخوانی, سنتی, سید بن طاووس, شبیه خوانی, شیخ صدوق, عاشورا, عزا, قدمت, قیام, مقتل, مقتلخوانی, مناقب خوانی
«مقتلخوانی» سنتی به قدمت قیام عاشورا
مقتلخوانی در چند سال اخیر جای خود را به انواع دیگری از ذکر مصیبتهای اهل بیت پیامبر(ص) در کربلا داده و مداحان سعی میکنند با اشعار خاص و بروز عواطف و تهییج احساسات صادقانه اما کمتر مستند به بازخوانی واقعه و عمدتا به بروز احوال شخصی خود و علاقهمندان بپردازند.
در حالی که خواندن مقتل خود کارکردهای دیگری دارد که کمترین آن گریه کردن عزاداران حسینی بر این واقعه جانگداز است.
در سالهای اخیر رهبر معظم انقلاب، خود به فراخور در هنگام نماز جمعه تهران در ماه محرم به خواندن بخشهایی از مقتل «لهوف» از سیدبن طاووس پرداختند و در عین حال مداحان و ذاکرین را عملا به رجوع به متون معتبر و به ویژه احیای سنت مقتلخوانی دعوت کردند.
شاید همین مطلب باعث شده است این روزها در رادیو و تلویزیون کلماتی مثل «مقتل» و «مقتلخوانی» را میشنویم و از لزوم مراجعه به مقاتل معتبر حرف زده میشود.*مقتل و مقتل خوانی چیست؟
مقتلخوانی، مناقب خوانی، پردهخوانی، شبیه خوانی، روضهخوانی و …؛ این اصطلاحات عموما مربوط به سنن اقامه عزای حسینی است.
شبیه خوانی که همان تعزیه است؛ کسی «شبیه» یکی از شخصیتهای کربلا میشود و تعزیه را اجرا میکند. پردهخوانی هم شبیه نقالی است؛ یعنی شرح وقایع کربلا از روی پردههای نقاشی شده از این ماجرا. مناقب خوانی، به خواندن اشعاری در مناقب امام حسین(ع) و اصحابش گفته میشود و بالاخره مقتل خوانی، خواندن از روی کتابهای «مقتل» است؛ کاری که قبلا به جای مداحی انجام میشد و حالا جایش را روضهخوانی، یعنی خواندن از روی یک مقتل خاص (کتاب روضه الشهداء) گرفته.
مقتل به معنای قتلگاه و محل کشتن است اما در فرهنگ ما، لفظ «مقتل» در مورد کتابهایی به کار میرود که یک حادثه خونین را شرح بدهد و منجر به قتل شخصیتی شده باشد و معروفترین مقتل خوانی، خواندن از روی کتابهای «مقتل» است، کاری که قبلا به جای مداحی انجام میشد. در برابر 4 «مقتل امیرالمؤمنین(ع)»، بیشتر از 70 مقتل امام حسین(ع) داریم.
چرا این همه مقتل نوشته شده است؟ احتمالا این سوالی است که بعد از خواندن بند بالا به ذهن خطور میکند.
اولا حادثه کربلا و شهادت نوه پیامبر(ص)، فقط 50 سال بعد از رحلت آن حضرت به خودی خود آن قدر عجیب و باورنکردنی بوده که مردم میخواهند درباره جزئیاتاش بدانند، ثانیا این واقعه برای شیعیان اهمیت بسیار داشته و دارد و امامان شیعه(ع) تأکید بسیاری در مورد آن کردهاند. سومین دلیل این تعداد بالای مقتل هم به ممانعتهای بنیامیه برای جلوگیری از انتشار اخبار عاشورا برمیگردد. مثل همیشه، ممنوعیت نتیجه عکس داده و شیعیان به جای حرف زدن درباره عاشورا ـ که موجب آزار و اذیتشان میشد ـ درباره آن، پنهانی نوشتهاند.
*راویان حادثه عاشورا چه کسانی هستند؟
راویان حادثه کربلا 3 گروه هستند؛ گروه اول خود خانواده از میان اهل بیت(ع)، امام سجاد(ع) بیشتر از دیگران در این باره روشنگری کردند.
گروه دوم از راویان عاشورا، خود دشمنان بودهاند. وقتی که ابن زیاد میخواسته به لشکریانش جایزه بدهد، هر کسی اعلام میکرده من چه کار کردم و چه کسی را کشتم؛ در قیام مختار، وقتی نوبت انتقام از قاتلان شهدای کربلا شده، دوباره این حرفها تکرار شد. یکی دو نفر از راویان هم کسانی هستند که در آن روز در زمره دشمنان امام حسین(ع) بودند و بعدا توبه کردند و برای جبران، ماجرا را این طرف و آن طرف نقل میکردند.
گروه سوم از منابع کتابهای مقتل هم آن دسته از شیعیان و دوستداران امام حسین(ع) هستند که نتوانستند در روز عاشورا امام را همراهی کنند. یکی از این افراد، اصبغ بن نباته بود؛ او یکی از اصحاب خاص امام علی(ع) بود که در صفین برای امام جنگید و در آخرین لحظات عمر امام(ع) هم بر بالین او بود. او در زمان عاشورا، در زندان به سر میبرد. اولین مقتل را همین اصبغ بن نباته(درگذشت 64 ق) نوشت.
از مقتل اصبغ بن نباته، امروزی چیزی به جا نمانده، اما بعد از او هم کار مقتلنگاری زیر نظر امامان(ع) ادامه پیدا کرد؛ از جمله کسی به نام لوط بن یحیی و معروف به ابومخنف(درگذشت 157ق) از اصحاب امام صادق(ع) زیر نظر خود امام، مقتلی را تهیه کرد که هر چند از اصل آن کتاب هم چیزی به جا نمانده اما مورخان بزرگی مثل طبری(درگذشت 310 ق)، یعقوبی(درگذشت 323ق)، مسعودی(درگذشت345ق) و ابن اثیر (درگذشت630ق) مطالب مقتل او را در کتاب خودشان نقل کردهاند و این مقتل از طریق کتابهای آنها به ما رسیده است.
* سادگی و مستند بودن ویژگی مقاتل
در بخشی از این مقتل این گونه آمده است: «حسین تشنه گشت. خود را به رود فرات رساند و خواست آبی بنوشد. حسین بن نمیر تیری بر او افکند که بر دهانش فرود آمد و آن را لبالب از خون ساخت. او خون دهان با دست میگرفت و بر آسمان میافشاند. آن گاه ستایش و سپاس خدا به جای آورد و گفت: خدایا، من شکوه به درگاه تو میآورم که بر سر فرزند پیامبرت چه میآورند!»
مطالب مقتلهای قدیمی به همین سادگی هستند. نه شعری در کار هست، نه زبان حالی، نه توصیفی و نه هیچ چیز دیگر؛ درست همان طور که امروز در کلاسهای داستان نویسی توصیه میکنند.
* «روضة الشهدا» اولین مقتل به زبان فارسی
کار مقتل نگاری در قرنهای بعدی هم ادامه پیدا کرد، یکی از مهمترین اتفاقات در حوزه مقتلنویسی، وقتی پیش آمد که ملا حسین کاشفی سبزواری(متوفی 910 ق)، اولین مقتل به زبان فارسی را نوشت.
بزرگی مثل سید بن طاووس، علامه حلی یا شیخ صدوق( یا همان ابن بابویه خودمان که مزارش در ری معروف است) هم مقتل نوشتهاند. اما همه مقتلهایی که نوشته میشد، به زبان عربی بود.
* افراط در «اشک گرفتن» و مخالفت امیر کبیر با غلو در روضهخوانی
کاشفی سبزواری، معاصر جامی بود؛ منبرهای معروفی داشت و در به اصطلاح «اشک گرفتن» از مردم استاد بود. سلطان حسین بایقرا ـ یکی از امیرن تیموری ـ از او خواست مقتلی به زبان فارسی بنویسد تا فارسی زبانها هم بتوانند راحت مقتل بخوانند و ملا حسین کاشفی، «روضة الشهدا» را نوشت؛ کتابی که به خاطر نبود مقتل فارسی، نثر آهنگین خود کتاب و نیز حمایت دربار، بلافاصله در سرتاسر ایران رواج پیدا کرد و حتی باعث شد به همه مجالس عزاداری امام حسین(ع) «روضه خوانی» بگویند.
تا قبل از «روضه الشهداء» مقتلنویسها به خودشان اجازه دخل و تصرف در متن روایت اصلی را نمیدادند؛ روایتها همه ساده بود، بدون تشبیه و توصیف اما در روضه الشهداء»، بخشهایی که نویسنده با عنوان «زبان حال حضرت…» اضافه کرده بود، کاملا خارج از متن اصلی بودند و همین، باب چیزی را باز کرد که امروزه اولین کسی که نسبت به تحریفات مقاتل جدید موضع گرفت، امیرکبیر بود که در زمان صدارتش، خواندن «اسرار الشهادات» در مجالس روضه را ممنوع کرد.
در دوره صفویه، کتابهای متعددی به تقلید از «روضة الشهدا» نوشته شد که بیشترشان دارای منابع جعلی و روایات بیپایه و اساس بودند. اوج این کتابها را فاضل دربندی (متوفی 1286قمری) نوشت با عنوان «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات». این فاضل دربندی که رسم قمهزدن را هم او باب کرده بود، چیزهای بسیار عجیبی در کتابش آورده؛ مثل اینکه روز عاشورا از نظر زمانی طولانیتر از روزهای معمولی بوده یا اینکه امام حسین(ع) در آن روز 300 هزار نفر را خودش کشته است.
شهید مطهری در «حماسه حسینی»، جلد 3 آورده است: «من حساب کردم اگر فرض کنیم شمشیر مرتب بیاید پایین و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن 300 هزار نفر، 83 ساعت و 20 دقیقه وقت میخواهد.»
سید جمال الدین اسدآبادی هم دست به نگارش مقتل جدیدی زد. حتی پسر عباس میرزا هم مقتلی خالی از خرافات نوشت. شیخ عباس قمی(متوفی 1359ق) ـ گردآورنده مفاتیح ـ «نفس المهموم» را نوشت.
در کتاب ریحانة الادب آمده است مقتلی که در جلد دهم کتاب بحارالانوار چاپ شده و به «ابومخنف» نسبت دادهاند، از او نیست و معلوم هم نیست که چه کسی آن را نوشته است زیرا در مقایسه با «مقتل ابومخنف» که در کتاب طبری نقل شده، معلوم میشود که ابدا ربطی به یکدیگر ندارند. شک و تردیدهای درباره کتابهای مقتل منسوب به ابومخنف موجب شده تا روایت طبری در کتابش اهمیت بیشتری پیدا کند از همین رو، بعضی افراد آن منقولات را از تاریخ طبری جدا کرده و منتشر ساختهاند که برای اولین بار بنام «مقتل الحسین» به اهتمام حسن غفاری سال 1398 هـ ق، در قم چاپ شد. همین منقولات جدا شده بنام «وقعة الطف» سال 1367 هـ ش، در قم چاپ شد.
با این حال نوشتن مقتل را نباید به اسلاف و گذشتگان منحصر کرد اگر چه هنوز هم لهوف سیدبن طاووس از معتبرترین مقاتل است اما به نظر می رسد ضروری است علمای تاریخ تشیع با استفاده از ابزارهای علمی در نوشتن و روایت دوباره تاریخ عاشورا همت کنند و از لا به لای کتب تاریخی صریحترین و صحیحترین گزارشها را به زبان امروزین برای عاشقان اباعبدالله روایت نمایند.
بدون دیدگاه