نجوا : چشمی، برای تماشای تو
گر قسمتم شود که تماشا کنم تو را
ای نور دیده، جان و دل اهدا کنم تو را این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
تو در میان جمعی و من غرق حیرتم
کاندر کجا برآیم و پیدا کنم تو را
هر صبح جمعه، ندبه کنان در دعای صبح
از کردگار خویش، تمنا کنم تو را
یابن الحسن! اگر چه نهانی ز چشم من
در عالم خیال هویدا کنم تو را
همچون «مؤید»م به تکاپو مگر دلی
ای آفتاب گمشده، پیدا کنم تو را
سید رضا مؤید
بدون دیدگاه