نظر شهيد مطهری در مورد ابن عربی
شهيد مطهری در مورد مساله حجت و انسان کامل میگوید:
شيعه جواب مى دهد كه [بعد از حضرت رسول] مسأله رسالت و اينكه بشر ديگرى بيايد و قانون و دين ديگرى براى مردم بياورد تمام شد. يك دين بيشتر نيست و آن اسلام است و با پيغمبر اسلام رسالت و نبوت ختم شد اما مسأله حجت و انسان كامل كه اولين انسان روى زمين چنين بود و بايد آخرين انسان هم چنين باشد، هرگز در ميان افراد بشر تمام نشده است.
در ميان اهل تسنن تنها طبقه اى از متصوفه آنها هستند كه اين مسأله را قبول دارند منتها به نامهاى ديگرى. اين است كه ما مى بينيم متصوفه اهل تسنن با اينكه متصوف هستند، مسأله امامت را در بعضى از بيانهاشان طورى قبول كردهاند كه يك شيعه قبول مىكند.
محيى الدين عربى، اندلسى است و اندلس جزء سرزمينهايى است كه اهالى آن نه تنها سنى بودند بلكه نسبت به شيعه عناد داشتند و بويى از ناصبى گرى در آنها بود. علتش اين است كه اندلس را ابتدا امويها فتح كردند و بعد هم خلافت اموى تا سالهاى زيادى در آنجا حكومت مى كرد. امويها هم كه دشمن اهل بيت بودند و لهذا در ميان علماى اهل تسنن، علماى ناصبى، اندلسى هستند و شايد در اندلس شيعه نداشته باشيم و اگر داشته باشيم خيلى كم است.
محيى الدين، اندلسى است ولى روى آن ذوق عرفانى اى كه دارد و معتقد است زمين هيچ گاه نمى تواند خالى از ولىّ و حجت باشد، نظر شيعه را قبول كرده و اسم ائمه عليهمالسلام را ذكر مى كند تا مى رسد به حضرت حجت و مدعى مى شود كه من در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسكرى را در فلان جا ملاقات كردم.
البته بعضى از حرفهايى كه زده ضد اين حرف است و اصلًا سنى متعصبى است ولى در عين حال چون ذوق عرفانى هميشه ايجاب مى كند كه زمين خالى از يك ولىّ به قول آنها (و به قول ائمه ما حجت) نباشد، اين مسأله را قبول كرده و حتى مدعى مشاهده هم هست و مى گويد من به حضور محمّد بن حسن عسكرى كه اكنون از عمرش سيصد و چند سال مى گذرد و مخفى است رسيده و به زيارتش نائل شده ام.
مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، ج4، ص: 805
چرا در مورد چیزی که علم ندارید سخن میگویید استاد مطهری در بسیاری موارد از ابن عربی با احترام یادکرده است و امام خمینی و علامه طباطبایی نیز از طرفداران ابن عربیند آیا آنان به اندازه شما فهم نداشته اند؟