ویژه نامه / ولادت حضرت امام محمدباقر(ع)
- بهدست: Admin
- دستهبندی: تقويم شيعه
- برچسبها: احادیث امام محمدباقر, امام, پیامک میلاد امام باقر, پیامک ولادت امام محمدباقر, تربیت در سیره امام محمدباقر, تواشیح ولادت امام باقر, چهل حدیث از امام محمدباقر(ع), ختم صلوات, ختم صلوات برای ظهور امام زمان, ختم صلوات برای ظهور امام مهدی, داستان هایی از زندگی امام باقر, داستان هایی از زندگی نامه امام باقر, دانلود سخنرانی آیت الله جوادی آملی, دانلود نرم افزار دانستنیهای باقرالعلوم(ع) برای موبایل با فرمت جاوا, دانلود نرم افزار ولادت امام باقر, دعای توسل به امام محمد باقر, صلوات بر امام باقر (ع) به روایت امام حسن عسگری (ع ), علم امام باقر, علم امام محمد باقر, فضایل امام باقر, کرامات امام محمدباقر, محمدباقر, نیایش هایی از امام باقر(ع), هم خوانی امام محمدباقر, والپیپیر ولادت امام محمدباقر, وصیت امام محمد باقر(ع), ولادت, ولادت حضرت, ویژه نامه, ویژه نامه امام باقر, ویژه نامه امام محمد باقر, ویژه نامه ولادت امام باقر, ویژه نامه ولادت امام محمد باقر, ویژه نامه ولادت حضرت امام محمدباقر(ع)
ویژه نامه / ولادت حضرت امام محمدباقر(ع)
زندگی نامه امام محمد باقر(ع)
ابو جعفر، امام محمد باقر (ع) پنجمین آفتابى است که بر افق امامت، جاودانه درخشید.زندگیش سراسر دانش و ارزش بود، از این رو باقر العلوم نامیده شد، یعنى شکافنده دشواریهاى دانش و گشاینده پیچیدگیهاى معرفت.
خصلت آفتاب است که هماره گام بر فرق ظلمت مىنهد و در لحظههاى تاریک، بر افق زمان مىروید تا ارزشهاى مهجور و نهان شده در سیاهى جهل و جور را، دوباره جان بخشد و آشکار سازد.
او نیز در عصر حاکمیت جور و تشتت اندیشههاى دینى امت اسلام، تولد یافت تا پیام آور معرفت و احیاگر اسلام ناب محمدى (ص) باشد
ولادت
حضرت ابو جعفر، باقر العلوم، در شهر مدینه تولد یافت.و بر اساس نظریه بیشتر مورخان و کتابهاى روایى، تولد آن گرامى در سال ۵۷ هجرى بوده است. (۱) این نقل، با روایاتى که نشان مىدهد امام باقر (ع) به هنگام شهادت جد خویش ـ حسین بن على (ع) ـ در سرزمین طف حضور داشته و سه سال از عمرش مىگذشته است هماهنگى دارد. (۲)
در روز و ماه ولادت آن حضرت نیز نقلهاى مختلفى یاد شده است:
الف ـ سوم صفر ۵۷ هجرى. (۳)
ب ـ پنجم صفر ۵۷ هجرى. (۴)
ج ـ جمعه اول رجب ۵۷ هجرى. (۵)
د ـ دوشنبه یا سه شنبه اول رجب ۵۷ هجرى. (۶)
بیشتر محققان با ترجیح نظریه نخست، یعنى سوم صفر آن را پذیرفتهاند.
تبار والاى امام باقر (ع)
امام محمد باقر (ع) از جانب پدر و نیز مادر، به شجره پاکیزه نبوت منتهى مىگردد.
او نخستین مولودى است که در خاندان علویان از التقاى دو بحر امامت (نسل حسن بن على و حسین بن على علیهما سلام) تولد یافت: (۷)
پدر: على بن الحسین، زین العابدین (ع) .مادر: ام عبد الله، فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) (۸)
مادر گرامى امام باقر (ع) نخستین علویهاى است که افتخار یافت فرزندى علوى به دنیا آورد . (۹) براى وى کنیههایى چون ام الحسن و ام عبده آوردهاند، اما مشهورترین آنها، همان ام عبد الله است.
در پاکى و صداقت، چنان نمونه بود که صدیقهاش لقب دادند. (۱۰)
امام باقر (ع) مادر بزرگوار خویش را چنین توصیف کرده است:
«روزى مادرم کنار دیوارى نشسته بود، ناگهان دیوار ریزش کرد و در معرض ویرانى قرار گرفت، مادرم دست بر سینه دیوار نهاد و گفت، به حق مصطفى (ص) سوگند، اجازه فروریختن ندارى.دیوار بر جاى ماند تا مادرم از آن جا دور شد.سپس دیوار فرو ریخت. (۱۱)
نام و کنیه
نام آن حضرت محمد است.این نامى است که رسول خدا (ص) از دیر زمان براى وى برگزیده بود .
جابر بن عبد الله انصارى یار دیرین پیامبر (ص) افتخار دارد که سلام رسول خدا را به امام باقر (ع) ابلاغ کرده است.از بیان او ـ که بتفصیل خواهد آمد ـ استفاده مىشود که نامگذارى امام باقر (ع) به وسیله پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته است.کنیه آن گرامى ابو جعفر (۱۲) است و جز این کنیهاى براى وى نقل نکردهاند. (۱۳)
القاب
براى امام باقر (ع) این القاب یاد شده است:
۱ ـ باقر.
این لقب مشهورترین القاب آن حضرت بشمار مىآید و بیشتر منابع بدان تصریح کردهاند. (۱۴)
در بیان فلسفه تعیین این لقب براى وى، آمده است:
ـ شکافنده معضلات علم و گشاینده پیچیدگیهاى دانش بود. (۱۵)
ـ به دلیل گستردگى معارف و اطلاعاتى که در اختیار داشت، باقر نامیده شد. (۱۶)
ـ بدان جهت که در نتیجه سجدههاى بسیار، پیشانیش فراخ گشته بود. (۱۷)
ـ احکام را از متن قوانین کلى، استنباط و استخراج مىکرد. (۱۸)
۲ ـ شاکر
۳ ـ هادى
۴ ـ امین ـ شبیه، به جهت شباهت آن حضرت به رسول خدا (ص) (۱۹) .
همسران
در منابع تاریخى، براى امام باقر (ع) دو همسر و دو «ام ولد» (۲۰) نام بردهاند.
همسران عبارتند از:
۱ ـ ام فروة دختر قاسم بن محمد بن ابى بکر.
او هر چند از نسل ابو بکر بود، اما همانند پدرش قاسم بن محمد حق امامان را مى شناخت و اهل ولایت معصومین (ع) بود، چنان که در روایتى از امام رضا (ع) آمده است که روزى نام قاسم بن محمد نزد آن حضرت برده شد، امام فرمود: او به ولایت و امامت اعتقاد داشت. (۲۱)
۲ ـ ام حکیم دختر اسید بن مغیره ثقفى.
فرزندان
براى امام باقر (ع) هفت فرزند یاد کردهاند، پنج پسر و دو دختر.
۱ ـ جعفر بن محمد الصادق (ع) .
وى مشهورترین، ارجمندترین و با فضیلت ترین فرزند امام باقر (ع) مىباشد که از ام فروة زاده شد و نسل امامت از طریق او استمرار یافت.
۲ ـ عبد الله بن محمد.او یگانه برادر امام صادق (ع) بشمار مىآید که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر با آن حضرت متحد است.مورخان وى را صاحب فضل و صلاح دانستهاند و متذکر شدهاند که فردى از بنى امیه به او سم خورانید و او را به شهادت رساند. (۲۲)
۳ ـ ابراهیم بن محمد، از ام حکیم.
۴ ـ عبید الله بن محمد، از ام حکیم.
۵ ـ على بن محمد.
۶ ـ زینب بنت محمد، این دو (یعنى زینب و على) از یک مادرند که ام ولد بوده است.
۷ ـ ام سلمه، مادر وى را نیز ام ولد دانستهاند. (۲۳)
برخى از منابع، تنها شش فرزند براى امام باقر (ع) نام بردهاند و بر این باورند که امام باقر فرزندى به نام عبید الله نداشته است. (۲۴)
گروهى دیگر گفته اند: امام باقر (ع) دو دختر نداشته است، بلکه زینب و ام سلمه در حقیقت دو نام براى یک دختر است. (۲۵)
پى نوشتها:
۱ ـ در سال تولد امام باقر (ع) جهار نقل وجود دارد که عبارتند از: سالهاى ۵۶، ۵۷، ۵۸، ۵۹ هجرى در این میان نقل دوم، یعنى سال ۵۷ از پشتوانه تاریخى و حدیثى بیشترى برخوردار است.برخى از منابعى که سال ۵۷ را یاد کردهاند عبارتند از: دلائل الامامة ۱۹۴ اصول کافى ۲/۳۷۲، ارشاد مفید ۲/۵۶، مصباح المتهجد ۵۵۷، اعلام الورى ۲۵۹، مناقب ابن شهر آشوب ۴/۲۱۰، روضة الواعظین ۱/۲۰۷، کفایة الطالب ۴۵۵، وفیات الاعیان ۴/..۱۷۴٫و منابعى که سال ۵۸ را سال ولادت امام باقر (ع) دانستهاند عبارتند از: اثبات الوصیة ۱۵۰ ـ ۱۵۳، عیون المعجزات ۷۵ و منابعى که سال ۵۹ را نقل کرده اند چنینند: فرق الشیعة ۶۱، عمدة الطالب ۱۳۸ ـ ۱۳۹، بحار ۴۶/۲۱۷ به نقل از مصباح کفعمى.
۲ ـ ر.ک: سبائک الذهب ۷۴، عیون المعجزات ۷۵، اخبار الدول و آثار الاول .۱۱
۳ ـ کشف الغمة ۲/۳۱۸، الفصول المهمة ۲۱۱، مصباح کفعمى ۵۲۲، نور الابصار شبلنجى ۱۴۲، و…
۴ ـ تذکرة الائمة، لاهیجى .۱۲۵
۵ ـ دلائل الامامة ۹۴، مصباح المتهجد ۵۵۷، اعلام الورى .۲۵۹
۶ ـ اعیان الشیعة ۱/ .۶۵۰
۷ ـ انه اول من اجتمعت له ولادة الحسن و الحسین (ع) .رک: مناقب ابن شهر آشوب ۴/۲۰۸، عمدة الطالب ۱۳۸ ـ ۱۳۹، نور الابصار، مازندرانى .۵۱
۸ ـ برخى منابع، ام عبد الله، فاطمه را فرزند حسن مثنى (حسن بن حسن) دانسته اند مانند : تذکرة الخواص ۳۰۲، وفیات الاعیان ۴/۱۷۴٫اما بیشتر منابع وى را فرزند بى واسطه امام حسن مجتبى (ع) به شمار آوردهاند مانند: تاریخ یعقوبى ۲/۳۲۰، فرق الشیعة، نوبختى ۶۱، دلایل الامامة ۹۵، اصول کافى ۲/۳۷۲، اثبات الوصیة ۱۵۰، اعلام الورى ۲۵۹، تذکرة الخواص ۳۰۲، البدایة و النهایة ۹/۳۰۹، اخبار الدول و آثار الاول …۱۱۱
۹ ـ هى اول علویة ولدت علویا.دلائل الامامة .۹۵
۱۰ ـ همان.
۱۱ ـ عیون المعجزات ۷۵، اثبات الهداة ۵/۲۷۰، بحار ۴۶/۲۱۷، نور الابصار، مازندرانى ۴۴، الانوار البهیة .۱۱۵
۱۲ ـ مثیر الاحزان، جواهرى ۲۳۷، تاریخ ابن خلکان ۲/۲۳، تاج الموالید، طبرسى/۳۹، المعارف ۲۱۵، سیر اعلام النبلاء، ۴/۴۰۱ و…
۱۳ ـ الفصول المهمة ۲۱۱، بحار ۴۶/۲۱۶، سیرة الائمة الاثنى عشر ۲/ .۲۰۰
۱۴ ـ سبائک الذهب ۷۴، عیون الاخبار، ابن قتیبه ۱/۳۱۲، ارشاد مفید ۲/۱۵۶، تذکرة الخواص ۳۰۲، مرآة الجنان ۱/۲۴۸، تاریخ ابن وردى ۱/۲۴۸، روض الریاحین ۶۷، الصواعق المحرقة ۲۱۰، شذرات الذهب ۱/ .۱۴۹
۱۵ ـ تاریخ یعقوبى ۲/۳۰۲، سیر اعلام النبلاء ۴/۴۰۲، الفصول المهمة ۲۱۱، شذرات الذهب ۱/ .۱۴۹
۱۶ ـ تاج الموالید ۳۹، کشف الغمة ۲/۳۱۸، تذکرة الخواص ۳۰۲، اعیان الشیعة ۱/ .۶۵۰
۱۷ ـ تذکرة الخواص ۳۰۲، اعیان الشیعة ۱/ .۶۵۰
۱۸ ـ البدایة و النهایة ۹/ .۳۰۹
۱۹ ـ این القاب در منابع زیر آمده است: دلائل الامامة ۹۴، تاج الموالید ۳۹، کشف الغمة ۲/۳۱۸، تذکرة الخواص ۵/۳۰۲، احقاق الحق ۱۲/۱۶۵ و…
۲۰ ـ ام ولد به کنیزى گفته مىشود که از مولاى خود صاحب فرزند شده باشد.
۲۱ ـ ذکر عند الرضا (ع) القاسم بن محمد…و سعید بن المسیب فقال: کانا على هذا الامر …قرب الاسناد ۲۱۰، بحار ۴۶/ .۳۶۶
لازم به یادآورى است که در متن حدیث قاسم بن محمد دایى امام موسى بن جعفر (ع) یاد شده که جد مادرى به جاى آن صحیح است و آنچه مىنماید که مراد از قاسم بن محمد همان جد مادرى است، ذیل حدیث مىباشد.
۲۲ ـ الفصول المهمة .۲۲۱
۲۳ ـ برخى از منابع که این هفت تن را یاد کردهاند عبارتند از: ارشاد مفید ۲/۱۷۲، تاج الموالید ۱۱۸، مناقب ۴/۲۱۰، تذکرة الائمة .۲۱۶
۲۴ ـ طبقات ابن سعد ۵/۲۳۶، تذکرة الخواص .۳۰۶
۲۵ ـ اعلام الورى ۲۶۵، کشف الغمة ۲/۳۲۲، الفصول المهمة ۲۲۱، بحار ۴۶/ .۳۶۵
احمد ترابى
فضایل امام باقر(ع)
اول، علم و دانش: در کشف الغمة از حافظ عبد العزیز بن اخضر جنابذى در کتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حکم بن عتیبه نقل شده است که در مورد آیه ان فى ذلک لایات للمتوسمین (۱) گفت: «به خدا سوگند محمد بن على در ردیف همین هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه را نقل خواهیم کرد که گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگترین دانشمندان است.
ابو نعیم در حلیة الاولیاء نوشته است: مردى از ابن عمر درباره مسئلهاى پرسش کرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گوید.پس به سوى امام باقر (ع) اشاره کرد و به پرسش کننده گفت : نزد این کودک برو و این مسئله را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و مشکل خود را مطرح کرد.امام نیز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را از جواب امام باقر (ع) آگاه کرد.آنگاه ابن عمر گفت: اینان اهل بیتى هستند که از همه علوم آگاهى دارند.
در حلیة الاولیاء آمده است: محمد بن احمد بن حسین از محمد بن عثمان بن ابى شیبه، از ابراهیم بن محمد بن ابى میمون، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل کرده است که گفت: من هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر کم دانشتر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را مىدیدم که در نزد او چون شاگردى مىکرد.
شیخ مفید در کتاب ارشاد مىنویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شیبانى، از عبد الرحمن بن صالح ازدى، از ابو مالک جهنى، از عبد الله بن عطاء مکى، روایت کرده است که گفت: هرگز دانشمندى را ندیدم که نسبت به دانشمندى دیگر آگاهیهایش کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر محمد بن على بن حسین.من حکم بن عتیبة را با آن آوازهاى که در میان پیروانش داشت مىدیدم که در مقابل آن حضرت چونان طفلى مىنمود که در برابر آموزگارش قرار گرفته است.
ابن جوزى در تذکرة الخواص، مىنویسد: عطاء مىگفت هیچ یک از دانشمندان را ندیدم که دامنه دانایىاش نسبت به دانشمندى دیگر کمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حکم را دیدم که در نزد آن حضرت چونان پرندهاى ناتوان بود.ابن جوزى مىگوید: «منظور وى از حکم همان حکم بن عتیبه بود که در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مىآمد» .
این سخن، چنان که ملاحظه گردید، از عطاء نقل شده و باز به همان گونه که شنیدید ابو نعیم اصفهانى و شیخ مفید آن را از عبد الله بن عطاء روایت کردهاند.محمد بن طلحه نیز در کتاب مطالب السؤول، این روایت را به همین نحو نقل کرده است.البته در این باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم و شهرت وى در میان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدین لقب کفایت مىکند.
ابن شهر آشوب در کتاب مناقب از محمد بن مسلم نقل کرده است که گفت: من سى هزار حدیث از آن حضرت پرسیدم.شیخ مفید نیز در کتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار حدیث برایم گفت که هرگز از کسى نشنیده بودم.
شیخ مفید مىنویسد: از هیچ کدام از فرزندان امام حسن (ع) و امام حسین (ع) این اندازه از علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون ادب که از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است.
ما در صفحات آینده از بزرگان مسلمان از صحابه، تابعان و فقیهان و نویسندگان و بسیارى دیگر که از علم و دانش آن حضرت بهرهمند گشتهاند، یاد خواهیم کرد.تحقیقا بسیارى از دانشمندان از آن حضرت کسب علم کرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پیروى مىکردند و از فقه و دلایل روشنى بخش حضرتش در توحید و فقه و کلام کمال استفاده را به عمل مىآوردند.
گفتار آن حضرت درباره توحید
بنابر نقل مدائنى، روزى یکى از اعراب بادیه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسید: آیا به هنگام عبادت خداوند هیچ او را دیدهاى؟ امام پاسخ داد: من چیزى را که ندیده باشم عبادت نمىکنم.اعرابى پرسید: چگونه او را دیدهاى؟ فرمود: دیدگان نتوانند او را دید اما دلها با نور حقایق ایمان او را مىبینند.با حواس به درک نمىآید و با مردمان قیاس نمىشود.با نشانهها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در کار خود هرگز ستم روا نمىدارد.او خداوندى است که جز او معبودى نیست.اعرابى با شنیدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند خود آگاهتر است که رسالتش را کجا قرار دهد.
احتجاج آن حضرت با محمد بن منکدر از زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خویش
شیخ مفید در ارشاد، نویسد: شریف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از یعقوب بن یزید از محمد بن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: محمد بن منکدر مىگفت: گمان نمىکردم کسى مانند على بن حسین، خلفى از خود باقى گذارد که فضل او را داشته باشد، تا اینکه پسرش محمد بن على را دیدم.
مىخواستم او را اندرزى گفته باشم اما او به من پند داد.ماجرا چنین بود که من به اطراف مدینه رفته بودم ساعت بسیار گرم مىبود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هیکلمند بود و به دو نفر از غلامانش تکیه داده بود.من با خودم گفتم: یکى از شیوخ قریش در این گرما و با این حال در طلب دنیا کوشش مىکند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزدیک او شدم و سلامش دادم او نیز در حالى که عرق مىریخت با گشادهرویى جوابم گفت.به وى عرض کردم: خداوند کار ترا اصلاح کناد! یکى از شیوخ قریش در این ساعت و با این حال براى دنیا کوشش مىکند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در این حال باشى چه مىکنى؟ او دستان خود را از غلامانش برگرفت و به خود تکیه کرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در این حالت فرا رسد مرگم فرا رسیده در حالى که من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقیقت من با این طاعت مىخواهم خود را از تو و از دیگران بىنیاز کنم.بلکه من هنگامى از مرگ باک دارم که از راه برسد در حالى که من مشغول به یکى از معاصى الهى باشم.
محمد بن مکندر گوید: گفتم: «خدا ترا رحمت کند! مىخواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى» .
کلینى در کافى، مانند همین روایت را از على بن ابراهیم، از پدرش و محمد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن ابى عمیر، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل کردهاند.
نگارنده: معناى سخن محمد بن منکدر که گفته بود: «مىخواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» این است که وى همچون طاووس یمانى و ابراهیم ادهم و…از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى مىکرد و دست از کسب و کار شسته بود و بدین سبب خود را سربار مردم کرده بود.و بار زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مىخواست امام باقر (ع) را نصیحت کند که مثلا شایسته نیست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنیا برود.امام (ع) نیز بدو پاسخ مىدهد که: بیرون آمدن وى براى یافتن رزق و روزى است تا احتیاج خود را از مردمان ببرد که این خود از برترین عبادات است.اندرزى که این سخن براى ابن منکدر داشت این بود که وى در ترک کسب و کار و انداختن بار زندگیش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت راهى خطا در پیش گرفته است.به همین جهت بود که ابن منکدر گفت: «مىخواستم اندرزت گفته باشم…»
بنابر همین اصل است که از صادقین (ع) دستور اشتغال به کسب و کار و نهى از افکندن بار زندگى بر دوش دیگران صادر شده است.از آنان همچنین روایت شده است که اگر کسى به عبادت خداى پردازد و شخص دیگرى در پى کسب و کار روانه شود، عبادت این شخص اخیر بالاتر و برتر از آن دیگرى است.امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل کرده است که فرمود: «ملعون است ملعون است کسى که خود را سربار مردمان قرار دهد» .
پى نوشت:
۱ ـ حجر/۷۵: و در این (عذاب) هوشمندان را عبرت و بصیرت بسیار است
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۸
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى کرمانى
پیامک ولادت امام محمد باقر(ع)
ـ مبارک باد حلول خورشید مخزن الاسرار توحید و شکافنده معماهاى وجود.
ـ تو آمدى تا گره هاى کور اندیشه گمراهان را که بر عقاید مسلمانان سایه مى انداخت، بگشایى. مقدمت گُلباران!
_ ای افتخار شیعه که در ضیافت خانه حوزه ها و دانشگاه ها سفره پر نعمت دانش تو گسترده است، میلاد مسعودت را گرامی می داریم.
– امشب گل سرخ باغ دین می آید/فرزند امیرالمومنین می آید/تبریک که ماه برج حکمت باقر/در خانه زین العابدین می آید
– ساغر زده ام ز جام باقر/بشکفته لبم به نام باقر/چشم همه روشن از جمالش/آمد به جهان امام باقر
– بر اهل ولا عید مویّد شده امشب/در جلوه رخ داور سرمد شده امشب/لبخند عیان برلب احمد شده امشب/میلاد همایون محمد شده امشب
– دانشمندی که از علمش سود برند، از هفتاد هزار عابد بهتر است . بحارالانوار ، ج ۷۵، ص (۱۷۳)
– هر که خوش نیت باشد ، روزی اش افزایش می یابد . بحارالانوار، ج ۷۵، ص (۱۷۵)
– هر کس با خانواده اش خوشرفتار باشد ، بر عمرش افزوده می گردد . بحارالانوار ، ج ۷۵، ص (۱۷۵)
– برترین عبادت ، پاکی شکم و پاکدامنی است . بحارالانوار ، ج ۷۵، ص (۱۷۶)
– خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند ، دوست دارد . کافی ، ج ۲ ، ص (۶۶۳)
– سه خصلت است که دارنده اش نمی میرد تا عاقبت شوم آن را ببیند : ستمکاری ، ازخویشان بریدن ، و قسم دروغ که نبرد با خداست . کافی ، ج ۷۵، ص (۱۷۴)
– دعای انسان پشت سر برادر دینی اش ، نزدیکترین و سریعترین دعا به اجابت است . کافی ، ج ۲ ، ص (۵۰۷)
– هر که بر خدا توکل کند ، مغلوب نمی شود ، و هر که از گناه به خدا پناه برد ، شکست نمی خورد . بحارالانوار ، ج ۶۸، ص (۱۵۱)
– خداوند دنیا را به دوست و دشمن خود می دهد ، اما دینش را فقط به دوست خود می بخشد . بحارالانوار ، ج ۲ ، ص (۲۱۵)
– به خدا سوگند هیچ بنده ای در دعا ، پافشاری و اصرار به درگاه خدای عزوجل نکند ، جز اینکه حاجتش را بر آورد . کافی ، ج ۲ ، ص (۴۷۵)
دعای توسل به امام محمدباقر(ع) (صوتی)
دعای توسل به امام محمدباقر(ع)
حجم فایل : ۲۳۸ کیلوبایت
لینک دانلود : مستقیم
داستانهایی از زندگی نامه امام محمدباقر(ع)
آسایش دنیا و یا سعادت آخرت
ابوبصیر آن راوی حدیث و از اصحاب صادقَیْن علیهماالسلام ، نابینا شده بود؛ روزی محضر مبارک مولایش امام محمّد باقر علیه السلام وارد شد و اظهار داشت : یاابن رسول اللّه ! آیا شما وارثان و جانشنان پیامبر خدا هستید؟ حضرت در پاسخ فرمود: بلی . سؤ ال کرد: آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وارث علوم همه انبیاء عظام علیهم السلام بوده است ؟ حضرت فرمود: بلی ، او در تمام علوم و فنون وارث تمامی پیامبران الهی علیهم السلام می باشد. گفت : آیا شما اهل بیت عصمت و طهارت ، نیز در تمام علوم و فنون وارث پیامبر هستید؟ فرمود: بلی ، ما وارث تمامی علوم و فنون او می باشیم .
سپس افزود: آیا شما توان آن را دارید که مرده را زنده و مریض را شفا دهید؟ و آیا از آنچه انسان ها انجام می دهند و یا در درون خود پنهان دارند، آگاه هستید؟ امام علیه السلام فرمود: بلی ، ولیکن تمامی آنچه را که ما انجام می دهیم ، با إ ذن و اراده خداوند متعال است . پس از آن فرمود: ای ابوبصیر! نزدیک بیا، چون کنار حضرت قرار گرفت ، دست مبارک خود را بر صورت و چشم او کشید که تمام فضاء برایش نورانی شد و همه چیز را به خوبی مشاهده کرد. سپس فرمود: آیا این حالت را دوست داری که بینا باشی و در قیامت همانند دیگر افراد گرفتار حساب و بررسی اعمال گردی ؟ و یا آن که همان حالت نابینائی را دوست داری و این که در قیامت بدون دردسر وارد بهشت گردی ؟ ابو بصیر عرض کرد: می خواهم همانند قبل نابینا باشم . پس امام محمّد باقر علیه السلام دستی بر چشم های ابوبصیر کشید و به حالت اوّل بازگشت .
چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر(ع)/ عبدالله صالحی
اسلام حقیقی
ابی جارود گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : ای فرزند رسول خدا! آیا شما دوستی و دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خود می دانید؟ امام علیه السلام : آری . عرض کردم : من از شما پرسشی دارم که می خواهم به من پاسخ دهید زیرا چشمم نابینا است و کمتر راه می روم و همیشه نمی توانم شما را زیارت کنم . امام علیه السلام فرمود: سوال خود را بپرس .
عرض کردم : مرا از دینی که شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت می کنید آگاه کن تا من هم بر اساس آن خدا را دینداری کنم . امام علیه السلام فرمود: با سخنی کوتاه سوال بزرگی کردی ، به خدا سوگند همان دینی که خود و پدرانم خداوند را به آن دینداری می کنیم به تو می گویم . ۱ – شهادت به یگانگی خداوند و رسالت محمد صلی اللّه علیه و آله ۲ – اقرار به آنچه پیامبر صلی اللّه علیه و آله از جانب خداوند آورده است . ۳ – محبت به دوست ما و دشمنی با دشمنان ما. ۴ – پیروی از فرمان ما.
۵ – انتظار قائم ما. ۶ – کوشش (در انجام واجبات) و پرهیز از محرمات .
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیه السلام) / محمد رضا اکبری
———————————————————————————————
امام باقر (ع) و پیشنهاد ضرب سکه
کمال الدین دمیرى در کتاب حیاة الحیوان و مقریزى در کتاب شذرات العقود از کسائى نقل کردهاند که روزى در مجلس هارون الرشید سخن از اولین نفوذ اسلامى به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه نخستین سکههایى که بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنین مطرح شد :
در آغاز، کاغذ از جانب رومیان به مملکت اسلامى وارد مىشد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر نصرانى بودند و همکیش پادشاه روم به حساب مىآمدند.از این رو، بر حاشیه کاغذهایشان با خط رومى این کلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود .
این نوع کاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملک مروان رواج داشت تا این که عبد الملک از کسى که زبان رومى مىدانست، خواست تا آن کلمات را براى او ترجمه کند.پس از ترجمه کلمات، عبد الملک برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله این اوراق در حد وسیعى منتشر شود .
از اینرو، به عبد العزیز مروان که برادر او و نماینده و کارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا این حاشیهها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان کاغذ بر حاشیه کاغذها آیاتى از قرآن بنویسند .
دستور از میان بردن حاشیههاى رومى به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید .
کاغذها با حاشیههاى جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید.پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبد الملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیههاى رومى را دوباره به کارگیرد و رواج دهد .
نامه را همراه با هدایا به سوى عبد الملک گسیل داشت، اما عبد الملک نامه و هدایا را پس فرستاد، این کار دو مرتبه دیگر با هدایاى بیشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهدید کرد که اگر حاشیهها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سکهها، دشنام به پیامبر اسلام را نقش خواهد زد .
در این عصر، سکههاى رایج میان مسلمانان، سکههاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملى مىساخت، ضربهاى سیاسى بر حکومت اسلامى وارد مىشد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مىگرفت .
عبد الملک خود را مواجه با مشکلى بزرگ یافت، براى مشورت و یافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت :
اى عبد الملک! تو خودت خوب مىدانى که چه کسى راه حل مشکل تو را مىداند، اما بعمد آن را مطرح نمىکنى .
عبد الملک: او چه کسى است؟ !
روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع ) ـ از خاندان پیامبر اکرم (ص) ـ فرد دیگرى نمىتواند باشد و تو ناگزیر هستى که از او کمک بگیرى .
عبد الملک: آرى تو درست مىگویى.ولى …
عبد الملک به والى خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امکانات سفر را در اختیار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهیز کند .
والى مدینه، چنین کرد و امام رهسپار شام گردید .
عبد الملک به استقبال آن حضرت رفت، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسى خود را مطرح ساخت و کمک طلبید .
امام باقر (ع) فرمود: کار را دشوار نگیر.نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهى تا برایت درهم و دینارهاى فراوانى را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى که سکه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمینه برخى خصوصیات دیگر سکهها، رهنمودهایى داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى میسرنباشد.و به عبد الملک فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سکهها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سکههاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام کن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گردید و سکههاى اسلام در روابط اقتصادى به کار گرفته شد.آن گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت، اگر مىخواهى تهدیدهایت را عملى کن !
پادشاه روم که از رواج سکههاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهدیدهاى خود را بىثمر یافت و از آن صرف نظر کرد . (۱)
پىنوشت :
۱ ـ ر ک: سیرة الائمة الاثنى عشر ۲/۲۲۳ ـ ۲۲۱، ائمتنا ۱/ .۳۸۶
در مورد نخستین سکههاى اسلامى آراى دیگرى نیز موجود است، برخى نخستین سکهها را سکههاى معروف به «بغلى» مىدانند که در عصر حکومت…عمر بن خطاب به وسیله رأس البغل ساخته شده است، ولى صحت این نظریه منافاتى با روایت فوق ندارد، چه این که ممکن است با وجود سکههاى بغلى، سکههاى رومى هم تا عصر عبد الملک رواج داشته و از این عصر به بعد سکههاى رومى از دور معاملات در بلاد اسلامى کنار رفته است.و نیز در مورد همزمانى امام باقر (ع) با حکومت عبد الملک که در سال ۸۶ ه به پایان رسیده پرسشهایى مطرح است، زیرا امامت باقر العلوم (ع) در سال ۹۵ ه بوده است، ولى این ابهام هم قابل رفع است، چون لازم نیست مشاوره یاد شده در زمان امامت باقر العلوم (ع) و در سنین بالا صورت گرفته باشد.علم و شایستگیهاى ائمه قبل از امامت و در طول عمر براى آنان ثابت بوده است
نویسنده: احمد ترابى
چهل حدیث از امام محمدباقر(ع)
۱- نافرجام و خوش انجام
«فَلَرُبَّ حَریص عَلى أَمْر مِنْ أُمُورِ الدُّنْیا قَدْ نالَهُ، فَلَمّا نالَهُ کانَ عَلَیْهِ وَبالاً وَشَقِىَ بِهِ وَلَرُبَّ کارِه لاَِمْر مِنْأُمُورِالاْخِرَةِ قَدْنالَهُ فَسَعِدَبِهِ.»:
چه بسا حریصى بر امرى از امور دنیا دست یافته و چون بدان رسیده باعث نافرجامى و بدبختى او گردیده است، و چه بسا کسى که براى امرى از امور آخرت کراهت داشته و بدان رسیده، ولى به وسیله آن سعادتمند گردیده است.
۲- بهترین فضیلت و برترین جهاد
«لا فَضیلَةَ کَالْجِهادِ، وَ لا جِهادَ کَمُجاهَدَةِ الْهَوى.»:
فضیلتى چون جهاد نیست، و جهادى چون مبارزه با هواى نفس نیست.
۳- استقامت بزرگ
«أُوصیکَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ.»:
تو را به پنج چیز سفارش مى کنم:۱ـ اگر مورد ستم واقع شدى ستم مکن،۲ـ اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن،۳ـ اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو،۴ـ اگر مدحت کنند، شاد مشو،۵ـ و اگر نکوهشت کنند بیتابى مکن.
۴- پذیرش سخن پاک
«خُذُوا الْکَلِمَةَ الطَّیِّبَةَ مِمَّنْ قالَها وَ إِنْ لَمْ یَعْمَلْ بِها.»:
سخن طیّب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگرچه او خود، بدان عمل نکند.
۵- زیبایى حلمِ با علم
«ماشیبَ شَىْءٌ بِشَىْء أَحْسَنَ مِنْ حِلْم بِعِلْم.»:
چیزى با چیزى نیامیزد که بهتر از حلم با علم باشد.
۶- کمالِ جامع انسانى
«أَلْکَمالُ کُلُّ الْکَمالِ أَلتَّفَقُهُ فِى الدّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَى النّائِبَةِ وَ تَقْدیرُ الْمَعیشَةِ.»:
همه کمال در سه چیز است: ۱ـ فهم عمیق در دین، ۲ـ صبر بر مصیبت و ناگوارى، ۳ـ و اندازه گیرى خرج زندگانى.
۷- سه خصلت نیکو
«ثَلاثَةٌ مِنْ مَکارِمِ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ: أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ، وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَ تَحْلُمَ إِذا جُهِلَ عَلَیْکَ.»:
سه چیز از مکارم دنیا و آخرت است:۱ـ گذشت کنى از کسى که به تو ستم کرده است،۲ـ بپیوندى به کسى که از تو بریده است،۳ـ و بردبارى ورزى در وقتى که با تو به نادانى برخورد شود.
۸- اصرار در دعا
«إِنَّ اللّهَ کَرِهَ إِلْحاحَ النّاسِ بَعْضِهِمْ عَلى بَعْض فِى الْمَسْأَلَةِ وَ أَحَبَّ ذلِکَ لِنَفْسِهِ، إِنَّ اللّهَ جَلَّ ذِکْرُهُ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ ما عِنْدَهُ.»:
خدا را بد آید که مردم در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند، ولى اصرار را در سؤال از خودش دوست دارد، همانا خداوند ـ که یادش بزرگ است ـ دوست دارد که از او سؤال شود و آنچه نزد اوست طلب گردد.
۹- فضیلت عالم بر عابد
«عالِمٌ یُنْتَفَعُ بِعِلْمِهِ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعینَ أَلْفَ عابِد.»:
دانشمندى که از علمش استفاده شود، از هفتاد هزار عابد بهتر است.
۱۰- دو خصلت عالم
«لا یَکُونُ الْعَبْدُ عالِمًا حَتّى لا یَکُونَ حاسِدًا لِمَنْ فَوْقَهُ وَ لا مُحَقِّرًا لِمَنْ دُونَهُ.»:
هیچ بنده اى عالم نباشد تا این که به بالا دست خود حسد نبرد و زیر دست خود را خوار نشمارد.
۱۱- سه پاداش
«مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَکا عَمَلُهُ، وَ مَنْ حَسُنَتْ نِیَّتُهُ زیدَ فى رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زیدَ فى عُمْرِهِ.»:
هر که زبانش راست است کردارش پاک است،و هر که خوش نیّت است روزىاش فزون است، و هر که با اهلش نیکى مى کند به عمرش افزوده شود.
۱۲- پرهیز از کسالت
«إِیّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجْرَ فَإِنَّهُما مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ، مَنْ کَسِلَ لَمْ یُؤَدِّ حَقًّا وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ یَصْبِرْ عَلى حَقٍّ.»:
از کسالت و تنگدلى بپرهیز که این دو کلید هر بدى باشند، هر که کسالت ورزد حقّى را نپردازد، و هر که تنگدل شود بر حقّ شکیبا نَبُوَد.
۱۳- بدترین حسرت در روز قیامت
«إِنَّ أَشَدَّ النّاسِ حَسْرَةً یَوْمَ الْقِیمَةِ عَبْدٌ وَصَفَ عَدْلاً ثُمَّ خالَفَهُ إِلى غَیْرِهِ.»:
پر حسرتترین مردم در روز قیامت، بنده اى است که عدلى را وصف کند و خودش خلاف آن را عمل کند.
۱۴- نتایج صله رحم
«صِلَةُ الاَْرْحامِ تُزَکِّى الاَْعْمالَ وَ تُنْمِى الاَْمْوالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوى وَ تُیَسِّرُ الْحِسابَ وَ تُنْسِىءُ فِى الاَْجَلِ.»:
صله ارحام، اعمال را پاکیزه گرداند و اموال را بیفزاید و بلا را بگرداند و حساب را آسان کند و اجل را به تأخیر اندازد.
۱۵- نیکو گفتارى با دیگران
«قُولُوا لِلنّاسِ أَحْسَنَ ما تُحِبُّونَ أَنْ یُقالَ لَکُمْ.»
به مردم بگویید بهتر از آن چیزى که خواهید به شما بگویند.
۱۶- هدیّه الهى
«إِنَّ اللّهَ یَتَعَهَّدُ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ بِالْبَلاءِ کَما یَتَعَهَّدُ الْغائِبُ أَهْلَهُ بِالْهَدِیَّةِ وَ یَحْمیهِ عَنِ الدُّنْیا کَما یَحْمِى الطَّبیبُ الْمَریضَ.»:
همانا خداوند بنده مؤمنش را با بلا مورد لطف قرار دهد، چنان که سفر کرده اى براى خانواده خود هدیّه بفرستد، و او را از دنیا پرهیز دهد، چنان که طبیب مریض را پرهیز دهد.
۱۷- راستگویى و اداى امانت
«عَلَیْکُمْ بِالْوَرَعِ وَ الاِْجْتَهادِ وَ صِدْقِ الْحَدیثِ وَ أَداءِ الاَْمانَةِ إِلى مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْها بَرًّا کانَ أَوْ فاجِرًا، فَلَوْ أَنَّ قاتِلَ عَلِىِّ بْنِ أَبى طالِب عَلَیْهِ السَّلامُ إِئْتَمَنَنى عَلى أَمانَة لاََدَّیْتُها إِلَیْهِ.»:
بر شما باد پارسایى و کوشش و راستگویى و پرداخت امانت به کسى که شما را امین بر آن دانسته، نیک باشد یابد. و اگر قاتل على بن ابیطالب(علیه السلام) به من امانتى سپرد، هر آینه آن را به او برخواهم گرداند.
۱۸- تعریف غیبت و بهتان
«مِنَ الْغیبَةِ أَنْ تَقُولَ فى أَخیکَ ما سَتَرَهُ اللّهُ عَلَیْهِ، وَ أَنَّ الْبُهْتانَ أَنْ تَقُولَ فى أَخیکَ ما لَیْسَ فیهِ.»:
غیبت آن است که درباره برادرت چیزى را بگویى که خداوند بر او پوشیده و مستور داشته است. و بهتان آن است که عیبى را که در برادرت نیست به او ببندى.
۱۹- دشنام گو، مبغوض خداست
«إِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْفاحِشَ المُتَفَحِّشَ.»:
خداوند، دشنام گوى بى آبرو را دشمن دارد.
۲۰- نشانه هاى تواضع
«أَلتَّواضُعُ أَلرِّضا بِالَْمجْلِسِ دُونَ شَرَفِهِ، وَ أَنْ تُسَلِّمَ عَلى مَنْ لَقیتَ وَ أَنْ تَتْرُکَ الْمِراءَ وَ إِنْ کُنْتَ مُحِقًّا.»:
تواضع و فروتنى آن است که (آدمى) به نشستن در آنجا که فروتر از شأن اوست راضى باشد، و این که به هر کس رسیدى سلام کنى، و جدال را وانهى گرچه بر حقّ باشى.
۲۱- پاکدامنى، بهترین عبادت
«أَفْضَلُ الْعِبادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ.»:
بالاترین عبادت، عفّت شکم و شهوت است.
۲۲- نشانه شیعه واقعى
«ما شیعَتُنا إِلاّ مَنِ اتَّقَى اللّهَ وَ أَطاعَهُ.»:
شیعه ما نیست، مگر آن که تقواى الهى داشته باشد و خدا را فرمان بَرَد.
۲۳- ریشه گناه، نشناختن خداست
«ما عَرَفَ اللّهَ مَنْ عَصاهُ.»:
خدا را نشناخته آن که نافرمانى اش کند.
۲۴- عقل، بهترین مخلوق الهى
«لَمّا خَلَقَ اللّهُ الْعَقْلَ اسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قالَ لَهُ: أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ. ثُمَّ قالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قالَ: وَ عِزَّتى وَ جَلالى ما خَلَقْتُ خَلْقًا هُوَ أَحَبُّ إِلَىَّ مِنْکَ وَ لا أَکْمَلْتُکَ إِلاّ فیمَنْ أُحِبُّ، أَما إِنّى إِیّاکَ آمُرُ وَ إِیّاکَ أَنْهى وَ إِیّاکَ أُعاقِبُ وَ إِیّاکَ أُثیبُ.»:
چون خداوند، عقل را آفرید از او بازپرسى کرد، به او گفت: پیش آى! پیش آمد. گفت: بازگرد. بازگشت. فرمود: به عزّت و جلالم سوگند، مخلوقى را که از تو به پیشم محبوبتر باشد نیافریدم. و تو را تنها به کسانى که دوستشان دارم به طور کامل دادم. همانا امر و نهى و کیفر و پاداشم متوجّه توست.
۲۵- بر اساس عقل
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.
۲۶- مزدِ معلّم و متعلّم
«إِنَّ الَّذى یُعَلِّمُ الْعِلْمَ مِنْکُمْ لَهُ أَجْرٌ مِثْلُ أَجْرِ الْمُتَعَلِّمِ وَ لَهُ الْفَضْلُ عَلَیْهِ، فَتَعَلَّمُوا الْعِلْمَ مِنْ حَمَلَةِ الْعِلْمِ وَ عَلِّمُوهُ إِخْوانَکُمْ کَما عَلَّمَکُمُوهُ الْعُلَماءُ.»:
آن که از شما به دیگرى علم آموزد مزد او به مقدار مزد دانشجوست و از او هم بیشتر.
از دانشمندان دانش فراگیرید و آن را به برادران دینى خود بیاموزید، چنان که دانشمندان به شما آموختند.
۲۷- گناهِ فتوا دهنده بىدانش
«مَنْ أَفْتَى النّاسَ بِغَیْرِ عِلْم وَ لا هُدًى لَعَنَتْهُ مَلائِکَةُ الرَّحْمَةِ وَ مَلائِکَةُ الْعَذابِ وَ لَحِقَهُ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِفُتْیاهُ.»:
هر که بدون علم و هدایت به مردم فتوا دهد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب او را لعنت کنند و گناه آن که به فتوایش عمل کند دامنگیرش شود.
۲۸- عالمان دوزخى
«مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ لِیُباهِىَ بِهِ الْعُلَماءَ، أَوْ یُمارِىَ بِهِ السُّفَهاءَ أَوْ یَصْرِفَ بِهِ وُجُوهَ النّاسِ إِلَیْهِ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ إِنَّ الرِّئاسَةَ لاتَصْلُحُ إِلاّ لاَِهْلِها.»:
هر که علم و دانش را جوید براى آن که بر علما ببالد یا با سفها بستیزد یا مردم را متوجّه خود کند، باید آتش دوزخ را جاى نشستن خود گیرد; همانا ریاست جز براى اهلش شایسته نیست.
۲۹- سرنگونان جهنّمى
«فى قَوْلِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ «فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُنَ» قالَ: هُمْ قَوْمٌ وَصَفُوا عَدْلاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ثُمَّ خالَفُوهُ إِلى غَیْرِهِ.»:
درباره آیه شریفه «فَکُبْکِبُوا فیها هُمْ وَ الْغاوُنَ»; یعنى: «اینها و گمراهان در دوزخ سرنگون گردند.»، فرمود: ایشان گروهى باشند که عدالت را به زبان بستایند، امّا در عمل با آن مخالفت ورزند!
۳۰- غیر خدا را تکیهگاه نگیرید
«لا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّهِ وَلیجَةً فَلا تَکُونُوا مُؤْمِنینَ فَإِنَّ کُلَّ سَبَب وَنَسَب وَقَرابَة وَوَلیجَة وَبِدْعَة وَشُبْهَة مُنْقَطِعٌ إِلاّ ما أَثْبَتَهُ الْقُرآنُ.»:
غیر خدا را براى خود تکیهگاه و محرم راز مگیرید که در آن صورت مؤمن نیستید، زیرا هر وسیله و پیوند و خویشى و محرم راز و هرگونه بدعت و شبهتى، نزد خدا، بریده و بى اثر است جز آنچه را که قرآن، اثبات کرده است.
[و آن ایمان و عمل صالح است.]
۳۱- نشانه هاى فقیهِ پارسا
«إِنَّ الْفَقیهَ حَقَّ الْفقیهِ أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا، أَلرّاغِبُ فِى الاْخِرَةِ أَلْمُتَمَسِّکُ بِسُنَّةِ النَّبِىِّ(صلى الله علیه وآله وسلم).»:
فقیه حقیقى، زاهد در دنیا، مایل به آخرت و چنگ زننده به سنّت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) است.
۳۲- شوخىِ بدون فحش
«إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ الْمُلاعِبَ فِى الْجَماعَةِ بِلا رَفَث.»:
خداى عزّوَجلّ آن کس را که میان جمعى شوخى و خوشمزگى کند دوست دارد، در صورتى که فحشى در میان نباشد.
۳۳- عذاب زودرسِ سه خصلت
«ثَلاثُ خِصال لا یَمُوتُ صاحِبُهُنَّ أَبَدًا حَتّى یَرى وَ بالَهُنَّ: أَلْبَغْىُ، وَ قَطیعَةُ الرَّحِمِ وَ الَْیمینُ الْکاذِبَةُ یُبارِزُ اللّهَ بِها.»:
سه خصلت است که مرتکبشان نمیرد تا وبالشان را بیند: ستمکارى و از خویشان بریدن و قسم دروغ که نبرد با خداست.
۳۴- مطلوبِ خدا
«ما مِنْ شَىْء أَفْضَلُ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ وَ یُطْلَبَ مِمّا عِنْدَهُ.»:
چیزى نزد خداوند عزَّوجَلّ بهتر از این نیست که از او درخواست شود و از آنچه نزد اوست خواسته شود.
۳۵- پافشارى در دعا
«وَ اللّهِ لا یُلِحُّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فى حاجَتِهِ إِلاّ قَضاها لَهُ.»:
به خدا سوگند هیچ بنده اى در دعا پافشارى و اصرار به درگاه خداى عزّوجلّ نکند، جز این که حاجتش را برآورد.
۳۶- دعا کردن در سحر
«إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنینَ کُلَّ عَبْد دَعّاء فَعَلَیْکُمْ بِالدُّعاءِ فِى السَّحَرِ إِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِنَّها ساعَةٌ تُفْتَحُ فیها أَبْوابُ السَّماءِ، وَ تُقْسَمُ فیهَا الاَْرْزاقُ، وَ تُقْضى فیهَا الْحَوائِجُ الْعِظامُ.»:
همانا خداوند عزّوجلّ از میان بندگان مؤمنش آن بنده اى را دوست دارد که بسیار دعا کند، پس بر شما باد دعا در هنگام سحر تا طلوع آفتاب، زیرا آن ساعتى است که درهاى آسمان در آن هنگام بازگردد و روزى ها در آن تقسیم گردد و حاجت هاى بزرگ برآورده شود.
۳۷- دعا براى دیگران
«أَوْشَکُ دَعْوَةً وَ أَسْرَعُ إِجابَةً دُعاءُ الْمَرْءِ لاَِخیهِ بِظَهْرِ الْغَیْبِ.»:
دعایى که بیشتر امید اجابت آن مى رود و زودتر به اجابت مىرسد، دعا براى برادر دینى است در پشت سرِ او.
۳۸- چشم هایى که نمى گریند
«کُلُّ عَیْن باکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیمةِ غَیْرُ ثَلاث: عَیْن سَهِرَتْ فى سَبیلِ اللّهِ وَ عَیْن فاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللّهِ، وَ عَیْنِ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللّهِ.»:
هر چشمى روز قیامت گریان است، جز سه چشم:۱ـ چشمى که در راه خدا شب را بیدار باشد،۲ـ چشمى که از ترس خدا گریان شود،۳ـ و چشمى که از محرّمات الهى بسته شود.
۳۹- حریص همچون کرم ابریشم
«مَثَلُ الْحَریصِ عَلَى الدُّنْیا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ، کُلَّما ازْدادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلى نَفْسِها لَفًّا کانَ أَبْعَدَ لَها مِنَ الْخُرُوجِ حَتّى تَمُوتَ غَمًّا.»:
شخص حریص به دنیا، مانند کرم ابریشم است که هر چه بیشتر ابریشم بر خود مىپیچد راه بیرون شدنش دورتر و بستهتر مىگردد، تا این که از غم و اندوه بمیرد.
۴۰- دو رویى و دو زبانى
«بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذاوَجْهَیْنِ وَ ذالِسانَیْنِ، یُطْرى أَخاهُ شاهِدًا وَ یَأْکُلُهُ غائِبًا، إِنْ أُعْطِىَ حَسَدَهُ وَ إِنِابْتُلِىَ خَذَلَهُ.»:
بد بندهاى است آن بندهاى که دو رو و دو زبان باشد، در حضورِ برادرش او را ستایش کند، و در پشت سر، او را بخورد! اگر دارا شود بر او حسد برد و اگر گرفتار شود، دست از یارى او بردارد.
هم خوانی به مناسبت میلاد حضرت باقر العلوم (ع) توسط گروه محراب (صوتی)
هم خوانی به مناسبت میلاد حضرت باقر العلوم (ع) توسط گروه محراب
حجم فایل : ۱۸۸ کیلوبایت
لینک دانلود : مستقیم
کرامات امام محمد باقر(ع)
شفاى نابینا
ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر علیه السلام بود. او از بینایى محروم بود و از این جهتشدیدا رنج مىبرد. روزى به حضور امام باقر علیه السلام شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟
امام: بلى.
– آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانشهاى آنان بود؟
امام: بلى.
– شما مىتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانههایشان مىخورند، خبر دهید؟
امام: بلى. ما همه اینها را به اذن خداوند انجام مىدهیم.
او مىگوید: در این هنگام امام باقر علیه السلام فرمود: اى ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روى چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.
آن گاه به من فرمود: آیا مىخواهى که این چنین باشى و در روز قیامتحساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا مىخواهى به حال اول برگردى و بدون حساب به بهشتبروى؟! ابوبصیر گفت: مىخواهم به حال اول برگردم.
پیشواى پنجم بار دیگر دستبر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت
———————————-
سیرى در ملکوت
جابر بن یزید جعفى مىگوید: از امام باقر علیه السلام پرسیدم: مراد از ملکوت آسمان و زمین که به حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام، ارائه نمودند چیست؟ همان واقعهاى که خداوند متعال در قرآن شریف آن را یادآور شده و مىفرماید: «و کذلک نرى ابراهیم ملکوت السموات والارض» ; «و این چنین ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم.» پس دیدم که دست مبارک خود را به جانب آسمان برداشت و به من فرمود: نگاه کن تا چه مىبینى؟ من نورى دیدم که از دست آن حضرت به آسمان متصل شده بود، چنانکه چشمها خیره مىشد. آنگاه به من فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمان و زمین را چنین دید. امام باقر علیه السلام در این لحظه دست مرا گرفته و به درون خانه برد. لباس خود را عوض کرده و فرمود: چشم برهم بگذار! بعد از لحظاتى گفت: مىدانى در کجا هستیم؟ گفتم: خیر. فرمود: در آن ظلماتى هستیم که ذوالقرنین به آن جا گذر کرده بود. گفتم: اجازه مىدهید که چشمهایم را باز کنم. فرمود: باز کن اما هیچ نخواهى دید. چون چشم گشودم در چنان تاریکى بودم که زیر پایم را نمىدیدم.
اندکى رفتیم باز هم فرمود: جابر! مىدانى در کجائى؟ گفتم: خیر. امام فرمود: بر سر چشمهاى که خضر از آن آب حیات خورده بود، قرار دارى.
آن حضرت همچنان مرا از عالمى به عالم دیگر مىبرد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمانها را این چنین که تو ملکوت زمین را دیدى مشاهده کرد. …
او ملکوت آسمانها را دید که دوازده عالم است و هر امامى که از ما از دنیا برود، در یکى از این عالمها ساکن مىشود تا آنکه وقت ظهور قائم آل محمد صلى الله علیه و آله فرا رسد. امام باقر علیه السلام دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظهاى فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم. آن بزرگوار لباس قبلى خود را پوشید و به مجلس قبلى برگشتیم. من عرض کردم: فدایتشوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت.
———————————-
جنیان در حضور امام باقر (علیه السلام)
امامان معصوم علیهم السلام حجتهاى خدایى و پیشوایان هدایت و چراغهاى فروزان در تاریکىها براى تمام اهل دنیا و آخرت هستند. همچنانکه در زیارت جامعه کبیره مىخوانیم: «السلام على ائمة الهدى، و مصابیح الدجى، و اعلام التقى و ذوى النهى و اولى الحجى، و کهف الورى، و ورثة الانبیاء، والمثل الاعلى، والدعوة الحسنى و حجج الله على اهل الدنیا والاخرة والاولى; سلام بر امامان هدایت و چراغهاى شب تار و پرچمهاى تقوى و صاحبان خرد و دارندگان عقل و پناه مردم و وارثان پیغمبران و مثل اعلا [ى الهى] و [صاحب] دعوت نیکوتر و حجتهاى الهى بر اهل دنیا و آخرت و اولى.»
بر این اساس امامان معصوم علیهم السلام براى تمام اهل دنیا از جن و انس و تمام گروهها و ملتهاى جهان، حجت الهى و رهبر حقیقى شمرده مىشوند.
همچنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله بر جن و انس مبعوث شده بود و در آیات ۲۹ تا ۳۱ سوره احقاف این نکته بیان گردیده است، اوصیاى او نیز چنین بودند.
با توجه به این نکات فشرده، در این رابطه ۲ داستان زیر را مىخوانیم:
الف) سعد اسکاف مىگوید: روزى با حضرت باقر علیه السلام کار ضرورى داشتم. به صحن منزل آن حضرت وارد شده و خواستم به داخل اتاق بروم. امام فرمود: «عجله نکن!» من در حیاط منزل امام علیه السلام مدتى جلو آفتاب ماندم… تا اینکه بعد از مدتى با کمال شگفتى دیدم که اشخاصى از اتاق خارج شده و به سوى من آمدند. آنان از کثرت عبادت لاغر شده بودند. به خدا سوگند! سیماى زیبا و معنوى آنان مرا آن چنان شیفته نمود که وضع خود را (ناراحتى در هواى گرم) فراموش کردم. وقتى به محضر حضرت مشرف شدم به من فرمود: «گویا تو را ناراحت کردم.» عرض کردم: آرى! به خدا قسم من وضع خود را فراموش کردم. اشخاصى از نزد من گذشتند که همه یکنواختبودند و من مردمى خوش قیافهتر از اینها ندیده بودم.
فرمود: اى سعد! آنها را دیدى؟ گفتم: آرى. فرمود: ایشان برادران تو از طایفه جن هستند. عرض کردم: خدمتشما مىآیند؟ فرمود: آرى مىآیند و مسائل دینى و حلال و حرام خود را از ما مىپرسند.
ب) ابو حمزه ثمالى مىگوید: روزى جهتشرفیابى به حضور امام باقر علیه السلام اجازه خواستم، گفتند: عدهاى خدمت آن حضرت هستند. به همین جهت اندکى صبر کردم تا آنها خارج شوند. پس کسانى خارج شدند که آنها را نمىشناختم و به نظرم غریب و ناآشنا مىآمدند. اجازه شرفیابى گرفتم، داخل شدم و به حضرت عرض کردم: فدایتشوم، الآن زمان حکومتبنى امیه است و از شمشیرهاى آنها خون مىچکد. (یعنى ورود افراد ناشناس براى شما خطر آفرین است). امام فرمود: اى ابا حمزه! اینان گروهى از شیعیان از طایفه جن بودند و آمده بودند تا از مسائل دینى خود سؤال کنند. آیا نمىدانى که امام حجتخداوند برجن و انس مىباشد؟
———————————-
سیماى حقیقت
ابوبصیر از دوستان روشن دل اما باقر علیه السلام در یکى از سالها در مراسم حجبه همراه آن امام طواف مىکرد. او مىگوید: از زیادى صداها و تکبیرهاى حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اکثر الحجیج و اکثر الضجیج; چه قدر حاجى زیاد شده است و سر و صداها چه قدر بیشتر شده.»
در این موقع امام علیه السلام فرمود: «یا ابا بصیر! ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج; اى ابابصیر! چه قدر حاجى کم است اما سر و صدا زیاد است.» آیا مىخواهى راستى گفتهام را ثابت کنم و خودت با چشم خویش حقیقت گفتار مرا ببینى؟
عرض کردم: چه طور ممکن است اى مولاى من؟!
فرمود:
«جلوتر بیا!» من به امام باقر علیه السلام نزدیک شدم. دست مبارک را بر چشمهایم کشید و چند جمله دعا کرد. در این حال من بینایى خود را باز یافتم. امام باقر علیه السلام فرمود:
اى ابا بصیر! حالا به حاجیان طواف کننده بنگر. هنگامى که به جمعیت نگاه کردم، بسیارى از مردم را به صورت میمون و خوکهایى دیدم که در گرد کعبه در حالتحرکت بودند و افراد با ایمان و حاجیان حقیقى در میان آنان مانند نورى در ظلمات مىدرخشیدند. عرض کردم:
«اى مولاى من! درست فرمودى و حقیقت گفتار شما بر من ثابتشد، «ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج; چه قدر حاجى کم و سر و صدا زیاد است.» آن گاه حضرت لبهاى مبارک را به حرکت در آورد و با خواندن دعائى، چشمهاى من به حالت اول برگشت.
صلوات بر امام باقر (ع) به روایت امام حسن عسگری (ع ) (صوتی)
صلوات بر امام باقر (ع) به روایت امام حسن عسگری (ع ) با صدای محسن حسن زاده
حجم فایل : ۳۸۸ کیلوبایت
لینک دانلود : مستقیم
علم امام محمد باقر(ع)
در فصول المهمة آمده است: آن حضرت را بدین لقب (باقر) مىخواندند زیرا علوم را مىشکافت و باز مىکرد.در صحاح آمده است: «تبقر، یعنى توسع در علم» .و در قاموس گفته شده است : محمد بن على بن حسین را باقر مىخواندند چون در علم تبحر داشت.در لسان العرب نیز ذکر شده است: آن حضرت را باقر مىخواندند چرا که علم را مىشکافت و به اصل آن پى مىبرد و فروع علم را از آن استنباط مىکرد و دامنه علوم را مىشکافت و وسعت مىداد.ابن حجر در صواعق مىنویسد: «او را باقر مىخواندند و این کلمه از «بقر الارض» اخذ شده است، یعنى آنکه زمین را مىشکافد و مکنونات آن را آشکار مىکند.زیرا او نیز گنجینههاى نهانى معارف و حقایق احکام و حکمتها و لطایف را که جز از دید کوته نظران و ناپاکان پنهان نبود، آشکار مىکرد.» از این رو درباره وى گفته مىشد که آن حضرت شکافنده علم و جامع آن و نیز آشکار کننده و بالا برنده علم و دانش است.در تذکرة الخواص نیز آمده است: او را باقر لقب داده بودند زیرا در اثر سجدههاى فراوان، پیشانىاش شکاف برداشته بود.برخى هم گویند چون آن حضرت از دانش بسیار برخوردار بود او را باقر مىخواندند.آنگاه به نقل سخن جوهرى در صحاح مىپردازد
شیخ صدوق در علل الشرایع به نقل از عمرو بن شمر آورده است: از حابر جعفى پرسیدم چرا به امام پنجم، باقر مىگفتند؟ گفت: «چون علم را مىشکافت و اسرار آن را آشکار مىکرد» .در مناقب ابن شهر آشوب نوشته شده است: گفتهاند براى هیچ یک از فرزندان حسن و حسین (ع) این اندازه از علوم، از قبیل تفسیر و کلام و فتوا و احکام و حلال و حرام فراهم نشد که براى امام باقر (ع) .محمد بن مسلم نقل کرده است که از آن حضرت سى هزار حدیث پرسش کردم
امام(ع)نقطه گذارى را در حروف ابداع فرمود
گفتیم که وظیفه مهم امام(ع)درین مرحله،رویاروئى با توضیح تفصیلىچهار چوب تشیع بود و نشان دادن صفات ممیز و برجسته آن بوسیله توسعه ونشر مفاهیم مکتب از سطح محدود و اشخاص معدود به سطحى وسیعتر،تا تودهمردم را از حیث چون و چند پرورش دهند و اسلام حقیقى را مجسم سازند وبراى همه شئون زندگانى چاره جوئى منطقى اسلامى بیندیشند.
از دو راه امکان داشت که امام باقر(ع)درین زمینه براى تحقق بخشیدنبه وظایف تاریخى خود اقدام فرماید:
اول:راه گسترده آموزش از درون حوزه خود که آنرا به همین منظورتاسیس کرده بود. همچنین براى افزودن علما و طلاب علوم اسلامى و آموختنآداب آن،حوزه مزبور را بنا کرده بود.
امام باقر(ع)در عصر خود،در مورد علوم اسلامى،مرجع یگانه جهاناسلام بود و علماى عصر او در برابر وجود مقدسش(ع)،فروتنى مىنمودند (۱)
و این معنى اعترافى بود به مقام شامخ علمى او.
حوزه او براى صدها دانشمند و محدث که تربیت کرده بود پایگاهى بود.
جابر جعفى گوید:«ابو جعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد».و محمد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مىنمود از ابو جعفر(ع)مىپرسیدمتا جائیکه سى هزار حدیث ازو سؤال کردم.» (۲)
ابن شهر آشوب از بقایاى اصحاب و تابعین برجسته و بزرگان و فقیهاناسلام بود.او از کسانى که از امام روایت کردهاند،عدهاى بسیار را مىشمارد.
از صحابه،جابر بن عبد الله انصارى و از تابعین،جابر بن زید جعفى و کیسانسختیانى و از فقیهان،ابن مبارک و زهرى و اوزاعى و ابو حنیفه و مالک وشافعى و زیاد بن منذر و از مصنفان، طبرى و بلاذرى و سلامى و خطیب بغدادىدر تاریخ نویسى.
دوم:از راه روبروئى امت با این چهار چوب.تقریبا در زندگى پیشوایان(ع)،نخستین بار بود که مفهوم تشیع به اعتبار اینکه عقیده گروهى آگاه است،تمرکز مىیافت و شکل روشن میگرفت و حدود آن عقیده مرزبندى میشد.تشیعىکه در تفسیر اسلام،طریقى خاص داشت و ناچار باید در همه راههاى جامعهاسلامى انتشار یابد.
امام(ع)شیعیان خود را با چنین سخنانى توصیف مىفرماید:
«همانا که شیعه ما،شیعه على،با دست و دل گشاده و از سرگشاده دستىو بى ریائى از ما طرفدارى میکنند و براى زنده نگاهداشتن دین،متحد و پشتیبانما هستند.اگر خشمگین گردند،ستم نمیکنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمىگذرند.براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هر کس که با آنانمخالف باشد طریق مسالمت پیش میگیرند.»
در جاى دیگر مىفرماید:«شیعه ما اطاعتخدا میکنند».
اما در بعضى اوقات،مخالفان امام(ع)که رویاروى ایشان مىایستادند،حالت مبارزه جوئى بخود میگرفتند و براى ذهنیات و افکار بیشتر مردم در این چهار چوب که امام بخاطر آن فعالیت میکرد و مردم بدان معتقد بودند،ارزشىقائل نمیشدند.
ازین رو بود که امام(ع)با کمال روشنى در سطح امتشعارهاى خودرا مطرح مىفرماید:
در روایتى آمده است که حضرت باقر(ع)همراه با حضرت صادق کههمراه امام آمده بود،حج بیت الله به جاى آوردند.وقتى به مسجد الحرام رسیدند،هزاران کس در مسجد گرد آمدند. امام صادق(ع)با وجود حضور هشام بنعبد الملک،در محضر پدر بزرگوار خود ایستاد و مفهوم شیعه اهل بیت را باوضوح تمام براى حاضران به شرح باز گفت.او آشکارا و با بیانى روشنتوضیح داد که شیعیان کسانى هستند که داراى این صفات و خصوصیاتند و آناناصحاب روحانى و اجتماعى در جامعه مىباشند و وارثان حقیقى اهل بیتند.
این آشکارا گوئى و صراحت در سطح توده مردم و در حضور هشام بنعبد الملک،گزافه گوئى و یا ماجراجوئى نبود که امام حساب آنرا نکرده باشد،بلکه موافق برنامهاى بود که براى خواستهاى آن مرحله ضرورت داشت و درحقیقت توضیحى بود که مردم از پیشوایان(ع) میخواستند و مسلمانان آن راادراک میکردند و میدانستند که اینک مساله،همان مساله امام حسین(ع)نیستکه با اخلاص براى حفظ اسلام جنگید و به شهادت رسید.بلکه مساله بالاترو بزرگتر ازین تصور بسیطى است که آنها دارند.مساله عبارت از هدف و عقیدهو رهبرى و برنامهریزى الهى بود که در وجود امام حسین(ع)تجلى یافته بودو اینک دوباره متجلى شده است.و بسا که در عصرهاى گوناگون و نسلهاىمختلف همچنان برقرار باشد و بروز کند.
این مساله،مسالهاى بود که ناگزیر باید ملت را به آن توجه میداد و بهشکلى واضح و تفصیلى و دربرگیرنده،به او مىفهماند تا او را عمیقا به حرکتدرآورد و واقعیتى را که در آن زندگانى مىکنند دگرگون سازد. دلیل این مطلب چیزى ازین گویاتر نیست که امام باقر(ع)به خلیفه اموىوارد شد و خلیفه کوشید با استهزاء از امام(ع)پرسش کند و به او گفت:آیاتو فرزند ابو ترابى؟.و بعد سعى کرد او را خفیف گرداند.اما امام(ع)به اینمسائل اهمیتى نداد بلکه در مجلس خلیفه به پاى ایستاد و خطابهاى ایراد فرمودتا رهبرى اهل بیت را توضیح دهد و مشروعیت آنان را در حکومت،آشکارابیان کند.امام با دعوت خود و چنین آشکارا سخن گفتنها و از گذرگاه اینبرنامه وسیع،و با رویاروئى صریح با امت در هدفهاى واضح، روزگارىنوین را مجسم ساخت.
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۱۳
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى کرمانى
نرم افزار دانستنیهای باقرالعلوم(ع) برای موبایل با فرمت جاوا
کتابخانه دیجیتالی شامل:
زندگینامه : شامل : نمایى از زندگانى امام محمد باقر علیه السلام ، مادر ، آثار و تألیفات
فضائل : شامل : فضایل امام محمد باقرعلیه السلام ، خزانه داران خدا در آسمان و زمین ، پیشگویی امام ، امام نگران دوستان است! ، نتیجه استغفار زیاد ، کلید رستگاری ، ضرب سکه ى اسلامى به دستور امام باقر ( ع )، سلام رسول خدا و پاسخ امام باقر علیهماالسلام،
سیره : شامل: پرتوی از سیره و سیماى امام محمد باقرعلیه السلام ، امام باقر علیه السلام و خلفاى جور ، فضل و دانش امام باقر علیه السلام ، امام باقرعلیه السلام و تربیت فرزند ، امام باقر علیه السلام و آخوند درباری، ویژگیهای اخلاقی امام باقر ( ع ) ، روش امامت امام باقرعلیه السلام، حکومت و سیاست در سیره امام باقر علیه السلام،
شکافنده علم : شامل: باقر العلوم علیه السلام ، جهاد علمی ، بررسى جایگاه علمى و تلاشهاى فرهنگى امام باقر علیه السلام ، شکافنده دانش و جامع علوم ، امام باقرعلیه السلام؛ حافظ دین ، بازگویی مناقب امام علی علیه السلام ،
سخنان : شامل : چهل حدیث ، احادیث امام باقر ( ع ) ، مناظره راهب نصرانی با امام باقر علیه السلام ، در کنار خانه خدا ، عصر ظهور در کلام امام باقر علیهالسلام ، ظهور حضرت مهدى ( عج ) ، دریای علم امام باقر علیه السلام ، اندرزهای امام باقر علیه السلام به جابر بن یزید جعفی ،
اصحاب: شامل : اصحاب برجسته امام باقر علیه السلام ،
داستان : شامل : چهل داستان
شعر : شامل : مدح و ثنا ، رثا ،
شهادت : شامل : شهادت امام باقر ( ع ) ، امام باقر علیه السلام در بستر بیماری ، وصیت امام باقر علیه السلام
کتابشناسی : شامل : کتابهاى فارسى ، کتابهاى عربى ، کتابهاى خطى عربى ، کتابهاى اردو و غیره ..
حجم فایل : ۳۳۶ کیلوبایت
لینک دانلود : مستقیم
تربیت در سیره امام باقر(ع)
تربیت و ربانی نمودن انسان ها از وظایف پیامبران و اولیای الهی است. خداوند در آیاتی تربیت تمامی انسان ها را هدف بعثت پیامبر(ص) برمی شمارد. بنابراین همه کسانی که در چارچوب آموزه های وحیانی، اهداف زندگی خویش راسامان می دهند، تلاش می کنند تا افزون بر عروج ملکوتی، دستگیر دیگران در این سیر الی الله باشند و خدایی شدن را چنان که خود آزموده اند، به دیگران نیز بیاموزند و شهد شیرین مظهریت یافتن و ربانی شدن را به دیگران بچشانند.
یکی از انسان های کاملی که از سوی خداوند ماموریت می یابد تا نه تنها دستگیر شیعیان و امت اسلام باشد بلکه در مقام هدایت و ارائه طریق و ایصال الی المطلوب قرار گیرد، امام باقرالعلوم(ع) است که تمامی علوم اولین و آخرین را شکافته و به سر منزل دانش مطلق رسیده و در مقام روح القدسی، همه بشریت را از علوم سرچشمه هستی بهره مند ساخته است.
نویسنده در این نوشتار تنها به گوشه ای از زندگی عالم آل محمد(ص) اشاره کرده و شیوه و سیره تربیتی آن امام همام را براساس آموزه های قرآنی و روایی تحلیل و تبیین نموده است. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● تربیت ربانی
تربیت هرچند که از واژه ربو به معنای فزونی و نمو آمده (لسان العرب، ابن منظور، ج ۵، ص ۱۲۶ ذیل واژه ربا و مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۳۴۰ ذیل واژه ربو) اما ارتباط تنگاتنگی با رب و ربوبیت دارد، چرا که ربوبیت نیز به معنای تربیت و ایجاد چیزی به صورت تدریجی تا رسیدن آن به کمال آمده است (همان، ص ۳۳۶ ذیل واژه رب) بر این اساس، تربیت، پرورش دادن استعدادهای درونی و به فعلیت رسیدن قوا می باشد (تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، ص ۵۷) و این جز در مورد چیزهایی که قابل رشد و نمو کمی و کیفی باشند نمی تواند اتفاق افتد. از این رو ربوبیت و تربیت تنها در اموری چون زراعت و فرزند و مانند آن اتفاق می افتد که از چنین استعداد و قوه ای برخوردار هستند. (لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۸)
تربیت و ربوبیت از مهم ترین مقوله های آموزه های وحیانی است، چرا که هدف از استقرار انسان در زمین، دست یابی او به این مهم می باشد تا در یک فرآیندی، استعدادهای خویش را آشکار ساخته و پس از متاله و خدایی شدن، خود نیز در مقام مظهریت ربوبیت مطلق الهی قرار گیرد و به تربیت ما سوی الله پرداخته و ربوبیت آنها را به عهده گیرد.
از آیاتی از جمله ۲۱ و ۴۹ و ۷۶ و ۱۰۵ و ۱۳۹ سوره بقره و ۴۹ و ۵۰ سوره آل عمران و ده ها آیه دیگر چنین برمی آید که خداوند نخستین مربی انسان هاست چنان که خدا سرچشمه و منشأ همه تربیت ها و ربوبیت ها می باشد.
خداوند هم چنین به عللی خود تربیت برخی از افراد انسانی را به طور مستقیم به عهده می گیرد و تحت کفالت خویش آنان را چنان که خود می خواهد می سازد و مصنوع خود قرار می دهد. (اسراء، آیه ۶۵ و زمر، آیه ۱۰ و آیات دیگر) از جمله کسانی که تحت تربیت مستقیم خداوندی قرار می گیرند پیامبران الهی هستند. (بقره، آیه ۱۳۶ و آل عمران، آیه ۸۴ و ابراهیم، آیات ۱۲ و ۱۳) از این رو خداوند از انتخاب حضرت آدم و تربیت ویژه او از سوی خود در آیاتی از جمله ۱۲۲ سوره طه و ۳۷ سوره بقره سخن به میان می آورد؛ چرا که حتی پذیرش توبه حضرت آدم(ع) به خاطر ارتکاب نهی تنزیهی و ارشادی و راهنمایی او برای حرکت به سوی خدا، خود بهترین گواه بر این انتخاب و تربیت ویژه است. (بقره، آیه ۳۷)
همچنین تربیت حضرت ابراهیم(ع) این گونه اتفاق افتاد، چراکه وی به طور مستقیم تحت تربیت و کفالت الهی قرار گرفت و تربیت های ویژه ای یافت که در آیاتی ازجمله آیه ۶ سوره یوسف و ۵۱ سوره انبیاء و نیز ۱۲۶ تا ۱۳۱ سوره بقره و آیات بسیار دیگر به آن اشاره شده است.
تربیت حضرت اسحاق(ع) و اسماعیل صادق الوعد(ع) از دیگر مصادیق تربیت و پرورش خاص پیامبران است که در آیاتی از جمله آیه ۶ سوره یوسف و ۴۵ و ۴۶ سوره ص و هم چنین آیات ۵۴ و ۵۵ سوره مریم بدان اشاره کرده است.
البته انسان هایی پاک غیر از پیامبران نیز به عللی تحت کفالت و پرورش خاص الهی قرار می گیرند که از جمله آن ها می توان به اصحاب کهف اشاره کرد. (کهف، آیات ۹ تا ۱۱ و نیز همان ۱۴ تا ۱۶).
همچنین گروهی از انسان ها به نام اولوالالباب نیز تحت تربیت خاص الهی قرار می گیرند که در آیاتی از جمله آیه ۷ سوره آل عمران و نیز ۱۹۰ تا ۱۹۵ همین سوره و ۱۹ تا ۲۲ سوره رعد به این تربیت خاص توجه داده شده است.
اینها بیانگر این معناست که خداوند خود تربیت ربانی برخی از انسان ها را به طور خاص به عهده می گیرد تا در مسیر الهی دستگیر دیگران شوند، چراکه سنت الهی بر این قرار گرفته تا هستی از طریق اسباب، مدیریت و ربوبیت شود و پیامبران و اشخاص تربیت شده الهی همان اسباب الهی هستند تا به عنوان حبل الله و عروه الوثقی عمل کنند.
هریک از انسان ها باید در دایره فعلیت خود دیگران را تربیت کنند و دست کم در محدوده خانواده و خویشان این وظیفه و مأموریت را انجام دهند. خیرخواهی برای اعضای خانواده و تربیت دینی آنان تکلیفی بایسته برعهده مؤمنان است که در آیه ۶ سوره تحریم بدان اشاره شده است. هریک در حد توان و استعداد خویش می بایست به تربیت و پرورش نفوس دیگران بپردازد، چنان که پیامبران این گونه عمل می کردند. (بقره، آیات ۱۲۹ و ۱۵۱ و آل عمران، آیه ۱۶۴ و جمعه، آیه ۲)
● شیوه های تربیتی
انسان های در مقام مظهریت ربوبیت و خلافت الهی باید به گونه ای عمل کنند تا همه موجودات هستی از عمل ایشان بهره برند. تربیت انسان دامنه گسترده ای دارد که شامل تربیت حیوانات (ص، آیات ۳۰ تا ۳۲ و مائده، آیه ۴) و گیاهان تا جنیان و فرشتگان می شود، چراکه همه آنها تحت تسخیر انسان به طور تکوینی قرار دارند و سجده ایشان بر انسان نمادی از این تسخیر تکوینی است. (بقره، ۳۴)
تربیت انسان باید از خانواده آغاز و به همه هستی بینجامد (تحریم، آیه ۶ و آیات دیگر) این تربیت شامل اموری چون آموزش نماز، پرداخت زکات، اطاعت از خدا، آموزش حجاب، ترغیب به رعایت تقوا، پرهیز از گفتار تحریک آمیز جنسی، ملازم بودن در خانه در مورد زنان، داشتن وقار، پرهیزاز جلوه گری ها و خودنمایی های جاهلی و مانند آن است. (احزاب، آیات ۳۲و ۳۳)
سرپرست خانواده به سبب دارا بودن نقش مؤثر و سازنده در تربیت دینی اعضای خانواده (تحریم، آیه ۶) باید همواره مراقبت و پی گیری نماید تا اهل خانواده بر اقامه و برپایی نماز اقدام کرده و در این باره کوتاهی نکنند. (ابراهیم، آیات ۳۷ و ۴۰ و نیز مریم، آیه ۵۵ و طه، آیه ۱۳۲) در این میان نقش مادر در برهه ای از زمان در حوزه تربیت فرزند پررنگ است و می بایست شرایط به گونه ای فراهم آید تا مادر به این نقش و وظیفه خود به درستی عمل کند (طه، آیه ۴۰) چنان که والدین باید بیش ترین دقت و صبر را در دوره خردسالی کودک به خرج دهند، چرا که بهترین زمان تربیت فرزندان همین سالیان کودکی و نوجوانی است. (اسراء آیه ۲۴) زیرا فرزندان تحت تأثیر عقاید و رفتارهای والدین و سرپرستان خویش قرار دارند. (بقره، آیات ۱۳۲ و ۱۳۳ و یوسف، آیه ۳۸ و حج، آیه ۷۸)
نیکوکاری پدر و مادر تأثیر بسیاری در سرنوشت تربیتی کودک به جا می گذارد (مریم، آیات ۲۸ و ۲۹) و پدر و مادر افزون بر نصیحت و اهتمام به آموزش مستقیم فرزندان و اصلاح رفتارهای آنان (بقره، آیات ۱۳۲ و ۱۳۳) می بایست از طریق مواعظ گفتاری و عملی (لقمان، آیه ۱۳) و رفتارهای نیک (مریم، آیات ۲۸ و ۲۹) کودکان خویش را تربیت کنند.
این تربیت باید همه حوزه ها و ابعاد زندگی را دربرگیرد. بنابراین آموزش جنسی و بیان تفاوت های زن و مرد و لزوم مراعات حریم خصوصی دیگران به ویژه حریم خصوصی جنسی از مهم ترین وظایف والدین است. کودکان باید دریابند که حریم خصوصی چیست و این حریم خصوصی امری مهم و اساسی است که حتی باید نسبت به والدین نیز مراعات شود، چرا که ایشان نیز دارای حریم خصوصی هستند که فرزندان نمی توانند آن را بشکنند و به آن تجاوز نمایند.
تعلیم آداب ورود به حریم خصوصی پدر و مادر به کودکان می آموزد تا حریم خصوصی دیگران را بشناسند و پای بند مقررات و آداب آن گردند؛ چرا که کودکان نخست به مالکیت عمومی می رسند و سپس به مالکیت خصوصی آگاهی و شناخت می یابند. از این رو لازم است تا محدوده مالکیت های عمومی و خصوصی، این گونه آموزش داده شود و کودکان با آن تربیت شوند.
رحمت و محبت کردن اساس تربیت است و این در فرزندان بیش از دیگر اشخاص بروز و ظهور می کند. (اسراء، آیات ۲۳ و ۲۴ و اسراء، آیه ۲۴) بنابراین اساس تربیت را باید بر محبت و رحمت قرار داد و امید نداشت تا با خشونت و بغض کسی را تربیت کرد و آموزش داد.
در تربیت هم چنین باید از روش هایی بهره جست که بر پایه فطرت و عقلانیت باشد و در بسیاری از موارد ذکر حکمت و علل و فلسفه احکام واجبی و تحریمی و بایدها و نبایدها می تواند در ترغیب و تشویق دیگران به آن موثر باشد. از این رو روش آموزه های قرآنی در حوزه تربیتی بر این قرار گرفته تا آن جایی که امکان دارد، حکمت و فلسفه احکام بیان شود تا انگیزه در مخاطبان برای عمل افزایش یابد. (انعام، آیات ۱۴۳ و ۱۴۴ و نیز ۱۴۸ تا ۱۵۰ و نیز یونس، آیه ۵۹)
هر کسی می بایست گروهی را برای یاری خود در امر تعلیم و تربیت، پرورش دهد، از این رو پیامبران وظیفه داشتند تا به تربیت و تعلیم ربانی گروهی از مردم به عنوان عالمان ربانی بپردازند تا ایشان را در امر تربیت دینی مردم یاری رسانند. (آل عمران، آیه ۷۹)
این عالمان ربانی تربیت شده توسط پیامبران، خود نیز باید گروه هایی را پرورش و تربیت نمایند که به این عمل تربیتی اقدام کنند. این بدان معناست که هر کسی باید شبکه ای از عالمان و مربیان ربانی را پرورش داده و ایجاد نماید تا این گونه در همه سطوح و لایه های جامعه افراد تربیت شده حضور داشته باشند و اجازه ندهند تا کسانی به نام عالمان ربانی به سوءاستفاده بپردازند و یا مردم را از مسیر الهی و تربیت دینی دور سازند.
خداوند در آیه ۶۳ سوره مائده و نیز ۴۴ همین سوره، از وظایف عالمان تربیت شده دینی و ربانیون، تربیت مردم دانسته و از ایشان خواسته تا با امر به معروف و نهی از منکر مردم را در مسیر هدایت قرار دهند تا این گونه رسالت پیامبران در جامعه عمل شود. ایشان نیز همانند پیامبران نمی توانند اجرتی برای کار تربیت دینی خویش بخواهند و دین فروشی کنند.
آسان گیری (بقره، آیه ۱۷۸)، ارایه الگوهای پسندیده (آل عمران، آیات ۱۴۶ و ۱۴۷) اعتدال و دوری از افراط و تفریط (فرقان، آیه ۶۰ و لقمان، آیات ۱۷ و ۱۹)، تبیین علت رفتارها (لقمان، آیات ۱۳ تا ۱۹)، مراقبت و مواظبت نفس از ناپاکی ها (مائده، آیه ۱۰۵) نمونه هائی از روش های قرآنی برای تربیت است.
● سیره تربیتی امام باقر(ع)
امام باقر(ع) که قرآن مجسم و ناطق است، براساس همین روش قرآنی به تربیت دیگران پرداخت. وی که خود از صنایع و سازه های الهی بود، می بایست دیگران را در مسیر الهی هدایت ایصالی قرار می داد. در روایت از معصوم(ع) آمده است: «نحن صنایع الله و الناس بعد صنایع لنا» یا «نحن صنایع الله و الخلق صنایع لنا»؛ بنابراین آن حضرت نیز به تربیت مردمان اقدام می کرد تا سازه های الهی و ربانی تحقق یابد.
تربیت قرآنی
آن حضرت در مقام عمل به شیوه آموزشی و تربیتی قرآنی، به آموزش و تربیت عالمان ربانی پرداخت تا در عالم به مسئولیت تربیتی اقدام کنند.
در تربیت فرزندان نیز براساس الگوهای قرآنی عمل می کرد و آن را تجسم می بخشید. محمدبن مسلم از اصحاب بزرگ آن حضرت نقل می کند که من در خدمت امام باقر(ع) بودم. در این هنگام فرزند خردسالش، جعفر(ع) وارد شد و در دستش عصایی بود که با آن بازی می کرد. امام باقر(ع) او را به گرمی در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: «پدر و مادرم به فدایت باد) با این چوب) کار لهو انجام مده و بازی مکن، سپس فرمود: «ای محمد، پس از من او امام توست. از او پیروی کن و از دانش او استفاده نما، به خدا سوگند او همان صادقی است که رسول خدا(ص) او را توصیف نمود که شیعیان او در دنیا و آخرت پیروزند و دشمنانش در زمان هر پیامبری ملعون هستند. در (این هنگام) جعفر(ع) خندید و صورتش قرمز شد، آنگاه امام باقر(ع) به من فرمود: از او سؤال کن، من از او پرسیدم ای پسر رسول خدا، خنده از کدام عضو بدن منشأ می گیرد. جعفر(ع) فرمود: ای محمد، عقل از قلب، اندوه از کبد و نفس از ریه و خنده از طحال منشأ می گیرد. (وقتی این پاسخ را از او شنیدم) از جایم برخاستم و او را بوسیدم.» (بحارالانوار، ج۴۷، ص۱۵، ح۱۲؛ به نقل از کفایه الاثر، ص.۳۲۱)
● تربیت بر پایه اعتدال
امام باقر(ع) در هر کاری از جمله تربیت و محبت بر پایه اعتدال عمل می کرد و هرگز از آن بیرون نمی رفت، چنان که خود در این باره می فرماید: «شرالآباء من دعاه البر الی الافراط، بدترین پدران آن هایی هستند که در نیکی و محبت ]نسبت به فرزندان خود[ زیاده روی نمایند.» (تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۴۰۸؛ و نیز مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۲)
هرچند تفاوت های گاه بسیار مهم و اساسی میان فرزندان وجود دارد، ولی کسی که در مقام تربیت است می بایست به گونه ای رفتار کند که حسادت فرزندان برانگیخته نشود و بلکه حتی گاه لازم است تا کودکی که شرایطی خاص دارد و آسیب پذیرتر است موردتوجه قرار گیرد تا به دیگران آسیب نرساند. امام صادق(ع) به نقل از پدر گرامی اش می فرماید: به خدا قسم، رفتار من با بعضی از فرزندانم از روی تکلف و بی میلی است. او را روی زانوی خود می نشانم، محبت بسیار می کنم، از وی شکرگزاری و قدردانی می نمایم، درحالی که این همه احترام و محبت، شایسته فرزند دیگر من است. به این تکلف تن می دهم تا آنکه فرزند شایسته ام از شر آنان مصون باشد و آنان رفتاری را که برادران یوسف با یوسف انجام دادند مرتکب نشوند. خداوند سوره یوسف را نفرستاد مگر به عنوان مثال که بعضی از ما نسبت به بعضی دیگر حسد نورزیم چنانکه برادران یوسف به او حسد کرده و ستم نمودند.
● صحبت و نصیحت با فرزندان
امام باقر(ع) در فرصت های مناسب با فرزندان خود صحبت می کردند و گاهی به شکل گروهی و عمدتاً به شکل فردی به نصیحت آنها می پرداختند. اسماعیل بن خالد نقل می کند از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: پدرم ما (فرزندان) را جمع می کرد و به ما می فرمود: ای فرزندان از تعرض نسبت به حقوق دیگران بپرهیزید، بر مشکلات و سختی ها صبر پیشه کنید و اگر خویشان، شما را به کاری که ضررش برای شما بیش از نفعش باشد دعوت کردند اجابت نکنید.» (حلیه الابرار، ج ۲، ص ۱۲۶)
از جمله سفارش های آن حضرت به فرزندش امام صادق(ع) این جملات است: «خداوند سه چیز را در سه چیز دیگر پنهان کرده است، رضایش را در اطاعت مخفی کرد، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمار، شاید که رضایتش در همان طاعت باشد، خشم و غضبش را در معصیت پنهان نمود، پس هیچ نوع معصیتی را کوچک نپندار، شاید که غضبش در همان باشد و اولیاء خود را در میان بندگانش پنهان کرد، پس احدی از بندگان او را حقیر مدان که شاید همان بنده، ولی او باشد.» (کشف الغمه، ج۲، ص ۳۶۰، سیره الائمه الاثنی عشر، ج۲، ص ۲۳۰-۲۲۹).
آن حضرت به فرزندش فرمود: «فرزندم از کسالت و اندوه بپرهیز که این دو، کلید هر شری هستند، زیرا اگر سست و تنبل باشی به ادای حق نخواهی پرداخت و اگر محزون و اندوهناک باشی، برحق، صبر پیشه نخواهی کرد.» (همان، ص ۳۴۴)
سفیان ثوری نقل می کند که امام صادق(ع) را ملاقات کردم و از او خواستم مرا نصیحت کند.. .آن حضرت فرمود: ای سفیان! پدرم مرا به سه چیز سفارش و از سه چیز برحذر داشت، از جمله آن سفارشات این بود که فرزندم، هرکه با رفیق بد همراه شود سالم نمی ماند و هرکه در موضع اتهام رود مورد اتهام قرار می گیرد و هرکه بر زبان خود کنترل نداشته باشد پشیمان می شود.» (الخصال، صدوق، ص ۱۶۹).
● ضرورت تربیت با کردار
مربیان موفق در جهاد مقدس تربیت بیش از آن که به گفتار، دعوت به نیکی کنند با عمل صالح دعوت کرده اند، پیش از آنکه سخن بگویند عمل نمودند، پیش از آن که به تربیت دیگران اقدام کنند به اصلاح خویش پرداختند، بنابراین والدین که خود اولین مربیان فرزندان هستند می بایست با زبان عمل با فرزندانشان سخن بگویند، فرزندان باید در عمل ببینند که والدین به آنچه می گویند پای بند هستند و خود عمل می کنند و گفتارشان با عملشان مطابقت دارد.
اصولاً اساسی ترین عامل تربیتی معصومان (ع) و درواقع مهمترین راز موفقیتشان در تربیت فرزندان همان تربیت با عمل و پای بندیشان به آنچه می گفتند بوده است و این شیوه در سیره تربیتی امام باقر(ع) نیز کاملاً آشکار است، فرزندان آن حضرت با دیدن اعمال پدر برای انجام اعمال صالح و رفتار درست الگو می گرفته و به راز بندگی خداوند دست می یافتند.
از فرزند بزرگوار امام باقر(ع) نقل شده که روزی بر پدرم وارد شدم و دیدم که در آن روز پدرم هشت هزار دینار به تهی دستان مدینه صدقه داده و اهل خانه ای را که تعداد آنها به یازده نفر می رسید آزاد کرده است.» (بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۹۰)
اسحاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل کرده است: من پیوسته رختخواب پدرم را پهن می کردم و منتظر می ماندم تا ایشان به رختخواب بروند و بخوابند، سپس برمی خاستم و به رختخواب خود می رفتم، شبی آن حضرت تأخیر کردند و من در طلب او به مسجد رفتم، درحالی که مردم خواب بودند، او را در حال سجده دیدم و غیر او کسی در مسجد نبود. من صدای او را می شنیدم که می گفت: «سبحانک اللهم انت ربی حقا حقا، سجدت لک یا رب تعبدا و رقا، اللهم ان عملی ضعیف فضاعفه لی، اللهم قنی عذابک یوم تبعث عبادک و تب علی انک انت التواب الرحیم.» (حلیه الابرار، ج ۲، ص ۱۱۲)
ابن قداح از امام صادق(ع) نقل کرده که: «پدرم (امام باقر(ع)) بسیار یاد خدا می کرد، همراه او راه می رفتم، او را در حال ذکر می دیدم، با او غذا می خوردم، او را در حال یاد خداوند می دیدم، با مردم سخن می گفت و این کار، او را از یاد خدا غافل نمی کرد. من مشاهده می کردم که زبان او مدام درحال گفتن ذکر لااله الاالله بود. پدرم ما را جمع می کرد و ما را به ذکر و یاد خدا امر می فرمود و این کار تا طلوع خورشید ادامه داشت، هر کدام از ما را که قرائت قرآن آموخته بود به خواندن قرآن و هر کدام که قرآن نیاموخته بود به گفتن ذکر امر می کرد.» (الکافی، ج ۲، ص ۲۹۹؛ بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۸- ۲۹۷؛ جلیه الابرار، ج ۲، ص ۱۱۱- ۱۱۰)
امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه مسئله ای پدرم را محزون می ساخت، ایشان زنان و فرزندان را جمع می کرد. آنگاه خود دعا می کردند و آنها آمین می گفتند.» (بحار الانوار، به نقل از الکافی، ج ۲، ص ۴۸۷) همچنین بریدبن معاویه عجلی نقل می کند: «هرگاه امام باقر(ع) قصد مسافرت داشتند خانواده خود را در منزلی جمع می نمودند و این چنین دعا می کردند: «اللهم انی استودعک نفسی و اهلی و مالی و ولدی، الشاهد منا و الغائب، اللهم احفظنا و احفظ علینا، اللهم اجعلنا فی جوارک، اللهم لا تسلبنانعمتک و لاتغیر ما بنا من عافیتک و فضلک». پروردگارا خود و اهلم و مالم و فرزندانم، حاضر و غایب آنها را به تو سپرده ام، پروردگارا ما را حفظ کن و سلامتی ما را مستدام دار، پروردگار ما را در جوار خودت جای ده و نعمتت را از ما مگیر و عافیت و فضلت را نسبت به ما تغییر مده.» (حلیه الابرار، ج ۲، ص .۱۳۴)
این ها تنها نمونه هایی از سیره تربیتی امام باقر(ع) است که برگرفته از آموزه های قرآنی است. از این روست که اهل بیت(ع) را تجسم و ناطق قرآن گفته اند، چرا که قرآن، بخشی از وجود ذاتی و نوری ایشان است.
هر چند بیان همه آن چه از قرآن در حوزه تربیت بیان شده و حضرت امام باقر(ع) آن را در زندگی خویش به نمایش گذاشته را نمی توان در این مقاله کوتاه بیان کرد ولی همین اندازه خود به تنهایی می تواند حقیقت وجودی آن نور پاک الهی را به تصویر بکشد. باشد با پیروی از ایشان تحت ربوبیت وی قرار گرفته و ربانی شویم.
خلیل منصوری
وصیت امام محمد باقر(ع)
شیخ کلینى در کتاب کافى به سند خود از امام رضا (ع) روایت کرده است که امام باقر (ع) به هنگام احتضار فرمود: هنگامى که بهدرود حیات گفتم زمین را برایم بشکافید و قبرى مهیا کنید پس اگر به شما گفتند براى رسول خدا (ص) لحد بوده است، تصدیق کنید.
نگارنده: این فرمایش بدان دلیل بوده است که امام باقر (ع) شکافتن زمین را از برخى جهات بهتر مىدانسته اگر چه فضیلت لحد بالاتر بوده است.
کلینى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم هر آنچه از کتب و سلاح و آثار و امانات انبیاء در نزد خود داشت، به من به ودیعتسپرد. پس چون لحظه وفاتش فرارسید به من گفت: چهار شاهد فرابخوان. من چهار تن از قریش را دعوت کردم که یکى از آنان نافع مولاى عبد الله بن عمر بود. پس به من فرمود: «بنویس این چیزى است که یعقوب فرزندانش را بدان وصیت کرد که اى فرزندانم خداوند دین را براى شما برگزید، پس نمیرید مگر آنکه تسلیم رضاى خداوند باشید. »و وصیت کرد محمد بن على به جعفر بن محمد و به وى فرمان مىدهد که او را به جامه بردى که هر جمعه در آن نماز مىخواند کفن کند و عمامهاش را بر سرش بندد و قبر او را چهار گوش و با فاصله چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بندهاى کفن او را باز کند. سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند!امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: اى پدر!در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردى؟فرمود: پسرم!خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکردهام و مىخواستم بدین وسیله حجت و دلیلى براى تو قرار داده باشم. در حقیقت امام (ع) مىخواست به این وسیله همگان بدانند که جعفر بن محمد (ع) ، وصى و جانشین و امام بعد از اوست.
کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: پدرم روزى در ایام بیماریش به من گفت: پسرم گروهى از قریشیان ساکن مدینه را بدینجا فراخوان تا آنها را گواه بگیرم. من نیز چنین کردم. پس امام در حضور آنان به من فرمود: اى جعفر هنگامى که من دنیا را وداع گفتم مرا بشوى و کفن کن و قبرم را چهار انگشتبالاتر از زمین قرار ده و بر آن آب بپاش. چون گواهان رفتند به پدرم عرض کردم: اگر مرا (در خلوت هم) به این کارها امر مىکردى، انجام مىدادم. چرا درخواستى تا عدهاى را به عنوان شاهد به نزدت بیاورم؟ فرمود: پسرم مىخواستم با تو نزاع نکنند. (یعنى در امامت و خلافت از پس من با تو نزاع نکنند و بدانند که تو وصى منى) .
کلینى در کافى به سند خود از امام صادق (ع) نقل کرده است که فرمود: پدرم در وصیتش نوشته بود که وى را در سه جامه کفن کنم. یکى رداى جمرهاى او بود که در روز جمعه با آن نماز مىخواند و دو پیراهن دیگر. پس به وى عرض کردم: چرا اینها را مىنویسى؟فرمود: مىترسم مردم با تو از در نزاع وارد شوند و بگویند او را در چهار یا پنج جامه کفن کن اما تو به گفتار آنان راه مرو. عمامه خودم را بر سرم بند و البته عمامه را جزو کفن محسوب مکن بلکه عمامه از چیزهایى است که بدن را به آن مىپوشانند.
شیخ کلینى در کافى به سند خود نقل کرده است که امام باقر (ع) وصیت کرد که هشتصد درهم براى برگزارى مراسم سوگوارى او اختصاص دهند و این کار را از سنت مىدانست. زیرا پیامبر مىفرمود: براى خاندان جعفر طعامى فراهم آرید، آنان نیز به وصیتش عمل کردند.
کتاب: سیره معصومان، ج ۵، ص ۴۵
نویسنده: سید محسن امین
ترجمه: على حجتى کرمانى
حکایت – کثیرالذکر امام محمدباقر (ع)
۱- ابن قداح از امام صادق (ع) نقل مى کند که فرمود: پدرم (امام باقر) کثیرالذکر بود، خدا را بسیار یاد مى کرد، من در خدمت او راه مى رفتم مى دیدم که خدا را ذکر مى کند. با او به طعام خوردن مىنشستم، مىدیدم که زبانش به ذکر خدا گویاست. با مردم سخن مىگفت و این کار او را از ذکر خدا مشغول نمىکرد.
من مرتب مىدیدم که زبانش به سقف دهانش چسبیده و مىگوید: «لااله الاالله» او در خانه، ما راجمع مىکرد و مىفرمود تا طلوع خورشید خدا را ذکر کنیم، هر که قراءت قرآن مىتوانست امر به قراءت قرآن مىکرد و هر که ت امر به نمىتوانست امر به ذکر خدا مىفرمود.۱
پی نوشت :
۱- اصول کافى: ج ۲ ص ۴۴۹ ضمن حدیث.
نیایش هایی از امام باقر (ع)
پاک و منزّه است خالق و پروردگار، پاک و منزه است نیرومند و توانا؛ پاک و منزّه است برانگیزاننده و ارث برنده؛ پاک و منزّه است آنکه تمامی اشیاء در برابرش خاضع است؛ پاک و منزّه است آنکه رعد به حمد او تسبیحش را گفته و فرشتگان از هراس تسبیح گوی اویند؛ پاک و منزّه است خدای بزرگ و او را میستایم.
خدایا! از تو میخواهم به زره محکمت و به نیرو و عظمت و سلطنت که مرا از شیطان رانده شده و از شرّ هر ستمگر کینه توز پناه دهی؛ خدایا! از تو میخواهم به محبتم به تو و به دوستیام نسبت به پیامبرت و به محبتم به خاندان پیامبرت که درود تو بر آنان باد، ای آنکه از پدر و مادر و تمامی مردم نیکوکارتری! تو بخشندهای هستی که بخل نمیورزد و بردباری که جهل در او راه ندارد و عزیزی هستی که ذلیل نمیگردد.
از امام صادق علیهالسلام ـ نقل شده که فرمود:
هنگامی که حوادث مهمّی تحقق مییافت پدرم این دعا را میخواند: خدایا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مرا بیامرز و مشمول رحمت قرار ده و عملم را پاک و بازگشتم را آسان و قلبم را مطمئن ساز و ترسم را ایمنی بخش و در تمامی عمرم به من سلامتی عطا کن و دینم را تثبیت گردان و خطاهایم را ببخش و چهرهام را درخشان گردان و در دینم مرا حفاظت فرما و روزیم را گسترده نما، چرا که من ناتوانم و از زشتیِ اعمالم به واسطه زیباییهایی که نزد تو است، درگذر و مرا به نفسم مبتلا مگردان و مرا به فقدان دوست داغدار مساز.
خدایا! یاد عطاهایت مرا مأنوس خود ساخته و امید به نعمت دادنت به من نیرو میدهد و از هنگام تولد هرگز از نعمتهایت بیبهره نبودهام و تو پروردگار و آقا و پناهگاه و حافظ و نگهبان و مهربان نسبت به من بوده و متکفّل روزیم گردیدهای و آنچه در مورد من تحقق مییابد، در قضا و قدر تو قرار دارد.
پس ای آقا و مولای من! در مقدّرات و امور حتمیات سرعت رهایی و خلاصی از آنچه که در آنم و تندرستی و سلامتی را مقدّر نما، چرا که من برای دفع آنها کسی جز تو را نمییابم و در آنها تنها بر تو اعتماد دارم.
* * *
به نام بخشنده مهربان، گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه بوده و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛ به خداوند و تمامی پیامبران او و آنچه بر تمامی پیامبران نازل کرده، ایمان آوردم و وعده الهی حق است و ملاقات او حق است، و خدا راست گفته و پیامبران پیام را ابلاغ کردهاند و سپاس خدای را سزاست که پروردگار جهانیان است.
خدایا! راههای شناخت خیر را به رویم باز کن و درهایش را گشوده گردان و به برکات رحمتت مرا بپوشان، بر من به حفاظت از زوال دینم منّت گذار، قلبم را از به حفظ آنچه جهالت آن را از من نمیپذیری مشغولدار و برای هر خیر و نیکی زبانم را رام گردان، و قلبم را از ریا پاک نما و آن را در اندامم قرار نده و عملم را خالص برای خود قرار ده.
خدایا! از شرّ جن و انس، فتنهها و کیدها و محلهای دیدن فاسقان و از اینکه در دینم بلغزم و آخرتم را فاسد گرداند و اینکه آنان در زندگیام ضرری به من برسانند، یا مرا به بلایی دچار گردانند که قدرت تحملش را ندارم و صبر بر آن در توانم نیست به تو پناه میبرم؛ خدایا! پس مرا به مشکلات آن دچار مگردان تا از یاد تو مانع گردد و از عبادتت مرا مشغول دارد، تو حافظ و نگهبان و حراست کننده از تمامی امور میباشی.
خدایا! تا آنگاه که زندهام مرا در زندگی آسوده گردان، زندگی که بدان بر طاعتت نیرومند گردیده و به خشنودیت دست یابم و در روز قیامت به بهشت رهنمون گردم، و مرا از رزق و روزی که مرا به طغیان کشاند، بهرهمند مکن و به فقری که مرا بدبخت سازد و بر من تنگ گیرد مبتلا مساز.
خدایا از جانب خود سکینه و وقار بر من نازل فرما و زره محکمت را بر من بپوشان، و به پوشش فراگیرت مرا حفظ فرما و لباس عافیت را بر من بپوشان و سخن و کردارم را تصدیق گردان، و در فرزندان و خاندان و اموالم برکت عطا کن.
نیایشهای امام محمد باقر علیهالسلام در ماه ذیحجه
هنگام داخل شدن در مسجد الحرام
از آن حضرت روایت شده که فرمود: هنگامی که داخل مسجد الحرام شده و مقابل حجرالاسود قرار گرفتی بگو:
گواهی میدهم که معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمّد بنده و فرستاده اوست؛ به خدا ایمان آورده و به طاغوت و بتها و به بندگی شیطان و به بندگی هر کسی که غیر از خدا خوانده شود، کافر گردیم.
هنگام بوسیدن حجرالاسود
از آن حضرت روایت شده که فرمود: سپس نزدیک حجرالاسود شده و با دست راستت آن را لمس کن، آنگاه بگو: به نام خدا، و خدا برتر است؛ خدایا! امانتم را ادا کردم و میثاقم را عهده دار گردیدم تا در پیشگاه خود در قیامت به وفاداریام گواهی دهی.
هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار میگرفت
امام صادق از پدرش ـ که بر آنان درود باد ـ نقل میکند که آن حضرت هنگامی که در مقابل ناودان کعبه قرار میگرفت، عرض میکرد: خدایا! مرا از آتش رهایی بخش، و روزی حلالت را بر من گسترده ساز، و شرّ فاسقان جن و انس را از من دور نما، و به رحمتت مرا داخل بهشت گردان. *هنگام دست زدن به رکن یمانی
ابو مریم گوید: نزد امام باقرـ که بر او درود باد ـ بودم و طواف میکردم، آن حضرت هرگاه به رکن یمانی میرسید، آن را لمس مینمود و عرض میکرد:
خدایا! به من روی آور تا توبه نمایم و مرا حفاظت نما تا به گناه باز نگردم.
دعا در صفا و مروه
زراره گوید: از آن حضرت سؤال کردم: انسان در صفا و مروه چه باید بگوید؟ فرمود: باید سه بار بگوید:
معبودی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد، پادشاهی و ستایش از آن اوست، زنده کرده و میمیراند و او بر هر کار توانا است.
دعا برای هر که از جانب کسی دیگر حج میکند
از آن حضرت نقل شده که فرمود: هر کس به نیابت از غیر خود حج میکند، باید هنگام احرام بگوید:
خدایا! من از طرف فلانی حج به جا میآورم، از او بپذیر و مرا در به جای آوردن آن اجر و پاداش ده.
دعا در تکبیر در ایّام تشریق
خدا برتر است، خدا برتر است، معبودی جز خدا نیست و خدا برتر است، خدا برتر است و حمد و سپاس او را سزاست و خدا برتر است بر آنکه ما را هدایت کرده، و خدا برتر است بر آنکه ما را از گوشت حیوانات بهرهمند ساخته است.
منابع :
۱٫ گنجینه :: فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۵، شماره ۵۸
۲٫ گنجینه :: آذر و دی ۱۳۸۴، شماره ۵۷
بدون دیدگاه