بدعت در تکبیرهای نماز
احمد بن حنبل در مسندش، از عمران بن حصين نقل ميكند كه گفت: پشت سر مولا علي عليه السلام نماز خواندم، اين نماز مرا به ياد نمازي انداخت كه با رسول الله و دو خليفه ابوبكر و عمر خوانده بودم. گويد: در نماز هر وقت علي به سجده ميخواست برود تكبير ميگفت و هر وقت سر از سجده بر ميداشت نيز تكبير ميگفت. راوي ميگويد: اي ابونجيد! اولين كسي كه اين تكبير را ترك كرد كي بود؟ گفت: عثمان آنهنگام که پیر شد و صدایش ضعیف گشت آنرا ترک کرد . (1)
گفتن تکبیر در نماز در زمان رفتن به رکوع و سجود و برخاستن از آنسنت پیامبر خدا صلي الله عليه و اله است. سنتی ثابت و قطعی که همه مسلمانان بر سر آن اتفاق نظر دارند و اصحاب به آن عمل می کرده اند و ائمه مذاهب اسلامی بر آن اجماع نموده اند.
این بحث روشن میسازد اولین کسی که آنرا ترک کرد عثمان بوده است، و معاویه و بنی امیه از او پیروی کرده اند، و هنوز مردم بر این شیوه نماز می خوانند و چنان به آن خو گرفته و عادت نموده اند که سنت و رویه صحیح در این باره از بین رفته و فراموش گشته است. بطوریکه هر که بدین سنت متمسک باشد در نظر عامه غریب می نماید, انگار کار خلاف شرعی مرتکب شده است. مسوولیت ادامه این گناه و تکرار این انحراف طبعا به عهده کسی است که آن را بدعت نهاده و سنت تخلف ناپذیر اسلامی را ترک کرده است.
زرقانی در شرح کتاب (موطا) مینویسد: احمد حنبل از قول عمران روایتی دارد که میگوید: اولین کسی که تکبیر را ترک کرد عثمان بود در زمانی که سالخورده گشت. و طبری از قول ابوهریره روایتی دارد که میگوید: اولین کسی که ترک کرد معاویه بود. و ابو عبید روایتی بدین مضمون دارد که اولین کسی که آ ن را ترک کرد زیاد بود. و این روایت با روایات قبلی منافات ندارد، زیرا زیاد بر اساس ترک کردن معاویه ترک کرد چنانکه او نیز بر اساس ترک کردن عثمان ترک کرده است.
اسناد:
(1) مسند احمد بن حنبل 4/428و 429 و 432 و 440 و 444
بدعت در قصاص و دیه
بیهقی در سنن کبری از زبان زهری نقل کرده است که ابن شاس جذامی (که مسلمان بود) مردی از بومیان شام (که مسلمان نبود) را کشت. برای قضاوت به پیش عثمان آمدند و ماجرا را مطرح کردند. او حکم کرد که مرد مسلمان را بخاطر کشتن نامسلمان بکشند. پس زبیر و برخی از اصحاب در این رابطه با عثمان صحبت کردند و او را از کشتن قاتل منصرف کردند. زهری می گوید: پس عثمان حکم کرد که قاتل هزار دینار خون بها (برابر با دیه کشتن مسلمان) بپردازد. (1)
عثمان در این ماجرا اولا میخواست مرد مسلمان را به خاطر کشتن شخص نامسلمان بکشد و قصاص کند. وقتی با اعتراض اطرافیان مواجه شد دیه کشتن یک مسلمان را به خاطر کشتن نامسلمان از قاتل گرفت. این در حالی است که به اعتراف علمای اهل سنت, سنت نبوی چیز دیگری بوده است. و در این رابطه احادیث متواتر و زیادی را نقل کرده اند. از جمله اینکه:
ابن عباس نقل کرده است که پیامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمودند: هیچ مسلمانی را برای کشتن نامسلمان نباید كشت. (2)
همچنین نسائی در سنن خود از زبان عبدالله بن عمر آورده است که پیامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمودند: خونبهای نامسلمان نصف خونبهای مسلمان است. (3)
اسناد:
(1) سنن البيهقى ج 8 / 33، کتاب الام شافعی 7/293, الغدير ج 8 / 167, ابو عاصم ضحاکدر الدیات ص 76, الغدیر 8/168
(2) ابوعاصم در الدیات ص27, السنن الکبری 8/30, ابن ماجه در سنن 2/245, مسند احمد 1/119, سنن ابوداود2/249, سنن نسائی 8/24, سنن الکبری بیهقی 8/29و 149, احکام القران جصاص 1/65, الاعتبار ابن حازم ص 189 و….
(3) سنن نسائی 8/45, سنن ترمذی 1/169, سنن ابوداود 2/257 و…
بدعت در قرائت نماز
ملک العلماء در بدایع الصنایع می گوید: عمر قرائت حمد و سوره را در یکی از دو رکعت اول نماز مغرب ترک کرد. و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد. و همچنین عثمان در یکی از دو رکعت اول از نماز عشاء قرائت حمد و سوره را ترک کرد و قضای آن را در رکعت آخر بلند قرائت کرد !
و در جای دیگر می نویسد: عثمان قرائت سوره را در هر دو رکعت اول نماز عشاء ترک کرد. و قضای آن را در رکعت سوم و چهارم نماز عشاء بلند قرائت کرد! (1)
این شیوه نماز خواندن مورد قبول هیچ یک از مذاهب نمی باشد و به طور قطع نوعی بدعت در نماز می باشد. در رابطه با روش صحیح نماز خواندن درکتب شیعه و سنی روایات فراونی وجود دارد. در اینجا به یک روایت از کتب اهل سنت اکتفا می کنیم:
عباده پسر صامت نقل كرده است که پیامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمودند: هر کس سوره حمد و بیشتر از آن را نخواند نمازش درست نیست. (2)
اسناد:
(1) بدایع الصنایع ملک العلماء 1/111 و 172, الغدير ج 8 / 173
(2) صحيح بخاري 1/302, صحیح مسلم 1/155, صحیح ابوداود 1/131, سنن ترمذی 1/34و 41, سنن بیهقی 2/38 و 61, سنن نسائی 2/137, سنن دارمی 1/283, سنن ابن ماجه 1/276, مسند احمد 5/314, کتاب الام 1/93, المحلی ابن حزم 3/236, المصابیح بغوی 1/57, المدونة الکبری 1/70
بدعت در زکات
بلاذری در الانساب با سلسه سندی خود از زهری نقل کرده است که: عثمان از اسب زکات می گرفت. همچنین ابنحزم در المحلی می نویسد: ابن شهاب گفته: عثمان از اسب زکات می گرفت. (1)
عثمان در حالی از اسب زکات می گرفت که روایات بسیار و متواتر در کتب خود اهل سنت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نقل شده است که:
برای شما از زکات اسبو برده چشم پوشیدم. (2)
تعالیق الاثار به خامه قاضی ابو یوسفمی بینیم (ص 87) عبدالرزاق نیز گزارش بالا را از زبان زهری بازگو کرده
اسناد:
(1) أنساب الاشراف ج 5 / 26، الغدير ج 8 / 154, ابن حزم المحلی 5/227, تعلیق الاثار قاضی ابو یوسف ص87, همچنین عبدالرزاق از زبان زهری نقل کرده است.
(2) صحیح بخاری 3/30 و31, صحیح مسلم1/361, صحیح ترمذی 1/80, سنن ابوداود 1/253, سنن ابن ماجه 1/555, سنن نسائی 5/35و36و37, سنن بیهقی 4/117, مسند احمد 1/162و 121 و 132 و 145 و 146 و 148, کتاب الام شافعی 2/22, موطا مالک 1/206, احکام القران جصاص 3/189, المحلی ابن حزم 5/229, عمدة القاری از عینی 4/383
بدعت در نماز مسافر
آیه 101 از سوره نساء ، دلالت دارد كه در زمان خوف مسافر، بايد نماز چهار ركعتى را دو ركعت بخواند. روایات فراوانی نیز به صورت متواتر در کتب شیعه و سنی نقل شده اند که همگی بيان مي كنند مطلقاً بايد چهار ركعتيها را در مسافرت ، دو ركعت خواند. اجماع امت اسلام نيز چنين است و جز عثمان و عايشه كه به تواتر رسيده است كه نماز چهار ركعتى را در سفر تمام مى خواندند! مخالفى پيدا نشده است.(1)
اين نخستين موضوعى بود كه مردم به عثمان اعتراض كردند، و مورخان آن را از حوادث سال 29 هجرى شمرده اند. (2) و روايات بسيارى هم بر آن دلالت دارد.
از جمله بخارى و مسلم در صحيح خود از عبداللّه عمر روايت مى كنند كه پيغمبر – صلّى اللّه عليه وآله – در منى دو ركعت خواند. ابوبكر و عمر هم دو ركعت خواندند، عثمان نيز در اوايل خلافتش ، دو ركعت مى خواند، ولى بعدها چهار ركعت خواند و دستور داد که همگان نیز چهار رکعت بخوانند!… (3)
نيز بخارى ومسلم از عبدالرحمن بن يزيد روايت مى كنند كه گفت :عثمان بن عفّان در منى با ما نماز را چهار ركعت خواند. وقتى موضوع را به عبداللّه مسعود خبر دادند گفت : انّا للّه و انّا اليه راجعون! سپس گفت : من با پيغمبر – صلّى اللّه عليه وآله – در منى دو ركعت خواندم و با ابوبكر نيز دو ركعت خواندم و با عمر هم در منى دو ركعت خواندم . كاش ! از اين چهار ركعت هم حظّى مى بردم !(4)
اسناد:
(1) صحيح البخاري ج 2 / 154، صحيح مسلم ج 2 / 260 وفى طبع العامرة ج 2 / 146، مسند أحمد ج 2 / 148 ط 1، سنن البيهقى ج 3 / 126، الموطأ ج 1 / 282 سنن النسائي ج 3 / 120. الغدير ج 8 / 98
(2) ) كامل ابن الاثير ج 3 / 49 و تاريخ الطبري ج 3 / 322 , الغدير ج 8 / 101، الكامل في التاريخ ج 3 / 51.
(3) صحيح البخاري ج 2 / 154، مسند أحمد ج 2 / 148، صحيح مسلم ج 1 / 260 وفى طبع العامرة ج 2 / 146، سنن البيهقى ج 3 / 126، الغدير ج 8 / 98.
(4) صحيح البخاري ج 2 / 154، الغدير ج 8 / 99، مسند أحمد ج 1، صحيح مسلم ج 1 / 261 وفى طبع العامرة ج 2 / 146.