Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the wp-useronline domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114

Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the all-in-one-wp-security-and-firewall domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
چرا نام امامان(ع) در قرآن نيامده است؟ ‏ - حدیث کده : اثبات حقانیت مکتب اهل البیت علیه السلام

چرا نام امامان(ع) در قرآن نيامده است؟ ‏

چرا نام امامان(ع) در قرآن نيامده است؟ ‏

پرسشگر تصور مي‌كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالى كه اين اصل كليّت ندارد. چه بسا ذكر اسامى پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل‌كشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيرى كنند، چنانكه اين مسئله درباره حضرت موسي(ع) رخ داد.

روش آموزشى قرآن بيان كليات و اصول عمومى است، تشريح مصاديق و جزئيات غالباً بر عهده پيامبر گرامي(ص) مي‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلكه در تبيين آن نيز مأموريت داشت، چنانكه مي‌فرمايد:

و أنزلنا إليك الذكر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم و لعلّهم يتفكّرون.1

و قرآن را بر تو فرستاديم تا آنچه براى مردم نازل شده است، براى آنها بيان كنى و آشكارسازى، شايد آنان بينديشند.

در آية يادشده دقت كنيد، مي‌فرمايد:

«تبيّن» و نمي‌گويد: «لتقراً» يا «ليتلو» و اين نشانه آن است كه پيامبر(ص) علاوه بر تلاوت، بايد حقايق قرآنى را روشن كند.

بنابراين انتظار اينكه مصاديق و جزئيات در قرآن بيايد، همانند اين است كه انتظار داشته باشم همه جزئيات در قانون اساسى كشور ذكر شود. اينك برخى از روش‌هاى قرآنى را در مقام معرفى افراد بيان مي‌كنيم:

1. معرفى به نام

گاهى شرايط ايجاب مي‌كند كه فردى را به نام معرفى كنند، چنانكه مي‌فرمايد:

و مبشّراً برسولٍ يأتى من بعدى اسمه احمد2،

(عيسى مي‌گويد): من به شما مژده پيامبرى را مي‌دهم كه پس از من مي‌آيد و نامش احمد است.

در اين آيه حضرت مسيح، پيامبر پس از خويش را به نام معرفى مي‌كند و قرآن نيز آن را از حضرتش نقل مي‌نمايد.

2. معرفى با عدد

و گاهى شرايط ايجاد مي‌كند كه افرادى را با عدد معرفى كند، چنانكه مي‌فرمايد:

و لقد أخذ الله ميثاق بني‌اسرائيل و بعثنا منهم اثنى عشر نقيباً … .3

و خدا از فرزندان اسرائيل پيمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگيختم.

3. معرفى با صفت

بعضى اوقات شرايط ايجاب مي‌كند كه فرد مورد نظر را با اوصاف معرفى كند، چنانكه پيامبر خاتم را در تورات و انجيل، با صفاتى معرفى كرده است.

الذين يتّبعون الرسول النّبيّ الأمّيّ الذى يجدونه مكتوباً عندهم فى التوراة و الإنجيل يأمرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر و يحلّ لهم الطيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم إصرهم و الأغلال التى كانت عليهم… .4

كسانى كه از رسول و نبى درس ناخوانده‌اى پيروى مي‌كنند كه نام و خصوصيات او را در تورات و انجيل نوشته مي‌يابند، كه آنان را به نيكى دعوت كرده و از بدي‌ها بازشان مي‌دارد، پاكي‌ها را براى آنان حلال كرده و ناپاكي‌ها را تحريم مي‌نمايد و آنان را امر به معروف و نهى از منكر مي‌كند و بارهاى گران و زنجيرهايى كه بر آنان بود، از ايشان برمي‌دارد…

با توجه به اين روش، انتظار اينكه اسامى دوازده‌ امام با ذكر نام و اسامى پدر و مادر در قرآن بيايد، يك انتظار بي‌جا است؛

زيرا گاهى مصلحت در معرفى به نام است و گاهى معرفى به عدد و احياناً معرفى با وصف.

مسائل زيادى وجود دارد كه قرن‌ها ماية جنگ و جدل و خونريزى در ميان مسلمانان شده است، ولى قرآن درباره آنها به طور صريح و قاطع كه ريشه‌كن كننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عين ذات اوست يا زائد بر ذات؟

ـ حقيقت صفات خبرى مانند استوارى بر عرش چيست؟

ـ كلام خدا قديم يا حادث است؟

ـ خلقت بر اساس جبر استوار است يا اختيار؟

اين مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولى آن چنان شفاف و قاطع كه نزاع را يك سره از ميان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حكمت آن در اين است كه قرآن مردم را به تفكّر و دقت در مفاد آيات دعوت مي‌كند، بيان قاطع همه مسائل، به گونه‌اى كه همه مردم را راضى سازد، بر خلاف اين اصل است.

معرفى به نام، برطرف كنندة اختلاف نيست

پرسشگر تصور مي‌كند كه اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي‌آمد، اختلاف از بين مي‌رفت، در حالى كه اين اصل كليّت ندارد؛ زيرا در موردى تصريح به نام شده ولى اختلاف نيز حاكم گشته است.

بني‌اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمان‌روايى براى آنان از جانب خدا تعيين كند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين‌هاى غصب‌شده خود را باز ستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا كه گفتند:

إذ قالوا لنبيّ لهم ابعث لنا ملكاً نقاتل فى سبيل‌الله.5

آنان به يكى از پيامبران خود گفتند: براى ما فرمان‌روايى معين كن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم…

پيامبر آنان به امر الهى فرمان‌روا را به نام معرفى كرده، گفت:

إنّ الله قد بعث لكم طالوت ملكاً…6

به راستى كه خدا طالوت را به فرمان‌روايى شما برگزيده است.

با وجودى كه نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشكال تراشى پرداختند و گفتند:

أنّى يكون له الملك علينا و نحن أحقّ بالملك منه و لم يؤت سعةً من المال…7

از كجا مي‌تواند فرمان‌رواى ما باشد، حال آنكه ما به فرمان‌روايى از او شايسته‌تريم، و او توانمندى مالى ندارد؟…

اين امر، دلالت بر آن دارد كه ذكر نام براى رفع اختلاف كافى نيست، بلكه بايد شرايط جامعه، آماده پذيرايى باشد.

چه بسا ذكر اسامى پيشوايان دوازده‌گانه، سبب مي‌شد كه آزمندان حكومت و رياست به نسل‌كشى بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگيرى كنند، چنانكه اين مسئله درباره حضرت موسي(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببريده شد

تا كليم‌الله موسى زنده شد

دربارة حضرت مهدي(عج) هم كه اشاره‌اى به نسب و خاندان ايشان شد، حساسيت‌هاى فراوانى پديد آمد و خانه حضرت عسكري(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندى از او به دنيا نيايد و در صورت تولد، هر چه زودتر به حيات او خاتمه دهند.

در پايان يادآور مي‌شويم: همان‌طورى كه گفته شد، قرآن بسان قانون اساسى مي‌باشد و انتظار اينكه همه چيز در آن آورده شود، كاملاً بي‌مورد است. نماز و روزه و زكات نيز كه از عالي‌ترين فرائض اسلام است به طور كلى در قرآن وارد شده و تمام جزئيات آنها از سنّت پيامبر(ص) گرفته شده است.

پى‏نوشت‏ها:

1. سورة نحل (16)، آية 44.

2. سورة صف (61)، آية 6.

3. سورة مائده (5)، آية 11.

4. سورة اعراف (7)، آية 157.

5. سورة بقره (2)، آية 246.

6. سورة بقره (2)، آية 247.

7. همان.

آيت الله جعفر سبحانى

منبع : الشیعه

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

شيعه پاسخ می دهد
1
شيعه بزرگان صحابه را ناسزا نمي گويند شيعه لعنت ميكند كسي را كه حق خدا و رسول را ضايع نموده است

شيعه بزرگان صحابه را ناسزا نمي گويند شيعه لعنت ميكند كسي را كه حق خدا و رسول را ضايع نموده است شيعه ناسزا گفتن به بزرگان اصحاب به خصوص خلفاي راشدين ابوبكر و عمر و عثمان -رضي الله عنهم- را عبادت مي ‌دانند و با اين كار به خدا تقرب …

شيعه پاسخ می دهد
3
بررسی ادله سب در روایات شیعه

بررسی ادله سب در روایات شیعه در اینجا به هیچ وجه قصد مقاله نویسی ندارم از همین رو فقط به ذکر ادله و بیان سند آنها اکتفا میکنم: 1- قال رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: «اِذََا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَالبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا البَرَاََءَةَمِنْهُمْ وَ اَکْثِرُوا مِنْ …

شيعه پاسخ می دهد
آیات تبری به ترتیب سوره ها و آیات قرآن کریم

آیات تبری به ترتیب سوره ها و آیات قرآن کریم قبل از ورود به بحث توجه شما را به روایتی زیبا جلب می نماییم: اصبغ بن نباته از امیرالمومنین علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمودند: قرآن در چهار بخش نازل شده است, یک چهارم در رابطه با ماست, یک …