چه دليلى بر متولد شدن امام مهدى در دست است؟ آيا کسى آن حضرت را ديده است؟
پاسخ: بنابر آنچه که مؤرخان شيعه وسنى در خصوص تاريخ وچگونگى ولادت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نوشته اند، اصل ولادت خجسته امام زمان (عليه السلام) وبه دنيا آمدنش جزء امور مسلم وقطعى تاريخ است.
به عنوان نمونه: مؤرخ شهير اهل سنت، على بن حسين مسعودى مى گويد: (در سال 260 ابو محمد حسن بن على بن محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على ابن ابيطالب عليهم السلام، در زمان خلافت معتمد عباسى درگذشت او به هنگام درگذشت، 29 سال داشت، واو پدر مهدى منتظر است).(10)
وشيخ سليمان قندوزى گويد: (خبر معلوم ومسلم، در نزد موثقان، اين است که ولادت قائم (عليه السلام)، در شب نيمه شعبان سال 255 هجرى قمرى، در شهر سامرا واقع شده است).(11)
اما از آنجايى که خلفاى بنى عباس دانسته بودند که دوازدهمين امام شيعيان همان مهدى موعود است که زمين را پر از عدل وداد مى کند ودژهاى گمراهى وفساد را درهم مى کوبد، ونيز مى دانستند که از فرزندان امام حسن عسکرى (عليه السلام) است؛ درصدد برآمدند اين نور را خاموش کنند. از اين رو امام مهدى (عجل الله فرجه) از نخستين روز ولادت، همواره در نهان مى زيست ومردم به طور عموم او را نمى ديدند. ولى با اين وجود، عده اى از اصحاب امام حسن عسکرى (عليه السلام) بودند که توفيق شرفيابى ومعرفى را يافته بودند.بعضى از آنها عبارتند از:
1- حکيمه خاتون، دختر امام جواد، خواهر امام هادى وعمه امام حسن عسکرى عليهم السلام، که شب تولد حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، او را زيارت کرد، ونسيم وماريه کنيزان آن حضرت گفتند: تا آن کودک متولد شد به خاک سجده کرد وانگشت سبابه را رو به آسمان بلند نمود وعطسه زد وگفت: (الحمد لله رب العالمين، وصلى الله على محمد وآله).(12)
2- ابو بصير خادم است که گفت: بر صاحب الزمان (عجل الله فرجه) وارد شدم، در حالى که درون گهواره بود، نزديک رفتم وسلام کردم، حضرت فرمود: مرا مى شناسى؟ عرض کردم: آرى، تو بزرگ وسيد من وفرزند امام من هستى… حضرت فرمود: (انا خاتم الاوصياء، وبى يرفع البلاء من اهلى وشيعتى).(13)
3- سعد بن عبد الله قمى است که با نامه هاى فراوان با جمعى براى زيارت آن حضرت به سامره رفته وطرف راست امام حسن (عليه السلام)، کودکى را ديدند که مانند ماه درخشان بود؛ پرسيدند: اين کيست؟ گفته شد: (مهدى قائم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلم)) است.(14)
4- روزى جمعى از شيعيان – چهل تن – نزد امام يازدهم آمدند، واز آن امام تقاضا کردند تا حجت پس از خويش را به آنان بنماياند وبشناساند. وامام چنان کرد. وآنان پسرى را ديدند که بيرون آمد همچون پاره ماه، شبيه به پدر خويش. امام عسکرى (عليه السلام) فرمود: (پس از من، اين پسر، امام شماست، وخليفه من است در ميان شما، امر او را اطاعت کنيد، از گرد رهبرى او پراکنده نگرديد که هلاک مى شويد ودينتان تباه مى گردد اين را هم بدانيد که شما او را، پس از امروز، نخواهيد ديد، تا اينکه زمانى دراز بگذرد، بنابراين از نايب او، (عثمان بن سعيد) اطاعت کنيد).(15)