چه کارهایی که طلبه ها نمی کنند
حتما فکر مىکنید که مگر طلبهها چکار مىکنند!؟ در اینجا مىخواهیم نگاهى به طبقههاى مختلفِ طلبهها داشته باشیم و بفهمیم که رویکردهاى متفاوتِ آنان، به چه نتیجهاى مىرسد و آنان به کجا خواهند رفت.
۱٫ طلبههایى که از حوزه خارج مىشوند: طلبههایى که براى مدتى کوتاه در حوزه مشغول به تحصیل مىشوند و ناگهان همه چیز را رها مىکنند و مىروند. این طبقه، چند گروه هستند. گروهى که به خاطرِ اینکه سربازى نروند به حوزه مىآیند و فکر مىکنند که حوزه آمدن، خوردن و خوابیدن است. و تازه مىفهمند که آمدنِ به حوزه، درس خواندن و درس خواندن و درس خواندن است. و بعد هم تحملِ یک زندگى ساده که دیگر نه خبرى از رفتن به کافىشاپ و سینما و آنتالیاست و نه تا ظهر خوابیدن و فوتبال بازى کردن. بنابراین به این نتیجه مىرسند که سربازى چه نعمتى است که تا به حال از آن غافل بودهاند.
گروهى که به خاطرِ مشکلاتِ مالى از حوزه خارج مىشوند. این طلبهها که تعدادِشان هم زیاد است، علاقه زیادى به تکمیلِ دینِ خود یعنى ازدواج دارند و اینکه برکت و رحمت، یعنى دختر و پسر هم داشته باشند، بنابراین نتیجهاش مىشود طلبه بیست و دو سالهاى که یک همسرِ خوب از شهرستان با خود آورده و یک پسر و دختر را هم باید بزرگ کند، بنابراین دیگر وقتى براى ماندن در حوزه ندارد و باید برود. این گروه ابتدا سعى مىکنند که با توکل و توسل، بر مشکلات غلبه کنند، اما همانطور که همیشه پیش مىآید، کوهِ مشکلاتِ مالى، بر همه چیز غلبه مىکند و طلبه بیچاره ما، راهىِ پیدا کردنِ یک شغلِ جدید مىشود.
۲٫ طلبههایى که شاغل مىشوند: این طبقه، خودشان چند گروه هستند. گروهى که با حفظِ سمتِ حوزوى، شروع به کسب و کار مىکنند. نمىدانم چه ماجرایى است که اکثرا هم جذبِ امورِ رایانهاى و خرید و فروشِ گوشى موبایل مىشوند و تا دلتان هم بخواهد، سَرِ بقیه طلبهها را کلاه مىگذارند. البته باید انصاف را رعایت کنیم، چون گاهى وقتها هم کلاهِ طلبهها را بر مىدارند.
و گروهى که کلاً از حوزه جدا مىشوند. شغلِ محبوبِ این عده، خرید و فروش ملک، اتوموبیل و دلالى است. گروهى هم چند طلبه ساده شهرستانى را پیدا مىکنند و به نامِ اینکه بیایید سرمایه گذارى کنیم، پولِ کلانى مىگیرند و یک شرکتِ هرمى راه اندازى مىکنند. چند سال بعد هم، با چند میلیارد بدهکارى، یا فرارى مىشوند، یا به زندان تشریف مىبرند. البته این دومى کمتر از اولى اتفاق مىافتد.
این دسته همیشه یک شعار دارند. اگر پاىِ دردِ دلِ این دسته بنشینید، از نبوغ و استعدادِ فوق العادهاى که داشتند، مىگویند و اینکه متأسفانه عالمِ اسلام محروم شد و به خاطرِ مشکلاتِ مالى، امیدِ دنیا را از خودشان قطع کردهاند. وقتى که این شعار را مىگویند، شما لبخند بزنید و توجه نکنید.
۳٫ طلبههایى که به دانشگاه مىروند: این طبقه، از جمله طبقاتِ جالبِ طلبهها هستند. گروهى از آنان، ابتدا محاسنِشان را کوتاه مىکنند و چه بسا گاهى لباسِ خود را درآورند. گروهى هم از همان ابتدا، بناى لباس پوشیدن را ندارند. خب، شما هم اگر در محیطى باشید که به جاى درس خواندن، جدیدترین آهنگهاى رپ رد و بدل مىشود و همه بلوتوث بازى مىکنند و یا از دخترانِ کلاس جزوه مىگیرند، حاضر نمىشدید به جلسه مباحثه مغنى بروید.
مىبینید؟ بیاید واقعیت را بپذیریم. بنابراین آرام آرام، زندگىِ نوین و جدید، مزه مىدهد و همه چیز را به فراموشى مىسپارند. البته حالا کسى نگوید که همه این طور نیستند. البته که همه این طور نیستند. عدهاى هم هستند که به دانشگاه مىروند، به حوزه بر مىگردند و بسیار هم خوب درس مىخوانند.
۴٫ طلبههایى که سیاسى مىشوند: این طبقه، معمولاً از تنبلترین طلبهها هستند. براى اینکه راهى براى فرار از درس پیدا کنند، خودشان را جذبِ امورِ سیاسى مىکند که طبیعتا هیچ نیازى به خواندن و فکر کردن و دلیل آوردن ندارد. بنابراین به سرعت جذبِ این رویکرد مىشوند، به این امید که شاید روزى حتى به مقامِ وزارت برسند. در کل، این طبقه را خیلى جدى نگیرید.
۵٫ طلبههایى که منبرى مىشوند: این طبقه، طبقه جالبى هستند. معمولاً اول که شروع به منبر رفتن مىکنند، به خاطرِ خدا و امام حسین مىروند و پول نمىگیرند، اما همین که مزه منزلِ شمالِ شهر و نشستن پشتِ آزِرا را چشیدند، درس را رها مىکنند و به مدیر برنامههایشان مىسپارند که مجلسى کمتر از یک میلیون تومان را قبول نکنند.
گروهى از این اهالى منبر، چون سوادى هم ندارند، بالاى منبر که مىروند، شروع به تعریف کردن انواع و اقسامِ لطیفههاى روز مىکنند. شوخى مىکنند، دیگرا را دست مىاندازند، تقلید صدا مىکنند، فقط تا الآن شعبدهبازى نکردند که شاید در آینده بکنند. گروهى دیگر از این اهالى منبر، شروع به دادنِ فحش و ناسزا مىکنند. سطحِ کارىِ آنان، تاختن و نابودن کردن است، هیچ بنى بشرى هم حرمت و آبرویش از دستِ آنان در امان نیست. اما هر دو گروه، دچار این فکر یا توهم هستند که کارِشان، آگاه ساختنِ جامعه است.
البته از حق نگذریم، عدهاىشان هم واقعا زحمت مىکِشند و مطالعه مىکنند و آن پولى که مىگیرند، واقعا نوشِ جانِشان باشد.
۶٫ طلبههایى که به خارج مىروند: این طبقه، قبل از رفتن به خارج معمولاً از متعصبترین طلبهها هستد. و وقتى که به خارج مىروند، ناگهان و یک شبه، تبدیل به روشن فکرترین طلبهها و اسلام شناسان مىشوند.
دلیلش هم این است که زمانِ حضورِ در اینجا، قدرت در دستشان بود و هر کارى که مىخواستند مىکردند، اما زمانِ حضورِ در آنجا، قدرت از دستشان رفته و طبیعتا و فى الفور، آگاه به حقایقِ امور شدهاند.
۷٫ و بالاخره طلبههایى که با نشاط به سَرِ کلاس و مباحثه مىروند و درس مىخوانند. همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که کارِ اصلىِ طلبهها، راه انداختنِ شرکتِ هرمى، مبادله گوشى تلفن، تلاش براى راهیابى به مجلس و… نیست. کارِ طلبه، درس خواندن است. طلبه باید تا جایى که مىتواند، درس بخواند. و تا مىتواند از حوزه امامیه، جدا نشود. مطمئنا کسانِ دیگرى هستند که مشکلاتِ اقتصادى و سیاسى و رایانهاى را حل کنند، اما مسائلِ اعتقادى و دینى و مذهبى، راه حلش با آنهاست.
اینها را گفتم تا بدانیم که شاید مهمترین دلیلِ اینکه طلبهها نمىتوانند درس بخوانند و جذبِ امورِ دیگر مىشوند، مشکلاتِ معیشتى و زندگى است که اگر این دغدغه نباشد، مىتوانند با آرامشِ بیشترى به کارِ اصلىِ خودشان بپردازید و از فرو کردنِ انگشتِ خود در سایرِ مسائل، خوددارى کنند و البته بیشتر مراقبِ انگشتِ دیگران باشند که واردِ حیطه آنان نشوند. شاید این نکته، مهمترین وظیفه آنان باشد.
منبع : روات حدیث
ااای خیلی بد نبود. ولی باید دید خود طلبه ها چی میگن؟ در ضمن این رذایل اخلاقی در همه مشاغل به وفور دیده میشه شاید خیلی بد تر از اینها !!!
مقاله قشنگی بود . پر از واقعیت ولی آیا واقعیت گفتن جاش همین جاست . جلوی چشم همه… تا همه واقعیت را ببینند؟
سلام
به خاطر درج این مطلب برای مدیریت سایت متأسفم.
من طلبه ام و علاوه بر حوزه علمیه خودمان، با طلاب حوزه های دیگر هم ارتباط دارم. 70 در صد مطلبتان خلاف واقعیت است(شاید هم بیشتر). مثلا حاج آقای پناهیان روحانی سیاسی محسوب می شوند در نظر مردم. آیا سوادشان کم است؟ آیت الله مدرس شهید شد که به ما بفهماند دیانت ما عین سیاست ماست. اما شما این را نفی نمودید. در مورد بندهای دیگر هم همین طور هست…
قبول که بعضی برای فرار از سربازی و بعضی برای پول در آوردن می آیند حوزه اما وقتی می آیند می بینند خبری از این چیزا نیست و بعد 2-3 ماه درس خواندن رها می کنند اما مطالب دیگر لغو وبیهوده بود