چگونگى غيبت حضرت مهدی (عج)
در باب غيبت حضرت مهدى (عليه السلام) رواياتى هست كه با دقت در آنها مى توان كيفيّت غيبت را دريافت واز اين طريق به حلّ بسيارى از سؤالات واشكالاتى كه به نحوه غيبت بر مى گردد نائل گرديد
الف) مستور بودن
امام صادق (عليه السلام) فرمود: (در صاحب اين امر سنّتهايى از پيامبران (عليهم السلام) است: سنّتى از موسى بن عمران، سنّتى از عيسى، سنّتى از يوسف، سنّتى از محمد (صلى الله عليه وآله وسلم):
امّا سنّتى كه از موسى (عليه السلام) دارد، آنست كه خائف ومنتظر فرصت نشسته است.
امّا سنّتى كه از عيسى (عليه السلام) دارد آنست كه در باره اش بگويند آنچه را كه در باره عيسى (عليه السلام) مى گفتند.
امّا سنّتى كه از يوسف (عليه السلام) دارد، مستور بودن است. خداوند بين او ومردم حجابى قرار مى دهد، بطورى كه او را مى بينند ولى نمى شناسند.
وامّا سنّتى كه از محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) دارد، آنست كه هدايت شده به هدايت او وسير كننده به سيرت اوست).(1)
با توجّه به اين روايت ونظاير آن، زندگى حضرت مهدى (عليه السلام) در دوران غيبت، به شكل طبيعى صورت مى گيرد وحتّى مردم عادى نيز به ديدار او توفيق مى يابند، امّا از شناخت او ناتوان اند.
با اين تفسير، غيبت آن بزرگوار، فقط به عنوان (حجاب معرفت) و(مانع شناخت) مطرح مى شود كه آن هم بر ديده ودل مردم كشيده شده است نه بر وجود شريف او. وبدين ترتيب مى توان گفت كه هرگاه آن حجاب ومانع از چشم وسريره مردم برداشته شود (يَرَونه ويعرفونه) او را خواهند ديد وخواهند شناخت.
ب) حضور مستور ومستمر
در فرازهايى از (دعاى ندبه) مى خوانيم:
(بنفسى انت من مغيّب لم يخل منّا بنفسى انت من نازح ما نزح عنّا).(2)
به جانم سوگند كه تو آن نهان شده اى كه بيرون از جمع ما نيستى.
به جانم سوگند كه تو آن دور شده اى كه از ما دورى ندارى.
تعبير زيباى (نهان شده اى كه هميشه باماست) و(دور شده اى كه به ما نزديك است)، نويد بخش (حضور مستمر) امام زمان (عليه السلام) در جمع شيعيان ومحبّين است.
در اين كلام يا تضادّى نيست از آن رو كه مى تواند (هميشه با ما باشد) ولى چون شناخته نمى شود (نهان شده ومستور) به شمار آيد.
ويا اگر ظاهراً تضادّى باشد، قابل حلّ است از آن جهت كه (دور شده) از عموم مردم به حساب مى آيد، لكن به خاصّان ومواليان خود (نزديك) است.
ج) نهانى از ديدگان نه از دلها
راوى گويد از امام كاظم (عليه السلام) در باره آيه قرآن (واسبغ عليكم نعمه ظاهرة وباطنة)(3) پرسيدم. فرمود:
(نعمت ظاهر وآشكار، امام ظاهر است ونعمت باطن وپنهان، امام غائب).
پرسيدم: آيا از امامان ما كسى غائب مى شود؟
فرمود: (نعم، يغيب عن ابصار الناس شخصه، ولا يغيب عن قلوب المؤمنين ذكره).
(آرى! چهره اش از ديدگان مردم پنهان مى شود، لكن يادش از دلهاى مؤمنان غايب نمى شود).(4)
مردم اگرچه از ديدن چهره پرفروغ امام خويش در دوران غيبت محروم مى مانند، لكن مى توانند ياد او را هميشه در دل داشته باشند.
توجه به اختلاف دو تعبير (ابصار الناس) و(قلوب المؤمنين) در كلام حضرت، نشان دهنده امتياز مؤمنين واختلاف تلقّى آنان از غيبت، نسبت به ساير مردم است.
آنچه براى مردم عادى مهم است; ديدن با (چشم سر) است، اگر نبينند باور نمى كنند، دلشان از امامى كه نمى بينند، متأثّر نمى شود، وچون (دل) متأثر نشد، عملشان رنگ تبعيّت از امام نمى گيرد.
اما براى مؤمنين، آنچه اهميت دارد، ديدن با (چشم دل) است، وچون با چشم دل، امام معصوم خويش را مى بينند، ايمان مى آورند رفتار وگفتارشان رنگ ولايت مى گيرد، اگرچه او را با (چشم سر) نتوانند ببينند.
د) آگاهى مواليان حقيقى به مكان غيبت
امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (للقائم غيبتان احديهما طويلة والأخرى قصيرة فالأولى يعلم بمكانه فيها خاصة من شيعته، والأخرى لايعلم بمكانه فيها اِلاّ خاصّة مواليه فى دينه).(5)
(براى حضرت قائم (عليه السلام) دو غيبت است: يكى كوتاه وديگرى طولانى.
در غيبت اول، جز شيعيان مخصوص، كسى از جاى آن حضرت باخبر نيست.
ودر غيبت دوم، جز دوستان مخصوص ومواليان حقيقى در دين، كسى به مكان او آگاه نيست).
با اين تفسير نيز غيبت، حجابى است كه بر ديدگان نا محرمانِ حريم ولايت حقيقى كشيده اند اگر شيعه، شيعه واقعى ودوست صديق وصادق مولايش باشد واگر ولايت ناب را دارا باشد، به مكان اقامت امام (عليه السلام) در غيبت آگاه مى باشد وبا چنين آگاهى، توفيق حضور مى يابد.
هـ) كناره گزينى ودورى از مساكن ظالمين
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: (لابدّ لصاحب هذا الامر من غيبة ولابدّ له فى غيبته من عزلة ونعم المنزل طيبةٌ وما بثلاثين من وحشة).(6)
(صاحب اين امر ناگزير از غيبت است وبه ناچار در زمان غيبتش گوشه گيرى وكناره گزينى اختيار كند. وچه خوب منزلى است مدينه ودر آن سى نفر(7) هيچ هراس ووحشتى نيست).
مولايمان حضرت مهدى (عليه السلام) ناچار از غيبت است امّا چرا؟ جوابش به نحوى در جمله بعدى روشن مى شود.
اينكه براى چنين غيبتى ناگزير از كناره گيرى ودورى از مردم است هم كيفيت غيبت وهم چرايى غيبت را نشان مى دهد. در حقيقت چون جبّاران دستمگران او را نمى خواهند مجبور است دور از مردم زندگى كند وبالاتر از اين، چون اگر او را بيابند به قتل او كمر مى بندند ومانع از تحقق وعده هاى الهى به دست او مى شوند، ناگزير است در مكانى دور از ظالمين سكنى گزيند، چنانكه خود فرمود:
(بمكاننا النائى عن مساكن الظالمين… ما اگر چه در اقامتگاه خويش كه دور از مساكن ظالمين است به سر مى بريم…).
و) گمنامى
امام صادق (عليه السلام) فرمود: (اَما واللّه ليغيبنَّ عنكم صاحب هذا الأمر وليخملنَّ هذا حتّى يقال: مات، هلك، فى أى واد سلك؟).(8)
(آگاه باشيد، به خدا سوگند كه صاحب اين امر از شما غائب گردد وهمانا گمنام مانَد تا آنجا كه گويند: او مُرد، هلاك شد، در كدام درّه گم شد؟).
ز) راه رفتن در بازارها وپا گذاردن بر فرشهاى مردم
امام صادق (عليه السلام) فرمود: (برادران يوسف (عليه السلام) همگى نوادگان وفرزندان پيامبران بودند، با اين همه اگرچه با يوسف تجارت كردند وخريد وفروش نمودند ومورد خطاب قرارش دادند، امّا در عين برادرى او را نشاختند تا آن زمان كه خودش گفت: من يوسف هستم واين برادر من است. پس اين امت نفرين شده چگونه انكار مى كند كه خداى عزّ وجلّ با حجّت خويش ـ امام دوازدهم ـ در يك زمانى همان كند كه با يوسف كرد، چنانكه تا مدّتى او را ببينند ولى نشاسند… فما تنكر هذه الامّة أن يفعل اللّه جلّ وعزّ بحجته كما فعل بيوسف، أن يمشى فى اسواقهم ويَطَأ بُسُطَهم حتّى يأذن اللّه فى ذلك له….
وچگونه اين امت، انكار مى كند كه خداوند عزّ وجلّ با حجّت خويش همان كند كه با يوسف كرد كه امام آنان در بازارهاى شان راه برود وبر فرشهاى شان قدم بگذارد، امّا او را نشناسند تا آن زمانى كه خداوند به ظهور او اجازه فرمايد).(9)
ح) آگاهى به حال مردم
امير المؤمنين (عليه السلام) در منبر كوفه خطبه خواند وراجع به حجّت هاى الهى سخن گفت كه يا آشكارند ومورد اطاعت قرار نمى گيرند، يا پنهان هستند ومورد انتظارند، سپس فرمود: (إنْ غابَ عن الناس شخصهم فى حال هدنتهم فلم يَغِبْ عنهم قديم مبثوث علمهم وآدابهم فى قلوب المؤمنين مثبتة، فهم بها عاملون).(10)
(اگر در حال آرامش مردم، پيكر وشخص آن حجت ها از ديدگان مردم پنهان گردد، هرگز علم وآگاهى منتشر آنان، از حال مردم منقطع نگردد، بلكه آداب آنان در دلهاى مردم ثابت است ومردم به آنها عمل مى كنند).
واين همانست كه حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود: (لا يعزب عنا شىءٌ من اخباركم… هيچ خبرى از شما بر ما پوشيده نمى ماند).(11)
پی نوشت:
(1) كمال الدين ج 2، باب 33، ح 46، ص 351.
(2) مفاتيح الجنان.
(3) لقمان: 20.
(4) منتخب الاثر فصل 2 باب 22 حديث 3 ـ صفحه 239 به نقل از كفاية الاثر.
(5) كافى، ج 2. كتاب الحجة حديث 19 صفحه 141.
(6) مدرك پيشين حديث 16 صفحه 140.
(7) بنابر بعضى از اقوال، حضرت مهدى (عليه السلام) در دوران غيبت كبرى، همراه با سى تن از ياران نزديك خويش در مكانى نامعلوم، اقامت دارد.
(8) مدرك پيشين حديث 11 صفحه 138.
(9) مدرك پيشين حديث 4 صفحه 134.
(10) مدرك پيشين حديث 13 صفحه 139.
(11) احتجاج طبرسى ـ توقيع شريف.
مهدى در قرآن وكلام ائمة اطهار عليهم السلام