کلید طلایی ازاهل بیت علیهم السلام برای شناخت مسیرمنحرف وافکار شیطانی
علاوه برابن عربی ،ابن تیمیه وتقریبا همه علمای وهابی وسلفی وهمچنین ناصبی ها وعامه این اعتقاد رادارندکه حضرت ابوطالب علیه السلام کافرازدنیارفته است .ائمه بزرگوار ما کلیدی طلایی را به ما نشان داده اند که راه را خوب بشناسیم اصلا شاید حکمت اینکه خداوند متعال تقدیرحضرت ابوطالب علیه السلام را اینگونه رقم زد برای همین بوده است که کلید طلایی راه هدایت را دست شیعیان راستین بدهدتاشیعیان سمت ایگونه اشخاص نروند.
ابن عربی:همت پیامبردر ابوطالب اثرنکرد و ایمان نیاورد
فقصرت الهمم عن طلب الأمور المعجزة لما لم یعم أثرها فی الناظرین ولا فی قلوبهم کما قال فی حق أکمل الرسل وأعلم الخلق وأصدقهم فی الحال « إِنَّکَ لا تَهْدِی من أَحْبَبْتَ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . ولو کان للهمة أثر ولا بد ، لم یکن أحد أکمل من رسول الله صلى الله علیه وسلم ولا أعلى ولا أقوى همة منه ، وما أثَّرتْ فی إسلام أبی طالب عمِّه ، وفیه نزلت الآیة التی ذکرناها :
ولذلک قال فی الرسول إنه ما علیه إلا البلاغ ، وقال « لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ ولکِنَّ الله یَهْدِی من یَشاءُ » . وزاد فی سورة القصص « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ » أی بالذین أعطوه العلم بهدایتهم فی حال عدمهم بأعیانهم الثابتة . فأثبت أن العلم تابع للمعلوم . فمن کان مؤمناً فی ثبوت عینه وحال عدمه ظهر بتلک الصورة فی حال وجوده . وقد علم الله ذلک منه أنه هکذا یکون ، فلذلک قال « وهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ »
و نیز رسول مىداند که چون امر معجز (معجزه) براى جماعت، ظاهر شود. بعضى از آنها ایمان مىآورند و بعضىها عارف به آن مىشوند و انکارش مىکنند و اظهار تصدیق نمى نمایند، از جهت ظلم و علو و حسد و بعضى از آنها معجزه را به سحر و شعبده، ملحق مىنمایند و چون رسولان دیدند که ایمان نمى آورد مگر کسى که خداوند قلب او را به نور ایمان اناره فرمود و هر گاه شخص به این نور مسمى به ایمان نظر نکند امر معجز درحق او نافع نیست همم انبیاء از طلب امور معجزه از پیشگاه خداوند قاصر مىگردد. چون که اثر معجزه در حق ناظرین، عام نیست (که همه قبول کنند زیرا حقایقشان و اعیان ثابته آنان قبول معجزه را اعطا نکرده است) و همچنین در دلهاى آنها اثر نمىگذارد.
چنانکه خداوند در حق اکمل رسل و اعلم خلق و اصدقشان در حال فرمود: إِنَّکَ لا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ [۱] و اگر براى همت اثرى بود کسى اکمل از رسول اللّه و اعلى و اقوى همتتر از او نبود و حال اینکه همت او در اسلام ابو طالب عموى او اثر نکرد و درباره اسلام ابو طالب آیه فوق نازل شد. لذا خداوند درباره رسول فرمود: «ما علیه الّا البلاغ». [۲]
حتی شک وعدم اقراربه ایمان ابوطالب موجب آتش است
عَنْ أَبَانِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَى الْإِمَامِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى ع جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی شَکَکْتُ فِی إِیمَانِ أَبِی طَالِبٍ قَالَ فَکَتَبَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ مِنْ یَبْتَغِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى أَمَا إِنَّکَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِیمَانِ أَبِی طَالِبٍ کَانَ مَصِیرُکَ إِلَى النَّار[۳]
ابان بن محمد می گوید : نوشتم به امام رضا على بن موسى ع قربانت من در باره ایمان ابى طالب تردید دارم و آن حضرت در پاسخم نگارش فرمود:
” بنام خداوند بخشنده مهربان اما بعد هر که پیرو باشد جز راه مؤمنان را بدنبال آنش فرستیم که دوست داشته، راستش اگر تو بایمان ابى طالب اعتراف نکنى بدوزخ خواهى رفت “
قبول شفاعت ابوطالب در مورد گناهکاران
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، عَنْ آبَائِهِ (عَلَیْهِمُ السَّلَامُ)، عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً بِالرَّحَبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ، فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّکَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أَنْزَلَکَ اللَّهُ بِهِ، وَ أَبُوکَ یُعَذَّبُ بِالنَّارِ! فَقَالَ لَهُ: مَهْ فَضَ اللَّهُ فَاکَ، وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً، لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللَّهُ (تَعَالَى) فِیهِمْ، أَبِی یُعَذَّبُ بِالنَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِیمُ النَّارِ! ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً، إِنَّ نُورَ أَبِی طَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلْقِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ: نُورَ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، وَ نُورِی، وَ نُورَ فَاطِمَةَ، وَ نُورَیِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ وَ مَنْ وَلَدَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ، لِأَنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا الَّذِی خَلَقَهُ اللَّهُ (عَزَّ وَ جَلَّ) مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ.[۴]
از حضرت صادق از پدران گرامش علیهم السّلام نقل است که أمیر المؤمنین علیه السّلام روزى در فضاى مسجد نشسته بود و مردم گرد او جمع بودند که مردى برخاسته و گفت:
اى أمیر المؤمنین چطور مى شود که شما در مکانى هستى که خداوند شما را در آن مکان فرو آورده، در حالى که پدر تو به آتش در عذاب است؟
حضرت علیه السّلام فرمود:خدا زبانت را ببرد! قسم به خدایى که محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را مىپذیرد، مگر مىشود که پدرم به آتش در عذاب باشد و فرزند او قسیم بهشت و جهنّم باشد؟! قسم به آنکه محمّد را به پیامبرى مبعوث فرمود بىشکّ نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلایق؛ جز پنج نور: نور محمّد و نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش و بىاثر مىسازد؛ زیرا نور او از نور ما است، خداوند آن را دو هزار سال پیش از خلق آدم آفریده است.
معتقد به کفر ابوطالب ، دشمن خدا می باشد
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: یَا یُونُسُ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی أَبِی طَالِبٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَقُولُونَ هُوَ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ وَ فِی رِجْلَیْهِ نَعْلَانِ مِنْ نَارٍ تَغْلِی مِنْهُمَا أُمُّ رَأْسِهِ فَقَالَ کَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً.[۵]
امام صادق علیه السلام فرمود: اى یونس مردم ( اهل خلاف ) در باره ابو طالب چه میگویند؟
گفتم: قربانت میگویند او در گودالى از دوزخ است که مغزش از آن بجوش مىآید
فرمود: دروغ گفتند دشمنان خدا به درستی که ابى طالب از رفقاى پیغمبران و صدیقان و شهیدانست و نیکان شایسته وجه خوب رفیقانى باشند آنان .
( ذیل حدیث دنباله آیه ۴۹ سوره مبارکه النساء است در وصف جانبازان راه خدا و توصیف حضرت ابى طالب بمضمون این آیه دلالت دارد که او یکى از جانبازان راه خداوند بود و با این ایمان و عقیده بیارى پیغمبر اسلام برخاسته و با این شعور عشق خدائى در برابر انبوه امواج کفر قریش ایستادگى کرده و همین ستایش جوابگوى گفتار ناهنجار مخالفان است که از روى حسد بمقام امیر مؤمنان ع چنین گستاخى کرده و جاى او را گودال دوزخ دانستند )
تشابه سخنان ابن عربی، شیخ العرفاء واستادالفلاسفه با ابن تیمیه و وهابیت
علاوه برابن عربی ،ابن تیمیه وتقریبا همه علمای وهابی وسلفی وهمچنین ناصبی ها وعامه این اعتقاد رادارندکه حضرت ابوطالب علیه السلام وائمه بزرگوار ما کلیدی طلایی را به ما نشان داده اند که راه را خوب بشناسیم اصلا شاید حکمت اینکه خداوند متعال تقدیرحضرت ابوطالب علیه السلام را اینگونه رقم زد برای همین بوده است که کلید طلایی راه هدایت را دست شیعیان راستین بدهدتاشیعیان سمت ایگونه اشخاص نروند.
این تشابه اثبات می کند که :
۱-ابن عربی به هیچ عنوان شیعه نیست
۲-باتوجه به روایات ما نباید رجوع به کتب عامه کنیم
۳-کسانی که گرایش به ابن عربی دارند نباید به آنها رجوع شود
۴-شباهت مکتب فلاسفه وعرفا باوهابیت وگرایش به عقایدآنها
۵-ابن عربی ها وابن تیمیه ها درراستای اهداف دشمنان تشیع وبرای نابودی عقاید شیعه برنامه ریزی شده قدم برمی دارندیکی توحید ویکی امامت ویا هردو را می زنند
۶-طبق روایت کسی که حضرت ابوطالب علیه السلام راکافر بدانددرسبیل شیعیان قدم برنمی داردوازکسی که سبیلش سبیل موننین نیست بلکه راهش راه جهنم است آیا باید اخذ معارف کنیم؟
ابن تیمیه در منهاج السنه، ج۷، ص۳۰۴ میگوید:
عموهای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ۴ نفر بودند: عباس، حمزه، ابوطالب و ابولهب. عباس و حمزه ایمان آوردند؛ ولی دو نفر دیگر کافر ماندند. یکی از آن دو، ابوطالب بود که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دفاع و حمایت کرد، ولی با کفر از دنیا رفت و دیگری ابولهب بود و دشمن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم.
یعنی در اینجا حضرت ابوطالب علیه السلام را با ابولهب، قرین هم قرار داده است.
مایه تأسف این است که باز هم در منهاج السنه، ج۷، ص۳۰۴ میگوید:
ابو طالب الذی اعان النبی صلی الله علیه و سلم لأجل نسبه و قرابته لا لأجل الله و لا تقربا له.
اینکه ابوطالب آمد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دفاع کرد، از این جهت بود که نسب و قرابتی با او داشت و برادرزاده اش بود. دفاع او از پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم بخاطر خدا نبود.
[1] – قصص: ۵۶
[۲] -ترجمه حسن زاده آملی
[۳] – بحار الأنوار (ط – بیروت) / ج۳۵ / ۱۱۰
[۴] – الأمالی (للطوسی)، النص، ص: ۳۰۶
[۵] – بحار الأنوار (ط – بیروت) / ج۳۵ / ۱۱۱