اصالت مهدویت، (فطرت و ادیان)
فطرت و اديان:
بشر در مورد آينده چگونه مي انديشد؟ آيا اعتقاد به مهدويت، يک اعتقاد به اصطلاح مترقي است يا يك اعتقاد ارتجاعي؟ و آيا ريشه در اعماق وجود انسانها دارد؟
• كمال پرستي
خوي كمال پرستي انسان، پيوسته به دنبال رتبهاي و منزلتي افزون تر است. تمام تلاشهاي انسان، براي كسب معرفت و ثروت، قدرت و شهرت، بصيرت و سعادت، از فطرت كمال پرستي او سرچشمه گرفته است. ويل دورانت فيلسوف معاصر ميگويد:
"كشش به سوي مدينه فاضله و كمال مطلوب، در خون ماست و ما را راحت نميگذارد، مگر آن كه از رشد و حركت بازمانيم." (لذات فلسفه، ص359)
• گرايش به وحدت
طبيعت انسان، همواره وحدتگرا و وحدت دوست بوده است. از آنجا كه دنياي پس از ظهور منجي، وحدت و همبستگي جامعه بشري را در بالاترين شكل ممكن دارد، عموم آدميان در هر زمان و هر مكان خواستار چنين روزگاري بوده اند. چنان كه مهاتماگاندي چنين ميگويد:
"اگر اين جهان نتواند روزي به صورت جهاني واحد درآيد ، هيچ ميل ندارم در آن زندگي كنم." (همه مردم برادرند، ص336)
• عدالت خواهي
زشتي ظلم و ستم و زيبايي عدل و داد، با سرشت پاك آدميان آميخته است. فطرت انسان، روزگاري را ميجويد كه حق و عدالت حاكم شود و ستم و خيانت محكوم گردد. در عين حال، اوضاع كنوني جهان، آينده روشني را براي اهل آن ترسيم نميكند، به همين دليل در نوشته برنده جايزه نوبل ادبيات 1987، نويسنده بزرگ روس، "يوزف برودسكي" در مقالهاي كه اوضاع دهه آخر قرن حاضر را پيشگويي و ترسيم كرده، ميخوانيم:
"به نظر نميرسد، كه طي دهه آينده جامعه به چيزي بيش از آنچه هست، مبدل شود. بهترين چيزي كه ميتوان به آن اميدوار بود، اين است كه كمتر از امروز ناعادلانه باشد." (مجله پيام يونسکو، ش241، مقاله از ديدگاه چرخ فلک، ص 23ـ28)
• نياز به امنيت
نياز به امنيت و آرامش براي حيات بهتر و پردوام، يكي از نيازهاي فطري، بلكه حقوق طبيعي هر موجود زنده و به ويژه انسان به شمار ميآيد.
• تنها اميد
مصلحين و انديشمندان جوامع بشري در جستجوي راهي كه پيامآور آيندهاي روشن و نويدبخش باشد، آرزوهاي خويش را در جوامعي ايدهآل مجسم ساخته اند ولي متأسفانه، تمامي آنها جز طرح هايي غيرعملي و رؤيايي بيش نبودهاند. جوامع تشكيل شده از سوي گروهي ديگر، چون سازمان ملل و شوراي امنيت و سازمان عفو بينالمللي و صدها گروه و دستهي ديگر كه با اهداف خيرخواهانه و عقلپسندانه آغاز به كار نمودهاند، نيز در عمل، همچون طبل توخالي بودهاند و هرگز نتوانستهاند مرحمي بر زخمهاي بشريت قرار دهند و بالاخره در تأمين امنيت و آسايش ناتوان ماندهاند. واقعيت اين است كه علي رغم عدم موفقيت بشر در جامعه ايدهآل، از روزگاران كهن داستان ظهور مصلح، در آخرالزمان، اصلي اساسي بوده است و پيشينيان بشر، پيوسته آن را به ياد ميآوردهاند.
اصولاً فتوريسم يعني اعتقاد به دوره آخرالزمان، و انتظار ظهور منجي عقيدهاي است كه در كيشهاي آسماني به مثابه يك اصل مسلم، قبول شده است.
تمامي اديان آسماني، بر اين مسئله اتفاق نظر دارند كه در آخرين دورههاي تاريخ بشريت، در حالي كه جهان آکنده از ظلم و جور شده است، "موعودي" خواهد آمد و نظام جهان را بر اساس پرستش و عبادت خداي يگانه بر مبناي عدل و داد و دوستي بر پا خواهد نمود.
پيروان اديان الهي از آنجا كه تمامي وعدههاي الهي را محقق ميدانند، چشم انتظار اويند. همان كس كه بر اساس آنچه گذشت؛ فطرت تمامي آدميان او را ميطلبد.