انحرافات مولوی ( نقد مولوی )
( بدون هیچ تعصبی بخوانید)
آیا باور می کنید؟….
آیا آنانکه به صورت سطحی به « مثنوی » علاقه می ورزند، باور می کنند :
1) آیا باور می کنند مولوی حديث افتراق را جعل و تحریف کرده؛ مبني بر اينكه پيامبر اكرم (ص) تنها گروه اهل نجات در بین امت های مسلمان را امت صحابه دانسته است. که این مطلب وی از یک روایت جعلی سرچشمه می گیرد.
وی می گوید : بهر این فرمود پیغمبر که من همچو کشتی ام زطوفان زمن
ما و اصحابیم چون کشتی نوح هرک دست اندر زند یا بد فتوح
(مثنوي معنوی/دفتر دوم/ص652/چاپ امير كبير)
درصورتيكه اين روايت جعل و تحریف شده است و صحيح آن اينست كه :
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم):
سیأتی علی امّتی ما أتی علی بنی إسرائیل مثل بمثل و إنّهم تفرّقوا علی اثنتین و سبعین ملّة،و ستفرّق امّتی علی ثلاث و سبعین ملّة،تزید علیهم واحدة کلّها فی النّار غیر واحدة ،قیل:یا رسول الله، و ما تلک الواحدة ؟ قال: هو ما نحن علیه الیوم أنا و أهل بیتی.
(مناهل الابرار فی تلخیص بحار الانوار/ج6/ص228) و (معانی الاخبار/ص323)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
روزگاری بر امّت من می رسد که همانند قوم بنی اسرئیل که به 72 فرقه و ملّت تبدیل شدند امّت من هم به 73 ملّت و فرقه تبدیل می شوند که به این 73 فرقه یک فرقه هم اضافه نمی شود و همه آنها وارد جهنّم می شوند مگر یک فرقه.
سوال شد آن فرقه نجات یافته کدام است؟ فرمودند: همان گروهی که ما بر آن هستیم یعنی من و اهل بیتم.
ولی اهل سنت در این حدیث تحریف کرده و به جای اهل بیت کلمه صحابه را گذاشته اند و مولوی نیز با این اشعار بر این تحریف تایید کرده و پایه های آن را محکم نموده است.
2) آیا باور می کنند مولوی از شیطان دفاع کرده و سجده نكردن شيطان به پيشگاه خداوند را در مورد انسان به خاطر عشق به خداوند تلقی کرده؟ »
ترک سجده از حسد گیرم که بود آن حسد از عشق خیزد نه از حجود
هر حسد از دوستی خیزد یقین کِی شود با دوست غیری همنشین
(مثنوي معنوی/دفتر دوم/ص324 )
كه اين مطلب مخالفت صريح با فرآن كريم است كه درقرآن آمده :
« واذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابليس ابي واستكبر و كان من الكافرين » (بقره34)
3) آیا باور می کنند مولوی افراط در رقص و سماع و موسیقی داشته است :
مولوی پس از برخورد با شمس تبریزی، موسیقی و سماع را، تا بدان حدّ گسترش می دهد که حتی به طور هفتگی، مجلسی ویژه سماع بانوان همراه با گل افشانی و رقص و پای کوبی زنان، در قونیه برپا می دارد. اینها همه از مردی مشاهده می شود که تا سن 38 سالگی ،خود مجتهدی بزرگ و یک « مفتی حنبلی » (سنی مذهب) بشمار می رفته است.
شمس سماع را « فریضه اهل حال » می خواند و چون پنج نماز و روزه ماه رمضانش برای اهل دل واجب می شمارد!
(نشریه مذهبی نور /سخنان شمس/ص74 آ /75 آ )
4) وي مجالس رقص وسماع را وسيله تقرب به پيشگاه خداوند مي داند و حتی سماع را برتر از نماز می داند: (عرفان حقیقی/ص160) و (شرح زندگی مولوی-ناصر نجمی/ص17)
افلاکی شاگرد مولوی در مناقب العارفین می نویسد :
روزی در حضور مولانا رباب می زدند و مولانا ذوق ها می کرد. از ناگاه عزیزی (یکی از مریدان) درآمد که نماز دیگر (اذان) می گویند. (مولوی) لحظه ای تن زد (صبر کرد) و فرمود : نی نی آن (اذان) نماز دیگر و این )سماع( نماز دیگر.هر دو داعیان حقّند. یکی (اذان و نماز) ظاهر را به خدمت می خواهد و این دیگر (سماع) باطن را به محبّت حق می خواند.
(احیاءعلوم الدین/ص406— مولاناجلال الدین/ص342)
در جایی دیگر ، در مقابل حدیث پیامبر اکرم (ص) که می فرمایند : « حبب الی من الدنیا النسا و الطیب و قره عینی الصلوه » ، مولوی می گوید : ما از این عالم سه چیز را اختیار کردیم : یکی سماع و یکی فقاع (آبجو) و یکی حمام.
(مناقب العارفین/ص406 و مولانا جلال الدین ص342)
فرزند خلف مولوی نیز می گوید : انبیا توجه و رویکرد به خدا را در قالب نماز به مردم میرساندند؛ اما اولیا (صوفیه) آن نماز حقیقی را به صورت سماع به عالمیان رساندند.
(ولدنامه/ص112 و مناقب العارفین/ص394)
مولوی می گوید :
پس غذای عاشقان باشد سماع که در او باشد خیال اجتماع
5) آیا باور می کنند مولوی غلو در شخصيت شمس تبريزي کرده و اورا خداي خود ميداند و در بعضي تعبيراتش اورا مصداق « كن فيكون » و يا شمس را « سميع وعليم » ميخواند.
وی می گوید : شمس من و خدای من نور من و هدای من
فاش بگویم این سخن شمس من و خدای من
(مثنوي معنوی/ص623)
6) آیا باور می کنند مولوی خود را هم عقيده همه فرقه ها دانسته. (یعنی یه چیزی شبیه به پلورالیسم دینی)
(کتاب عرفان حقيقي/ص159)
7) آیا باور می کنند که مولوی حرکت امام حسین (علیه السلام) به کوفه را کورکورانه قلمداد کرده؟ که این مطلب نشان دهنده این است که
امام حسین (علیه السلام) معصوم نبوده که از وی عملی کورکورانه سرزده و این بر خلاف اعتقاد امامیه (مذهب حقه) است.
وی می گوید : کورکورانه مرو در کربلا تا نیافتی چون حسین اندر بلا
(مثنوی معنوی/دفترسوم/ص232و233) و (نقدی بر مثنوی ص222)
8) آیا باور می کنند که مولوی، عزاداری بر سید الشهداء را رد کرده است و آن را سرزنش کرده؟ وی عزاداری بر سیدالشهدا راسرزنش کرده واز آن به عنوان غفلت و کم معرفتی یاد میکند و این ناشی از عدم تطابق مبانی مکتبی عرفانی وی با عزاداری سید الشهدا است.
(نشریه مذهبی نور به نقل از مثنوی مطابق با نسخه تصحیح شده/رینولد نیکلسون/ص810-811)
این عقیده وی مخالف صریح با روایات حضرات معصومین علیهم السلام است چرا که ما روایات زیادی از اهل بیت عصمت وطهارت داریم مبنی بر امر به سوگواری بر مصائب سید الشهدا وهمچنین عزاداریها و عزاداری خود آنها بر امام حسین (ع).
یک نمونه : امام رضا (علیه السلام) به ابن شبیب فرمودند : « یا بن شبیب، إن کنت باکیا لشی فابک للحسین بن علی بن ابیطالب(ع) فإنه ذبح کما یذبح الکبش…. » ( ای پسر شبیب، اگر می خواهی برای چیزی گریه کنی، بر حسین گریه کن چراکه او را همانند گوسفند سربریدند)
(وسائل الشیعه/ج14 ص502/چاپ آل البیت قم1409ق)
9) آیا باور می کنند که مولوی شریعت را نفی کرده؟ مولوی در مقدمه دفتر 5 مثنوی می گوید :
شریعت همچو شمع است ره می نماید و بی آنکه شمع بدست آوری راه رفته نشود چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود آن حقیقت است وجهت این است که گفته اند (که گفته ؟ معلوم نیست )
لو ظهرت الحقایق بطلت الشرایع (یعنی وقتی حقایق ظاهر شد احکام (شریعت )باطل می شود )
ادامه حرفهای مولوی :
حاصل آنکه شریعت هم چون علم کیمیا آموختن است از استاد یا کتاب و طریقت استعمال کردن داروها و مس را در کیمیامالیدن است وحقیقت، زر شدن مس، کیمیا دانان به علم کیمیا شادند که ما این علم را می دانیم (علماء را می گوید) و عمل کنندگان به علم کیمیا شادند که ما چنین کارهایی می کنیم و حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم یا مثلا شریعت همچون علم طبی آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و داروهاخوردن و حقیقت صحبت ابدی یافتن و از ان دو فارغ شدن چون آدمی از این حیات می برد شریعت و طریقت از او منقطع شود و حقیقت ماند .
معلوم می شود که ایشان هیچ درکی از دین ندارد.
علت علنی مطرح نکردن این بحث ها توسط صوفی ها در طول تاریخ حمله علمای اهل تسنن و تشیع به آنها بود .
10) آیا باور می کنند مولوی معتقد است که امامت، نوعی است برخلاف عقیده شیعه که به امامت شخصی معتقد است زیرا که امامان معصوم به فرمایش پیغمبر اکرم بنابر روایات متواتر 12 تا هستند با نامهای مشخص و معین. یکی از انحرافات صوفیان هم همین است که به مهدویت نوعی قائلند.
مولوی می گوید: پس به هر دوری ولی قائم است تا قیامت آزمایش دائم است
پس امام حی قائم آن ولی است خواه از نسل عمر خواه از علی است
(مثنوی/ج2/ص239/چاپ نشر طلوع/شعر825)
11) آیا باور می کنند مولوی ابن ملجم را در قضیه شهادت امام علی (علیه السلام)، آلت حق و دست خدا پنداشته؟
وی از زبان امام علی (علیه السلام) خطاب به ابن ملجم می گوید :
هیچ بغضی نیست در جانم زتو زانک این را من نمی دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق چون زنم بر آلت حق طعن و دق
(مثنوی معنوی/ دفتر اول/ص190)
12) آیا باور می کنند مولوی، عمر بن خطاب را امیرالمومنین دانسته؟ وی در وصف او چنین می گوید :
آمده عمر به حرب مصطفی تیغ بر کف بسته بس میثاقها گشته در شرع او امیرالمومنین پیشوا و مقتدای اهل دین
(مثنوی معنوی نسخه میرخوانی ص74 و نسخه وصال ص74)
13) آیا باور می کنند مولوی، در مدح خلفای سه گانه از آنان به عنوان صدیق و فاروق و ذوالنورین تعبیر کرده. وی می گوید :
چون محمد یافت آن ملک نعیم قرص مه را کرد در دم او دو نیم
چون ابوبکر آیت توفیق شد با چنان شه صاحب و صدیق شد
چون عمر شیدای آن معشوق گشت حق و باطل را چو دل فاروق شد
چون که عثمان آن عیان را عین گشت نور فایض بود و ذوالنورین گشت
(مثنوی ج2 ص134)
آیا باور می کنند مولوی خود را هم عقیده همه فرقه ها دانسته. (یعنی یه چیزی شبیه به پلورالیسم دینی)
(کتاب عرفان حقیقی/ص159)
آیا باور می کنند مولوی قائل به جبر است یعنی تمام افعال ما از سوی خداوند صادر می شود. که این مخالف صریح با مبانی اسلام است.
(مثنوی معنوی/دفتراول/ص190)
تمام حرف من این است …
آیا اینها می توانند الگو اخلاقی و دینی شیعیان به حساب بیایند؟
آیا عارف حقیقی، این مفاخر ادبی بوده اند یا اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم؟
اصلا آیا اینها شیعه بوده اند؟
اصلا آیا اینها با این انحرافات واضح می توانند الگوی ما باشند؟
اصولا « مولوی » با مکتب اهل بیت (علیهم السلام) نا آشنا بوده و نشانه ای از استفاده از منابع شیعی، حتی کتابهایی چون صحیفه سجادیه و نهج البلاغه، در آثارش دیده نمی شود.
باز هم متذکر می شویم که …
ما منکر اشعار زیبای وی نیستیم بلکه ما منکر اشعار و مطالب انحرافی در این کتاب هستیم. یعنی ما نمی خواهیم از بیخ و ریشه مثنوی را زیر سوال ببریم بلکه ما هم معترفیم به اینکه در این کتاب اشعار پرمحتوا هم وجود دارد ولی اشعار منحرف هم وجود دارد تا خوانندگان این کتاب را از این انحرافات بر حذر داریم
برای آشنایی بیشتر با انحرافات مولوی به کتاب نقد مثنوی (آیت الله علی اکبر مصلایی) رجوع شود.
دیگر منابع : تحقیقی در تصوف و عرفان / خیرالله مردانی
ایول خیلی عالی بود. با تشکر از زحمات شما
بدبخنی ما اینه که مثلا …! گفته هر کی مثنوی خونده باشه میفهمه که مولوی مردی ملکوتی و معنوی بوده!!!!!!!!!!!
اگه میخواین مولانا رو بشناسید ببینید پیامبر قبل از این که مولانا بیاد چی در موردش گفته
گفته انها حلقه میزنن ذکر میگن و صدای الاغ دارند
حالا برو رو صدای الاغ شناخت پیدا کن
گور بابای مولانا که به دخترو پسرش غیرت نداره و اونا رو در اختیار شمس میزاره
بچسب به دین خدا که از معصوم رسیده وگرنه گمراهیت 100 در 100 تضمینیه
مولوی مثنوی اش نه تنها هیچ چیز خوبی نداره و نکته قابل توجه آن است که با نگاه کردن به این کتاب آدم وقت خودش را تلف کرده و آن دنیا از وقت آدم هم سوال میشه ….
لعنت بر مولوی صوفی که بعضیها رو سرکار گذاشته
اگه به سایت ما سر بزنید خوشحال میشیم
اگه لینکشو پیوند کنید که دیگه عالی میشه
با تشکر و التماس دعا
http://www.ebnearabi.com/
جنگ هفتادو دو ملت همه را عذر بنه چون حقیقت ندیدن ره افسانه زدن
(حافظ) از کی گفته از کی تمجید کرده کاری نیست خدا رو عشق معرفی میکنه چیزی که ماها فقط زبونی انجامش میدیم یه عبادت مرده اسلام دین کامل نیست اسلام تکمیل کننده دین هست
پس ما هم با همه ادیان هستیم چون دین یکیست
با سلام و عرض خسته نباشید.
ضمن تبریک عید نوروز و آرزوی موفقیت در سال جدید برای شما، از شما دوست عزیز دعوت می کنم به وبلاگ فرهنگی مذهبی BBLVC، تشریف بیاورید.
اخیراً مقاله ای تحت عنوان « در جست و جوی خدا با عرفان » که در مورد مبانی عرفان و بررسی نظرات مخالفان و مدافعان آن، بحث شده است، در وبلاگ قرار داده ایم. بسیار خوشحال می شویم پس از مطالعه آن، نظرتان را درباره این مسئله ابراز کنید.
با تشکر، BBLVC
http://www.bblvc.ir
سلام احسنت وتشکر فراوان -لطفا بیشتر از انحرافات غیر طریق اهل البیت بنویسید
با سلام و تشکر
از روشن گری شما بسیار ممنونم منو آگاه کردید
بر هرچی صوفی لا مذهب لعنت
اگر چیزی نمیدانید باید مطالعه بیشتر پیداکنید چون شناختن مولانا کار شما ها نیست
بر صاحب مثنوی معنوی وبر صاحب مقالات شمس لعنت