حدود پوشش از نگاه اسلام
پوشش مسئله ای است که از آغاز تاریخ بشریت یعنی از هنگامه خلقت آدم و حوا به طور فطری با بشر همراه بوده و در طول قرن های متمادی در میان ملل مختلف، با اشکال متفاوت ظهور داشته است. دین اسلام نیز به عنوان کامل ترین مجموعه قواعد سعادت انسان، به این مسئله توجه خاص نموده و حجاب و پوشش را از ضروریات دین می داند.
اما در سال های اخیر مسئله حجاب بسیار مورد توجه صاحب نظران و منتقدین قرار گرفته و هزاران مقاله و کتاب در مورد ابعاد مختلف این حکم فقهی نگارش یافته است که بسته به نگاه نویسنده، گاه حدود این حکم به وسیعترین و گاه به ضیق ترین حالت ممکن می رسد.
براین اساس ما در این یادداشت قصد داریم مسئله حجاب را با نگاه به ادله فقهی آن مورد بررسی قرار دهیم و بدین منظور در آغاز به بحث مفهوم حجاب، دلالت آیات الهی بر ضرورت پوشش و نهایتاً به اقوال فقهای امامیه و ادله ایشان در این زمینه خواهیم پرداخت.
معنای لغوی حجاب
لسان العرب حجاب را به معنی ستر و هر آنچه حائل میان دو شیء است، تعبیر نموده است.(1)
همچنین در دیگر کتب لغت، حجاب به معنى پنهان كردن، پرده و منع از دخول نیز تعبیر شده است.(2) بطور مثال در سوره احزاب آیه 53 لفظ حجاب به معنی پرده و حائل است.«وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ … : چون از زنان پيغمبر متاعى خواستيد از پس پرده بخواهيد.»
همچنین در آیه ای از سوره شوری درباره وحی الهی بر پیامبران آمده است: «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ: هيچ بشرى را نرسد كه خدا جز به وحى يا از آن سوى پرده، با او سخن گويد يا فرشته اى مى فرستد تا به فرمان او هر چه بخواهد به او وحى كند.»(3)
راغب در المفردات، حجاب را به معنی منع از وصول تعبیر نموده است.(4)
پس با توجه به این تعابیر می توان گفت که واژه حجاب هم به معنی پوشش و هم به معنای پرده و حائل است که البته غالب استعمال این لفظ در معنای دوم بوده است.
معنای لغوی ستر
در التحقیق آمده است که کلمه ستر بر پوشش دلالت می کند و تفاوت ستر را با حجاب در این می داند که حجاب به معنی چیزی است که حائل و مانع از تلاقی دو شیء یا اثر آنها است، اما ستر به معنای پوشش چیزی است.(5)
راغب نیز ستر را به معنی پوشش شیء می داند.(6) همانگونه که خداوند در سوره اسراء می فرماید: «وَ إِذَا قَرَأْتَ الْقُرْءَانَ جَعَلْنَا بَيْنَكَ وَ بَينَْ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا: و چون قرآن بخوانى، ميان تو و كسانى كه به آخرت ايمان ندارند پرده اى پوشيده قرار مى دهيم.»(7)
تفاوت استعمال واژه ستر و حجاب در مورد پوشش بانوان
نکته مهم اینجاست که لفظی که امروزه برای پوشش بانوان به کار برده می شود لفظ حجاب است، اما در واقع لفظی که در زمان های گذشته خصوصاً در کلام فقها نیز استفاده شده، واژه ستر بوده است که با توجه به معنای لغوی این دو واژه به نظر می آید، لفظ ستر بهتر می تواند منتقل کننده مفهوم پوشش بانوان باشد تا لفظ حجاب؛ زیرا همانطور که در معنای واژه حجاب بیان شد،این لفظ علاوه بر مفهوم پوشش، بیشتر به معنی پرده و حائل میان دو شیء است و شاید از آن جهت معنای پوشش را می رساند که پرده وسیله ای برای پوشش است، اما نه هر نوع پوششی؛ بلکه پوششی که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت می گیرد. مثلاً بیان کردیم که در سوره احزاب خداوند می فرماید که با زنان پیامبر(ص) از پس پرده (من وراء حجاب) سخن بگویید» و یا در آیه 45 سوره اسراء، نیز تفاوت استعمال این دو واژه کاملاً مشخص است، زیرا پروردگار نیز لفظ حجاب را در معنی پرده و برای پوشانندگی لفظ مستور را بیان نموده است.
شهيد مطهري در این باره می فرمایند:«مورد استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن، يک اصطلاح نسبتاً جديد است. در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها کلمه «ستر» که به معني پوشش است، به کار رفته است. فقها چه در کتاب الصلوه و چه در کتاب النکاح که متعرض اين مطلب شده اند، کلمه ستر را به کار برده اند، نه کلمه حجاب را و بهتر اين بود که اين کلمه عوض نمي شد و ما هميشه همان کلمه پوشش را به کار مي برديم، زيرا چنان که گفتيم معني شايع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده مي شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده که عده زيادي گمان کنند که اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود. پوشش زن در اسلام، اين است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد.»(8)
دلالت آیات قرآن بر وجوب پوشش زنان
تعدادی از آیات قرآن کریم بر مفهوم پوشش دلالت دارند از جمله آنها، آیات 33، 55 و 59 سوره احزاب و آیات 30، 31 و 60 سوره نور است. اما مهم ترین این آیات که به بحث پوشش بانوان و حدود آن اشاره می کنند، آیات 59 سوره احزاب و 31 سوره نور است که در این مجال به بیان مفاهیم آنها می پردازیم و اشاراتی نیز به نکات مهم دیگر آیات خواهیم داشت.
1. آیه 59 سوره احزاب:
«يَأَيهَُّا النَّبىُِّ قُل لّأَِزْوَاجِكَ وَ بَنَاتِكَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيهِْنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَالِكَ أَدْنىَ أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا: اى پيامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند. اين براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديك تر است، و خدا آمرزنده مهربان است».
دلالت آیه بر وجوب پوشش
اولاً در این آیه به پیامبر(ص) امر شده است که به زنان و دختران خود و به تمامی زنان مؤمن دستور داشتن حجاب و پوشیدن جلباب را بدهند.
نکته مهم در آیات حجاب این است که قرآن کریم به دو نوع شیوه پوشش برای بانوان دستور داده است که یکی جلباب و دیگری خمار است که هر کدام از این دو پوشش در جای خود مفصل بحث خواهد شد.
مفهوم جلباب
مفرد جلابیب، لفظ جلباب است. در مورد معنای جلباب میان لغویین و مفسرین و دیگر صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد.
الف) مفهوم جلباب در منابع لغوی و تفاسیر
در کتاب العین که از قدیمی ترین کتب لغت است جلباب را به معنی لباسی می داند که وسیع تر از خمار و کمتر از رداء است که زنان با آن سر و سینه خود را می پوشانند.(9) در لسان العرب نیز همین معنی و همچنین معنی پیراهن گفته شده است.(10)
البته واژه خمار در جای خود به نحو مبسوط توصیح داده خواهد شد، اما اجمالاً می توان گفت که خمار روسری یا مقنعه ای است که سر و گردن و روی سینه ی زن را می پوشاند.
برخی دیگر همچون جوهری در الصحاح، جلباب را به معنی ملحفه(11) ،پیراهن گشاد و رداء گفته اند.
در معجم مغاییس اللغه در معنای جلب آمده است: «شیء یغشی شیئا: چیزی که چیز دیگری را می پوشاند» اما جلباب را به معنی قمیص یعنی پیراهن آورده است.(12)
راغب در المفردات، جلباب را به معنی پیراهن و خمر و مقنعه(روسری) دانسته است که تنها سر و سینه را می پوشاند.(13)
زمخشری آن را لباسی وسیع تر از خمار و کم تر از رداء دانسته اند که زن آن را بر سرش مىاندازد به طورى كه زيادى آن سينه را هم مىپوشاند.(14)
ابن عربی در تفسیر احکام القرآن می گوید: «در معنای جلباب اختلاف شده است، اما آن چه که میتوان به آن اعتماد کرد لباسی است که تمام بدن را میپوشاند.»(15)
علامه طباطبائی در توضیح کلمه جلابیب می فرمایند: «جلباب جامهاى است سرتاسرى كه تمامى بدن را مىپوشاند و يا روسرى مخصوصى است كه صورت و سر را ساتر مى شود و منظور از جمله «پيش بكشند مقدارى از جلباب خود را»، اين است كه آن را طورى بپوشند كه گلو و سينه هايشان در انظار ناظرين پيدا نباشد»(16)
در تفسیر مجمع البیان اقوال مختلفی بیان شده است. از ابن عباس و مجاهد نقل است که گويند: جلباب مقنعه و روسرى زنست يعنى با آن بپوشند سر و گردنشان را هرگاه براى حاجتى بيرون روند بخلاف كنيزهايى كه با سر و گردن باز بيرون مي روند. جبائى و ابى مسلم گويند: مقصود از جلباب پيراهن و لباس و روسرى و هر چيزيست كه زن با او پوشيده مي شود.(17)
شیخ طوسی درباره جلباب فرموده است: جلباب همان خمار یا روسري زنان است که با آن گردن و سر خود راهنگامي كه براي كاري به خارج از منزل مي روند، می پوشانند، برخلاف کنیزها که با سر باز بیرون می رفتند.(18)
تقریبا از جمع سخنان مهم ترین کتب لغت و تفاسیر به این معنی دست می یابیم که جلباب پوششی است فراگیر و وسیع، شبیه نیم چادر یا چادر که بر روی پیراهن و روسری و لباس های فرد قرار گرفته و بدن فرد را می پوشاند. در حقیقت جلباب یا نوعی پوششی سرتاسری است که تمام بدن فرد را می پوشاند و یا پوششی وسیع تر از خمار است که پوشاننده قسمت اعظمی از بدن فرد است.
گذشته از سخن لغویون و مفسرین، بنا بر ادله ذیل نیز می توان مفهوم فوق را از واژه جلباب استنباط کرد:
ب) ابن عباس از اهل سنت، که مفسرین اغلب بر کلام او تکیه می کنند، گوید: «الرداء الذی یستر من الفوق الی الاسفل: جلباب ردائی است که از بالا تا پایین بدن فرد را می پوشاند.»(19)
ج) در تاریخ درباره حجاب حضرت زهرا(س) هنگامیکه براي خطبه معروف خود در دفاع از قضيه فدك به مسجد می رفتند، چنین آمده است: «لاثت خمارها علي رأسها و اشتملت بجلبابها … : حضرت زهرا(س) هنگام خروج از منزل مقنعه را محكم بر سر بستند و جلباب را بر روی آن پوشیدند… .»(20)
این سند تاریخی نیز نشان می دهد که جلباب پوششی متفاوت از خمار بوده و به عنوان پوشش رویی و فراگیر بدن را می پوشانیده است.
د) همچنین در نهج البلاغه که کتابی در نهایت فصاحت و بلاغت است، امیرالمومنین(ع) مى فرمايند: (مَنْ أَحبَّنا اهل البيت فليستعدَّ للفقر جلباباً: هر كه ما اهل بيت را دوست دارد از فقر لباسى آماده كند» و این بدان معنا است که فرد باید جامه فقر بپوشد و سراسر وجود خود را با فقر بپوشاند و یا ایشان به بعضى از كارگزارانش مى نويسند: (فالبس لهم جلباباً من اللين: براى مردم پوششی از نرمى بپوش. باز هم بنظر می آید این عبارت بدین معنی است که سراسر وجودت نرمخویی با مردم باشد. پس گویی در این عبارات جلباب به معنی پوششی سرتاسری بیان شده است.
ه) همچنین در آیات حجاب نیز جایی لفظ خمار و جایی لفظ جلباب به کار رفته است که نشان از آن دارد که این دو پوشش با هم تفاوت داشته اند.
و) عده ای چون مرحوم طبرسی معتقدند «دنی علی»: به معنی آویزان کردن است پس آیه يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ بدین معناست که زنها جلباب را به دوش خود بيندازند و صورت و اطراف بدن خود را با آن بپوشانند.(21)
این معنی نیز دال است بر اینکه جلباب پوششی وسیع بوده که بر روی لباس های دیگر پوشیده می شده و اطراف بدن زنان را می پوشانیده است.
ز) همچنین «یدنین علیهن» اگر به معنی نزدیک نمودن نیز باشد، پس نشان می دهد که جلباب، پیراهن نیست؛ زیرا پیراهن به فرد نزدیک است و نزدیک نمودن آن مفهومی ندارد. پس جلباب باید پوششی روی لباس های دیگر باشد که گفته شده است آن را به خود نزدیک کنند و این پوشش به صورت رها و بدون خاصیت پوشانندگی بدن نباشد.
ح) همچنین روایتی از رسول الله(ص) است که فرمودند: «لغیر ذی محرم اربعة اثواب درع، خمار، جلباب، ازار: در برابر نا محرم ، باید چهار لباس پوشید : پیراهن ، مقنعه ، جلباب و شلوار»(22) که در اینجا جلباب چیزی غیر از پیراهن و خِمار قرار داده شده است و معنی پوشش روی دیگر البسه را می رساند که بدن را می پوشاند.
مفهوم «ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ»
علامه طباطبایی درباره مفهوم این قسمت از آیه می فرمایند: « پوشاندن همه بدن موجب می شود که بانوان به اهل پوشش و صلاح بودن شناخته شوند، بنابراین ديگر مورد آزار و تعرض اهل فسق و فجور قرار نمی گیرند.»(23)
بعضى از مفسرين از جمله مرحوم طبرسی در مجمع البیان(24) در معناى این قسمت از آیه گفتهاند: اين پوشيدگى، نزديك تر بودن ايشان به مسلمان بودن و آزاد بودن را مى شناساند، چون زنان غيرمسلمان، و نيز كنيزان در آن دوره حجاب نداشتند، و حجاب علامت زنان مسلمان بود، در نتيجه كسى متعرض آنان نمى شد و حتى كسى نمى پنداشت كه ايشان كنيز و يا غير مسلمانند.(24)
البته به نظر می رسد که برداشت علامه از این قسمت از آیه مناسبت بیشتری با هدف پوشش در اسلام داشته باشد، زیرا هنگامی که بانوان در جامعه در هر دوره زمانی، پوشش کامل و عفت را رعایت کنند، مسلماً مردان آن جامعه کمتر در معرض تحریک و شهوت رانی قرار گرفته و به خود اجازه نمی دهند که به زنان با عفت آزار رسانند.
2. سوره نور: آیه 31
«وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ يحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْيَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلىَ جُيُوبهِِنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيرِْ أُوْلىِ الْارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُواْ عَلىَ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَ لَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يخُْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكمُْ تُفْلِحُونَ: و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آنچه كه [طبعاً] از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردنِ خويش [فرو] اندازند، و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمتكاران مرد كه [از زن] بىنيازند يا كودكانى كه بر عورتهاى زنان وقوف حاصل نكردهاند، آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونهاى به زمين] نكوبند تا آنچه از زينتشان نهفته مىدارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد.»
قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ
بصر در این آیه به معنی نگاه و دیده است و غض به معنای فرو کاستن، کاهش دادن(25) و مهار کردن است و غض بصر یعنی کاهش دادن نگاه. آيه 19 سوره لقمان مي فرمايد: «واغضُض مِن صَوتِکَ: صداي خود را کوتاه کن».
در واقع این آیه زنان را از نگاه خیره، شهوانی و حرام نهی می نماید و به حجاب چشم و نگاه اشاره دارد، همانگونه که در آیات قبل درباره مردان این توضیحات بیان شده است.
و یحفظن فروجهن
در مورد این قسمت از آیه دو نظر وجود دارد:
الف) اول اینکه حفظ فرج به معنی پاکدامنی و خودداری از زنا است.
ب) حفظ فرج در اینجا به معنی وجوب ستر عورت و عدم نظر به عورت دیگری است.
علامه در باب این آیات می فرماید: «پس براى زنان هم جايز نيست نظر كردن به چيزى كه براى مردان جايز نيست و بر ايشان هم واجب است كه عورت خود را از اجنبى- چه مرد و چه زن- بپوشانند.»(26) پس علامه معنی این قسمت از آیه را وجوب ستر عورت برای همگان دانسته اند.
در تفسیر جوامع الجامع در مورد (وَ يَحْفَظُن فُرُوجَهُن) روایتی از امام صادق(ع) ذکر شده است که ایشان فرمودند: «حفظ فروج در تمام مواردى كه در قرآن آمده، به معناى خود دارى از زناست، مگر در اين مورد كه به معناى پوشش است تا هيچكس به عورت ديگرى نگاه نكند، براى مرد حلال نيست كه به عورت مرد ديگرى نگاه كند و بر زن نيز جايز نيست كه به عورت زن ديگرى نظر كند.»(27)
پس با این سخنان و بررسی کتب فقهی(28) به نظر می رسد این قسمت از آیه به حکم وجوب ستر عورت و حرمت نظر به عورت دیگری دلالت دارد.
لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا
كلمه «ابداء» به معناى اظهار است و در اینجا (لا یبدین) فعل نهی است و بر حرمت اظهار و نمایان کردن زینت در برابر نامحرمان دلالت دارد. در مفهوم زینت اختلاف نظر وجود دارد و عده ای معتقدند زینت به معنی زیورآلات است، اما به عقیده اکثر مفسرین مراد از «زينت زنان»، همان مواضع و محل زينت ها است؛ زيرا اظهار خود زينت حرام نيست.(29) خداى متعال از اين حكم، زینت ظاهری را استثناء نموده است.
معنای زینت آشکار
رأی صاحب نظران در مورد مفهوم زینت ظاهری متفاوت است. اهم این نظرات به شرح زیر است:
مرحوم طبرسی معتقدند زينت بر دو قسم است: آشكار و پنهان. زينت آشكار لازم نيست پوشيده شود و مى توان به آن نظر افكند و سه قول در باره زينت آشكار است:
الف) زينت آشكار لباس و زينت پنهان خلخال و گوشواره و دستبند است.
ب) زينت آشكار سرمه و انگشترى و خضاب كف است.
ج) زينت آشكار صورت و كف دستهاست.(30)
مرحوم علامه(ره) می فرمایند: «در روايت آمده است كه مقصود از آنچه ظاهر است صورت و دو كف دست و قدم هاست».
فاضل مقداد و برخی دیگر معتقدند منظور از زینت آشکار، لباس است و دلیل آن را سخن فقها می داند که می گویند تمام بدن زن عورت است مگر برای زوج و محارمش.(31)
به دلیل اهمیت مفهوم زینت آشکار در تبیین حدود پوشش اسلامی، این معنا در بحث حدود پوشش تفصیلا بررسی خواهد شد.
و لْيَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلىَ جُيُوبهِِنَّ
معنای خمر
در برخی از کتب لغت آمده است که اصل لفظ خمر به معنی ستر و پوشاندن است، اما بنابر سخن راغب در المفردات، خمار مخصوص شده به آنچه زن سر خود را با آن مىپوشاند.(32) در مصباح المنیر نیز همین تعبیر بیان شده است.(33)
به شراب نیز از آن جهت خمر گويند كه عقل را مى پوشاند و زايل مي كند.(34) «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِما إِثْمٌ كَبِيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ: در باره شراب و قمار، از تو مىپرسند، بگو: «در آن دو، گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است».(35)
همچنین در اغلب کتب تفسیری نیز خمار به معنی روسری یا مقنعه ای است که سر، گردن و قسمت (جلوی بدن) روی سینه را می پوشاند.(36)
معنای جیب
جیب به دو معنی بیان شده است:
الف) برخی معتقدند جیب به معنی قلب و سینه است.(37)
ب) عده ای دیگر آن را به معنی گریبان و کنایه از سینه دانسته اند، زيرا گريبان هاست كه روى سينه ها را مي پوشاند.(38)
در هر صورت معنای جیب هر کدام از معانی فوق باشد، بر پوشاندن گردن و روی سینه زنان اشاره دارد و در واقع شارع می فرماید که با روسری های خود علاوه بر سر، گردن و سینه را نیز مستور کنید، زیرا زنان تا قبل از نزول این آیات، روسری های خود را باز گذاشته یا به پشت می انداختند و قسمت های جلوی بدن آنها مشخص و در دید نامحرمان بود.
همانگونه که علامه می فرماید: «خمار» جامه اى است كه زن سر خود را با آن مى پيچد و زايد آن را به سينه اش آويزان مى كند و مراد از جيوب، سينه هاست و معنايش اين است كه به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه ها را به سينه هاى خود انداخته، آن را بپوشانند.(39)
دلالت آیه بر وجوب پوشش زنان
این قسمت از آیه وجوب و ضرورت حجاب را در اسلام اثبات می کند زیرا در اینجا لفظ «لِیَضْرِبْنَ» فعلِ امر است(امر غایب) و امر شارع دلالت بر وجوب یک حکم می کند، مگر قرینه ای بر خلاف آن در کلام وجود داشته باشد که آن را حمل بر استحباب کنیم. بنابراین خداوند در این آیه به زنان امر می کند که روسری های خود را بر گریبانشان بیاندازند بنحوی که روسری، سر و گردن و روی سینه ایشان را بپوشاند.
لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ
سپس در ادامه آیه به حکم جواز آشکار نمودن مواضع زینت ها و عدم پوشش(جز عورت) در برابر محارم نسبی و سببی اشاره می شود.
ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن
مطابق بیان تفاسیر، این قسمت از آیه را به نوعی می توان دال بر حجاب در رفتار بانوان دانست، زیرا زنان را از اینکه پای خود را بر زمین بکوبند تا صدای خلخال و زیورآلاتشان درآید، نهی می کند. به این علت که برخی زنان تا پیش از نزول این آیات در هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین می کوفتند تا صدای خلخالشان شنیده شود و چون این گونه رفتارها موجب جلب توجه و تحریک مردان خواهد شد، خداوند متعال بانوان را از انجام چنین اعمالی نهی می کند.(40)
قابل ذکر است که به علت بیان همین آیه عده ای منظور از زینت های مخفی را خلال و دستبند و دیگر زیورآلات دانسته اند.(41)
در کنار این آیات در اینجا به دو آیه مهم دیگر که به مورد استثنائی از حکم پوشش و به بحث حجاب در گفتار زنان می پردازند، اشاره اجمالی می نمائیم.
آیه 60 سوره احزاب
وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ الّلَاتىِ لَا يَرْجُونَ نِكاَحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَن يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيرَْ مُتَبرَِّجَتِ بِزِينَةٍ وَ أَن يَسْتَعْفِفْنَ خَيرٌْ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم: و بر زنان از كار افتاده اى كه [ديگر] اميد زناشويى ندارند گناهى نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطى كه] زينتى را آشكار نكنند و عفت ورزيدن براى آنها بهتر است، و خدا شنواى داناست.
از دیدگاه علامه، كلمه «قواعد» جمع قاعده است، كه به معناى زنى است كه از نكاح بازنشسته باشد، يعنى ديگر كسى به خاطر پيرىاش ميل به او نمىكند، بنا بر اين جمله «اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً» وصفى توضيحى براى كلمه قواعد است، و بعضى گفته اند: كلمه مذكور به معناى زنى است كه از حيض يائسه شده باشد و وصف بعد از آن صرفا براى رفع اشتباه است. اين آيه در معناى استثنايى است از عموم حكم حجاب و معنايش اين است كه بر هر زنى حجاب واجب است الا زنان مسن كه مىتوانند بى حجاب باشند، البته در صورتى كه كرشمه و تبرج نداشته باشند.
و جمله «وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ" كنايه است از خودپوشى، يعنى همين زنان سالخورده نيز اگر خود را بپوشانند بهتر از برهنه بودن است.(42)
آیه 32 سوره احزاب
يَنِسَاءَ النَّبىِِّ لَسْتنَُّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتنَُّ فَلَا تخَْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِى فىِ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا: اى همسران پيامبر، شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سَرِ پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد.
این آیه نیز به حجاب در گفتار اشاره می نماید. علامه در باب این آیه معتقدند که در این آیه به تکلیف مشترکی بین زنان پیامبر(ص) و دیگر زنان اشاره شده است اما در آغاز آیه، خداوند برابرى زنان پيغمبر با ساير زنان را نفى مىكند که ما از اينجا متوجه می شویم كه جمله" شما مثل ساير زنان نيستيد" براى تاكيد است و مىخواهد موکدا بگوید که ایشان باید در امتثال اين تكاليف كوشش بيشترى نمایند و سپس این علو مقام را مشروط به تقوای ایشان می کند نه به علت اتصال آنها به رسول الله (ص). پس از این به نکته ی اصلی آیه اشاره می کند که پروردگار زنان پیامبر(ص) را از خضوع درکلام یعنی آهنگ سخن را در برابر مردان نامحرم نازک و لطیف کردن نهی می کند زیرا با اینگونه سخن گفتن شهوت در دل مردان بیمار دل برانگیخته شده و ایشان را به طمع می اندازد پس با سخن معروف و معمولی سخن بگویید.(43)
البته در آغاز سخن بیان شد که این نهی در آیه برای تمامی زنان مسلمان بیان شده و تکلیف تمام این بانوان می باشد نه مختص زنان رسول خدا(ص).
شهيد مطهري در ذيل آيه شريفه چنين مي گويد : «زنان عرب معمولاً خلخال به پا مي کردند و براي آن که بفهمانند خلخال قيمتي به پا دارند، پاي خود را محکم بر زمين مي کوفتند . از اين دستور مي توان فهميد که آنچه موجب جلب توجه مردان مي گردد ؛ مانند استعمال عطرهاي تند و زننده و هم چنين آرايش هاي جالب نظر در چهره ممنوع است و به طور کلي زن در معاشرت نبايد کاري بکند که موجب تحريک و تهييج و جلب توجه مردان نامحرم گردد.»
حدود پوشش از نگاه فقه اسلامی
با بررسی مفهوم جلباب و خمار در آیات فوق دیدگاه مورد نظر اسلام در باب وجوب و کیفیت پوشش بانوان مسلمان را بیان کردیم و گفتیم که خمار، به روسری و یا مقنعه اطلاق می شود که سر و گردن تا روی سینه را می پوشاند اما جلباب پوششی فراگیر و گسترده است که از سر تا پایین پا و یا کمی کوتاهتر بوده (پوششی شبیه چاد ریا نیم چادر) و بر روی لباس های دیگر پوشیده می شود، که شارع از این دو نوع پوشش در آیات سخن گفته و در واقع جلباب را به عنوان پوشش مکمل قرار داده است.
اما سوال اینجاست که با توجه به توضیحات فوق، آیا آیات و روایات ائمه معصومین (ع) دال بر پوشاندن تمام بدن زن هستند یا خیر؟ اگر نه، پس حدود این پوشش تا کجاست؟
برای پاسخ به این سوالات در ابتدا به بیان آراء فقهای شیعه در زمینه حدود پوشش بانوان می پردازیم و سپس ادله مورد استناد رأی مشهور را بررسی خواهیم کرد.
دیدگاه فقهاء امامیه در باب حدود پوشش بانوان
تقریبا همه فقهای امامیه معتقدند که تمام بدن زن عورت(44) است اما براساس آیات و روایات بیان شده، به جز یک گروه، هر کدام از ایشان استثنائاتی در مورد پوشش زن بیان کرده اند که در این مجال به بیان برخی از این اقوال می پردازیم.
البته در آغاز ذکر دو نکته لازم به نظر می رسد:
1- اول اینکه نباید فراموش نمود که در این یادداشت بحث ما تنها ستر و پوشش بانوان است و بحث جواز حدود نگاه مردان بابی جداگانه را می طلبد.
2- با توجه به سخن فقهاء مبنی بر عورت بودن تمام بدن زن، به نحو مجمل به تبیین معنی عورت می پردازیم.
عورت در کتب لغت به معنی آلت تناسلی و یا هرچیزی که انسان از ظهور آن شرم داشته باشد است.(45) راغب در المفردات گويد: «عورة، سوءۀ انسان (آلت تناسلی) است و آن كنايه و اصلش از عار است زيرا در ظاهر شدن آن عار و مذمت وجود دارد که از اين جهت زنان عورت ناميده شدهاند.»(46)
نهایتاً می توان گفت که عورت در اینجا، به مواضعی از بدن اطلاق می شود که پوشش آن در نماز و در برابر نامحرم واجب است.
1- وجوب پوشش تمام بدن
عده قلیلی از فقهای متقدم و متاخر از جمله فاضل مقداد بر این عقیده اند که تمام بدن زن حتی صورت و کف دستها عورت محسوب می شود و بر زنان واجب است که تمام بدن خود را در برابر نامحرمان بپوشانند. در واقع موافقان این نظر داشتن پوشیه یا برقع را برای بانوان واجب می دانند.
2- وجوب پوشش تمام بدن به استثنای وجه
شیخ طوسی در الاقتصاد می فرماید: «زن آزاد جمیع بدنش عورت است و واجب است که غیر از صورت را در نماز بپوشاند.»(47)
در کشف الثام نیز آمده است که تمام بدن زن عورت است مگر وجه، به اجماع علماء. البته در ادامه می گوید ستر وجه و کفین و روی قدمها استثنا شده است.(48)
3- وجوب پوشش تمام بدن زن به استثنای وجه و کفین
علامه حلی در منتهی المطلب در این باره می فرماید: «برای زن آزاد بالغ یا صغیر، پوشاندن صورت در نماز واجب نیست. سپس ایشان برای سخن خود به چند دلیل اشاره می کنند: 1-به دلیل آیه قرآن که فرمود (لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها) 2- از ابن عباس نقل شده است که زینت ظاهری در آیه وجه و کفین است 3-همچنین به دلیل اینکه در احرام نیز این قسمت پوشیده نیست. و در ادامه می فرمایند: علمای ما بر این عقیده اند که کفین هم به منزله ی وجه است به دلایل فوق و به این دلیل که فرد به این قسمتها برای خرید و فروش و حاجات و … نیازمند است.»(49)
همچنین علامه حلی در مختلف الشیعه و تذکرة الفقهاء نیز درباره عدم وجوب پوشاندن صورت ادعای اجماع نموده است و کفین را نیز، به این دلیل که این قسمتها عادتا ظاهر بوده و برای نیازهای روزانه و رفع حاجات غالبا آشکار می شوند، در حکم وجه داخل می داند.(50)
محقق حلی پوشاندن جمیع بدن به جز وجه و کفین را واجب دانسته است و در مورد روی پاها تردید دارند.(51)
4- وجوب پوشش تمام بدن زن به استثنای وجه و کفین و قدمین
برخی از فقهای امامیه نیز به غیر از صورت و کف دستان، دو قسمت قدم پا را نیز جزء زینت آشکار محسوب نموده و آشکار کردن آن را جایز دانسته اند. البته عده ای از ایشان تنها ظاهر (روی) قدم و برخی ظاهر و باطن را جایز شمرده اند.
شیخ در المبسوط برای زن، پوشاندن سر و بدن را واجب دانسته است اما پوشاندن صورت و دو کف دست و روی پاها را واجب نمی داند البته پوشش این مواضع را افضل می داند.(52)
شهید اول می فرمایند: « بدن المرأة و رأسها عورة إلّا الوجه و الكفّين و القدمين و ظاهرهما و باطنهما: بدن و سر زن، عورت محسوب می شود مگر صورت و دو کف دست و ظاهر و باطن دو قدم پا (از قوزک پا به پایین).»(53)
شهید ثانی معتقد است زن باید بدن خود را به جز صورت، دو کف دست و ظاهر قدم ها را بپوشاند.(54)
شیخ انصاری می فرمایند: « جسد المرأة كلّه عورة، عدا الوجه و الكفّين و القدمين: تمام جسم زن عورت محسوب می شود به جز صورت و دو کف دست و دو قدم پا.»(55)
پس از بیان آراء مختلف فقهای امامیه باید خاطر نشان کرد که نظر مشهور فقهاء، وجوب پوشاندن تمام بدن زن به استثنای وجه و کفین است. بنابراین در این مجال تنها به ادله این دیدگاه، که نظر اکثریت ایشان است خواهیم پرداخت.
ادله فقهی پوشش وجه و کفین
در ذیل آیه 31 سوره نور بیان نمودیم که در مورد مفهوم زینت آشکار دیدگاههای متفاوتی ارائه شده است اما آنچه که از کلام مفسرین و فقها برداشت می شود این است که اکثر این صاحب نظران منظور از زینت آشکار را صورت و دو کف دست دانسته اند و اغلب فقهاء بر این اساس حد پوشش را، پوشش تمام بدن زن به استثنای صورت و کف دستان بیان نموده اند.
در مورد این حکم، در منابع دینی به سه دلیل استناد شده است:
1- آیات قرآن:
با توجه به آیه ی 31 سوره نور که می فرماید "لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها" اگر زینت را به مواضع زینت تعبیر کنیم بهتر است زیرا دیدن زینتها و زیورالات به خودی خود، مشکلی ندارد اما دیدن مواضع زینت زن موجبات فساد را فراهم می کند مگر مواضعی که آشکار است. بر این اساس می توان گفت که زینتهای ظاهر و آشکار به مواضعی اطلاق می شود که زنان از پوشاندن آنها معذورند و هنگام برخورد با نامحرم و حضور در جامعه این قسمتها نمایان می شوند و آن، صورت و دو کف دست تا مچ است. اما اگر بنا به گفته ی عده ای زینت آشکار را تعبیر به سرمه و انگشتری، دستبند و خضاب کنیم باز هم به این نتیجه می رسیم که صورت و کف دستها نیز جزء زینت آشکار محسوب می شوند زیرا نمایان ساختن این گونه زیورهای ظاهری بطریق اولی مستلزم نمایان ساختن صورت و کف دستها خواهد بود.
2- روایات:
دلیل دوم در اثبات حدود پوشش در اسلام، روایات این باب است که فقهاء بدان استناد نموده اند. در این مجال به چند روایت از کتب روایی امامیه اشاره می کنیم:
1-عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الذِّرَاعَيْنِ مِنَ الْمَرْأَةِ أَ هُمَا مِنَ الزِّينَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- وَ لٰا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلّٰا لِبُعُولَتِهِنَّ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْخِمَارِ مِنَ الزِّينَةِ وَ مَا دُونَ السِّوَارَيْنِ.(56)
فضیل گوید از امام صادق (ع) پرسيدم: «آيا دوساعد زن جزء زينتى است كه خداوند فرمود "زينت های خود را نمايان نمى كنند مگر براى شوهرانشان؟". حضرت (ع) پاسخ فرمودند: بله، آنچه زير روسرى و دستبند است، جزء زينت است.»
همانطور که گفتیم «خمار» روسری است كه زن به وسیله آن سر، گردن و سينه خود را مىپوشاند و مادون خمار یعنی این قسمتها که زیر روسری قرار می گیرند و مادون دستبند نیز به معنی ساعد تا مچ دست است که دستبند در این قسمت قرار می گیرد و از مچ به بعد یعنی کف دست را شامل نمی شود. پس این حدیث صورت و کف دستان را از حکم وجوب پوشش، خارج می داند.
2-مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مَرْوَكِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا يَحِلُّ لِلرَّجُلِ أَنْ يَرَى مِنَ الْمَرْأَةِ إِذَا لَمْ يَكُنْ مَحْرَماً قَالَ الْوَجْهُ وَ الْكَفَّانِ وَ الْقَدَمَانِ.(57)
ازامام صادق- عليه السلام- روایتست که اصحاب از ایشان پرسیدند که چه چیزی حلال است برای مرد نامحرم که از زن ببیند؟ حضرت (ع) فرمودند: صورت و دست ها و قدم ها (روی پاها)».
3- عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِي قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ سَمِعْتُ جَعْفَراً وَ سُئِلَ عَمَّا تُظْهِرُ الْمَرْأَةُ مِنْ زِينَتِهَا قَالَ الْوَجْهَ وَ الْكَفَّيْنِ.(58) از امام صادق (ع) سوال شد زن می تواند چه چیزی از زینتش را ظاهر کند؟ حضرت فرمودند: صورت و دو کف دست.
3- قاعده لاحرج:
حتی اگر کسی در این ادله نیز مناقشه کند، در پاسخ می توان گفت دلیل دیگر بر جواز آشکار نمودن صورت و دستها، نفی حرج در دین است زیرا مطابق آیات الهی، پروردگار هیچ حکم حرجی در دین جعل نفرموده است «مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ»(59) و وقتی ما بپذیریم که حضور زنان و تعاملات و رفت و آمد آنان در جامعه با پوشاندن صورت و کف دست ها بسیار مشکل و مشقت زا می باشد و طبق قاعده ی لاحرج خداوند هیچ حکم حرجی در دین قرار نداده است بنابراین مطابق این سخن می توان گفت اظهار وجه و کفین برای زنان جایز خواهد بود.
در جمع بندی از نظرات فقها به این نتیجه می توان دست یافت که اولا اکثر ایشان معتقدند تمام بدن زن عورت است و مطابق ادله ای از قرآن و سنت، بر ضرورت و وجوب پوشش حکم نموده اند. اما با توجه به استثناء موجود در آیه ی 31 سوره نور و روایات این باب، از دید فقهای امامیه نیز استثنائاتی از حکم وجوب پوشش بانوان وجود دارد که حداقل این استثناء صورت بوده و حداکثر آن صورت، دو کف دست و دو قدم پا (از قوزک پا به پایین) است که چون این قسمتهای بدن عادتا آشکار است و پوشاندن آن مشقت زا است، از حکم وجوب پوشش استثناء شده اند. البته گفتنی است که نظر اکثر فقهای شیعه بر جواز آشکار نمودن صورت و کف دستان می باشد.
پی نوشت
1. ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 298
2. قرشی، قاموس قرآن، ج2، ص 103
3. سوره شوری: آیه 51
4. المفردات في غريب القرآن، ص: 219
5. مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 5، ص 48
6. راغب اصضهانی، المفردات فی غریب القران، ص 396
7. سوره اسراء: آیه 45
8. مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، تهران، نشريه انجمن اسلامي، 1353، ص 65
9. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، 8 جلد، نشر هجرت، قم – ايران، دوم، 1410 ه ق، ج6، ص 132
10. ابن منظور، ابو الفضل، جمال الدين، محمد بن مكرم، لسان العرب، 15 جلد، دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع – دار صادر، بيروت – لبنان، سوم، 1414 ه ق، ج1، ص 272
11. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، ج1، ص 101
12. ابو الحسين، احمد بن فارس بن زكريا، معجم مقائيس اللغة، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، قم، 1404 ه ق، ج1، ص 469
13. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 198
14. زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل، ج3، ص 559
15. ابن عربی، محمد، الاحکام القرآن، ج3، ص 1585
16. علامه طباطبائی، الميزان فی تفسیر القرآن، ج16، ص 340
17. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 177-176
18. شیخ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 361
19. همان، ص 560
20. طبرسي، الاحتجاج، ج 1، ص 98.
21. طبرسی، فضل بن حسن، جوامع الجامع، ج3، ص 332
22. بحارالأنوار، ج 103، ص 242
23. ترجمه الميزان، ج16، ص 510-509
24. الدر المنثور، ج 5، ص 216.
25. الف- طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 581/ ب- طبرسی، جوامع الجامع، ج3، ص 332/ ج- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، ج8، ص 89
26. راغب، المفردات، ص 607
27. علامه، المیزان، ج15، ص 156
28. جوامع الجامع، ج3، ص 103
29. کاظمی، جواد، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، ج3، ص 266
الف-علامه، المیزان، ج15، ص 156
ب- مجمع البیان، ج17، ص 127
30. مجمع البیان، ج17، ص 127
31. فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، ج 2، ص 222
32. راغب اصفهانی، المفردات في غريب القرآن، ج 1، ص 298
33. فیومی، احمد، مصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، ج2، ص 181
34. قرشی، قاموس قرآن، ج2، ص 299
35. سوره بقره: آیه 219
36. الف- طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج15، ص 111
ب- طبرسی، مجع البیان، ج7، ص 217
37. قرشی، قاموس قرآن، ج2، ص 91
– الف- طبرسی، مجمع البیان،
ب- ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص 288
38. علامه، المیزان، ج 15، ص 156
– الف- المیزان، ج15، ص 112
ب- مجمع البیان، ج7، ص 218
ج- آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415ق، ج9، ص 340
– تفسیر جمع الجوامع، ج3، ص 105
– ترجمه المیزان، ج15، ص 227-228
– المیزان، ج 16، ص 309
– الصحاح، ج2، ص 759
– راغب، المفردات، ص 595
– فاضل مقداد، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج2، ص 222
– طوسى، ابو جعفر، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادي إلى طريق الرشاد، انتشارات كتابخانه جامع چهلستون، تهران، 1375 ه ق، ص 258
– اصفهانى، فاضل هندى، محمد بن حسن، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، 11 جلد، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم – ايران، اول، 1416 ه ق، ج3، ص 234
– حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، منتهى المطلب في تحقيق المذهب، مجمع البحوث الإسلامية، ايران، 1412 ه ق، ج4، ص 272
– الف-حلّى، علامه، حسن بن يوسف بن مطهر اسدى، مختلف الشيعة في أحكام الشريعة، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1413 ه ق، ج2، ص 98
ب- همان، تذکرة الفقهاء، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، قم – ايران، اول، 1414 ه ق، ج2، ص 446
– حلّى، محقق، نجم الدين، جعفر بن حسن، شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، مؤسسه اسماعيليان، قم، 1408 ه ق، ج1، ص 60
– همان، المبسوط، ج1، ص 87
– عاملى، شهيد اول، محمد بن مكى، الدروس الشرعية في فقه الإمامية، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، قم، 1417 ه ق، ج1، ص 147
– عاملى، شهيد ثانى، زين الدين بن على، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشّٰى – كلانتر)، 10 جلد، كتابفروشى داورى، قم – ايران، اول، 1410 ه ق، ج1، ص 524
– شیخ انصاری، مرتضى بن محمد امين، كتاب الصلاة، كنگره جهانى بزرگداشت شيخ اعظم انصارى، قم، 1415 ه ق، ج1، ص 204
– کلینی، الکافی، ج5، ص 520
– حر عاملی، وسائل الشیعه، ج20، ص 200
– وسائل الشیعه، ج20، ص 200
– سوره حج: آیه 78
حنانه نصرت خوارزمی
* کارشناس ارشد فقه و حقوق اسلامی