آثار دعا برای فرج (18) / مظلومان را یاری می کنیم
مَثل ما وقتی که برای فرج دعا می کنیم، مَثل مبارزی است که کودکان خاک آلود و زخمی سوریه را از زمین سنگی پر از چاله بلند می کند و خاک روی گونه اش را می تکاند. آن وقت، در آغوشش می گیرد و از مهلکه فراری می دهد. نه تنها نتیجه ی دعای فرج، یعنی ظهور در هم شکننده ی ظالمان، بلکه خود دعای فرج به معنای مبارزه با ظالمان و همراهی با مظلومان است.
وقتی برای مولا و صاحبمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) دعا می کنیم و هر چه در توان داریم برای اصلاح خود و جامعه مان می گذاریم، از دو جهت «مظلوم» را یاری کرده ایم: اول خود امام که مظلوم ترین مرد زمانه است را با قلب، دست و زبانمان یاری کرده ایم و دوم: برای رهایی مظلومان به پا خواسته ایم و آرزوی مرگ ظالمان را در سر می پرورانیم؛ که این امر به طور کامل در زمان ظهور حضرت بقیة الله (ارواحنا له الفداء) صورت می پذیرد.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هيچ مؤمني مظلومي را ياري نکند مگر اين که بهتر است از روزه يک ماه و اعتکاف آن در مسجد الحرام. و هر مؤمني برادرش را ياري کند در حالي که قدرت بر ياري اش داشته باشد، خداوند او را در دنيا و آخرت ياري نمايد.» (1)
این نشان می دهد که یاری کردن مظلوم، آنقدر اجر و پاداش دارد که سبب دوستی با خداوند می شود. در روایت دیگری از امام صادق (ع) آمده است: «هرکس به فرياد برادر مؤمن ستمديده خود برسد – به قدر توانش – غم او را برطرف سازد و او را در برآورده شدن حاجتش ياري نمايد، بدين کار نزد خداوند هفتاد و دو رحمت براي او خواهد بود، يکي از آن ها را به زودي به او رساند که زندگي اش را سامان دهد، و هفتاد و يک رحمت را براي احوال و صحنه هاي ترسناک قيامت ذخيره نمايد.» (2)
نمی گویم که برای نابودی دشمنان شیعیان دعا نکنیم؛ نمی گویم که دست در جیبمان نکنیم و برای فقیرانی که براستی نانی برای سیر خوابیدن ندارند، هزینه نکنیم؛ نمی گویم که اگر دل داریم و توان، برای کمک به شیعیان کشورهای دیگر، دست به جهاد نزنیم؛ حرفم این است که وقتی بدانیم تمام مشکلات عالم به دست آخرین مظلوم، از نسل مظلومان عالم، برآورده می شود، هر دعا و هر هزینه کردن و هر قدمی، دعا برای فرج مولایمان است. آقایی که فرمود: «دعا کنيد براي تعجيل فرج که همانا، آن فرج شما است…» (3)
پی نوشت:
1. بحار الانوار: 20:75؛ موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج1، ص 485
2. همان، ص 21؛ به نقل از همان، ص 486
3. همان، ج 52، ص 21؛ به نقل از همان.
پ.میعاد