|
“فی قُلوُبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَ لَهُم عَذابٌ ألیمٌ بِما کانُوا یَکذِبون” ترجمه: “دل های آنان مریض است. پس خداوند بر مرض ایشان بیفزاید و برای آنها عذاب سخت و دردناک است. به سبب آنچه که دروغ می گویند.” این روزها شبکه های ماهوره ای شده اند کاسه ای داغ تر از آش! عزای عمومی اعلام شده! کنفرانس ها، گفتمان ها و برنامه ها تدارک دیده اند تا اثبات کنند عایشه کیست! آنان که تکریم میکنند حق و حقیقت را می گویند یا شیعیان؟! سری به کتابهایم زدم تا حقیقت را دریابم و فقط کتب شیعه را نگاه نکردم بلکه به کتاب های اهل تسنن نیز مراجعه کردم. اما قضاوت از شما ! این چه همسر پیغمبر است که این چنین در احادیث مذمت شده است ؟ براستی جوابگو کیست ؟ من شیعه هستم و تو سنی! هر دو به عقائد هم احترام می گذاریم اما من مطالبم را از کسانی می گویم که اهل بیت و خانواده رسول مکرم اسلام هستند. آنان که از نسل نورند و از پلیدی و ناپاکی به دورند و معصوم ! و معصوم کسی است که دروغ نمی گوید و اشتباه نمی کند. گناه نمیکند و فکر گناه نیز به سراغش نمی آید و من مطالبم را از این خانواده بیان کرده ام . ت. نیز اگر طالبی بنگر به این مطالب … . اصول کافی، جلد سه ؛ حسین بن ثویر و ابن سلمه سراّج می گویند: از امام صادق شنیدیم که بعد از هر نماز چهار مرد و چهار زن را لعنت می کردند . (ابوبکر ، عمر، عثمان و معاویه)، (عایشه، حفصه، هند و ام الحکم (خواهر معاویه)) . اما بعد عایشه دختر ابابکر است . همان ابابکری که بانو حضرت زهرا به او فرمودند: به خدا در هر نمازم بر تو نفرین می کنم. (الامامه و السیاسه / بیست) . شرح نهج البلاغه ابن حدید جلد شش ؛ حضرت فاطمه زهرا از دنیا رفقتند در حالیکه سخت از ابوبکر و عمر غضبناک بودند . ارشاد القلوب ذکر کرده که ابوبکر گفت : خدا پسر صهاک را لعنت کند . او مرا نسبت به ذکر ولایت گمراه کرد و به راستی که او چه بد همنشین و رفیقی است ! چطور دختر همچون کسی می تواند همسر رسول خدا باشد که دشمن اصلی خاندان عصمت و طهارت بوده است ؟! حمیدی در صحاح خود ذکر می کند : عایشه در جهالت و منقصت به مرتبه ای بوده که مدام با لعبتها بازی می کرده و در پیش او زنان مغنّیه ، نی می نواختند و رقص می کردند و به استماع حدیث نمی پرداخته است و عایشه و حفصه چندین بار نفاق خود را ظاهر نموده و حضرت رسول را از خود دلگیر و آزرده ساخته است . در کتاب کاشف الحق از امام صادق روایت شده که حضرت رسول به حضرت علی فرمودند : یاعلی ! تو مظلومی بعد از من ! هر که با تو حرب کند ، با من حرب کرده و هر که با من حرب کند ، با خدا حرب کرده است و هر که از تو دوری کند ، با من دوری کرده و هر که از من دوری کند ، از خدای دوری کرده است . (اکمال الدین / ج یک / ص بیست و هفت) . حال آنکه همین عایشه بنا کننده جنگ جمل است ! بخاری ، در صحیح جلد چهار صفحه صد و حمیدی در جامع آورده اند : حضرت رسول روزی خطبه می خواندند و در آن حال اشاره به خانه عایشه نمودند و سه نوبت فرمودند : در این خانه فتنه ای است و ایمن مباشید که شاخ شیطان اینجاست و از اینجا بیرون خواهد آمد و نیز حمیدی در جامع ذکر میکند : حضرت رسول به در خانه عایشه اشاره کردند و فرمودند : سَر کفر در این خانه است و از اینجا شاخ شیطان بیرون می آید. (الزام النواصب/ صفحه دویست) . غزالی از علماء و بزرگان سنیان در احیاءالعلوم (جلد دو / صفحه سی و چهار) کتاب نکاح در مذمت عایشه چندین خبر نقل کرده، یکی آنکه مصاحبت عایشه هرگز مرضّی طبع حضرت رسول نبود . و دیگر آنکه روزی ابابکر به دیدن عایشه رفت و شنید که پیغمبر از او دلگیر است. گفت: آنچه در میان شما گذشته بیان کنید تا من محاکمه کنم . پس حضرت رو به عایشه کردند و فرمودند : تو حرف میزنی یا من بگویم ؟ عایشه در جواب گفت: تو حرف بزن ! اما بغیر از راست مگو !؟ و آیا در جواب رسول خدا باید چنین حرفی زد ؟ و گو آنکه حکم الهی آیه پنجاه و هفت احزاب را نشنیده بود: “اِنَّ الَّذینَ یُوذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الُّنیا وَ الاخِرَهِ.” احمد حنبل در کتاب نادر الاخبار روایت کرده : زنی از زنان کوفه به دیدن عایشه آمد . گفت : یا ام المومنین چه فرمائی در حق مادری که فرزند خود را بکشد از روی عمد و آن فرزند مومن باشد ؟ عایشه جواب داد : آن زن کفر است چنانکه حق تعالی در سوره نساء آیه نود و سه فرموده : ” هرکس بکشد مومنی را از روی عمد ، پس جزای او جهنم است که در آن جاودانه باشد . ” آن زن گفت : چه می گوئی در حق مادری که بکشد شانزده هزار و دویست فرزند از اولاد مومنان و مسلمانان را ؟ چون عایشه فهمید که غرضش چیست ، و سخن راستی به گوش او خورد ، به همان موجب که اَلحَقُّ مُرًّ از آن زن خشمناک شد و گفت : دورکنید این دشمن را از نزد من ! پس آن زن گفت : ای عایشه ! معلوم است که دشمن خدا کیست و بیرون رفت . (اشاره به جنگ جمل) و عایشه به این مقدار طغیان و ریختن خون شانزده هزار و دویست مرد مسلمان راضی نشد و مانع شد که تابوت مبارک امام حسن را به طواف قبر رسول الله برند . در کتب فریقین مذکور است : چون حضرت امام حسن به شهادت رسیدند ، امام حسین پیکر پاک و مطهر آن حضرت را برداشته و به وداع خاتم النبیین بردند . عایشه ، مروان و جماعت بنی امیه به گمان آنکه می خواهند حضرت امام حسن را در حجره رسول خدا دفن نمایند مانع شدند و نگذاشتند به وداع جد بزرگوارش ببرند و تابوت آن حضرت را تیر باران کردند . در آن روز عایشه بر استری سوار شده ، می گفت : حجره رسول الله از من است و من راضی نیستم او را در آنجا دفن نمایند . زمخشری در کتاب ربیع الابرار از جمیع ابن عمیر روایت کرده که عمیر گفت : من روزی به نزد عایشه رفتم و از او پرسیدم که مرا خبر ده که دوست ترین شخص نزد حضرت رسول الله چه کسی بوده است ؟ گفت : دختر او فاطمه زهرا . گفتم سخن من در مردان است . گفت : شوهر دختر او علی بن ابیطالب نزد آن حضرت دوست ترین خلق خدا بود . گفتم : پس چرا با او محاربه کردی و در مورد وی عاصی شدی ؟ اما امان از پشیمانی و خیره سری … اما جنایات او به همین جا اکتفا نمیکند در حق مادر عالمیان حضرت خدیجه ام المومنین ظلم های بسیاری روا داشته است . بخارى نقل مىکند: عایشه مىگوید: دربارهى هیچ زنى به اندازهى خدیجه حسرت نکشیدم و حسادت نبردم وقتى شنیدم که پروردگارش او را به بهشت وعده داده است. (صحیح بخارى / جزء پنجم، باب سی ) این سخن عایشه، دور از واقعیت نبوده است. چون مىدانیم که خدیجه نخستین همسرى است که پیامبر اکرم قبل از آغاز رسالت اختیار کرده و مدتى طولانى، نزدیک به 25 سال با وى زندگى کرده است. با این که حضرت رسول، پس از وفات خدیجه با برخى از زنان دیگر مانند عایشه، صفیه، امسلمه، و … هم وصلت نموده، ولى در تمام مدتى که همسران دیگرى در خانه داشت، باز از خدیجه به شایستگى یاد مىکرد، نام او را با احترام مىبرد و همواره خاطرهى او را گرامى و عزیز مىداشت. عایشه مىگوید: روزى نمىشد که پیامبر اسلام از خدیجه ذکر خیرى به میان نیاورد. به حدى که روزى غیرت و تعصب زنانه بر من غالب شد و با همان حال (حسادت) گفتم: آیا او زن سالخوردهاى نبود که خداوند متعال بهتر از او نصیب تو کرده است؟ (منظور عایشه از این سخن، ابراز وجود و بیان ارزش خودش بوده است، زیرا خود را که زنى بسیار جوان بود با حضرت خدیجه مقایسه کرده و خواسته است که امتیاز جوانى خود را مطرح کند. اما خودش ادامه مىدهد:) پیامبر اسلام به شدت غضبناک شد، به حدى که موهاى جلوى سر مبارکش از شدت غضب تکان خورد و آنگاه آن جملات تحسینآمیز را (که فوقا نقل کردیم) دربارهى خدیجه بیان فرمود. و باز عایشه مىگوید: «هر وقت در منزل گوسفندى ذبح مىشد، پیامبر اسلام مىفرمودند: از گوشت آن براى دوستان خدیجه هم بفرستید. روزى به این وضع اعتراض کردم، ولى پیغمبر فرمودند: من دوستان خدیجه را نیز دوست مىدارم. (منبر الاسلام و توفیق الاعلم). این اعترافات شخصی است که برادران اهل تسنن به آن ام المومنین می گویند ! سبعه من السلف صفحه دویست و شصت و هفت می نویسد: پیامبر دوست داشت تا زنده است ، مرگ و دفن عایشه را ببیند . ابن اب الحدید در شرح خود جلد هفده می نویسد : اگر خلیفه دوم به جای علی بود ، هر آینه عایشه را قطعه قطعه می کرد . عایشه در زمان حیات پیامبر با آن حضرت رفتار ناشایستی داشت همچنین با خلیفه راستین آن حضرت حضرت امیرالمومنین و همسر گرامیشان بانو فاطمه زهرا و جالب تر آنجاست که با دیگر همسران پیامبر نیز رفتارهای زشت و کینه توزانه ای داشت ! گواه و شاهد من مسند احمد ، صحیحی بخاری ، صحیح نسائی ، السیره الحلبیه ، صحیح مسلم و باب الغیره من کتاب العشره میباشند . برای دیگر بار از شرح ابن ابی الحدید جلد نه و ریاحین الشریعه جلد دو مطلبی را ذکر می کنم که وقتی حضرت زهرا به شهادت رسیدند ، همسران رسول خدا برای سر سلامتی امیرالمومنین آمدند جز عایشه که اظهار مریضی کرد و سخنی گفت که دلالت بر خوشحالی او داشت . از مشخص ترین نشانه های بغض و کینه او نسبت به آقا امیرالمومنین همین بس که نام غلامش را عبدالرحمن گذاشت و گفت : این نام گذاری را به خاطر محبتم به قاتل علی بن ابیطالب یعنی عبدالرحمن بن ملجم انجام دادم . (ریاحین الشریعه / جلد دو ، سفینه البحار / جلد سه ، بحارالانوار / جلد بیست و هشت ) . این داستان را بنگرید : روزی پیغمبر با علی خلوت کرده بود و به نجوا پرداخته بود. این گفتگو در نزد عایشه به درازا کشید. بر آشفت و خشمگینانه به طرف آن دو رفت تا حسدی که در سینه اش می جوشید بیرون ریزد. ناگهان بر سر علی که نمی دانست چه گناهی مرتکب شده است فریاد زد”من از هر ۹ روز یک روز با رسول خدا هستم. این یک روز هم تو نمی گذاری با من باشد.پسر ابیطالب؟! (والله لا یبغضه احد من اهل بیتی و لا من غیر همالا و هو خارج عن الایمان!) علی کلمه ای بر زبان نیاورد. با بردباری و در کمال آرامش از او چشم پوشید. اما محمد شکیبایی نکرد. چهره اش به خون نشست. چشمانش از خشم مشتعل گردید و با خشونتی بی سابقه او را از خود راند و گفت:”برگرد سر جایت!”عایشه مات و مبهوت ماند. محمد ادامه داد” به خدا قسم هیچ یک از افراد خانواده ام یا دیگران بغض او را در دل ندارد مگر اینکه از دایره ایمان بیرون رفته است! باز نقل شده است ، عایشه آنقدر از خلافت علی ناراحت بود که گفت:” مقتول قطعه قطعه شده دیروز را در غوغای خود فرو برده اند و به جایش کم سن و سالی (علی) را گذاشته اند . همچنین گفت:”به خدا قسم اگر قرار بود این امر (خلافت) برای پسر ابیطالب به انجام رسد آرزو داشتم آن (آسمان) بر روی این (زمین) فرود آید. (روزگار عثمان .عبدالفتاح عبدالمقصود صفحه صد و شانزده) . عایشه آن طور که از کتب تاریخی بر می آید زنی بود زیبا و حسود. حساس؛ گستاخ و عاشق. عایشه تنها دختری بود که به خانه ی محمد آمد. دیگران همه بیوگانی بودند که به مصلحتی سیاسی یا اخلاقی به همسری پیامبر در آمده بودند. عایشه جز زیبایی و جوانی زنی بسیار باهوش و خوش سخن بود. او به راستی عاشق پیغمبر بود به طوریکه حتی نمی توانست ببیند محمد به فاطمه؛ علی؛ حسن و حسین محبت می کند و آتش خشم و حسادت در وجودش شعله ور می شد. (ن.ک به اسلام شناسی.چاپ مشهد.مجموعه درسهای دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد صفحه پانصد و سیزده). اما سرانجام عایشه چه شد ؟ معاویه چون خواست برای پسرش یزید از مردم بیعت بگیرد ، عایشه انکار کرد و معاویه را تهدید کرد و گفت : برادرم محمد را کشتی و برای یزید بیعت می گیری ؟ معاویه ترسید که برای او ایجاد فتنه کند . لذا در خانه خود چاهی کند و آن را پر از آهک کرد و فرشی قیمتی بر روی آن پهن نمود و تختی بر آن نهاد و عایشه را وقت نماز عشاء به خانه خود خواند . وقتی عایشه وارد شد ، معاویه او را به نشستن بر آن تخت تعارف کرد . همین که روی آن نشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاک شد . معاویه در چاه چندین نیزه مسموم تعبیه کرده بود و هنگامیکه عایشه در چاه افتاد ، فورا کار او ساخته شد و به دیدار پدرش در جهنم شتافت . امام باقر (ع) فرمودند : هر آینه قیام کند ، قیام کننده ما (حضرت مهدی) همانا حمیراء – عایشه – را بسوی آن حضرت می آورند تا او را حد زده و انتقام دخت پیامبر بانو حضرت فاطمه زهرا (س) را از آن بگیرد . (علل الشرائع پانصد و هفتاد و نه / باب سیصد و هشتاد و پنج) . و آخرین مطلب اینکه در مذهب حقه تشیع و دین مبین اسلام ناسزا و ناروا گفتن و فحش دادن کاری به دور از ادب است و نباید صورت گیرد و به جای آن لعن گفته می شود . مجوز لعن ، هر عمل و گفتاری است که مقتضی و سبب عقوبت و عذاب الهی بر کسی باشد . مانند : فسق، فجور، کفر، ظلم و قتل نفس محترمه و …. چنانچه خداوند سبحان درباره قتل که بدترین اقسام ظلم است فرموده : وَغَضِبَ اللهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَه یعنی : خداوند خشم کرد بر او و لعنت کرد او را . (سوره نساء / آیه نود و سه) . و چنین است که در حدیث ابتدا نیز امام صادق چهار زن و چهار مرد را لعن می نمودند . پس لعن نیزسفارش شده و ثواب و برتری آن نسبت به صلوات نیز در روایات و احادیث آمده است . و از تمامی شیعیان و محبین تقاضا داریم تا دل محبین خلفا را با فحش و ناسزا نشکنند و همانطور که در دین نیز سفارش شده از لعن در برائت از دشمنان اهل بیت استفاده کنند . |
منبع : شیعه انلاین
|
آفرین بر این سایت علوی
خدا لعنت کند ام المفسدین عایشه