بينش انسانى – فطرى در تکامل تاريخ چيست؟
بينش انسانى – فطرى، نقطه مقابل بينش ابزارى است، اين بينش به انسان وارزش هاى انسانى چه در فرد وچه در جامعه اصالت مى دهد. اين نظر معتقد است که بذر يک سلسله بينش ها وگرايش ها در نهان او نهفته است ونياز انسان به عوامل بيرون نظير نياز يک نهال به خاک واب ونور وحرارت است که به کمک انها مقصد وراه وثمره اى که بالقوه در او نهفته است به فعليّت برساند وبه همين علّت است که انسان بايد پرورش داده شود نه اينکه ساخته شود.
برحسب اين بينش، تاريخ مانند خود طبيعت به حکم سرشت خود متحوّل ومتکامل است، حرکت به سوى کمال، لازمه ذات اجزاى طبيعت واز ان جمله تاريخ است. انسان در اثر همه جانبه بودن تکاملش تدريجا از وابستگى اش به محيط طبيعى واجتماعى کاسته وبه نوعى وارستگى که مساوى است با وابستگى به عقيده وايمان وايدئولوژى افزوده است ودر اينده به ازادى کامل معنوى يعنى وابستگى کامل به عقيده وايمان ومسلک وايدئولوژى خواهد رسيد. برحسب اين بينش از ويژگى هاى انسان تضاد درونى فردى است ميان جنبه هاى زمينى وخاکى وجنبه هاى اسمانى وماورايى انسان، يعنى ميان غرايز متمايل به پايين که هدفى جز يک امر فردى ومحدود وموقت ندارد، وغرايز متمايل به بالا که مى خواهد از حدود فرديّت خارج شود وهمه بشر را در برگيرد ومى خواهد شرافت هاى اخلاقى ومذهبى وعلمى وعقلانى را مقصد قرار دهد.
در طول تاريخ گذشته واينده، نبردهاى انسان تدريجا بيشتر جنبه ايدئولوژيک پيدا کرده وانسان تدريجا از لحاظ ارزش هاى انسانى به مراحل کامل خود يعنى به مرحله انسان ايده ال وجامعه ايده ال نزديک تر مى شود تا انجا که در نهايت امر حکومت وعدالت يعنى حکومت کامل ارزش هاى انسانى که در تعبيرات اسلامى از ان به (حکومت مهدى عليه السلام) تعبير شده است مستقر خواهد شد واز حکومت نيروهاى باطل وحيوان مابانه وخودخواهانه وخودگرايانه اثرى نخواهد بود.
بنابراين بينش، انسان موجودى است داراى سرشت الهى، مجهّز به فطرتى حق جو وحق طلب، حاکم بر خويشتن وازاد از جبر طبيعت ومحيط، وجبر سرشت وسرنوشت، برخلاف بينش مارکسيست ها که انسان را در ذات خود فاقد شخصيت انسانى مى دانند که هيچ امر ماوراء حيوانى در سرشت او نهاده نشده است وهيچ اصالتى در ناحيه ادراکات وبينش ها ويا در ناحيه احساسات وگرايش ها ندارد. از اين رو انها انسان را موجودى مادى ومحکوم به جبر، ابزار توليد ودر اسارت شرايط مادى اقتصادى مى دانند، که وجدانش، تمايلاتش، قضاوت وانديشه اش، انتخابش جز انعکاس از شرايط طبيعى واجتماعى محيط نيست.
موعود شناسى وپاسخ به شبهات