Notice: Function _load_textdomain_just_in_time was called incorrectly. Translation loading for the all-in-one-wp-security-and-firewall domain was triggered too early. This is usually an indicator for some code in the plugin or theme running too early. Translations should be loaded at the init action or later. Please see Debugging in WordPress for more information. (This message was added in version 6.7.0.) in /home/lk84vgdi/domains/hadiskadeh.ir/public_html/wp-includes/functions.php on line 6114
عمر ملعون و تبعیض نژاد در حکومت او - حدیث کده : اثبات حقانیت مکتب اهل البیت علیه السلام

عمر ملعون و تبعیض نژاد در حکومت او

تبعیض نژادی در حکومت عمر

افتخار مکتب ما مسلمانان به آن است که بسیاری از سنتهای جاهلیت (مانند: تبعیض نژادی) را از بین برده است. پیامبر عظیم الشان اسلام تمام تلاش خود را در طول 23 سال نبوت خویش کرد تا این مساله را بر مسلمانان روشن کند که تبعیض نژادی عملی کاملا باطل در شریعت اسلام است.

همانطور که میدانید عهد اخوت و برادری میان سیاه و سفید بست. و عرب و عجم و سیاه و سفید…. همه در دیدگاه او یکسان بودند. و در قرآن میفرماید : که به تحقیق گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است. یعنی در دیدگاه خداوند تمام قبایل و اقوام یکسان هستند. و فقط آنهایی مقام والاتر دارند که تقوای بیشتری داشته باشند. اما دوستان آنهایی که نام خود را خلیفه مسلمین نامیدند بعد از پیامبر اکرم علیه السلام و با خلافت بازی کردند دقیقا بر عکس عمل کردند. و گویی به زمان جاهلیت برگشته بودند. تعصبات جاهلی برافروخته کردند. و یک سیستم طبقاتی بر مبنای قوم و نژاد در جامعه ایجاد کردند. به شرح زیر توجه بفرمایید:

حکومت عمر حکومتی عربی بود و در مدینه که پایتخت اسلام بود. عمر منع کرده بود که غیر عرب ساکن نشود. تنها به دو نفر اجازه ماندن در مدینه را داده بود:

یکی هرمزان پادشان سابق شوش و شوشتر (تستر) که مسلمان شده بود و برای عمر نقشه های جنگی در فتح شهرهای ایران میکشید. (1)

و دیگری ابولولو که غلام مغیره بن شعبه بود. او کارگری ماهر بود و نقاشی و آهنگری و نجاری را به خوبی میدانست. مغیره از عمر خواست که اجازه بدهد ابولولو در مدینه ساکن شود و عمر هم اجازه داد (2)

باری تعصب عربی تا این حد بوده است. در پایتخت اسلام کسی از غیر عرب اجازه ماندن نداشت. (3)

البته سلمان و بلال هم بودند که از زمان پیامبر علیه السلام در مدینه ساکن بودند و جزو اصحاب پیامبر به شمار میرفتند).  همچنین عمر منع کرده بود که غیر عرب از عرب دختر بگیرد. یا عرب غیر قریش از قریش دختر بگیرد. (4)

بدین گونه عمر جامعه اسلام را جامعه ای طبقاتی کرد.

عمر نهي كرد که مردان عجم با دختران عرب ازدواج کنند و گفت: تحقیقا ازدواج زنان عرب را با غیر از هم شأنان آنها, بازخواهم داشت. (5) همچنین در موطا مالک آمده است که عمر حکم کرده بود اگر مرد عرب از عجم زن گرفت و بچه ای از این ازدواج به دنیا آمد چنانچه آن بچه در بلاد عرب به دنیا بیاید از پدرش ارث می برد و اگر در سرزمین غیر عرب به دنیا بیاید از پدرش ارث نمی برد !!! (6)

حکومت عمر حکومت عربی قریشی بود. و هیچ والی و امیر لشکری از غیر قریش تعیین نمیکرد. البته یک استثنا داشت و آن این بود که در میان قبایل قریش به بنی هاشم ولایت نمیداد!

در اینجا برای آشنایی بیشتر با افکار نژاد پرستانه عمر بعضی از سخنان معروف و مشهور عمر را نقل می کنیم:

الف) عرب به ملکیت کسی در نمی آید. (7)

ب) برای عرب زشت است که بعضی از آنان بعضی دیگر را در ملکیت خود داشته باشند. (8)

ج) زبان مردم عجم را فرا نگیرید. (9) هر کس به زبان فارسی سخن گوید کار ناشایستی مرتکب شده و هرکس کار ناشایستی انجام دهد, مروّتش از بین می رود. (10)

د) در وصیت او آمده است: تمامی اعراب از مال خدا آزاد شوند…(11)

ن) هرگاه کارگزاران خود را به جایی می فرستاد با آنان شرط می کرد که: اعراب را نزنید که در نزد دیگران خوار می شوند. آنان را در جنگها زیاد نگه ندارید که موجب انحراف آنان خواهد شد. بالای سرشان نباشید که موجب محرومیت آنان می شود. (12)

 

اسناد:

(1) برای آشنایی با نمونه ای از این مشورتها بنگرید به : تاریخ الخلفا . سیوطی . ص 144-143

(2) مروج الذهب . مسعودی 2/322

(3) تاریخ الخلفا ص 133

(4) معالم المدرستین. مولف. 2/364. به نقل از وافی چاپ اول 1412

(5) محاضرات الادباء ج3ص208, الایضاح ص280و286

(6) موطا 2/60 چاپ مصر 1343. ابی عمر بن الخطاب ان یورث احدا من الاعاجم الا احدا ولد فی ارض العرب

(7) الاموال ص197-199, الایضاح ص249, تاریخ الامم و الملوک ج2ص549, سنن بیهقی ج9ص74

(8) الکامل فی التاریخ ج2ص382, تاریخ الامم و الملوک ج2ص549

(9) اقتضاء الصراط المستقیم, ص162

(10) ربیع الابرار ج1ص796, تاریخ جرجان ص486

(11) المصنف ج8ص380, ج9ص168

(12) المصنف ج11ص325, تاریخ الامم و الملوک ج3ص273, مستدرک حاکم ج4ص439, حیاة الصحابه ج2ص82

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

شیعه در کتب اهل سنت
1
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (4) / نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد

جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (4) / نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد نخستين فردى كه به پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله ملحق مى گردد سرانجام، هنگام وفات پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله فرا رسيد، حضرتش در …

شیعه در کتب اهل سنت
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (3) / فاطمه (س)، خشم و خشنودى فاطمه (س)، خشم و خشنودى خداست

جایگاه و منزلت حضرت زهرا علیها السلام از دیدگاه اهل سنت (3) / فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى فاطمه علیها السلام، خشم و خشنودى خداست   خشم و خشنودى فاطمه عليها السلام، خشم و خشنودى خداست در حديث زيبايى، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله، دختر گرامى خود را …

شیعه در کتب اهل سنت
جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س) از دیدگاه اهل سنت (2) / فاطمه (س)، پاره تن پيامبر خدا (ص)

جایگاه و منزلت حضرت زهرا علیها السلام از دیدگاه اهل سنت (2) / فاطمه عليها السلام، پاره تن پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله   در حديث ديگرى كه در منابع معتبر شيعه و سنّى آمده است، پيامبر خدا صلّى اللّه عليه وآله مى فرمايد: «فاطمة بضعة منّي من أغضبها أغضبني» …