آوردن تربت امام حسین برای پیامبر قبل از شهادت توسط جبرئیل
قبل از وقوع شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا در سال 61 هجری جبرئیل علیه السلام این خبر را از طرف خداوند متعال برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورد وقتی خاکی را جبرئیل برای رسول اللّه صلی الله علیه و آله آورد که آن خاکی بود که حضرت امام حسین بعدها در آن به شهادت رسیدند که آنچه از روایات استفاده می شود و مکتوب است این است که این خاک را پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله به زوجه خودشان اُم سلمه دادند و فرمودند که وقتی این خاک به خون تبدیل شد بدان که فرزندم حسین علیه السلام را به شهادت رساندند و این بود نزد ام سلمه تا سال 61 هجری روز عاشورا که امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. که در احادیث فراوانی این مطلب آمده است.
1- عن ابی عبداللّه علیه السلام : اما الملک الذی اخذها فهو جبرئیل علیه السلام اراها النبی صلی الله علیه و آله فقال تربة ابنک تقتله امتک من بعدک و النبی الذی قبضها محمد صلی الله علیه و آله و الوصی الذی حل فیها فهو الحسین صلی الله علیه و آله. (16)
از امام صادق علیه السلام روایت شده: فرشته ای که تربت کربلا را به دست گرفت جبرائیل بود که آن را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نشان داد پس گفت: این تربت فرزند تو است که به دست امت تو بعد از توکشته می شودو پیغمبری که آن را گرفت حضرت محمد صلی الله علیه و آله بودند و وصیی که در آن تربت کشته شد او امام حسین علیه السلام بود.
2- عن ابی الجارود عن ابی عبداللّه علیه السلام : قال کان النبی صلی الله علیه و آله فی بیت ام سلمه فقال لها: لایدخل علی احد فجاء الحسین علیه السلام و هو.. ملکت معه شیئا حتی دخل علی النبی صلی الله علیه و آله فدخلت ام سلمه علی أثره فاذا الحسین علیه السلام علی صدره و اذا النبی صلی الله علیه و آله یبکی و اذا فی یده شیء یقبله النبی صلی الله علیه و آله فقال یا ام سلمة ان هذا جبرئیل یخبرنی ان هذا مقتول و هذه التربة الّتی یقتل علیها فضعته عندک (17)
از امام صادق علیه السلام روایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خانه ام سلمة بودند و به او فرمودند که کسی بر من وارد نشود سپس امام حسین علیه السلام آمدند… و همراه خود شیء داشته تا اینکه وارد بر پیغمبر صلی الله علیه و آله شدند و ام سلمة به دنبال ایشان وارد شد دید که امام حسین علیه السلام بر سینه پیغمبر صلی الله علیه و آله نشسته اند و پیغمبر مشغول گریه کردن هستند و چیزی در دستشان بود که آن را می بوسیدند سپس به ام سلمة گفتند: ای ام سلمة این جبرائیل است که مرا خبر می دهد که این پسر کشته خواهد شد و این خاکی است که در آن کشته خواهد شد باشد نزد تو.
3- عن ابن عباس قال: الملک الذی جاء الی محمد صلی الله علیه و آله یخبره بقتل الحسین علیه السلام کان جبرئیل الروح الأمین منشور الاجنحة، باکیا صارخا قد حمل من تربته و هی تفوح کالمسک، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و تفلح أمة تقتل فرخی او قال: فرخ ابنتی. (18)
از ابن عباس روایت شده ملکی که به سوی پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و او را به قتل حسین علیه السلام خبر داد جبرائیل روح الامین بود که در حال آمدن بال های خود را باز می کرد و در حال گریه و استغاثه بود و از تربت امام حسین علیه السلام همراه داشت در حالی که مانند مشک خوشبو بود پس رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: آیا رستگار می شود امتی که فرزند مرا بشکد (یا فرزند دختر مرا بکشد).
4- عن انس بن مالک عن النبی صلی الله علیه و آله : ان جبرئیل أخبرنی أنَّ ابنی الحسین علیه السلام یقتل و هذه تربة تلک الارض. (19)
انس بن مالک از پیغمبر صلی الله علیه و آله روایت می کند. که ایشان فرمودند: همانا جبرئیل مرا خبر داده که پسرم حسین علیه السلام کشته می شود و این تربت آن زمینی است که ایشان در آنجا کشته می شود.
با ذکر این چند حدیث که از کتب شیعه و اهل تسنّن نقل شده است معلوم می شود که قبل از اینکه حضرت حسین علیه السلام به شهادت برسند جبرئیل خاک قبر آن بزرگوار را برای رسول الله صلی الله علیه و آله آورده است و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را لمس کرده و بوسیده اند. که در حدیثی که از ابن عباس نقل شد می فرماید بوی خوشی از آن خاک که جبرئیل برای پیامبر آورد به مشام می رسید که خداوند به برکت اینکه آنجا محل دفن امام حسین علیه السلام خواهد شد این خصوصیت را در آن قرار داده است.
که این خاک در نزد ام سلمه بود تا روز شهادت حضرت امام حسین علیه السلام که تبدیل به خون شد و ام سلمه فهمید که حضرت حسین علیه السلام به شهادت رسیده اند.
فقالت ام سلمة: فلما کان یوم عاشورا نظرت الی القاروتین بعد الظهر فاذا هما قد فاضتا دما، فصاحت و لم یقلب فی ذلک الیوم حجر و لامدر الا وجد تحته دم بسیط . (20)
ام سلمة گوید زمانی که روز عاشورا شد نگاه کردم به دو ظرف شیشه که تربت داشت بعدازظهر پس در این هنگام آن دو پر از خون شده بودند پس صیحه ای زد. و در آن روز هیچ سنگی و کلوخ جابجا نشد مگر اینکه در زیرآن خون تازه جمع شده بود.