آیا امام حسین (ع) دختری به نام رقیه داشت؟
مهم ترين بحث در اين دوران درباره حضرت رقیه (سلام الله علیها) اين است كه آيا اصلاً چنين دخترى وجود داشته؟ و آيا امام حسين (ع) فرزند دخترى سه يا چهارساله به اين نام داشته است؟
در طول سالهای متمادی، بین مورخان بر سر نام این دختر و نسب ایشان، اختلاف نظر وجود داشته است و گاهی داستان این طفل شهید، با خرافات و افراط های بسیاری بیان شده است.
آنچه اكنون در پى آن هستيم، بررسى اين قصّه تاريخي است، به دور از افراط و تفريطها و براساس آنچه از منابع گذشته و حال در دست ما وجود دارد.
تعداد دختران امام حسين (ع) و منابع تاريخى
مورخان و مقتل نويسان نام هشت دختر را براى حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) بیان کرده اند كه عبارت اند از: فاطمه كبرى، فاطمه صغرى، زبيده، زينب، سكينه، امّ كلثوم، صفيه و دخترى كه در خرابه وفات كرده است كه بعضى نامش را زبيده و بعضى رقیه(س) گفته اند. (1)
شواهدى بر وجود رقیه(س)
در این بخش از مطلب، به برخی از منابعی اشاره می کنیم که وجود دختری به نام رقیّه (س) که فرزند امام حسین (ع) نیز هست را تصدیق کرده اند. این منابع متعلق به قبل از قرن هفتم هجری هستند:
1. مرحوم سيد بن طاووس (متوفاى 664 ق) مى نويسد: «حضرت سيد الشهداء، زمانى كه اشعار معروف «ای روزگار اف بر تو باد…» را ايراد فرمود، حضرت زينب (س) و اهل حرم، فرياد به گريه بلند كردند.
حضرت آنان را امر به صبر كرد؛ آن گاه فرمود: «خواهرم امّ كلثوم و تو اى زينب و تو اى رقیه(س) و تو اى فاطمه و تو اى رباب دقّت كنيد زمانى كه من به قتل رسيدم، [در مرگم] گريبان چاك نزنيد و صورت نخراشيد و كلامى ناروا بر زبان نرانيد.» (2)
2. در برخى روايات آمده است كه حضرت سكينه در روز عاشورا به خواهر سه ساله اش كه به احتمال قوى همان رقیه(س) باشد، گفت: «بيا دامن بابا را بگيريم و مانع رفتن و كشته شدنش شويم.»
امام حسين (ع) با شنيدن اين سخن، بسيار اشك ريخت و آن گاه رقیه(س) صدا زد: «بابا! مانعت نمى شوم. صبر كن تا تو را ببينم.» آن حضرت، او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام، آن نازدانه ندا داد: «[بابا] تشنه ام، تشنه ام، شدّت تشنگى، [جگر] مرا آتش زده است.» امام حسين (ع) به وى فرمود: «كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم.» آن گاه امام حسين (ع) برخاست تا به سوى ميدان برود. باز هم او، دامن پدر را گرفت و با گريه گفت: «باباجان چرا از پيش ما مى روى؟»
امام يك بار ديگر آن دردانه را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پُرخون از او جدا شد. (3)
4. در برخی منابع نقل شده است كه حضرت رقیه(س) لحظه نماز ظهر، سجّاده پدرش را پهن كرد و منتظر آمدن او بود تا نماز بخواند. (4)
رقیه(س) در كتب تاريخى قرن هفتم به بعد
قديمى ترين موّرخى كه درباره اين كودك به عنوان دختر امام حسين (ع) و قصّه او در شام سخن گفته است، «خبير عماد الدين طبرى» است. (5)
او مى نويسد: «زنان خاندان نبوّت، در حال اسيرى، حال مردانى را كه در كربلا شهيد شده بودند، بر پسران و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هر كودكى را وعده مى دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است و بازمى آيد؛ تا اينكه ايشان را به خانه يزيد آوردند. دختركى چهارساله بود. شبى از خواب بيدار شد و گفت: «پدر من حسين كجاست؟ اين ساعت، او را در خواب ديدم كه سخت پريشان بود.»
زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و صداى زارى از ايشان برخاست. يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد و از ماجرا سؤال كرد. خبر بردند كه ماجرا چنين است. آن لعين در حال [و بى درنگ] گفت: «بروند سر پدر[ش ] را بياورند و در كنار او نهند.» سپس آن سر مقدّس را بياوردند و در كنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد: «اين چيست؟» گفتند: «سر پدر توست. آن دختر بترسيد و فرياد برآورد و رنجور شد و در آن چند روز، جان به حق تسليم كرد.» (6)
مورخین اهل سنّت نیز در کتابهای خودشان، به وجود حضرت رقیه(س) اشاره کرده اند: «امام حسين (ع) داراى ده فرزند، [يعنى ] شش پسر و چهار دختر بوده است…دختران او عبارت اند از: سكينه، فاطمه صغرى، فاطمه كبرى و رقیه(س).[…] رقیه(س) پنج سال يا هفت سال داشت و در شام وفات كرد.» (7)
ز اشك ديده به خاك خرابه بنوشتم
به طفل خانه به دوش خانه لازم نيست
نشانه آبله و سنگ و كعب و نى كافيست
دگر به لاله رويم نشانه لازم نيست
به سنگ قبر من بى گناه بنويسيد
اسير سلسله را تازيانه لازم نيست
1. ر.ك: تذكرة الشهداء، حبيب اللّه كاشانى، ص193، به نقل از: ستاره درخشان شام، ص195.5. ر.ك: ستاره درخشان شام، همان، ص 15، فوائد الرضويه، شيخ عباس قمى، دار الكتب الاسلامية، ص 111.
2. اللهوف، سيد بن طاووس، تحقيق شيخ فارس تبريزيان (حسّون)، قم، انتشارات اسوه، 1414 ق، ص 140 و 141 و ستاره درخشان شام، ص 16.
3. موسوعة كلمات الامام الحسين، معهد تحقيقات باقر العلوم، قم، دار المعروف، اوّل، 1415 ق، ص511 و ينابيع المودة، ج 2، ص 416.
4. سرگذشت جانسوز رقیه(س)، ص 29؛ ثمرات الحياة، ج 2، ص 38؛ به نقل از: ستاره درخشان شام، ص 202.
5. ر.ك: ستاره درخشان شام، ص 204 و سرگذشت جانسوز رقیه(س)، ص 27.
6. مرحوم شيخ عباس قمى درباره كتاب كامل بهائى مى نويسد: «كتاب كامل بهائى نوشته عماد الدين طبرى، شيخ عالم ماهر خبير متدرّب نحرير متكلّم جليل محدّث نبيل و فاضل فهّامه، كتابى پرفايده است كه در سنه 675 ق تمام شده و قريب به 12 سال همّت شيخ مصروف بر جمع آورى آن بوده است؛ اگر چه در اثناى آن چند كتاب ديگر تأليف كرده است. سپس مى افزايد از وضع آن كتاب معلوم مى شود كه نُسخِ اصول و كتب قدماى اصحاب نزد او موجود بوده است؛ از جمله كتاب «الهاويه في مثالب معاويه» تأليف قاسم بن محمّد بن احمد مأمونى از علماى اهل سنّت. ر.ك: ستاره درخشان شام، همان، ص 15 و فوائد الرضوية، ص 111.
7. رياض الاحزان، محمّد حسن قزوينى، ص 144، به نقل از: قصّه كربلا، ص 518.
سید جواد حسینی، ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 124