اولويت ولايت بر ديگر فرائض:
توجه به آيات وروايات نقل شده در فصول گذشته بخوبي مي رساند که پس از توحيد ونبوت، فريضه اي واجب تر ومهم تر از معرفت وولايت اهل بيت عليهم السلام در دين يافت نمي شود وحتي بهره گيري از اعتقاد به توحيد ونبوت نيز مشروط به اين است که فرد، پيرو ولايت ائمه اطهار عليهم السلام باشد وامام زمان خود را بشناسد. اعمال وعبادات او نيز به همين شرط پذيرفته شده، نجات اخروي او نيز مشروط به همين شرط مي باشد. لذا زيبنده است که توجه انسان به ولايت آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين، از هر امر ديگري بيشتر باشد واين امر را خفيف نشمرد. امام صادق عليه السلام فرمودند: (لا تستصغروا مودَّتنا فإنَّها من الباقيات الصالحات) محبت ما را کم نشمريد زيرا که از مصاديق باقيات صالحات است.(14) بنابراين انسان بايد همه هم خويش را مصروف به امر ولايت کند، زيرا امام صادق عليه السلام فرمودند: (ما استأهل خلق من الله النظر إليه إلاَّ بالعبودية لنا) کسي شايسته توجه خدا نمي گردد مگر يا کوچکي در برابر ما. (15)
لذا کساني که رحمت وعنايت خدا را مي طلبند، جز به در خانه امام زمان حضرت بقيه الله عليه السلام مراجعه نمي کنند، زيرا خداي عز وجل فرمود: (فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ)(16) حضرت باقر عليه السلام درباره اين آيه فرمودند: منظور از خيرات، ولايت است. (17) به اين ترتيب معناي آيه شريفه اين گونه خواهد بود: پس بشتابيد بسوي ولايت. کسي که رعايت مرزهاي اعتقادي را نموده، در حق اهل بيت گزافه گويي نمي کند، هر اندازه در مقام توجه وتوسل وکوچکي در برابر آنان قرار گرفته، درجات ومراتب آنان را توصيف کند، نبايد تصور کند که زياده روي کرده است که امام صادق عليه السلام فرمودند: (لا تظننَّ أنَّک مفرط في أمرنا) مبادا گمان کني که در ولايت ما افراط کرده اي. (18) زيرا مقام وفضائل آنها بالاتر از درک وبيان ما بوده، عبادت خدا از طريق اطاعت ومحبت وتوسل به آنها نيز حدي ندارد.
لزوم تربيت فرزندان بر ولايت آل محمد:
آرزوي هر پدر ومادري داشتن فرزندان صالح بوده، دغدغه ذهني آنها همين نکته وتلاش آنان براي فرزندان خويش نيز در همين جهت مي باشد. هنگامي که ما جايگاه اعتقاد به ولايت ومعرفت امام زمان عليه السلام را در صحنه تفکر ديني دانستيم، لازم است تا اهميت ويژه اي به معرفت وتربيت فرزندان خويش در جهت تولي وتبري داده، آن را محور تربيت ديني فرزندان خويش قرار دهيم. يعني با فراهم آوردن زمينه هاي معرفت ديني، آنان را با اصول ولايت آل محمد عليهم السلام ومنطق شيعه آشنا سازيم. تلاشهاي دشمن در طول قرون متمادي را براي نابودي اهل بيت عليهم السلام واخفاء فضائل ومناقب آل محمد عليهم السلام به آنان گوشزد کنيم. آنان را در مجالس سرور وعزاي اهل بيت عليهم السلام شرکت دهيم وبه اين ترتيب، قلب آنان را از محبت اهل بيت عليهم السلام وتنفر نسبت به دشمنانشان مالامال گردانيم. بايد به آنان بياموزيم که وحدت سياسي با اهل سنت در برابر دشمن مشترک، تعارضي با تفکي مرزهاي حق از باطل در مقام عقيده نداشته، رفتار امير المومنين عليه السلام در اين جهت بهترين الگوي عصر ما است.
بايد به امر ولايت در اعتقادات فرزندان خويش وبروزات بيروني آن بيشتر اهتمام کنيم که اميرالمومنين عليه السلام بارها فرمودند: (أيّها الناس، دينکم دينکم، تمسَّکوا به ولا يزيلنَّکم ولا يردنَّکم أحد عنه، لأنَّ السيّئة فيه خير من الحسنة في غيره، لأنَّ السيّئة فيه تغفر والحسنة في غيره لا تُقبل) اي مردم، دينتان را مواظب باشيد، مبادا کسي شما را از دينتان لغزانده ومنحرف کند. زيرا گناه اگر همراه با اعتقاد صحيح باشد، بهتر از حسنه اي است که با عقائد باطل انجام گيرد. زيرا گناهي که با دينداري همراه باشد بخشوده شده، حسنه اي که با انحراف فکري قرين باشد، مورد پذيرش خدا قرار نمي گيرد.(19) يعني که پدر ومادر در عين پيگيري وتوجه به نماز، تقوا، حجاب وديگر فرائض فرزندان، بايد به معرفت ديني آنان: خداشناسي، پيامبر شناسي، معاد شناسي وبالاخص ولايت وامام زمان شناسي آنان بهاي بيشتري داده، هم بيشتري بر آن بگمارند.
در روايت ديگري که اهل سنت از رسول اکرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل کرده اند، آمده است: جابر بن عبد الله انصاري، صحابي بزرگوار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در کوچه ها ومحله هاي شهر مدينه مي چرخيد ومي گفت: (يا معاشر الأنصار، أدّبوا أولادکم على حبّ علي) اي گروه انصار، فرزندانتان را بر محبت علي عليه السلام تربيت کنيد.(20) (أدّبوا أولادکم على ثلاث خصال: حبّ نبيّکم، وحبّ أهل بيته، وعلى تلاوة القرآن) فرزندان خود را بر سه صفت تربيت کنيد بـ : علاقه به پيامبرتان وبر محبت به اهل بيت پيامبر وبر تلاوت قرآن.(21)
درجات بالاتر ولايت، با تقاضاي از خدا:
براي افزايش معرفت ومحبت اهل بيت عليهم السلام بايد از خداي متعال تقاضا کرد. در فصل (11) گفته شد که معرفت ومحبت اهل بيت عليهم السلام وپيوند وتوسل به امام زمان عليه السلام، نعمت، بلکه برترين نعمت خداوند در حق انسان است واينکه اين نعمت، لطف ورزقي است که خداي عز وجل صرفا به بندگان نيک وبرگزيدگان از آنها عطا فرموده است. لذا خداي عز وجل مي فرمايد: (وَلكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الإِْيمانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ) ولي خداوند شما را علاقمند به ايمان گردانيد وايمان را در قلب شما آراست، وکفر وگناه ونافرماني را منفور شما گردانيد. (22) امام صادق عليه السلام مصداق ايمان که خدا مومنين را بدان علاقمند ساخته، به اعتقاد اميرالمومنين عليه السلام بيان فرموده، منظور از کفر وگناه ونافرماني را دشمنان آن حضرت دانسته اند. (23) خداي عز وجل نيز فرمود: (يا محمّد آليت على نفسي وأقسمت على أنّي ألا الهم حبّ علي بن أبي طالب إلاَّ من أحببته) به خودم سوگند خورده ام که محبت علي بن ابي طالب را جز به (قلب) کساني که آنها را دوست دارم الهام نکنم.(24)
وامام صادق عليه السلام فرمودند: محبت ما اهل بيت را خداوند از آسمان، از مخازني زير عرش فرو مي فرستد که مانند معادن طلا ونقره بوده، آن را به مقدار مشخص نازل کرده، به بهترين مخلوقات خويش عطا مي کند.(25) اکنون که دانستيم معرفت ومحبت اهل بيت عليهم السلام وتوجه وپيوند قلبي با امام زمان عليه السلام، لطف وکرامت خدا در حق انسان است، لذا علاوه بر انجام اعمال شايسته که شايد مقدمه اين لطف الهي قرار گيرد، بايد به خداي متعال استغاثه نمود وبراي خود وفرزندان خود، تقاضاي مقادير عظيم تر وبهره وافرتري از اين نعمت نمود. همان گونه که امام صادق عليه السلام وحضرت مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف، در دو حديث گوناگون به ما آموخته اند که بگوييم: (… اللّهمّ عرّفني حجَّتک فإنَّک إن لم تعرّفني حجَّتک ضللت عن ديني) خدايا معرفت حجت خويش را به من ارزاني کن که اگر معرفت او را به من عطا نکني، از دينم گمراه خواهم شد.(26)
خاتمه:
خاتمه بحث خود را بخشي از دعاي امام رضا عليه السلام درباره امام زمان حضرت مهدي عليه السلام قرار مي دهيم که شيعيان را به خواندن اين دعا امر مي فرمودند. شايد که خداوند متعال، تفضلي کند وبه يمن اين دعاي شريف، ما را از پيروان اهل بيت عليهم السلام واز ياران حضرت مهدي عليه السلام قلمداد فرمايد:
(اللّهمّ أسلک بنا علي يديه منهاج الهدي والمحجّة العظمى والطريقة الوسطي، التي يرجع إليها الغالي ويلحق بها التالي)
خدايا بر دست امام زمان عليه السلام ما را به مسير هدايت وراه بزرگ وطريقه معتدلي که هر کس که تند رفته وگزاف گفته بايد به آن راه بازگشت کند، وآن کس که کند رفته وعقب مانده بايد به آن بپيوندد برسان.
(وقوّنا على طاعته وثبّتنا على مشايعته وامنن علينا بمتابعته).
وما را بر پيروي از امام زمان عليه السلام نيرو ده وبر دنباله روي از او ثابت قدم فرما، به متابعت او بر ما منت گذار.
(واجعلنا في حزبه القوّامين بأمره الطالبين رضاک بمناصحته). وما را در گروه او _ که به امر او قيام کرده، در رکاب او شکيبايي نموده، با دلسوزي براي او خشنودي ترا جستجو مي کنند _ قرار ده.
(حتَّى تحشرنا يوم القيامة في أنصاره وأعوانه ومقوّيه سلطانه).
تا اينکه در قيامت ما را در بين ياران وياري دهندگان وتقويت کنندگان حکومت او محشور گرداني.
(اللّهمّ واجعل ذلک لنا خالصاً من کلّ شکّ وشبهة ورئاء وسمعة حتَّى لا نعتمد به غيرک ولا نطلب به إلاَّ وجهک وحتَّى تحلّنا محلّه وتجعلنا في الجنّة معه).
خدايا تمام اين کارها (ئي که در راه پيوند وياري آن حضرت انجام مي دهيم) را خالص از هر گونه ترديد واشتباه وتظاهر وشهرت طلبي قرار ده، تا با انجام آنها جز بر تو اعتماد نکرده، خشنودي غير ترا نجوئيم، تا (در نتيجه) ما را در مکان او ودر بهشت همراه با او جاي دهي.
(وأعذنا من السامة والکسل والفترة).
و(در مسير خدمت به امام زمان عليه السلام) ما را از تنگدلي وتنبلي وسستي پناه ده.
(واجعلنا ممَّن تنتصر به لدينک وتعزُّ به نصر وليّک ولا تستبدل بنا غيرنا فإنَّ استبدالک بنا غيرنا عليک يسير وهو علينا کثير).
وما را از کساني قرار ده که توسط آنها دينت را ياري داده، پيروزي امام زمانت را توسط آنها بزرگ مي گرداني و(در اين خدمت) وما را با ديگري جايگزين مکن، که جايگزين کردن ديگري بجاي ما بر تو آسان وبراي ما زياد خواهد بود.
بدون دیدگاه