حمله به خانه بي بي مظلومه فاطمه زهرا (س)
از جمله شبهات موجود بر عليه شيعيان از طرف اهل سنت و وهابيت ، انکار واقعه حمله عمر و بعض ديگر صحابه به خانه علي (ع) و فاطمه زهرا (سلام الله عليها ) مي باشد.
آنان ضمن انکار اين جريان و آوردن توجيهات غير منطقي ، اسناد و مدارکي که دالّ بر صحت انجام اين فاجعه است را منکر شده و از لحاظ رجالي مورد حمله قرار مي دهند . و اين امر تا حدي براي آنان متقن جلوه نموده که از اين واقعه ، با نام ” افسانه آتش زدن خانه ” تعبير مي کنند. چندي پيش کتابي به نام ( ظلامه الزهرا في روايات اهل السنه ) (http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=71 ) چاپ شد که به بررسي تاريخي و سندي اين واقعه و وفايع ديگر پرداخت ( بر اساس معيارهاي اهل سنت در جرح و تعديل ) . لذا نظر به اينکه اين کتاب به زبان عربي مي باشد ، ما برخي از مدارک و مسانيد آن را با ترجمه فارسي روايات بيان مي کنيم تا مورد استفاده پژوهشگران شيعه و اهل سنت و وهابيت قرار گيرد. ندامت ابوبکر از حمله به خانه وحي در روايات اهل سنت وارد شده است که ابي بکر در هنگام احتضار و اواخر عمر خود ، از انجام چند کار احساس پشيماني و ندامت کرد و آرزو مي کرد که ايکاش اين کارها را انجام نميداد . يکي از اين کارها ، حمله به خانه وحي بود.بنا به نقل طبري ( محمد بن جرير ) در تاريخ الامم و الملوک ( مشهور به تاريخ طبري ) ج2 ص 619 ( چاپ موسسه الاعلمي للمطبوعات – بيروت – لبنان – سنه 1403 ه ق ) : ” قال أبو بکر رضى الله تعالى عنه أجل إني لا آسى على شئ من الدنيا إلا على ثلاث فعلتهن وددت أنى ترکتهن وثلاث ترکتهن وددت أنى فعلتهن وثلاث وددت أنى سألت عنهن رسول الله صلى الله عليه وسلم فأما الثلاث اللاتي وددت أنى ترکتهن فوددت أنى لم أکشف بيت فاطمة عن شئ وإن کانوا قد غلقوه على الحرب ووددت إني لم أکن حرقت الفجاءة السلمي وأنى کنت قتلته سريحا أو خليته نجيحا ووددت أنى يوم سقيفة بنى ساعدة کنت قذفت الامر في عنق أحد الرجلين عمر وأبا عبيدة فکان أحدهما أميرا وکنت وزيرا …. ” ما حصل معنا اينکه : ابوبکر مي گويد که ايکاش 3 کار را ترک مي کردم و انجام نميدادم 1- ايکاش به خانه فاطمه ( سلام الله عليها ) کاري نداشتم و آن را نمي گشودم ، اگر چه با اعلان جنگ آن را بر من بسته بودند . 2- ايکاش ( فجائه سلمي ) را مي کشتم و يا آزادش مي کردم ولي او را به آتش نميسوزاندم 3- و ايکاش در روز سقيفه ، کار را بر عهده يکي از آن دو مرد ، عمر بن خطاب و ابوعبيده جراح ، مي گذاشتم تا او امير ميشد و من وزير مي شدم. منابع زيادي از اهل سنت ، گواه بر صادر شدن اين جملات از ابي بکر مي باشند. منابع زير ( با اختلاف کمي در الفاظ ) بيانگر اين ندامت از قول ابوبکر مي باشند السقيفة وفدک – الجوهري – ص 43 و ص75 شرح نهج البلاغة – ابن أبي الحديد – ج 2 – ص 46 – 47 شرح نهج البلاغة – ابن أبي الحديد – ج 6 – ص 51 شرح نهج البلاغة – ابن أبي الحديد – ج 20 – ص24 تاريخ مدينة دمشق – ابن عساکر – ج 30 – ص 418 – 419 – 420 – 421 – 422 – 423 ميزان الاعتدال – الذهبي – ج 3 – ص 108 – 109 لسان الميزان – ابن حجر – ج 4 – ص 188 – 189 العقد الفريد – ابن عبد ربه – ج 4 – ص250 يا ج4 – ص 90 ( چاپهاي ديگر ) الامامة والسياسة – ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الزيني – ج 1 – ص 24 الامامة والسياسة – ابن قتيبة الدينوري ، تحقيق الشيري – ج 1 – ص 36 تاريخ اليعقوبي – اليعقوبي – ج 2 – ص 137 تاريخ الإسلام – الذهبي – ج 3 – ص 117 – 118 المعجم الکبير – الطبراني – ج 1 – ص 62 الأحاديث المختارة – ابي عبد الله الحنبلي – ج 1 – ص 87 کنز العمال – المتقي الهندي – ج 5 – ص 631 – 633 الاموال – ابو عبيد – ج1 – ص 304 مروج الذهب – المسعودي – ج2 – ص 301 – 302 بيشترين اشکال و شبهه مخالفان در رابطه با اين روايت ، وجود شخصي به نام ( علوان بن داوود البجلي ) در سند اين روايت است. ذهبي ، ابن حجر و عقيلي و بخاري ، وي را ( منکَر الحديث ) مي نامند. توثيق ابن حِبّان براي علوان بن داوود : ابن حِبّان در کتاب ( الثّقات ) ج8 ص 526 وي را جز افراد ثقه در نقل حديث آورده است. بررسي مقام علمي ابن حِبّان در نزد علماي اهل سنت : ذهبي ( امام الجرح و التعديل ) در کتاب ” الموقظه ” ص 79 ( تحقيق عبدالفتاح ابوغده – چاپ المطبوعات الاسلاميه – چاپ 4 سنه 1420 ه ق – بيروت ) مي گويد : ” ينبوع معرفه الثقات : تاريخ البخاري ، ابن ابي حاتم و ابن حبان ” يعني : سرچشمه و منشا شناخت ثقات ( افراد مورد اطمينان در نقل حديث ) تاريخ بخاري ، ابن ابي حاتم و ابن حبان مي باشند . در حقيقت منظور نظر ذهبي از بيان اين کلام اين است که اگر خواستيد در مورد ميزان راستگويي در نقل حديث افراد و ثقه بودن آنان بررسي کنيد تا بتوانيد ضعيف را از قوي و ثقه تشخيص دهيد ، به اين مراجع مراجعه کنيد. نکته جالب اين است ، ذهبي ، که خود در جرح و تعديل سرآمد بوده و از بزرگان و اربابان علم رجال در نزد اهل سنت است افراد را به اين مراجع ( از جمله ابن حبان ) راهنمايي مي کند. مضاف بر اينکه ، خود ذهبي در ” ميزان الاعتدال ” ج1 ص 274 ( در ضمن ترجمه افلح بن يزيد ) مي گويد : ” ابن حبان ربما قصب الثقه حتي کانه لايدري ما يخرج من راسه ” بنابر اين نقل ذهبي ، ابن حبان معروف به تشدد بوده ( سخت گيري ) و لذا به طريق اولي ، مي توان به توثيقات او در مورد افراد اعتماد کرد. نقل حديث از منکرين حديث در صحيح بخاري با بررسي سندي احاديث موجود در صحيح بخاري در مي يابيم که محمد بن اسماعيل بخاري نيز از افرادي که ( منکر الحديث ) بودند ، حديث نقل کرده است. و قطعا اين سوال پيش مي آيد که چگونه ، بخاري ، علوان بن داوود را منکر الحديث مي داند ولي با اين وجود از کساني که منکر الحديث هستند حديث نقل مي کند.!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟ 1- حسان بن حسان و هو حسان بن ابي عباد البصري نزيل مکه ….، قال ابو حاتم منکر الحديث .( ابن حجر در ادامه مي گويد ) (قلت) روي عنه البخاري حديثين ….. الخ. ( مقدمه فتح الباري ص 394 – چاي دار احياء التراث العربي – بيروت – سنه 1408 ه ق ) 2- احمد بن شبيب بن سعيد الحبطي روي عنه البخاري …… قال ابوالفتح الازدي منکر الحديث . ( مقدمه فتح الباري ص 383 – چاي دار احياء التراث العربي – بيروت – سنه 1408 ه ق ) 3- عبدالرحمن بن شريح بن عبدالله بن محمود المغافري ….. و شذ ابن سعد فقال منکر الحديث ( طبقات الکبري – ج7 ص 516 – چاپ دار صاد بيروت ) .. مع ذلک ابن حجر وي را جزء راويان حديث در صحيح بخاري آورده است . ( مقدمه فتح الباري ص 416 – چاي دار احياء التراث العربي – بيروت – سنه 1408 ه ق ) از آنجا که قصد ما نقل مختصر اقوال است و هدف بيان صحت سند روايت ابي بکر به لحاظ رجالي مي باشد ، قبل از بيان نظر علماي رجال در مورد رجال سند اين روايت ، مبحث ( علوان بن داوود ) را با سخني از “عبدالله بن عُدَي ” ( عالم بزرگ جرح و تعديل اهل سنت ) به پايان مي رسانيم. ابن عدي در مقدمه کتاب خود به نام ” الکامل في ضعفاء الرجال ” مي گويد: ” و ذاکر في کتابي هذا کل من ذکر بضرب من الضعف ، ومن اختلف فيهم فجرحه البعض وعدله البعض الآخر ، ومرجح قول أحدهما مبلغ علمي من غير محاباة ، فلعل من قبح أمره أو حسنه تحامل عليه أو مال إليه . وذاکر لکل رجل منهم مما رواه ما يضعف من أجله ، أو يلحقه بروايته ، وله اسم الضعف لحاجة الناس إليها ، لأقربه على الناظر فيه . وصنفته على حروف المعجم ليکون أسهل على من طلب راويا منهم ، و لا يبقى من الرواة الذين لم أذکرهم إلا من هو ثقة أو صدوق … الخ ” (الکامل – عبد الله بن عدي – ج 1 – ص 1 و 2 خطبة الکتاب – چاپ دارالفکر بيروت – سنه 1409 ه ق – تحقيق يحيي مختار غزاوي ) آنچنان که معلوم است سيره ابن عدي بر اين است که در کتاب خود نام افرادي را بياورد که به لحاظ رجالي ، ضعيف بوده اند و اگر نام کسي را ذکر نکرده است ، لاجرم حکم بر ثقه بودن و صدوق بودن مي توان داد . و با مطالعه اين کتاب مي بينيم که نامي از ( علوان بن داوود ) بعنوان ضعيف الحديث نيامده است .لذا با مطالعه اين مختصر که بيان شد ، مي فهميم که نمي توان روايت ابي بکر را صِرف وجود علوان بن داوود در سند آن ، رد کرد. بررسي رجال حديث در زير ، نام افرادي که در سند اين روايت هستند و همچنين نظرات علماي رجال اهل سنت در مورد آنان را بيان مي کنيم. 1 – توثيق يونس بن عبد الاعلي 2 – توثيق يحيي بن عبدالله 3 – توثيق الليث 4- علوان بن داوود 5 – توثيق صالح بن کيسان 6 – توثيق عمر بن عبدالرحمن بن عوف 7 – توثيق عبدالرحمن بن عوف
———————————————————————————————–
اعتراف طبري از جمله منابعي که در آن تهديد به آتش زدن خانه وحي از طرف عمر ، به صراحت وارد شده است ، تاريخ الامم و الملوک ( تاريخ طبري ) تاليف ابي جعفر محمد بن جرير طبري متوفي سال 310 ه ق مي باشد. آشنايي مختصر با صاحب کتاب محمد بن جرير طبري از بزرگان و اکابر عامه مي باشد. وي داراي تاليفات زياد در موضوعات مختلف مي باشد . از جمله کتب معروف وي ، مي توان به تاريخ الامم و الملوک ( تاريخ طبري ) ، تفسير جامع البيان ( تفسير طبري ) ، المنخب من ذيل المذيل ( در مورد تاريخ صحابه و تابعين ) ، صريح السنه ، کتاب الولايه ( در اثبات طرق حديث غدير خم – بنا به نقل ابن کثير دمشقي ، اين کتاب در 2 مجلد ضخيم تنظيم شده بود . ” البدايه و النهايه ج11 ص 167 ” ) . ابن کثير در مورد ابن جرير طبري چنين مي گويد : ” وکان حافظا لکتاب الله ، عارفا بالقراءات کلها ، بصيرا بالمعاني ، فقيها في الاحکام ، عالما بالسنن وطرقها وصحيحها وسقيمها ، وناسخها ومنسوخها ، عارفا بأقوال الصحابة والتابعين ومن بعدهم ، عارفا بأيام الناس وأخبارهم . وله الکتاب المشهور في تاريخ الأمم والملوک ، وکتاب التفسير لم يصنف أحد مثله. ” ( البدايه و النهايه – ابن کثير – ج11 ص 166 ) تاريخ طبري از جمله معتبرترين کتب تاريخي اهل سنت مي باشد . آنچنان که بسياري از علماي اهل سنت من جمله ابن خلدون ( در تاريخ ابن خلدون ) ، ابن اثير ( در الکامل في التاريخ ) ، ابن کثير ( در البدايه و النهايه ) و … از مطالب وي مستقيما استفاده کرده اند. نکته جالب در مورد اين عالم اهل تسنن اين است که وي در تفسير آيه 6 سوره مائده ، بيان کرده است که بايد پاها را مسح کرد . ( تفسير جامع البيان – طبري – ج 6 ص 177 ) و ابن کثير در البدايه و النهايه ج 11 ص 167 نيز به اين نظر طبري اشاره کرده و البته توجيهاتي دارد که ديدن آن خالي از لطف نيست. اعتراف طبري در خصوص تهديد عمر به آتش زدن خانه وحي طبري در تاريخ خود ج2 ص 443 ( باب السنه الحاديه عشره من الهجره ) با سند خود بيان مي کند که : ” حدثنا ابن حميد قال حدثنا جرير عن مغيرة عن زياد بن کليب قال أتى عمر بن الخطاب منزل علي وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال والله لأحرقن عليکم أو لتخرجن إلى البيعة فخرج عليه الزبير مصلتا بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه. “ يعني : حديث کرد ما را ابن حميد ، گفت حديث کرد ما را جرير بن مغيره از زياد بن کليب که گفت : عمر بن خطاب به منزل علي ( عليه السلام ) آمد در حاليکه طلحه و زبير و مرداني از مهاجرين در آنجا بودند . پس گفت : به خدا قسم که شما را به آتش مي کشم مگر اينکه براي بيعت خارج ( از خانه ) بيرون آييد. زبير با شمشير بر او وارد شد . پس شمشير را از دستش انداختند و و بر وي هجوم آورده و او را گرفتند. ترجمه سند روايت : توثيق محمد بن حميد بن حيان التميمي ، ابو عبدالله الرازي ( ابن حميد ) استاد طبري يوسف المزي در تهذيب الکمال ج 25 ص 100 ( ذيل رقم 5167 ) از قول ابا زرعه مي گويد : من فاته ابن حميد يحتاج ان ينزل في عشره آلاف حديث . و در ج25 ص 101 بيان مي کند که ابوبکر ابن خيثمه گفت : از يحيي بن معين در مورد محمد بن حميد رازي سوال شد. ابن معين گفت : ثقه ، ليس به باس ، رازي کَيّس. ( البته تضعيف ابن حميد بوسيله جوزجاني و … که در تهذيب التهذيب آمده است ، مردود مي باشد زيرا که اساتيد رجال اهل سنت مانند ابن معين و ابوزرعه ، وي را توثيق کرده اند.) ذهبي ( امام الجرح و التعديل ) در تذکره الحفاظ ج 2 ص 491 مي گويد :” حدث عنه ابو داوود و الترمذي و ابن ماجه و … ” ذهبي در سير اعلام النبلاء ج 11 ص 503 و 504 درباره وي مي گويد : ” حدث عنه ابو داوود و الترمذي و القزويني في کتبهم و احمد بن حنبل و ابو زرعه و …. و محمد بن هارون الروياني و خلق کثير .” ” و قال ابو قريش الحافظ : قلت لمحمد بن يحيي : ما تقول في محمد بن حميد ؟ فقال : الا تراني احدث عنه .” توثيق جرير ( جرير بن عبدالحميد ) متوفي سنه 188 ه ق ” 257 – 26 / 6 ع – جرير بن عبد الحميد الحافظ الحجة أبو عبد الله الضبي الکوفي محدث الري . ولد سنة عشر ومائة . وسمع من منصور بن المعتمر وحصين بن عبد الرحمن وبيان بن بشر وسهيل والأعمش وعدة . وقرأ القرآن على حمزة . حدث عنه على ابن المديني وإسحاق وقتيبة ويوسف بن موسى القطان وأحمد بن حنبل وعلي بن حجر وعثمان بن أبي شيبة ومحمد بن حميد وخلق کثير . رحل إليه المحدثون لثقته وحفظه وسعة علمه . قال ابن معين سمعته يقول : عرض على بالکوفة ألفا درهم يعطوني مع القراء فأبيت ثم جئت اطلب ما عندهم . قال يحيى بن معين : طلب جرير الحديث خمس سنين فقط . توفى جرير بالري في سنة ثمان وثمانين ومائة رحمه الله تعالى وحديثه عال في جزء ابن عرفة. “ ( تذکره الحفاظ – ذهبي – ج1 ص 271 و 272 ) يوسف المزي در تهذيب الکمال ج4 ص 544 در مورد وي مي گويد : ” و قال محمد ابن سعد : کان ثقه کثير العلم ، يرحل اليه ".
توثيق مغيره ( المغيره ابن مقسم الضبي ) يوسف المزي در تهذيب الکمال ج 28 ص 399 در باره وي مي گويد : ” و قال عبيد بن يعيش ، عن ابي بکر بن عياش : ما رايت احدا افقه من مغيره ، فلزمته. “ و در همان جلد در ص 400 مي گويد : ” و قال احمد بن سعد بن ابي مريم ، عن يحيي بن معين : ثقه ، مامون.” ابن حجر عسقلاني در تهذيب التهذيب ج 10 ص 241 درباره وي مي گويد :” و قال النسائي : مغيره ثقه ". …… ” و ذکره ابن حبان في الثقات “ توثيق زياد بن کليب التميمي الحنظلي ، ابو معشر الکوفي ابن حبان در الثقات ج6 ص 327 درباره وي مي گويد : ” زياد بن کليب أبو معشر النخعي من أهل الکوفة يروى عن الشعبي وإبراهيم النخعي روى عنه يونس بن عبيد وخالد الحذاء وشعبة وکان من الحفاظ المتقنين مات سنة سبع عشرة ومائة.” يوسف المزي در تهذيب الکمال ج 9 ص 505 درباره وي مي گويد : ” قال احمد بن عبدالله العجلي : کان ثقه في الحديث . قديم الموت.” و در همان جلد ص 506 درباره وي مي گويد : ” و قال النسائي : ثقه ” ….. روي له مسلم ، و ابو داود ، و الترمذي ، و النسائي. ذهبي در الکاشف في معرفة من له رواية في کتب الستة ج 1 ص 412 درباره وي مي گويد : ” 1705 – زياد بن کليب أبو معشر التميمي عن إبراهيم والشعبي وعنه منصور وأبو بشر وابن أبي عروبة حافظ متقن توفي 119 . م د ت س . ".
منبع: وبلاگ شبهاي پيشاور |
بدون دیدگاه