ضرب و شتم ضبیع به خاطر یک سوال !
مردى نزد عمر آمد و گفت : ضبيع تميمى ما را ملاقات كرد و از ما تفسير آياتى از قرآن را پرسيد و گفت : خداوندا! كارى كن كه من بتوانم قرآن را تفسير كنم .
روزى در اثنايى كه عمر نشسته بود و با مردم نهار مى خورد، ضبيع كه لباس و عمامه اى پوشيده بود، سر رسيد. او هم جلو آمد و با حضار غذا خورد تا فراغت يافت . سپس گفت : يااميرالمؤ منين ! معناى آيه : وَالذّارِياتِ ذَرْواً فَالْحامِلاتِ وِقْراً چيست ؟
عمر گفت : واى بر تو! تو هستى كه مى خواهى تفسير قرآن بدانى ؟!
آنگاه او را برهنه كرد و چندان تازيانه زد كه عمامه از سرش افتاد. سپس ديد كه او موى سرش را بافته و به دو سوى آويخته است . به همين جهت گفت : به خدايى كه جان عمر در دست اوست ! اگر ديدم سرت را تراشيده اى سرت را از بدنت جدا مى كنم ؟!
سپس دستور داد او را در خانه اى حبس كنند. هر روز او را از خانه بيرون مى آورد و صد تازيانه مى زد !! و چون حالش خوب مى شد ، صد تاى ديگر مى زد!!! آنگاه او را سوار شترى كرد و روانه بصره نمود. و به فرماندار خود ابو موسى اشعرى نوشت كه نشست و برخاست مردم را با وى ممنوع كند و به منبر برود وبه مردم اعلام كند كه :
ضبيع طلب علم نموده ولى به آن نرسيده است ! ضبيع بدبخت ، بدينگونه ميان مردم و قوم خود پست و خوار شد تا بدرود حيات گفت . در صورتى كه قبلاً بزرگ قوم خود بود .
(شرح نهج البلاغه ابن أبى الحديد في أحوال عمر ج3 ص 122 طبع مصر . وج 12 / 102 ط مصر بتحقيق أبو الفضل, سنن دارمی ج1ص55و54- تاریخ ابن عساکر ج6ص384 – سیره عمر ابن جوزی ص109 – تفسیر ابن کثیر ج4 ص232 – اتقان سیوطی ج2ص5 – کنز العمال ج1ص228و229 – الدر المنثور ج6ص111 – فتح الباری ج8ص17 و…. ..)
شما لعتنی ها از جان حضرت عمر چی میخواهید. این همه موضوعات راکه نوشتهکرده اید همه مزخرف میباشد.
سلام. اشتباه نکن . اینها هرچی که هست عقاید اهل سنت است به استناد از کتب خودتان . بیسواد که نیستی برو مطالعه کن و مثل ما با سند و مدرک حرف بزن
نکه بیای حرف های الکی بنویسی بدون سند و از خودت !!!
دوست عزیز دقت کن منبع از کتب اهل سنت !!!!!!!!!!!!!!