جواز رقص و آواز
با كمال تأسّف كتابهاى فقهى و روايى مدّعيان پيروى از سنّت و سيره اسلاف مطالبى را به دين و شرع در ارتباط با رقص و غنا و موسيقى نسبت داده اند كه هر مسلمان با غيرت و متشرّع را شرمنده مى كند.
ماوردی از علمای بزرگ اهل سنت ابتدا حلّيّت غنا و رقص را به مردم حجاز نسبت داده سپس براى تأييد به سخن يا سخنانى از رسول اعظم صلی الله علیه و اله استناد جسته اند.
در یک حدیث جعلی می گوید: رسول خدا صلی الله علیه و اله كنيزى از كنيزان حسّان ثابت را ديد كه آواز مى خواند فرمود: إن شاء اللّه گناه ندارد !
در روایت ساختگی دیگری از عائشه نقل مي كنند که می گفت: دو كنيز از كنيزان من مشغول آواز خوانى بودند، ابوبكر وارد شد، گفت: از خانه رسول خدا صلی الله علیه و اله صداى آواز شيطان شنيده مى شود، پيامبر فرمود: ايّام عيد و شادى است رهايشان كن !
و از عمر نقل شده است كه گفت: آوازخوانى توشه مسافر است.
عثمان نيز دو كنيز داشت كه شبها براى وى آواز مى خواندند.
مردم حجاز كه معاصر با صحابه پيامبر و فقيهان بزرگ بودند فراوان از رقص زنان و آوازخوانى آنان بهره مى بردند و اگر منع شرعى داشت بايد آنان را نهى مى كردند كه چنين نكرده اند.
نقل شده است كه عبد اللّه بن جعفر زنان آوازخوان و رقّاصه زيادى داشت، معاويه از اين خبر آگاه شد، به عمرو عاص گفت: مرا نزد عبد اللّه ببر، وقتى كه بر وى وارد شدند، كنيزان مشغول رقص و آوازخوانى بودند، به آنان دستور داد تا ساكت شوند. معاويه گفت: آنان را باز گردان تا آواز به خوانند، كنيزان باز گشتند و به كارشان ادامه دادند، معاويه كه بر تخت نشسته بود به وجد آمده بود و پاهايش را حركت مى داد، عمرو عاص او را از اين عمل نهى كرد، معاويه گفت: رهايم كن، خداوند نيز بسيار شاد است. (43)
(43) الحاوي الكبير للماوردي 21 / 22 – 204
سند؟ برای همش.
سند داره که ……