فضیلت شب قدر
- بهدست: Admin
- دستهبندی: مكتب اهل البيت (ع)
- برچسبها: شب قدر, فضیلت, فضیلت شب قدر
فضیلت شب قدر
اشاره
«شب قدر» شبى است که در آن قرآن بر پیامبر عظیم الشأن اسلام نازل شده است و فضیلت عبادت در این شب از تمام شبها بیشتر است. در این شب مقدرات یک سال انسان معین مى گردد. از با فضیلت ترین اعمال در چنین شبى «احیاء» مى باشد که به معناى پاس داشتن یک شب تا صبح است. پس جا دارد که در چنین شبى انسان از اعمال زشت خود استغفار نماید چرا که شب توبه است و خداوند در آن بندگانش را مورد اکرام خاص خود قرار مى دهد. لسان الغیب سروده است:
چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى | آن شب قدر که این تازه براتم دادند |
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد | که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند |
بر آنیم تا دراین مقاله به بررسى فضیلت این شب بزرگ در آیات، روایات و سیره علما بپردازیم.
شب قدر در آینه آیات قرآن
به جرئت مى توان گفت برجسته ترین آیات قرآن در مورد شب قدر و فضیلت آن که است که خداوند متعال مى فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. و از شب قدر چه آگاهت کرد. شب قدر از هزار ماه ارجمندتر است. در آن شب فرشتگان با روح به فرمان پروردگارشان براى هر کارى که مقرر شده است فرود مى آیند. آن شب تا دم صبح صلح و سلام است».
از جمله دلایل فضیلت شب قدر بلکه والاترین جنبه فضیلت آن نزول قرآن کریم در این شب مى باشد که به صورت یک باره بر قلب مقدس پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله) نازل گردید و در بقیه عمر مبارک ایشان به صورت تدریجى انجام گرفت. قرآن کریم یکى از علل فضیلت ماه رمضان را همین معنا برشمرده و مى فرماید: (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان)؛ «ماه رمضانى که قرآن را در آن فرو فرستادیم؛ کتابى که مردم را راهبر و متضمن دلایل آشکار هدایت و میزان تشخیص حق از باطل است».
قرآن کریم علت دیگر فضیلت این شب بزرگ را تعیین مقدرات انسان قلمداد نموده و مى فرماید: (انّا انزلناه فى لیلة مبارکة انّا کنّا منذرین – فیها یفرق کل امر حکیم)؛ «ما قرآن را در شبى فرخنده نازل کردیم؛ زیرا که هشدار دهنده بودیم. پس در آن شب هر کارى محکم و استوار مى شود».
شب قدر در آینه روایات معصومین
وجه تسمیه شب قدر
نوعاً در ادبیات دینى ما هر یک از آموزه هاى اسلامى داراى وجهى براى نام گذارى است و تسمیه آن برخاسته از یک ویژگى یا یک علقه معنایى است که بین اسم و معناى آن وجود دارد. به عنوان نمونه احادیث نسبتاً زیادى در مورد وجه تسمیه «رمضان» وجود دارد. پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله) در حدیثى فرمود: (انما سمى الرمضان لانّه یرمض الذنوب)؛ «رمضان رمضان نامیده شد که گناهان را از بین مى برد». نیز در جایى دگر فرمود: (سمّى الرمضان لشدة الحرّ)؛ «از آن رو رمضان به خاطر شدت گرما رمضان نامیده شد.». در مورد نام گذارى شب قدر نیز امام رضا (علیه السلام) فرموده است: «ماه رمضان ماهى است که در آن قرآن نازل گشته است و در این ماه به پیامبر(صلى الله علیه و آله) وحى شده و در آن شب قدر است؛ شبى که از هزار ماه بالاتر است. در آن شب هر کارى محکم و برقرار مى شود و مسائلى که در طول سال از نیکى و بدى، سود و زیان، روزى و زندگى و مرگ وجود دارد رقم زده مى شود و به همین جهت است که «قدر» نامیده شده است».
برترى بر هزار ماه
آن گونه که به نحو اشاره گذشت و در آیات قرآن نیز بدان اذعان شده است شب قدر از هزار ماه برتر مى باشد. پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله) دراین زمینه مى فرماید: (قد جاءکم شهر رمضان مبارک شهر فرض اللّه علیکم صیامه تفتح فیه ابواب الجنان و تُغَلُّ فیه الشیاطین فیه لیلة القدر التى خیر من الف شهر من حُرمها فقد حُرم)؛ «ماه رمضان فرا رسیده ماهى با برکت که خدا روزه اش را بر شما واجب گردانید. درهاى بهشت در این ماه باز مى شود و شیاطین در غل و زنجیرند در این ماه شب قدر است که فضیلت آن از هزار ماه بیشتر است. در حقیقت محروم کسى است که از برکات آن شب محروم باشد».
آثار شب قدر
شب قدر بهترین فرصت براى طلب بخشش و آمرزش گناهان از خداوند است و پروزدگار در این شب عنایت ویژه اى به بندگان خود دارد و در واقع آن را بهانه اى جهت آمرزش بندگان خود قرار داده است. پیامبر اعظم (صلى الله علیه و آله) در روایتى وجود شب قدر را غایت لطف خدا به امت خویش برشمرده، مى فرماید:
«به امت من در ماه رمضان پنج چیز داده شده که به امت هیچ پیغمبرى پیش از من داده نشده است. اما عطاى اول: هر گاه شب اول ماه رمضان فرا رسد خداوند به سوى بندگان نظر مى کند و کسى که خدا به او نظر کرده تا ابد عذاب نمى شود. دوم: بوى بد دهان آنان که در نزد خدا شب زنده دارى مى کنند خوشبوتر از بوى مشک مى شود. سوم: ملائکه براى ایشان در شب و روز استغفار مى کنند. چهارم: همانا خداوند عزوجل بهشت خویش را امر مى کند که استغفار کند و تزیین شود براى بندگان. پس چه نزدیک است که سختیهاى دنیا آنها را در خود فرو برد و مى روند به سوى بهشت و کرامت من. پنجم: پس هر گاه شب آخر فرا رسد خداوند همه بندگان را مى آمرزد.
مردى گفت: یا رسول اللّه در شب قدر؟ پیامبر(صلى الله علیه و آله) فرمود: مگر نمى دانى که کارگران هر گاه کارشان تمام شود، مزد به آنها مى دهند».
هم چنین روزه داران در دعاى روز قدر به درگاه خدا دست بلند کرده و مى خوانند: (اللهم ارزقنى فیه فضل لیلة القدر و صیّر امورى فیه من العسر الى الیسر و اقبل معاذیرى و حطّ عنّى الذنب و الوزر یا رئوفا بعباده الصالحین)؛ «بار خدایا! فضل شب قدر را در این روز بر من روزى کن و کارهایم را از سختى به آسانى وا گردان و عذرم را بپذیر و گناهانم را بریز اى مهربان به بندگان نیکوکار».
علامت شب قدر
اگر چه در مورد شب قدر سؤالهایى وجود دارد و به طور مشخص معلوم نیست که دقیقاً چه شبى از سال مى باشد اما در بین سه شب قدرى که وجود دارد احتمال شب سوم بیشتر است. در مورد نشانه هاى شب قدر و تفاوت آن با دیگر شبهاى سال نیز روایاتى وجود دارد. محمد بن مسلم مى گوید: از امام باقر (علیه السلام) درباره علامت شب قدر پرسیدم، فرمود: «علامت شب قدر این است که بوى خوش از آن پخش مى شود. اگر در سرماى زمستان باشد گرم و ملایم و اگر در گرماى تابستان باشد خنک و معتدل و نیکو خواهد بود». امام صادق (علیه السلام) نیز در روایت دیگرى روز آن را از نظر لطافت آب و هوایى مانند شبش دانسته و مى فرماید: (لیلة القدر فى کل سنة و یومها مثل لیلتها)؛ «شب قدر در هر سالى هست و روز آن مانند شبش نیکوست».
در خواست هاى شب قدر
در برخى از مواقع هنگامى که فرد مسلمان با یک موقعیت زمانى یا مکانى ویژه جهت استجابت دعا واقع مى شود زبانش از بیان خواسته ها قاصر مانده و نمى داند از خالق خویش چه بخواهد. این مسئله دلایل گوناگونى مى تواند داشته باشد. گاه از فرط نشاط و بساطت روح است، گاه از درک بزرگى توفیقى است که نصیبش شده که حتى در بین انبیا نیز دیده مى شود. سئوال حضرت موسى (علیه السلام) در این شب عزیز از خداوند از این نوع است
او به خداى خود عرضه داشت:
«خدایا! مى خواهم به تو نزدیک شوم. فرمود: قرب من براى کسى است که شب قدر بیدار باشد. گفت: خدایا! رحمتت را مى خواهم. فرمود: رحمتم از آن کسى است که در شب قدر به مسکینان رحمت کند. گفت: خدایا! جواز گذشتن از پل صراط را مى خواهم. فرمود: آن از آن کسى است که در شب قدر صدقه اى بدهد. گفت: خدایا! از درختان و میوه هاى بهشتى مى خواهم. فرمود: آنها براى کسى است که در شب قدر مرا به پاکى یاد کند. گفت: خدایا! رهایى از آتش جهنم را مى خواهم. فرمود: آن براى کسى است که از گناهانش در شب قدر استغفار کند. گفت: خدایا! خشنودى تو را مى خواهم. فرمود: خشنودى من از آن کسى است که در شب قدر دو رکعت نماز بخواند».
در برخى موارد نیز فرد به راستى نمى داند که در این موقعیت بزرگ چه چیز از خداى خود بخواهد. در این زمینه روایتى وجود دارد که پیامبر اعظم(صلى الله علیه و آله) صریحاً مشخص فرمود که در شب قدر باید از خدا چه چیزى خواست.
(قیل للنبى(صلى الله علیه و آله)انْ اردکت لیلة القدر فما اسأل ربى؟ قال(صلى الله علیه و آله): العافیة؛ از پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) سؤال شد که اگر شب قدر را درک کردیم از خدا چه بخواهم؟
فرمود: سلامتى بخواهید».
عظمت شب قدر در سیره معصومان (علیهم السلام)
روزى شخصى خدمت یکى از حضرات معصومان (علیهم السلام) سخن از شبهاى مبارک رمضان و لیالى قدر به میان مى آورد و از فضیلت آن را از حضرت سؤال مى کند. حضرت شروع به شمردن خصایص و فضایل شب قدر مى نماید. شخصى در مجلس حضور داشت و با شنیدن آن آه حسرتى کشید که چرا شب قدر را به غفلت گذرانیده است.
حضرت به او رو کرد و فرمود: «پاداش تو از همه آن کسانى که دیشب (شب قدر) را تا صبح بیدار بودند و عبادت کردند بیشتر است؛ زیرا در آن شب تو آب نوشیدى و یاد از لب تشنه ابا عبداللّه کردى و گفتى: سلام بر حسین و لعنت بر قاتلان او. همین مسئله سبب شد که بهترین عبادت را در نامه عملت بنویسند».
یک داستان
«عبداللّه نیشابورى» مى گوید: بین من و «حمید بن قحطبه» رفافتى بود. در ماه رمضان روزى از نیشابور به طوس رفتم. حمید بن قحطبه که حاکم طوس بود از آمدن من با اطلاع شد و شبى از شبهاى قدر ماه رمضان، مرا به خانه خود دعوت نمود. قبل از افطار به خانه او رفتم. وقتى که وارد شدم دیدم براى پذیرایى از من سفره اى انداخت و غذایى آماده کرد. من تعجب کردم. حمید به من غذا تعارف کرد و من به او گفتم: من نه مریض هستم، نه مسافر و نه علیل و بى جهت روزه خود را باز نمى کنم. از او پرسیدم چرا او روزه نمى گیرد. امیر شروع به گریه نمود. من تعجب کردم و علّت گریه او را پرسیدم. او گفت:
وقتى که هارون الرشید در طوس بود، شبى مرا طلبید. نزد او رفتم و دیدم که خشمگین ایستاده و شمشیر برهنه اى در دست اوست. به من گفت: اطاعت تو از من چقدر است؟ جواب دادم: با نفس و مال از تو حمایت مى کنم. آن گاه مرا مرخص نمود. هنوز بیرون نرفته بودم که مجدداً مرا خواست و با همان حالت بلکه خشمگین تر همان سؤال را از من پرسید. من گفتم: من با جان و مال و اهل و اولاد از تو اطاعت مى کنم. سپس اذن مراجعت به من داد.
وقتى که به منزل خود رسیدم غلامش را دنبالم فرستاد و گفت: خلیفه تو را فراخوانده است. براى بار سوم به دربار رفتم و او باز همان سؤال را از من کرد. من براى رضاى خاطر و اطمینان او گفتم: من با جان و مال و فرزندان و دینم از تو حمایت مى کنم. این را که گفتم خندید و به من گفت: این شمشیر را بگیر و هر جا که این غلام رفت برو و هر چه به تو امر کرد، امر من است.
غلام مرا با خود به زندانى برد که در یکى از سیاه چالهاى مخوف آن بیست نفر از سادات علوى زندانى بودند. از موهاى بلند آنان معلوم بود که مدت زیادى است که زندان هستند. غلام رو به من کرد و گفت: فرمان امیرالمؤمنین این است که این بیست نفر را گردن بزنى. من هم اطاعت کردم و آنها را یک به یک گردن زدم و او بدن آنها را در میان چاهى انداخت. سپس به سیاه چالى دیگر رفتیم که در آنجا نیز بیست نفر از سادات بنى الزهرا زندانى بودند که همگى لاغر و نحیف شده بودند. غلام به من رو کرد و گفت: دستور خلیفه این است که اینها را هم گردن بزنى. اطاعت کردم و آنها را نیز گردن زدم و غلام دوباره بدنهاى آنها را به چاه انداخت.
بعد به سیاه چال تاریک دیگرى رفتیم که در آن نیز بیست زندانى از سادات وجود داشت و مأمور شدم که آنها را نیز بکشم. اما نفر آخر پیرمردى بود که بدن لاغر و موهاى بلندى داشت. وقتى خواستم او را بکشم به من گفت: مرگ بر تو اى رو سیاه! فرداى قیامت جواب جدم على و مادرم فاطمه را چه خواهى داد؟ بدنم لرزید اما بالاخره او را هم کشتم و غلام بدنش را به چاه انداخت. حالا تو بگو دیگر نماز و روزه و شب زنده دارى به درد من مى خورد؟».
احیاء و شب قدر در سیره علماء و بزرگان
حاج محمد ابراهیم کلباسى«ره»
آورده اند که «حاج محمد ابراهیم کلباسى» که از معاصران «میرزاى قمى» و «سید شفتى» و از شاگردان «بحر العلوم» و… بود شب قدر را با عبادت ادراک مى کرد؛ زیرا مدت یک سال هر شب را تا صبح عبادت مى کرد و معلوم است که شب قدر از شبهاى سال بیرون نیست.
آقا سید على صاحب ریاض«ره»
«صاحب ریاض» در راه علم محنت بسیار کشید. مشهور است که آن جناب علم را به گریه و زارى و مناجات از درگاه بارى تعالى تحصیل نموده؛ زیرا ظاهراً مدّت تحصیلش آن قدر نبود که بتوان به این مرتبه بلند رسید و مى گویند وى شبهاى جمعه را تا صبح احیاء مى کرد و به عبادت خداوند متعال مشغول بود.
ملا محمد تقى برغانى«ره»
در احوال ایشان چنین نوشته اند: «عبادت آن جناب چنان بود که همیشه به خصوص در شبهاى ماه مبارک رمضان از نصف شب تا طلوع صبح صادق به مسجد خود مى رفت و تا صبح به مناجات و ادعیه و تضرع و زارى و تهجد اشتغال داشت و مناجات «خمس عشرة» را از حفظ مى خواند و بر این روش و شیوه پسندیده استمرار داشت تا همان شب که شربت شهادت نوشید. مکرر در فصل زمستان دیده مى شد که در پشت بام مسجد خود در حالى که برف به شدت مى بارید در نیمه شب پوستینى بر دوش و عمامه اى بر سر داشت و مشغول تضرع و مناجات بود و با حالت ایستاده و دستها را به سوى آسمان بلند کرده تا اینکه برف سراسر قامت مبارکش را از سر تا پا سفیدپوش مى کرد».
آقا سید صدر الدین عاملى اصفهانى«ره»
مرحوم «شیخ عباس قمى» در شرح حال این عالم بزرگوار مى نویسد: «… این سید جلیل، بَکّاء و کثیرالمناجات بود. نقل شده که شبى از شبهاى قدر داخل حرم امیر مؤمنان (علیه السلام) شد. بعد از زیارت، نشست پشت سر ضریح مقدس و شروع کرد به خواندن دعاى «ابوحمزه ثمالى». همین که شروع کرد به کلمه «الهى لا تؤدبنى بعقوبتک» گریه او را فرا گرفت و پیوسته این کلمه را مکرر کرد و گریه کرد تا غش کرد و او را از حرم مطهر بیرون آوردند».
پى نوشتها:
1. سوره بقره (2) آیه 185.
2. سوره دخان (44) آیه 3.
3. میزان الحکمة، ج 4، ص 176.
4. بحار الانوار، ج 55، ص 341.
5. همان، ج 93، ص 370.
6. التهذیب، ج 4، ص 152.
7. بحار الانوار، ج 93، ص 364.
8. وسائل الشیعه، ج 7، ص 256.
9. همان، 262.
10. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 456.
11. همان، ج 7، ص 457.
12. حدیقة الشیعة، ص 508.
13. منتخب التواریخ، ص 460 به نقل عیون اخبار الرضا.
14. قصص العلماء، ص 73.
15. وحید بهبهانى، ص 192.
16. نجوم السماء، ص 408.
17. سیماى فرزانگان، ص 163.
بدون دیدگاه